فصل ششم سریال Better Call Saul قرار است درگیری و کشمکشهای فردی و اجتماعی جیمی مگگیل که دیگر به پرسونای ساول گودمن تبدیل شده را به پایان برساند. فصل ششم، اختتامیهای است که از همان قسمت اول تکلیفش را مشخص میکند در مقایسه با فصول گذشته در چه حد و اندازهای است.
در فصل ششم سریال بهتره با ساول تماس بگیری دیگر از تلاشهای جیمی برای حل یک بحران خبری نیست. دیگر جیمی با ذهن خود سر جنگ ندارد و علنا هیچ عذاب وجدانی در این آدم به وضوح حس نمیشود. حتی از مجرای دیالوگ هم بارها میشنویم که کسی نباید او را جیمی صدا کنند. در واقع به خوبی در فصل پنجم تماشا کردیم که جیمی مگگیل پرسونای مثبت خود را به ترتیبی که شده قربانی کرده و به ساول گودمن تبدیل میشود. او از «ساول بودن» لذت میبرد؛ درست همانند والتر وایتِ سریال برکینگ بد که از بودن در نقش هایزنبرگ، هم احساس خشنودی و هم احساس قدرتِ بیحد و اندازه میکند. البته تفاوت بارز ساول با هایزنبرگ در این است که ما میدانیم والتر وایت در نهایت از بازی در نقش هایزنبرگ خسته میشود اما ساول گودمن آنچنان در نقش یک وکیل تبهکار و رِند غرق میشود که اصلا یادش میرود روزی روزگاری تنها یک وکیل ساده و دستوپا چلفتی بود.
داستان فصل ششم سریال بهتره با ساول تماس بگیری همچنان مثل فصل گذشته به صورت چند جانبه روایت میشود. تلاشهای ناچو برای قسر در رفتن از خانواده سالامانکا به شدت هیجانانگیز است. هر چند اگر جزء طرفداران برکینگ بد از قبل بوده باشید، احتمالا این حدس از همان فصل پنجم در ذهنتان شکل گرفته که ناچو بدون هیچ چون و چرایی قربانی خواهد شد. آخر و عاقبت شخصیتهای «وسطباز» در دنیای برکینگ بد تنها مرگ است. ما به خوبی میبینیم که ناچو نیز از این قاعده مستثنی نیست و در انتهای قصهاش نیز جناحش را مشخص میکند. با این حال، فهمیدن سرنوشت کیم در این داستان همچنان یکی از جذابیتهای مهم سریال بهتره با ساول تماس بگیری محسوب میشود که در ادامه درباره شخصیت کیم بیشتر صحبت میکنیم.
فصل ششم سریال بهتره با ساول تماس بگیری درست همانند سریال برکینگ بد از موتیفهایی در ابتدای شروع اپیزودها بهره میبرد. برای مثال قسمت سوم را به یاد بیاورید که یک تکه شیشه در وسط بیابان توجهمان را جلب میکند اما ربطش را به داستان نمیفهمیم، تا اینکه در پایان همان قسمت کاملا درک میکنیم که نقش این شی در بستر داستانی چیست. گویا دستاندرکاران سریال بهتره با ساول تماس بگیری تلاش کردهاند تا بستر را برای ورود والتر وایت و جسی پینکمن به قصه مهیا کنند. هر چند صبر و انتظار تا پایان قسمت هفتم به نتیجهای ختم نمیشود.
نقش مایک در فصل ششم کمی در حاشیه قرار میگیرد. ما همچنان این شخصیت را در بستر داستان میبینیم اما برخلاف فصل پنجم، بار خاصی روی دوش مایک از بابت روایت داستان سنگینی نمیکند. از طرفی دیگر، در فصل ششم بیشتر با گاس طرف حساب هستیم. از انگیزه و اهدافی که در سر گاس وجود دارد، اطلاعات قابل قبولی به خورد بیننده داده میشود. ترس و وحشتی که در دل گاس از بابت تهدیدهای احتمالی ایجاد میشود را به خوبی حس میکنیم. بازی استثنائی جانکارلو اسپوزیتو در نقش گاس این حس ترس، نگرانی و واهمه را به زیبایی هر چه تمامتر به مخاطب نشان میدهد. در واقع تماشای گاس به این شکل، حس جدید و نابی است که در سریال برکینگ بد به جز صحنه پایانی داستان گاس در قصه، در هیچ کجای دیگر از داستان توسط بیننده درک نمیشود.
نقش مایک در فصل ششم کمی در حاشیه قرار میگیرد. ما همچنان این شخصیت را در بستر داستان میبینیم اما برخلاف فصل پنجم، بار خاصی روی دوش مایک از بابت روایت داستان سنگینی نمیکند
سریال در اقدامی عجیب، داستان لالو را پس از فرار، برای چند قسمت از دید بیننده مخفی میکند. در واقع بیننده نیز مثل سایر شخصیتهای داخل داستان به دنبال این موضوع است که لالو کجاست و در حال چه کاری است. خط و گرایی از بابت رفتار لالو به بیننده نشان داده میشود اما به یکباره برای چند قسمت، لالو از نگاه بیننده دور میشود. سازندگان این بیخبری را با قسمتهای پنجم، ششم و هفتم جبران میکنند؛ به خصوص اینکه قسمت هفتم با رویارویی مجدد لالو و ساول، هیجانی مضاعف به این سریال تزریق میشود. درست زمانی که ساول تصور میکند به آرامش و ثبات درستی از لحاظ شغلی رسیده، با پدیدار شدن دو شخصیت جلوی در منزلش همه چیز مجدد به آشوب کشیده میشود. البته هنوز رفتار شخصیت کیم جای سوال دارد. کیم وکسلر از یک منظر تا حدودی شبیه به کپی دست چندم اسکایلر در سریال برکینگ بد است. فلشبکهای مربوط به کیم در زمان نوجوانی درست همانند فلشبکهای فصلهای پیشین تاثیرگذار نیستند. با اینکه کیم وکسلر دیگر ترسی از پرسونای ساول گودمن نداشته و خودش را با ساول تا حدودی توانسته وفق دهد، این سوال پیش میآید آیا ساول گودمن به کیم که دیگر همسر قانونیاش به حساب میآید وفادار خواهد بود؟ با توجه به بسترسازی قصه (احداث دفتر ساول گودمن، منشی جدید و فاصله گرفتن ساول از کیم از جنبه احساسی و عاطفی) و اتفاقاتی که در قسمت هفتم رخ میدهد، همه چیز برای یک اتفاق هیجانانگیز مهیا میشود. آیا کیم نیز باید در این داستان قربانی شود تا ساول گودمنِ نوظهور به تکامل برسد؟ ساول گودمنی که در فصل ششم تا پایان قسمت هفتم میبینیم همچنان چند قدم عقبتر از ساول گودمنِ برکینگ بد است. تراز و سطح شخصیت ساول در داخل سریال بهتره با ساول تماس بگیری از لحاظ خباثت و رذالت نیاز به یک ارتقا دارد. آیا لالو عامل این ارتقا خواهد بود یا گاس؟ تا زمانی که سناریوی فصل ششم به این سوال پاسخ ندهد، سریال جذابیت خود را حفظ میکند. پس از روشن شدن تکلیف ناچو وارگا، نمایش اهداف اصلی گاس و احداث دفتر ساول گودمن، حال نوبتی هم باشد نوبت به سرانجام رسیدن قصه لالو و کیم وکسلر در داستان است.
فصل ششم سریال Better Call Saul از لحاظ روایت و اصول فنی در نیم فصل اول عملکرد قدرتمندانهای را از خود نشان میدهد. فصل ششم تا پایان نیم فصل، پختهترین و تکاملیافتهترین فصل سریال بهتره با ساول تماس بگیری محسوب میشود که علنا نقطه ضعف خاصی در این محصول تلویزیونی رویت نمیشود که بیننده را آزار دهد.
پست نقد و بررسی فصل ششم سریال Better Call Saul با انتشار قسمتهای جدید در آینده بهروزرسانی خواهد شد و این نقد کامل از سریال Better Call Saul نیست. بنابراین نمرهی این سریال در هر آپدیت امکان دارد تغییر کند.
- شخصیتپردازیها
- اصول فنی
- ریتم خوب و درست داستان
- فلشبکهای مربوط به کیم کارایی تاثیرگذاری ندارند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید