فصل چهارم سریال Money Heist که در زبان اسپانیایی با عنوان «La Casa de Papel» از آن یاد میشود، ادامهای از بخش دوم این مجموعه است که به سرقت از بانک مرکزی اسپانیا میپردازد. سریال در فصل سوم و چهارم خود دگرگونیهای زیادی نسبت به قبل داشته است، اما آیا این تغییرات به موفقیت سریال در جلب توجه مخاطب کمک میکند؟
داستان سریال «سرقت پول» دربارهی اجرای یک نقشهی کاملاً بینقص برای دزدی از بانک است که طراح آن با ایدههای موشکافانه خود سعی میکند تا مجریان این سرقت را راهنمایی کند. با وجود اینکه پخش سرقت پول از سال ۲۰۱۷ آغاز شده، این سریال همچنان پس از گذشت نزدیک به سه سال سروصدای زیادی به پا کرده و به یکی از مجموعههای پربازدید نتفلیکس تبدیل شده است.
داستان سریال سرقت پول شامل دو بخش میشود. بخش اول شامل دو فصل ابتدایی هستند که در آن ماجرای سرقت از ضرابخانهی سلطنتی اسپانیا روایت میشود و بخش دوم که از فصل سه آغاز شده، به سرقت از بانک مرکزی این کشور میپردازد. فصل چهارم این مجموعه که در فروردین ۱۳۹۹ منتشر شده، ادامهی رویدادهای فصل سوم است که نتفلیکس در این هشت قسمت، داستان را به پایان نمیرساند. با این تفاسیر، داستان سرقت از بانک مرکزی اسپانیا در فصل پنجم یا ششم احتمالا به پایان میرسد.
در بخش اول که شامل ۱۵ قسمت ابتدایی میشد، «پروفسور» یک نقشهی کاملاً بینقص و حرفهای را برای سرقت پول از ضرابخانهی سلطنتی اسپانیا طراحی و اجرایی کرد و در هر لحظه با نکتههای موشکافانه، تحسین مخاطب را به همراه داشت، اما در بخش دوم که احتمالاً شامل فصل سوم تا پنجم میشود، پروفسور همراه با تیم خلافکار خود تصمیم میگیرند تا یک نقشهی ناقص و به نسبت پرخطرتر را اجرا کنند.
دوری از قهرمانپروری، مهمترین تفاوت فصل چهارم سرقت پول با قسمتهای پیشین است
دوری از قهرمانپروری، مهمترین تفاوت فصل چهارم سرقت پول با قسمتهای پیشین است. بخش دوم این سریال که به سرقت از بانک مرکزی اسپانیا میپردازد، برخلاف بخش اول هیچ گونه تلاشی برای بینقص نشان دادن کاراکترهای اصلی خود نمیکند. سریال در فصلهای سوم و چهارم سعی کرده تا با نمایش هر چه بیشتر اشتباههای کوچک و بزرگ گروه گروگانگیر در مقابل موفقیت پلیسها، داستانی به نسبت واقعگرایانهتر و باورپذیرتر را روایت کند.
پروفسور در بخش اول سریال، «فرشتهی نجات» سارقین بود که برای هر اتفاق خواسته یا ناخواسته برنامه داشت. پروفسور همانند یک مهندس به تک تک حوادث مبنای طرح خود (حوادث مبنای طرح: مجموعه رخدادهای احتمالی که قبل از انجام یک عملیات حساس پیشبینی شده و برای آنها دستورالعملهای ایمنی در نظر گرفته میشود) فکر کرده و برای آنها ایدهای خاص داشت و تا حدودی نقش یک ابرقهرمان را در سریال بازی میکرد، اما سبک شخصیتپردازی بخش دوم به طور کامل تغییر کرده تا در فصل چهارم اتفاقاتی باورپذیرتر و البته هیجانانگیزتر نشان داده شوند. در حقیقت سریال در بخش دوم خود روی اعتباری که به واسطهی بخش اول به دست آورده ریسک کرده و با تضعیف توان ربایندگان تلاش کرده تا حداکثر توان خود را برای میخکوب کردن مخاطب در حین تماشا به کار گیرد.
بخش دوم سریال سرقت پول به وضوح نابرابری قدرت در میان پلیس و گروگانگیرها را نشان میدهد و دقیقا نقطهی ضعف قهرمانان را از جنبههای مختلف به رخ مخاطب میکشاند. وابستگیهای عاطفی، نفوذ خیانتکاران و وجود نقشهای عجولانه و نه چندان قوی باعث شده تا ضعف، به پروفسور و تیمش نفوذ کند و احتمال شکست او را در نقشهی جدیدش بیشتر کند.
سبک نمایش هیجانها، از تفاوتهای دیگر فصل چهارم با قسمتهای پیشین سریال «سرقت پول» است. با وجود اینکه شیوهی غیرخطی داستان در تمامی قسمتهای این مجموعه رعایت شده، در فصل چهارم استفاده از فلشبکها به عصبی شدن مخاطب میانجامد. در این فصل پروفسور و تیم گروگانگیرش شرایطی بحرانی را تجربه میکنند و سطح هیجان رویدادها نسبت به گذشته افزایش پیدا میکند. جالب اینجا است که سریال برای نمایش این بخش، زمان خیلی زیادی را صرف میکند و با استفاده از فلشبکهای پی در پی سعی دارد تا با احساسات مخاطب خود بازی کند. اشارهی افراطآمیز به اتفاقات گذشته، ضرباهنگ فصل چهارم را متناوبتر کرده و جالب اینجا است که رویدادهای گذشته، اغلب ارتباط تنگاتنگی با بدنهی اصلی داستان در این فصل دارند و نمیتوان آنها را به عنوان صحنههای اضافی در نظر گرفت، اما این قضیه همیشه در مورد سبک روایت فصل چهارم صادق نیست و برخی اوقات موضوع اصلی به حاشیه رانده میشود.
فلشبکها پاشنهی آشیل فصل چهارم سریال «سرقت پول» هستند
سریال «سرقت پول» در فصل چهارم، دقیقا مثل کاراکترهای اصلی خود یک استراتژی کاملاً خطرناک را در پیش گرفته و در بسیاری از اوقات بیگدار به آب زده میزند. اشاره مداوم به زندگی شخصی کاراکترها در فصل چهارم به هیچ وجه تأثیری بر درک بهتر یا بیشتر رویدادهای اصلی ندارند و استفاده از این رویکرد در هر قسمت را میتوان احتمالا به خاطر پر کردن زمان پخش سریال دانست. این مسئله در گام اول برای اشاره به سرگذشت کاراکتر «برلین» رخ میدهد و به نظر میرسد که سریال با استفاده از فلشبکهای غیرمرتبط به زندگی شخصی او، عدم تمایل خود به خداحافظی با این کاراکتر را فاش میکند. البته همین تلاش بیمنطق، آن هم در بحبوحهی اتفاقات دلهرهآور گروگانگیری منجر به عصبانیت مخاطب نیز میشود.
برخی دیگر از فلشبکها صرفاً برای فضاسازی و مقدمهچینی برای نمایش رویدادهای شوکهکننده جای داده شدهاند. این صحنهها باعث میشوند تا اتفاقات مهم سریال کاملاً قابل پیشبینی شوند. سریال در فصل چهارم خود سعی میکند تا همانند گذشته چندین اتفاق کاملاً ناگهانی و دور از انتظار نظیر آنچه بر سر کاراکتر «نایروبی» میآید را به تصویر بکشد، اما نمایش فلشبکهای متعدد و اتکای بیش از اندازه به فضاسازیهای بیربط آن هم دقیقا پیش از اتفاقات اصلی، باعث میشود تا مخاطب توان حدس زدن رویدادهای بعدی را داشته باشد. این مسئله در چندین جای فصل چهارم تکرار شده و باعث میشود تا سریال نسبتا قابل پیشبینیتر از قبل شود و شگفتیهای کمتری را همراه خود داشته باشد. فضاسازی افراطی یکی از اشتباههای بزرگ سریال در قسمتهای میانی فصل چهارم است. سریال سعی میکند تا با نمایش رخدادهای پیش از عملیات سرقت، پذیرش پیامدهای حساس را برای مخاطب خود آسانتر کند، اما این رویه در بعضی از اوقات نتیجهی عکس به دنبال دارد و بعضی از اتفاقات اسپویل میشود. در حقیقت فلشبکها، پاشنهی آشیل فصل چهارم سریال سرقت پول هستند و ممکن است ادامهدار بودن آنها در فصل پنجم با اعتراض و حتی افت شدید تعداد مخاطبین ختم شود.
مهمترین استراتژی سریال برای جلب توجه هر چه بیشتر مخاطب، همان چیزی است که کاراکتر پروفسور در فصلهای قبلی از آن با عنوان «نقشهی کامرون» یاد میکند. سریال با استفاده از تکنیک مظلومنمایی دزدها و گروگانگیرها، حس همدردی مخاطب را با آنها ایجاد میکند که البته در این زمینه نیز عملکردی موفق داشته است. از طرف دیگر، استفاده از موسیقی پارتیزانها در دوران جنگ جهانی دوم با هدف ایجاد چهرهای قهرمانانه برای سارقین باعث میشود تا مخاطب حس نزدیکتری نسبت به کاراکترهای خلافکار و قانونشکن پیدا کند. در حقیقت بخش دوم سریال سرقت پول بیشتر شبیه به یک بازی شطرنج است که دزدها، مهرههای سفید آن بوده که بازی را اول شروع میکنند و فقط به دنبال کیش و مات کردن حریف خود هستند؛ از طرف دیگر پلیسها، مهرههای سیاهی هستند که از هر فرصتی برای حذف مهرههای دشمن استفاده میکنند و به هیچ وجه قدمهای عاقلانه و درستی را برنمیدارند. همین مظلومنمایی، به خوبی سریال را به هدف اصلی خود نزدیک کرده و مخاطب به آسانی طرفدار یک تیم گروگانگیر شده و از شکستهای پلیس خوشحال میشود.
یکی دیگر از استراتژیهای فصل چهارم سریال «سرقت پول» برای کنجکاو نگه داشته مخاطب، ایجاد سوالهای بزرگ در دقایق پایانی هر قسمت است. هر اپیزود با یک سوال مهم پایان میابد تا مخاطب برای تماشای قسمت بعدی میل بیشتری داشته باشد. این استراتژی هر چند که در تمامی فصلهای سریال به کار گرفته شده، در فصل چهارم ملموستر میشود تا عطش مخاطب را برای تماشای قسمت بعدی افزایش دهد. این تکنیک هنوز برای مخاطب این سریال کلیشهای نشده است؛ با این حال ادامه داشتن آن در فصلهای آینده ممکن است با خستگی و دلسردی بیننده مواجه شود.
سریال Money Heist یا همان La Casa de Papel بدون شک یک مجموعهی خوشساخت و سرگرمکننده است که قطعا از تماشای آن پشیمان نخواهید شد. فصل چهارم این سریال نیز با وجود تفاوتهای نسبی با قسمتهای پیشین، همچنان ظرفیت بالایی را برای جلب توجه و افزایش سطح هیجان دارد. با این حال تغییر در نحوهی روایت داستان و استفاده از فضاسازیهای افراطی، ممکن است یک زنگ خطر بزرگ برای افت کیفی فصلهای بعدی باشد. اگر سازندگان این سریال نتوانند تغییرات مهمی را در فصل پنجم اعمال کنند، ممکن است با شکستی بزرگ مواجه شوند و شاید سرقت پول به سرنوشت نه چندان خوشایند فصل پایانی سریال «فرار از زندان» (Prison Break) دچار شود.
شخصیتپردازی دقیق و قهرمانپروری متفاوت
ایجاد حس همدردی قوی میان مخاطب و کاراکترهای اصلی
افزایش سطح هیجان نسبت به فصلهای پیشین
استفاده افراطی از فلشبکها
امکان پیشبینی بعضی از اتفاقات به خاطر نوع فضاسازی
نظرات