فعالان اجتماعی در هالیوود: از دغدغه شنیده شدن تا شستشوی مغزی

فعالان اجتماعی در هالیوود: از دغدغه شنیده شدن تا شستشوی مغزی

ارباب پروپاگاندا

1%
  • 0/10
فعالان اجتماعی در هالیوود: از دغدغه شنیده شدن تا شستشوی مغزی ۱ ۰۱ آبان ۱۳۹۸ یادداشت (سینمایی) کپی لینک

نقش فعالان اجتماعی در هالیوود در سال‌های اخیر رنگ و لعابی متفاوت پیدا کرده و هدف فعالیت‌های «مبارزان عدالت اجتماعی» این روز‌ها به چیزی فراتر از ایجاد فضایی بهتر برای اقلیت‌های جنسی، قومی و نژادی تبدیل شده است.

هنر از دیرباز بستری برای بروز احساسات و بیان دغدغه‌های انسان بوده است. از اولین تصاویر هنری بشر هوشمند در غار شووه متعلق به 40 هزار سال پیش تا آثار پرخرج سینمای امروز، همگی یک ویژگی مشترک را در بر دارند: تلاش برای دیده شدن و به یاد ماندن. حتی سرسخت‌ترین طرفداران فلسفه‌ی «هنر برای هنر» هم نمی‌توانند نقش تفکرات، امیال، آرزوها و احساسات هنرمندان در خلق آثار هنری آنها را نادیده بگیرند. به همین دلیل هنر و در راس آن، سینما، یکی از مهم‌ترین بسترهای پرداختن به مسائل اجتماعی و دغدغه‌های فعالان این عرصه در دهه‌های اخیر بوده است. تاریخ هالیوود به عنوان پرمخاطب‌ترین قطب سینمای جهان، مملو از آثار بزرگیست که تصویری از جامعه‌ی زمان خود و دغدغه‌های مردم آن را برای آیندگان بجا گذاشته است؛ از «شهروند کین» که به تنهایی انسان مدرن می‌پردازد تا «فهرست شیندلر» و «اینک آخرالزمان» با نگاه ضد جنگ و تبعیض خود.

آنچه که در ادامه این مقاله به آن خواهیم پرداخت، نگاهی آماری، منطقی و بدون تعصب به فعالیت‌‌های سه گروه فعالان اجتماعی یاد شده است

این روزها هم سینمای جهان شاهد حضور فعالان اجتماعی مختلف و دغدغه‌های آنها بر پرده‌ی نقره‌ای است. در سال‌های اخیر، سه گروه اصلی از فعالان اجتماعی یا آنطور که خودشان می‌گویند، «جنگجویان عدالت اجتماعی» (Social Justice Warriors) در هالیوود فعالیت دارند: حامیان حقوق رنگین پوستان و افلیت‌های قومی-نژادی، گروه‌های حامی دگرباشان جنسی مثل همجنسگرایان و گروه‌های فعال در زمینه‌ی برابری جنسیتی و حقوق زنان.  هرچند که این سه گروه یاد شده نماینده‌ی تمام فعالان اجتماعی این روز‌های جهان نیستند، اما بدون شک بیشترین سهم را در آثار یک دهه‌ی گذشته هالیوود به خود اختصاص داده‌اند.

شنیده شدن و آزادی در بیان تفکرات حق هر فرد و گروهی در جهان امروز است و پیشرفت‌هایی همچون شبکه‌های اجتماعی و نفوذ اینترنت در توده‌ی مردم باعث شده تا این موهم بیش از پیش محقق شود. اما موضوعی که در ادامه سعی داریم به آن بپردازیم، تلاش برای «کنترل اکثریت»، «بزرگنمایی» و مسیری است که فعالان اجتماعی این روزهای هالیوود سعی دارند تا برای هنر و مخاطبان آن ترسیم کنند. منظور از هدایت تفکر و جامعه، حرکت آن در مسیری بهتر از راه آموزش نیست، بلکه سرکوب تفکر مخالف با استفاده از اهرم فشاری به نام شکبه‌های اجتماعی و برچسب زدن به مخالفان است.

فعالان اجتماعی در هالیوود
تارانتینو در جمع فعالان اجتماعی

شاید با خود بگویید که صحبت از مافیای پلید فرهنگ غرب و پیام‌های پنهان در آثار هنری موضوعی تکراری و خسته کننده است که افراد زیادی، خصوصا فعالان مذهبی کشور خودمان هم از تمامی تریبون‌های ممکن به آن پرداخته‌اند. اما آنچه که در ادامه این مقاله به آن خواهیم پرداخت، نگاهی آماری، منطقی و بدون تعصب به فعالیت‌‌های سه گروه از فعالان اجتماعی یاد شده در سال‌های اخیر و مقایسه‌ی آن با حقایق جامعه مبدا خود (ایالات متحده آمریکا) است.

بیایید به عنوان اولین مورد به مواضع فعالان حقوق رنگین پوستان و اقلیت‌های قومی در هالیوود نگاهی بیاندازیم. در سال‌های اخیر شاهد روند رو به رشد آثار سینمایی با تاکید بر حقوق رنگین پوستان، خصوصا آمریکایی‌های آفریقایی تبار بوده‌ایم. ایالات متحده آمریکا کشوری با تنوع نژادی قابل توجه بوده و آمریکایی‌های آفریقایی تبار که به سیاه پوستان معروف هستند، سهمی درصدی از جمعیت این کشور را به خود اختصاص داده‌اند. با توجه به تاریخچه‌ی تبعیض نژادی و حوادث تلخی که طی سال‌های اخیر خصوصا در زمینه‌ی خشونت پلیس علیه سیاهپوستان در این کشور رخ داده، طبیعی است که فعالان اجتماعی در هالیوود در راستای تحقق حقوق این گروه از شهروندان ایالات متحده دست به فعالیت‌هایی سازنده بزنند.

استفاده از شخصیت‌های سیاه پوست در نقش قهرمانان فیلم‌های پرطرفدار یکی از راه‌های فیلمسازان هالیوودی برای حمایت از این گروه است، اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که «دغدغه‌ی اجتماعی» جای خود را به «نگاه ابزاری» می‌دهد. در میان حامیان حقوق رنگین پوستان، اصطلاحی به نام «سفیدشویی» وجود دارد. این عبارت زمانی استفاده می‌شود که در اقتباس سینمایی از یک اثر هنری، یک شخصیت سفید پوست جایگزین شخصیتی می‌شود که در اثر اصلی (مثلا کتاب) رنگین پوست است. حامیان حقوق رنگین پوستان در سال‌های اخیر، بسیاری از آثار بزرگ سینما را به این عمل متهم کرده و آن را نمونه‌ای از تبعیض نژادی در هالیوود می‌دانند. به عنوان مثال، قهرمان کتاب «نابودی» (Annihilation) اثر جف واندرمر، یک زن دورگه‌ی آسیایی آمریکایی است. اما در اقتباس سینمایی از این اثر، ناتالی پورتمن نقش این قهرمان را ایفا می‌کند. بسیاری از فعالان اجتماعی در هالیوود این اثر را به دلیل چنین انتخابی به سفیدشویی متهم کردند، اما کارگردان این فیلم، الکس گارلند صراحتا اعلام کرد که از این موضوع اطلاعی نداشته، زیرا اصالت قهرمان داستان در قسمت دوم این مجموعه کتاب‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد و او تنها قسمت اول را خوانده است. مورد دیگر فیلم «مریخی» (Martian) ساخته‌ی ریدلی اسکات است. اسکات هم به دلیل استفاده از بازیگران سفید پوست درن نقش‌هایی فرعی که اصالتا باید رنگین پوست می‌بودند، مورد سرزنش قرار گرفت.

فعالان اجتماعی در هالیوود
سفید شویی، از دیرباز تا امروز

چرا جایگزینی برخی شخصیت‌های گاها فرعی رنگین پوست باید برای فعالان این حوزه اینقدر حائز اهمیت باشد، اما تحریف اساطیر چند صدساله‌ی مردم اسکاندیناوی هیچ عیب و ایرادی ندارد؟

تغییر نژاد شخصیت‌ها در برخی موارد حقیقتا نادرست و نژاد پرستانه است، اما وسواس بیش از اندازه مطمئنا راه حل این مشکل نیست. حامیان حقوق رنگین پوستان در برخی موارد بیش از اندازه بر چنین انتخاب‌هایی برچسب تعیض آمیز زده و حواشی ناخوشایندی برای آثار سینمایی و تلویزیونی ایجاد می‌کنند. اما انگار از نظر آنها تغییر نژاد قهرمانان داستان‌ها تنها معادله‌ای یک طرفه است و چیزی به نام «سیاه نمایی» در فرهنگ لغات این افراد توصیف نشده است. تغییر یک شخصیت رنگین پوست به یک قهرمان سفید پوست، تبعیض نژادی است و تبدیل یک قهرمان سفید پوست به یک فرد رنگین پوست، قدمی در راستای برابری نژادی!

متاسفانه در سال‌های اخیر، بسیاری شرکت‌ها بجای تلاش برای خلق قهرمانانی رنگین پوست و اصیل، شخصیت‌های سفید پوست کتاب‌ها و داستان‌ها را با بازیگرانی رنگین پوست جایگزین کرده و با این کار سعی می‌کنند تا رضایت فعالان اجتماعی در هالیوود را جلب کنند. جدیدترین نمونه‌ی این کار، انتخاب بازیگری سیاه پوست برای ایفای نقش «اریل» در فیلم «پری دریایی کوچک» شرکت دیزنی است. بسیاری از طرفداران این شخصیت به چنین انتخابی اعتراض کردند و خواستار پایبندی فیلم به ریشه‌های دانمارکی این اسطوره بودند، اما از طرف فعالان مدنی به نژاد پرستی متهم شدند. آیا تاریخ و فرهنگ مردم آفریقایی اینقدر حقیر و پوچ است که شرکت دیزنی با تمام عظمت خود در داستان سرایی و خلق قهرمانان مختلف نمی‌تواند از آن برای خلق شخصیتی سیاه پوست و روایت داستانی در خصوص این فرهنگ کهن استفاده کند؟ آیا استفاده ابزاری از سیاه پوستان خود نوعی توهین به این نژاد نخواهد بود؟

با یک جستجوی ساده در اینترنت می‌توان فهمید چرا خواستگاه نژادهای سیاه پوست، نواحی استوایی و گرمسیری است. پوست ساکنان این مناطق طی میلیون‌ها سال، به گونه‌ای تکامل پیدا کرده که دارای «ملانین» بیشتری نسبت به انسان‌های سایر نقاط زمین باشد تا به این وسیله از این گروه نژادی در برابر بیماری‌های ناشی از تابش نور شدید آفتاب و اشعه‌ی ماورای بنفش همچون سرطان پوست، محافظت کند. با توجه به این اصل علمی، رنگ پوست تیره برای یک پری دریایی، موجودی که در اعماق دریا زندگی می‌کند و طبیعتا چندان در معرض نور شدید آفتاب قرار نمی‌گیرد، هیچگونه توجیه منطقی ندارد! تبدیل «هایمدال»، ایزد روشنایی اساطیر اسکاندیناوی به یک شخصیت سیاه پوست در مجموعه فیلم‌های «تور» هم نمونه‌ی دیگری از این «سمبل کاری نژادی» است که باز هم در زمان خود از سوی بینندگان و طرفدارن مورد اعتراض واقع شد. آیا تغییر اساطیر و فرهنگ یک نژاد و ملت (مردم اسکاندیناوی) برای پیشبرد اهداف فعالان اجتماعی ایالات متحده، خود عملی نژاد پرستانه نیست؟ چرا جایگزینی برخی شخصیت‌های فرعی رنگین پوست باید برای فعالان این حوزه اینقدر حائز اهمیت باشد، اما تحریف اساطیر چند صدساله‌ی مردم اسکاندیناوی هیچ عیب و ایرادی ندارد؟

فعالان اجتماعی در هالیوود
چرا یک فرد سیاه پوست باید قهرمان اسطوره های اسکاندیناویایی باشد؟

سفیدشویی و تبعیض نژادی در هالیوود یک معادله‌ یک طرفه است که تنها حقوق «برخی» از اقلیت‌های رنگین پوست آمریکایی در آن به رسمیت شناخته می‌شود و حقوق سایر انسان‌ها و نژادها هیچ اهمیتی ندارد. شاید در پرانتز قرار گرفتن کلمه‌ی برخی برای شما جای تعجب داشته باشد، اما باید بدانید که بزرگ‌ترین اقلیت قومی و نژادی در ایالات متحده، آمریکایی‌های آفریقایی تبار (سیاهپوستان) نیستند. گروه نژادی آمریکای لاتین یا هیسپانیک، بزرگ‌ترین اقلیت قومی و فرهنگی آمریکا با دربر گرفتن ۱۶.۵% از جمعیت این کشور است، با این وجود تعداد قهرمانان هیسپانیک در آثار هالیوودی، حتی به تعداد انگشت‌های یک دست هم نمی‌رسد. اگر به آثار یک دهه‌ی گذشته‌ی هالیوود نگاهی بیندازیم، انیمیشن «کوکو» (Coco) تنها اثر قابل دفاع بزرگ‌ترین قطب سرگرمی جهان در خصوص فرهنگ بزرگ‌ترین اقلیت قومی خود است! آمریکای لاتینی که هالیوود به تصویر می‌کشد، بهشت کارتل‌های مواد مخدر و محلی برای فرار از دست قانون، خصوصا FBI است. متاسفانه این نگاه توهین آمیز سال‌هاست که در سینمای آمریکا جریان دارد، اما گویا حامیان اقلیت‌های نژادی آن را نژادپرستانه نمی‌دانند. جریان پول و تبلیغات بر حقوق سیاه پوستان تمرکز دارد و به همین دلیل شخصیت‌های سفید پوست تنها می‌توانند جای خود را به نمونه‌های سیاه پوست بدهند، نه مکزیکی یا آسیایی.

جریان پول و تبلیغات بر حقوق سیاه پوستان تمرکز دارد و به همین دلیل شخصیت‌های سفید پوست تنها می‌توانند جای خود را به نمونه‌های سیاه پوست بدهند، نه مکزیکی یا آسیایی

اما حقوق رنگین پوستان بزرگ‌ترین دغدغه‌ی اصحاب رسانه در هالیوود نیست. بیشترین تبلیغات در سال‌های اخیر به گروه‌های حمیات از حقوق همجنسگرایان اختصاص پیدا کرده و با یک بررسی ساده در فیلم‌ها و سریال‌های این چند سال، می‌توان به این موضوع پی‌برد. روند روز افزون حضور شخصیت‌های همجنسگرا در آثار هالیوودی امری کاملا مشهود و غیر قابل انکار است. این حضور تنها به آثار اجتماعی و درام محدود نمی‌شود و تمامی ژانرها را در بر می‌گیرد. حضور یک شخصیت همجنسگرا در فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) آن هم پس از نابودی نیمی از جمعیت جهان، حضور دو شخصیت همجنسگرا در سریال «استارترک: اکتشاف» (Star Trek: Discovery) و معرفی یک قهرمان همجنسگرا در فصل سوم سریال پرطرفدار «چیزهای عجیب» تنها نمونه‌هایی از این حضور پررنگ هستند. شاید معرفی چنین شخصیت‌هایی در آثاری مثل «چیزهای عجیب» (Stranger Things) که مخاطب آنها را عمدتا نوجوانان تشکیل می‌دهد، از نظر بسیاری عجیب و غیر ضرور باشد؛ اما فعالان اجتماعی در هالیوود پا را از این هم فراتر گذاشته و پای ازدواج همجنسگرایان را به انیمیشن‌های کودکان هم باز کرده‌اند.

در جدیدترین قسمت از انیمیشن پرطرفدار «داستان اسباب بازی»، شاهد سکانسی هستیم که در آن دو زن، فرزند خود را به مدرسه می‌آورند و سپس همان دو زن در پایان روز برای بردن آن کودک به مدرسه باز می‌گردند. هرچند که این صحنه در واقع بسیار کوتاه و غیر مستقیم است، اما از نظر بسیاری افراد منجر به عادی سازی چنین مواردی در کودکان خواهد شد. این اتفاق از سوی گروهی به نام «یک میلیون مادر» مورد اعتراض قرار گرفته و این گروه توانسته تا به این لحظه بیش از ۱۳ هزار امضا برای حذف این صحنه از «داستان اسباب بازی ۴» (Toy Story 4) یا ارائه‌ی توضیح رسمی در خصوص آن جمع آوری کند. البته این اولین باری نیست که در آثار کودکانه‌ی شاهد اشارات اینچنینی به همجنسگرایی هستیم و پیش از این در انیمیشن «یخ‌زده» (Frozen) و فیلم «دیو و دلبر» (Beauty and The Beast) هم شاهد چنین سکانس‌هایی بوده‌ایم.

داستان اسباب بازی‌هایی که برای کودکان مناسب نیستند!

اقلیت‌های جنسی در ایالات متحده در سال ۲۰۱۷ چیزی نزدیک به 4.5% از جمعیت ۳۲۰ میلیون نفری این کشور را به خود اخصاص داده‌‌اند. بنا بر گزارش نشریه‌ی گالوپ، این میزان نسبت به سال گذشته با ۰.۵% افزایش همراه بوده و بطور کلی جمعیت اقلیت‌های جنسی از سال ۲۰۱۲ تا کنون و طی نزدیک به ۶ سال، نزدیک به ۱% افزایش داشته است. شاید یک اقلیت ۴.۵ درصدی با چنین نرخ رشد اندکی، از نظر بسیاری قابل توجه و حائز اهمیت نباشد، اما زندگی و رشد در جامعه نیازمند امینت روانی و فیزیکی بوده و دگرباشان جنسی که طبق قانون یک کشور به رسمیت شناخته شده‌اند هم حق بهرمندی از حقوق اجتماعی خود را دارند. اما تصویری که فعالان اجتماعی در هالیوود از این مسئله به مخاطب ارائه می‌کنند بسیار بزرگ‌تر از مشکلات تنها ۴.۵% از جمعیت یک کشور است. یکی از سازمان‌های غیردولتی در این حوزه به نام GLAAD که وظیفه‌ی نظارت بر آثار سینمایی ایالات متحده در زمینه‌ی به تصویر کشیدن دگرباشان جنسی را دارد، در آخرین گزارش خود آمار و ارقام قابل توجهی در این زمینه ارائه می‌کند. طبق گزارش این سازمان، در بیش از ۱۸% از محصولات ۷ شرکت فیلمسازی بزرگ ایالات متحده، به شخصیت‌های اشاره شده که در گروه اقلیت‌های جنسی قرار می‌گیرند؛ رقمی که نسبت به سال گذشته حدودا ۶% افزایش داشته است. بر اساس این گزارش، شرکت «فاکس قرن بیستم» با نمایش دگرباشان جنسی در ۴۰% از آثار خود در مقام اول قرار دارد و پس از آن شرکت‌ «یونیورسال» با ۳۰%، «برادران وارنر» با ۲۲%، «پارامونت» با ۲۰%، «سونی» با ۱۱% و «لاینزگیت» با ۵% پرداختن به اقلیت‌های جنسی در آثر خود در رتبه‌های بعدی قرار می‌گیرند.

آیا اختصاص میلیون‌ها دلار سرمایه و هزاران ساعت زمان برای پرداختن به مشکلات ۵٪ از جامعه‌ای که با بسیاری مشکلات اجتماعی دیگر دست و پنجه نرم می‌کند، عادلانه است؟

همانطور که از این آمار و ارقام پیداست، هالیوود تا همینجای کار هم توجه خوبی به اقلیت ۴.۵ درصدی دگرباشان جنسی دارد. اما از نظر فعالان این حوزه، حتی این حجم از تبلیغات هم کافی نیست. براساس گزارش GLAAD، این سازمان از ۶ شرکت یاد شده به همراه شرکت والت دیزنی خواسته که تا سال ۲۰۲۱ حداقل در ۲۰% از آثار خود به نمایش شخصیت‌های همجنسگرا پرداخته و این رقم باید تا سال ۲۰۲۴ به بیش از ۵۰% برسد! این یعنی حداقل نیمی از آثار بزرگ‌ترین شرکت‌های فیلمسازی جهان طی ۵ سال آینده باید برای تحقق اهداف ۵ و در خوشبینانه‌ترین حالت ۱۰% از جمعیت یک کشور تلاش کنند. مطمئنا ایجاد چنین جو روانی و بسیج کردن این حجم از تبلیغات تنها برای پرداختن به جمعیت کوچکی از مردم جهان، به هیچ وجه عادلانه نیست. با این وجود فعالیت‌های گروه‌های حمایت از اقلیت‌های جنسی صرفا در تبلیغات خلاصه نمی‌شود. فستیوال‌های هنری و حتی حمایت‌های مالی گوناگونی از سوی فعالان اجتماعی در هالیوود برای پرداختن به مسائل دگرباشان جنسی در حوزه‌های مختلف هنری طراحی شده است. «حمایت مالی سازمان GLAAD» نمونه‌ی کوچکی از این جوایز مالی است. طی این برنامه، GLAAD به هنرمندان جوان و تازه‌کار عرصه‌ی موسیقی که در آثار خود به همجنسگرایان و مشکلات آنها اشاره کنند، مبلغ ۲۵۰۰ دلار جایزه اهدا خواهد کرد. حمایت مالی گروه NewFest از فیلمسازان برای ساخت آثار مربوط به همجنسگرایان و کمک مالی ۱.۵ تا ۵ هزار دلاری بنیاد Frameline Completion Fund به فیلمسازان هم تنها نمونه‌هایی از حمایت‌های مالی و حرفه‌ای از هنرمندان است که سالانه در اختیار فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی قرار می‌گیرد.

متاسفانه با رشد روز افزون فعالیت چنین گروه‌هایی، بسیاری از فستیوال‌ها و حتی مراسم بزرگ هنری در سرتاسر جهان صرفا برای پرداختن به مسئله‌ی همجنسگرایان به حاشیه کشیده شده و این امر نه تنها بسیاری از طرفداران «هنر عاری از سیاست» را در مقابل اقلیت‌های جنسی قرار می‌دهد، بلکه ارزش هنری جشنواره‌های مذکور را هم به شدت زیر سؤال می‌برد. یکی از افراطی‌ترین نمونه‌های این اتفاقات را در مراسم گرمی سال ۲۰۱۴ شاهد بودیم. هر فرد بی‌طرفی خواهد گفت که برگذاری مراسم «ازدواج گروهی همجنسگرایان» درست میان مراسم اهدای جایزه به آثار برتر صنعت موسیقی، نمونه‌ی بارزی از سیاست ورزی در عرصه‌ی هنر است. پس از این اتفاق، موارد متعددی از چنین فعالیت‌هایی در مراسم و فستیوال‌های هنری مختلف تکرار شد.

سؤالی که از سوی بسیاری از فعالان اجتماعی مطرح می‌شود، نسبت هزینه به سود چنین فعالیت‌هایی است. آیا اختصاص میلیون‌ها دلار سرمایه و هزاران ساعت زمان برای پرداختن به مشکلات ۵% از جامعه‌ای که با بسیاری مشکلات اجتماعی دیگر دست و پنجه نرم می‌کند، عادلانه است؟ طبق «بررسی ملی در مورد استفاده از مواد مخدر و سلامت» که در سال ۲۰۱۷ در ایالات متحده انجام شد، نزدیک به ۳۸% از جمعیت بزرگسال این کشور با مشکلات مربوط به مصرف مواد مخدر دست و پنجه نرم می‌کردند. ۱۲.۵% از بزرگسالان در همان سال به صورت همزمان سوء مصرف الکل و مواد مخدر را تجربه کردند و این مشکلات در سال ۲۰۱۷ هزینه‌ای بالغ بر ۷۲۰ میلیارد دلار به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر اقتصاد این کشور تحمیل کرده است. با این وجود بسیاری از پر و پاقرص‌ترین طرفداران فیلم و سریال‌های آمریکایی هم به سختی می‌توانند غیر از سریال محبوب «افسار گسیخته» (Breaking Bad)، اثری با مضمون مواد مخدر و مشکلات ناشی از آن در ده سال اخیر نام ببرند. در بسیاری از نظرسنجی‌های آنلاین، مهم‌ترین دغدغه‌های مردم آمریکا به مسائلی همچون فقر، هزینه‌ی تحصیل، آلودگی محیط زیست، قوانین مربوط به سقط جنین و موارد اینچنینی اختصاص دارد که در خوشبینانه‌ترین حالت به ندرت در آثار هالیوودی شاهد توجه به آنها هستیم.

افتضاحی به نام گرمی ۲۰۱۴

مشکلات از جایی بزرگ‌تر می‌شود که به دلیل حجم عظیم تبلیغات برای به رسمیت شناختن حقوق دگرباشان جنسی، هرگونه اعتراضی به این وضعیت، از سوی گروه‌های تبلیغاتی و فعالان اجتماعی در هالیوود به توهین و نفرت پراکنی علیه اقلیت‌های جنسی تبدیل می‌شود. هنرمندان بسیاری همچون «مل گیبسون» و «کریس پرت» از سوی حامیان حقوق همجنسگرایان به دلیل مخالفت با همجنسگرایی یا صرفا حضور در کلیسایی که با همجنسگرایی مخالف است، مورد سرزنش قرار گرفته‌اند. در جدیدترین موج از واکنش‌ها علیه مخالفان این حوزه، هتل‌هایی که به هر نحوی با کشور برونئی در ارتباط باشد، از سمت هنرمندان طرفدار حقوق همجنسگرایان تحریم شده است؛ زیرا این کشور کوچک مسلمان و آسیایی، اخیرا همجنسگرایی را ممنوع اعلام کرده است.

اوضاع در خصوص حامیان حقوق زنان هم کم و بیش مانند دو گروه پیشین است. متاسفانه تفکر قالب در این زمینه هم نگاه کمی را به کیفی ترجیه می‌دهد. حامیان حقوق زنان به شدت از آثار هالیوودی که تماما توسط زنان ساخته می‌شود استقبال کرده و آن را یک دستاورد می‌دانند. اما در برخی موارد تاکید بیش از اندازه بر حضور زنان در پست‌های مختلف خود با نگاهی تبعیض آمیز همراه می‌شود. به عنوان مثال می‌توان به فیلم «زن شگفت انگیز» و ناراحتی برخی از رسانه‌ها از حضور مردان در پست‌های کلیدی این فیلم اشاره کرد. برخی از فعالان حقوق زنان به نوشته شدن فیلمنامه این اثر توسط مردان انتقاد کردند و خواستار استفاده از زنان در این جایگاه شدند، زیرا از نظر آنها داستان یک زن قدرتمند که کلیشه‌های قدرت مردانه را در هم می‌شکند باید توسط یک زن نوشته شود! این در حالی است که فیلم زن شگفت انگیز تقریبا در تمامی پست‌های کلیدی خود (کارگردانی، نقش اصلی، تهیه کنندگی) شاهد حضور زنان است. تاکید بر حذف تمام و کمال مردان و جایگزین کردن آنها با زنان خود نوعی نگاه تعبیض آمیز و افراطی است، اما از سوی طرفداران دو آتشه‌ی حقوق زنان یک دستاورد تلقی می‌شود.

فعالان اجتماعی در هالیوود
تبدیل مردان به زنان، ساده‌ترین راه برای دفاع از حقوق بانوان

همانطور که پیش از این اشاره شد، نگاه کمی به حضور زنان در سینمای هالیوود یکی از بزرگ‌ترین مشکلات حامیان برابری جنسیتی در این قطب سینمای جهان است. به تازگی موجی از بازسازی آثار محبوب سینمایی با تاکید برشخصیت‌های مؤنث ساخته شده که نمونه‌ی دیگری از این نگاه کمی از طرف فعالان اجتماعی در هالیوود است. آیا جایگزین کردن یک مرد با یک زن، تمام پتناسیل لازم برای روایت یک داستان زنانه‌ را داراست؟ در اینجا هم با مشکلی درست مثل «سیاه نمایی» طرف هستیم که نه تنها دستاوردی برای اقلیت مورد دفاع خود ندارد، بلکه آن را بیش از پیش زیر سؤال می‌برد. نمونه‌ی این اتفاقات را در فیلم‌های «شکارچیان روح» (Ghostbusters) و «هشت یار اوشن» (Ocean’s 8) با قهرمانان منحصرا مؤنث شاهد بودیم. ایده بازسازی آثار محبوب با محوریت زنان روی کاغذ بسیار جالب و قدرتمند به نظر می‌رسد، تا جایی که خبر ساخته شدن نسخه‌ی تماما زنانه‌ی «بی‌مصرف‌ها» (The Expendables) هم طی سال‌های اخیر چندین بار در رسانه‌ها مطرح شده است. اما باید پذیرفت که نمی‌توان شخصیت‌های قدیمی و پرطرفدار را کاملا تغییر داد، بدون اینکه با واکنش منفی طرفداران آن رو به رو شویم. بیایید یک لحظه جای «سیلوستر استالونه»، «زیگونی ویور» را در نقش «راکی» تصور کنیم یا بجای«کیانو ریوز»، «اسکارلت یوهانسون» را در نقش «نئو» از فیلم ماتریرکس قرار دهیم. آیا تنها با ایجاد چنین تغییراتی، می‌توانیم قدرت زنان را در ایفای نقش‌های مختلف به تصویر بکشیم؟

والکیری، تحقق رویای آمریکایی

همانطور که هیچکس نمی‌تواند بازیگر دیگری غیر از «زیگونی ویور» را در نقش «الن ریپلی» از مجموعه‌ی «بیگانه» (Alien) تصور کند، مجموعه‌ی «اوشن» هم بدون «جورج کلونی» این روزها طرفداری نخواهد داشت. متاسفانه هالیوود بجای ساختن شخصیت‌هایی تازه و از بنیان زنانه، سعی دارد تا زنان را در نقش‌هایی قرار دهد که برای مردان نوشته شده است و این امر در واقع نوعی توهین به زنان است. چنین کاری می‌تواند این پیام را برای مخاطبان در بر داشته باشد که «زنان برای موفقیت باید بتوانند نقش مردان را ایفا کنند». در حالی که هدف از تلاش برای حمایت از حقوق زنان، ایجاد فضای مناسب برای رشد آنها در حوزه‌هایی است که خودشان بخواهند، نه آنچه مردان از آنها توقع دارند! اگر دوست دارید که قدرت و پشتکار زنان در ورزش را به اثبات برسانید، نباید یک «راکی» زنانه بسازید، بلکه راه حل آن ساخت اثری همچون «دختر میلیون دلاری» (Million Dollar Baby) است. برای نشان دادن ذکاوت و استقلال زنانه نیازی به یک «ایکس یار اوشن» با حضور زنان نیست، بلکه راه حل آن ساختن آثاری همچون «بیوه‌ها» (Widows) است. کلید حمایت از زنان، ساخت آثاری نو با محوریت آنها است، نه قرار دادن آنها در نقش‌های محبوبی که توسط مردان ایفا می‌شود. زیرا شکست چنین آثاری، مثل آنچه که برای «شکارچیان روح» اتفاق افتاد، توانایی زنان در ایفای نقش خود را زیر سؤال می‌برد و گناه بی‌کفایتی نویسندگان اثر برای خلق شخصیت‌هایی عمیق و به یاد ماندنی را به گردن جنسیت بازیگران می‌اندازد.

آیا این امر که برترین های اسکار امسال همه به مسائلی همچون همجنسگرایی، حقوق زنان و سیاه پوستان پرداخته اند تنها یک اتفاق ساده است؟

استفاده‌ی ابزاری از دغدغه‌‌های فعالان اجتماعی در هالیوود موضوعیست که در سال‌های اخیر شاهد پرنگ‌تر شدن آن هستیم. مرور سرخط خبرهای هنری ما را با موجی از وقایع اینچنینی رو به رو می‌کند که هر روز بر حجم و تعداد آن افزوده می‌شود. شاید اظهار نظر «کوین فایگی»، از مدیران ارشد استودیوی مارول در مراسم کمیک کان امسال را بتوان تیر خلاصی دانست که به پیکر نمیه جان «دغدغه‌های اجتماعی» در «سینمای هالیوود» شلیک می‌شود: والکیری، قهرمان آزگاردی مجموعه فیلم‌های «ثور»، اولین قهرمان همجنسگرای جهان مارول است که در فیلم «ثور: عشق و صاعقه» از آن به صورت رسمی رونمایی خواهد شد. گویا جایگزین کردن مجدد یک بازیگر سیاه پوست در نقش یکی از شخصیت‌های اساطیری اسکاندیناویایی کافی نبوده و حالا با اشاره به جهت گیری جنسی او، کلکسیون کملات این قهرمان تکمیل خواهد شد. والکیری جدید، چکیده‌ی تفکر هالیوود در سال‌های اخیر است: یک زن قهرمان رنگین پوست با تمایلات جنسی همجنسگرایانه. متاسفانه نگاه ماشینی به دغدغه‌های اجتماعی در کنار بزرگ نمایی و افراط در آن به آفتی تبدیل شده که بسیاری از طرفداران هنر را دلسرد می‌کند. حمایت از آثاری که به همین روش و با استفاده ابزاری از دغدغه‌های رنگین پوستان و همجنسگرایان توانسته‌اند در جشنواره‌های هنری مورد توجه قرار بگیرند، دور شدن هالیوود از ریشه‌های هنری خود و حرکت آن به سمت ارائه‌ی بیانیه‌های سیاسی را هر سال بیش از سال قبل برای اهل هنر مسجل‌ می‌کند. هالیوود با قربانی کردن موضوعات اجتماعی یک بار دیگر به ما یادآوری می‌کند که حداقل در تحقق یک هدف، هنوز هم مثل دوران طلایی خود موفق است: پول درآوردن از همه چیز!



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments