انیمیشن The Mitchells vs. the Machines

نقد انیمیشن The Mitchells vs. the Machines – میچل‌ها در برابر ماشین‌ها

یک سفر جاده‌ای شاد و مفرح

1%
  • 0/10
نقد انیمیشن The Mitchells vs. the Machines – میچل‌ها در برابر ماشین‌ها ۲ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ بررسی انیمیشن (سینمایی) کپی لینک

انیمیشن The Mitchells vs. the Machines به احتمال زیاد چیزی فراتر از حد تصور و انتظارات شماست. یعنی چه کسی فکرش را می‌کرد که اگر چند محصول مختلف و پرطرفدار تلویزیون را با یکدیگر در قالب یک انیمیشن ترکیب کنیم، نتیجه‌ای در این حد عالی به دست آید؟

اگر یک اپیزود از سریال آینه سیاه (Black Mirror) که درباره‌ی هوش مصنوعی باشد را با قالبِ سری فیلم‌های مد مکس (Mad Max) ترکیب کنیم و شخصیت‌های داستان هم به نوعی الهام گرفته از خانواده‌ی پیتر گریفین در انیمیشن سریالی فمیلی گای (Family Guy) باشند، آن گاه چیزی که خواهیم داشت، انیمیشن میچل‌ها در برابر ماشین‌ها خواهد بود. یک اثر بسیار شاد و مفرح که نه تنها می‌تواند حالتان را جا بیاورد، بلکه کمی هم در پایان ما را به فکر فرو می‌برد؛ درست همان کاری که سریال آینه سیاه در هر اپیزودش انجام می‌دهد.

کِیتی، دختربچه‌ای است که به تازگی توانسته در مدرسه‌ی فیلم پذیرفته شود و با این‌که او به شدت ذوق و شوق برای رفتن دارد، پدر خانواده که از این تصمیم کیتی برای آینده‌اش چندان حال خوشی ندارد می‌خواهد کل خانواده را به یک سفر جاده‌ای برای آخرین مرتبه ببرد اما خانواده‌ی میشل روحشان هم خبر ندارد که قرار است وارد چه داستان عجیب و غریبی شوند! البته آخرالزمانِ روباتیک در این انیمیشن از آن چیزی که فکرش را می‌کنید، خلاقانه‌تر روایت می‌شود.

اولین چشمه از خلاقیت این اثر را می‌توان در همان سکانس اول مشاهده کرد. ما به یکباره و فارغ زِ غوغای جهان وارد بلبشویی می‌شویم که ظاهرا تمامی ندارد؛ سکانس بسیار شلوغی که از نفس نمی‌افتد و در پایان موجب می‌شود کمی لبخند بزنیم. این انیمیشن از همان ابتدای کار تکلیفش را با خودش مشخص می‌کند؛ دلش می‌خواهد داستان و شخصیت‌ها را جدی بگیریم اما نه در آن حد که بخواهیم به همه چیز به شکلی کاملا منطقی نگاه کنیم. از شیوه‌ی تدوین و چینشِ اتفاقات کنار هم گرفته تا نوع افکت‌های تصویری و صوتی که روی اکثر صحنه‌ها تعبیه می‌شود همگی نویدِ یک اثر کمدی و هیجان‌انگیز را می‌دهد اما آیا این انیمیشن جدید که از شبکه‌ی نتفلیکس پخش می‌شود صرفا یک محصولِ ساده و سطحی است که صرفا جنبه‌ی تبلیغاتی دارد و بس؟

انیمیشن The Mitchells vs. the Machines
ایده‌ی خلق یک خانواده‌ی عجیب و غریب برای نجات دنیا از شر یک آخرالزمان، ایده‌ی خوبی است. البته سگِ بامزه‌ی خانواده را نیز مثل سایر شخصیت‌ها دوست داریم

انیمیشن میچل‌ها در برابر ماشین‌ها به مقوله‌ای می‌پردازد که در اکثر محصولات مشابه به کرات دیده‌ایم؛ خانواده. البته اینبار در این اثر کارتونی تلاش شده تا روابط بین شخصیت‌های درون یک خانواده عمیق‌تر شود. برای مثال در این انیمیشن از همان ابتدای کار حدس می‌زنیم که پدر خانواده را شناخته‌ایم اما فرایند شناخت ریک درست زمانی به پایان می‌رسد که دیگر داستان انیمیشن رو به اتمام است. اگر از طرح داستانیِ قابل پیش‌بینی انیمیشن بگذریم، شیوه‌ی روایت نه تنها خسته‌کننده و قابل پیش‌بینی نیست، بلکه با یکی از مفرح‌ترین روایت در بین انیمیشن‌های چند سال اخیر روبه‌رو خواهید شد. سناریونویس‌ها که در واقع کارگردان‌های این پروژه محسوب می‌شوند، از اخبار و وقایع دنیای تکنولوژی برای خلق داستان انیمیشن بهره برده‌اند. مسلما از ماجراهای پشت پرده‌ی شرکت فیس‌بوک تا حدی خبر دارید که چطور مارک زاکربرگ و زندگی حرفه‌ایش به علت رعایت نکردن قانون حفظ حریم شخصی لای منگنه گیر کرده. از همین رو داستان انیمیشن تا حدی به این شرکت و سیاست‌هایش به طرز نامحسوس طعنه می‌زند.

اگر از طرح داستانیِ قابل پیش‌بینی انیمیشن بگذریم، شیوه‌ی روایت نه تنها خسته‌کننده و قابل پیش‌بینی نیست، بلکه با یکی از مفرح‌ترین روایت در بین انیمیشن‌های چند سال اخیر روبه‌رو خواهید شد

انیمیشن میچل‌ها در برابر ماشین‌ها سر شوخی را با برخی از محصولات دیگر در دنیای سینما، تلویزیون و هنر باز می‌کند. برای مثال در بخشی از ماجرا، اسمی از فیلم طلوع مردگان (Dawn of the Dead) به کارگردانی جورج رومرو، از نام‌آوران ژنر وحشت آورده می‌شود. البته هدف از اشاره به این فیلم، به دلیل تعلیق و سبک خاص رومرو برای پیش بردن داستان است، نه نمایش زامبی‌های کلاسیک سینمای وحشت. تعلیق و سبک خاص رومرو چیزی است که ما در یک لحظه‌ی مشخص در دنیای انیمیشن، به شکلی کاملا محسوس تجربه می‌کنیم.

انیمیشن The Mitchells vs. the Machines
قاب‌های متعددی در این انیمیشن وجود دارد که اختصاص دارد به یک مفهوم واحدی به اسم خانواده.

این انیمیشن تا حدی به یک فیلم جاده‌ای شبیه است و به همین دلیل، یکی از بارزترین مولفه‌های این سبک، تغییر شخصیت یا شخصیت‌ها در طول مدت زمانی است که داستان پیش می‌رود. به غیر از پسربچه و مادر خانواده که شخصیت‌پردازی قابل قبولی ندارند و صرفا زاده شده‌اند برای خلق کمدی، کیتی و پدرش ریک هم شخصیتشان در طول داستان به یک تعریف درست و حسابی می‌رسد و هم تغییراتی باورپذیر در وجودشان پدید می‌آید که در انتهای کار به خوبی متوجه این دسته از تغییرات می‌شویم. البته در این میان، سگِ خانواده نیز نقش به شدت مهمی در پیشبرد داستان و صد البته خلق کمدی دارد که در انتها به یک نحوی تغییر می‌کند که آن تغییر نیز در راستای خندان مخاطب به شدت خوب عمل می‌کند. با تمام این تفاسیر، انیمیشن میچل‌ها در برابر ماشین‌ها را مجبور می‌شویم در اواخر قصه جدی بگیریم حتی اگر صرفا به چشمِ سرگرمی به پای این انیمیشن نشسته بودیم.

این انیمیشن در انتها به بیننده‌اش که به طور معمول نوجوانان هستند به شکلی غیرمستقیم توضیح می‌دهد قرار نیست والدین همانگونه رفتار کنند که ما دلمان می‌خواهد. گاهی اوقات زاویه‌ی دید فرزند آن چیزی نیست که باید باشد و گوزنِ چوبیِ داستان، بهانه‌‌ی جالبی بوده برای القای این مفهوم. عشق در این انیمیشن در دم دستی‌ترین حالت ممکن وجود دارد، اما انیمیشن‌سازها به شعور بیننده توهین نمی‌کنند و در لفافه حرف‌هایشان را می‌زنند. به همین خاطر تماشای این انیمیشن، هم برای بزرگسال‌ها دلچسب است و هم کودکان. البته اثرگذاریِ مفاهیم قصه عموما برای سنین پایین به مراتب بیشتر و قوی‌تر به نظر می‌رسد.

انیمیشن The Mitchells vs. the Machines یکی از مفرح‌ترین و کمدی‌ترین انیمیشن‌های سال ۲۰۲۱ میلادی تا به این لحظه است. تلفیق ایده‌ی آخرالزمان رباتیک با چند المان مهم سینمایی و تلویزیونی ایده‌ی به شدت جذابی است، اما دلمان می‌خواهد میچل‌‌ها را مجدد در سوژه‌های متفاوت‌تر و جدیدتری در آینده‌ی نزدیک در دنیای انیمیشن تماشا کنیم.


9.5 شاهکار
انیمیشن The Mitchells vs. the Machines یکی از مفرح‌ترین و کمدی‌ترین انیمیشن‌های سال ۲۰۲۱ میلادی تا به این لحظه است. تلفیق ایده‌ی آخرالزمان رباتیک با چند المان مهم سینمایی و تلویزیونی ایده‌ی به شدت جذابی است، اما دلمان می‌خواهد میچل‌‌ها را مجدد در سوژه‌های متفاوت‌تر و جدیدتری در آینده‌ی نزدیک در دنیای انیمیشن تماشا کنیم.
  • روایت به شدت هیجان‌انگیز
  • تدوین بسیار خوب
  • خلق لحظات بسیار شاد و مفرح
  • انتقال مفاهیم باورپذیر
  • شخصیت‌پردازی مادر و پسربچه‌ی خانواده می‌توانست بهتر باشد

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

2 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments