فیلم Run

نقد فیلم Run – فرار

گرفتار در یک چرخه‌ی ابدی

1%
  • 0/10
نقد فیلم Run – فرار ۹ ۰۵ آذر ۱۳۹۹ بررسی فیلم‌های خارجی کپی لینک

فیلم Run دومین اثر سینماییِ هنرمندی به اسم آنیش چاگانتی است که در گذشته شانسش را با فیلم معمایی دیگری امتحان کرده بود. آیا فیلم ران که در فارسی «فرار» معنی می‌شود ارزش تماشا دارد و آیا دومین فیلم سینمایی چاگانتی توانسته مثل فیلم اول موفق ظاهر شود؟

فیلم Run به صورت اختصاصی روی شبکه هولو (HULU) پخش شده است. فیلم، قصه‌ی مادر و دختری را روایت می‌کند که در یک خانه مشغول به زندگی هستند؛ مادر و دختری که به ترتیب دایان و کلوئی شِرمن نام دارند. بااین‌که داستان فیلم Run با توجه به ژانری که دارد هیجان‌انگیز و جذاب به نظر می‌رسد، سناریو آنچنان که انتظار داریم نیست و رسما چنگی به دل نمی‌زند. فیلم‌نامه‌ی یک اثر، به نوعی قلبِ تپنده‌ی یک فیلم محسوب می‌شود. وقتی آنیش چاگانتی تصمیم گرفت یک فیلم در ژانر رازآلود و چه‌بسا ترسناک بسازد، باید در ابتدا روی تمامی جوانب فیلم‌نامه کار کند. آنچه که در فیلم Run می‌بینیم، نه یک قصه‌ی منحصربه‌فرد است و نه بی‌نقص.

ما به عنوان مخاطب از دو شخصیت اصلی داستان یعنی دایان و کلوئی اطلاعات درست و حسابی در دست نداریم. ایفای نقش‌ها به شدت جذاب و زیبا کار شده و نمی‌توان از تلاشِ سارا پولسن چشم‌پوشی کرد که رسما برگ برنده‌ی این پروژه محسوب می‌شود. سارا پولسن را پیش از این فیلم، در آثار سینمایی و تلویزیونی دیگری زیارت کرده‌ایم. چهره و نوعِ زبان بدنِ این بازیگر بیشتر به درد نقش‌های منفی می‌خورد. برای نمونه می‌توان به سریال Ratchet اشاره کرد که ما به عنوان مخاطب، قصه‌ی یک پرستار روان‌پریش اما باهوش را در یک تیمارستان تماشا کرده‌ایم.

در گذشته، سارا پولسن را در سریال داستان‌های وحشتناک آمریکایی (American Horror Story) نیز دیده‌ایم و کاملا به این موضوع پی برده‌ایم که چگونه می‌تواند در قامتِ یک شخصیت منفی جلوی دوربین به زیبایی بازی کند؛ گویا سارا پولسن به صورت مادرزادی به درد ایفای نقش شخصیت‌های منفی در دنیای سینما و تلویزیون می‌خورد. این موارد را اشاره کرده‌ایم تا به این نکته برسیم هنرنمایی سارا پولسن، به صورت تمام و کمال حاصلِ بازیگردانیِ کارگردان در این فیلم نبوده و بعید دیده می‌شود پولسن از بابت فرو رفتن در نقشش در فیلم فرار، با چالش خاصی دست و پنجه نرم کرده باشد.

فیلم Run
قاب‌بندی‌ها و زاویه دوربین به شدت حساب شده است

اگر به لیست هنرمندان این پروژه نگاهی بیندازیم، بازیگر مطرح و سرشناس دیگری وجود ندارد و به همین دلیل بارِ اصلیِ انتقال عواطف و احساسات، بیشتر روی دوش سارا پولسن سنگینی می‌کند. حتی بازیگرِ نقش کلوئی نیز فرد شناخته شده‌ای نیست. البته از طرفی دیگر، قصه‌ی فیلم نیز کاراکترهای زیادی را درگیر خود نمی‌کند. داستان منحصرا درباره‌ی کلوئی و مادرش دایان است. دخترک که از بیماری‌های زمینه‌ای متعددی رنج می‌برد در یکی از روزها شک می‌کند که مادرش به صورت عامدانه دلش می‌خواهد تا او به انواع و اقسام بیماری و عارضه‌ها دچار شود. بنابراین داستان از زمانی شروع می‌شود که کلوئی شک می‌کند که آیا اصلا مادرش نیت خوبی در سر دارد یا خیر. فیلم به طور کلی ۹۰ دقیقه است اما تا قصه آغاز شود، حداقل ۱۵ دقیقه از وقت فیلم سپری می‌شود؛ مدت زمانی که بود و نبودش چندان لطمه‌ای به تجربه‌ی مخاطب از فیلم نمی‌زند. البته تدوینِ فیلم به شیوه‌ای است که در همان ابتدای فیلم، در ذهن‌مان یک معما و یک شبهه ایجاد می‌شود اما هر اندازه همگام با شخصیت‌های داستان بیشتر به جلو می‌رویم، قصه‌ی داستان قابل پیش‌بینی‌تر می‌شود.

فیلم Run داستان قابل پیش‌بینی به انضمام کاراکترهای تک‌بعدی دارد. شخصیت‌های اصلی به جز در پایان، همان‌گونه رفتار می‌کنند که مخاطب فیلم انتظارش را دارد

فیلم Run داستان قابل پیش‌بینی به انضمام کاراکترهای تک‌بعدی دارد. شخصیت‌های اصلی به جز در پایان، همان‌گونه رفتار می‌کنند که مخاطب فیلم انتظارش را دارد. به همین سبب از نیمه‌ی دوم فیلم به بعد، داستان با این‌که ریتم بهتر و سریع‌تری به خود می‌گیرد، بیننده چندان برای تماشا ذوق و شوق ندارد. این اشتیاقِ مخاطب زمانی از بین می‌رود که کارگردان با تدابیر خود، کاملا داستان را در همان اواسط فیلم لو می‌دهد. از طرفی دیگر، نقطه ابهامات داستانی به شیوه‌ای بسیار سطحی و سرسرانه برای مخاطب توضیح داده می‌شود.

فیلم Run اصلا و ابدا ترسناک نیست چون اصلا از مولفه‌های رایج ژانر وحشت بهره نمی‌برد. همه چیز روی یک خط صاف به جلو حرکت می‌کند و دلیلی هم برای ترسیدن وجود ندارد؛ چراکه همان‌طور اشاره شد، قصه از یک نقطه به بعد، به شدت قابل پیش‌بینی می‌شود. رویدادهای سلسله‌وار فیلم نیز به شکلی رقم می‌خورد که خیلی کم پیش می‌آید مخاطب هیجان‌زده شده یا نگرانِ وضعیتِ جسمی و روحی کلوئی باشد. از طرفی کارگردانِ فیلم برای ترساندن مخاطب هیچ برنامه‌ای ندارد. به زبانی ساده‌تر، در این فیلم نه خبری از جامپ کات است و نه عنصری که بخواهد شما را برای چند لحظه‌ی کوتاه هم که شده تا سر حد مرگ بترساند. به همین منظور اگر فکر می‌کنید فیلم فرار صرفا برای ترساندن شما ساخته شده، سخت در اشتباه هستید. فیلم فرار در بهترین حالت و با ارفاق می‌تواند شما را در برخی از سکانس‌های فیلم – که از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود – مضطرب کرده و کاری کند تا شما دلشوره‌ای هر چند کاذب را به مدت کوتاهی تجربه کنید.

فیلم فرار هر اندازه که از لحاظ فنی، یک اثر استاندارد و قابل قبول است، روایت فیلم نه فرمِ درستی دارد و نه چفت‌و‌بست به‌جا و مناسبی. آنیش چاگانتی حواسش به رعایت نکات مربوط به فیلم‌برداری، نورپردازی، میزانسن و حتی طراحی لباس بوده و مخاطبِ فیلم حداقل از این بابت با اثری تقریبا استاندارد طرف حساب است. به همین سبب مشکلات فیلم به مسائل فنی مربوط نمی‌شود. با این حساب تدوین فیلم می‌توانست به شیوه‌ای متفاوت انجام شود؛ چراکه برداشت اولِ فیلم، کار را تا حد زیادی خراب کرد. در حقیقت مخاطبِ چنین فیلم‌هایی در ژانر رازآلود و معمایی، یک فرد کودن با ذهنی منفعل نیست! مخاطب با همان برداشتِ اولی که از دایان گرفته می شود به صورت فعالانه حدس می‌زند که قصه از چه قرار است. فیلم‌نامه‌ی یک اثر معمایی، زمانی قابل تحسین خواهد بود که سناریونویس همیشه یک قدم جلوتر از مخاطب فیلم باشد؛ نه این‌که در اواسط داستان، مخاطب نه تنها دستِ کارگردان و قصه‌گو را خوانده، بلکه پایان فیلم را نیز به صورت کامل حدس بزند. البته مي‌توان در توضیح پایان فیلم Run حرف و صحبت‌های جالبی را مطرح کرد.

پایان فیلم Run برخلاف اسمی که دارد منحصرا در «فرار» معنی نمی‌شود و اتفاقا مفهومی کاملا متضاد با این واژه دارد. در پایان داستان، مفهوم دیگری مطرح می‌شود که در بسیاری از آثار سینمایی به مزمت آن پرداخته‌اند: انتقام. کارگردان می‌خواسته پایان‌بندی فیلمش کلیشه‌ای نباشد اما عجیب است که اگر چنین طرز تفکری از اول داشته، چرا بدنه‌ی داستان و نوع روایت فیلم به شیوه‌ای بهتر شکل نگرفت؟ جدا از این سوال که پاسخی برایش نمی‌توان یافت، آنچه که در ادامه می‌خوانید، تحلیلی است روان‌شناختی درباره‌ی پایان فیلم Run. بنابراین اگر هنوز موفق به تماشای فیلم نشده‌اید از مطالعه‌ی ادامه‌ی نقد و بررسی فیلم Run اکیدا خودداری کنید.

تحلیل پایان‌ فیلم Run

در مبانی روان‌شناسی، مفهومی به اسم مثلث کارپمن وجود دارد که تحت عنوان «مثلث نقش‌ها» یا «خالق شرم» نیز شناخته می‌شود. در راس این مثلث، سه نقش وجود دارد: زجردهنده، قربانی، ناجی. در این مثلث که سه ضلع دارد، همیشه فقط دو نفر بازی می‌کنند و با این حال جالب است بدانید که به صورت مداوم نقش‌ها تغییر پیدا می‌کنند. ماجرا اینجاست در ابتدای هر بحث و رویدادی، هر دو فرد از بازی لذت می‌برند. فارغ از نوع نقش، افراد به دنبال کنترل کردن یا کنترل شدن هستند. مفهوم مثلث کارپمن در فیلم Run به زیبایی هر چه تمام‌تر نشان داده می‌شود. فارغ از ایرادات ریز و درشت فیلم‌نامه که پیش‌تر به آن اشاره کرده‌ایم، دایان و کلوئی در این مثلث گرفتار شده‌اند.

دایان به عنوان «زجردهنده» و کلوئی در نقش «قربانی» در طول این فیلم با یکدیگر درگیر هستند. دیالوگ‌هایی مثل «تو به من نیاز داری» نیز در این میان رد و بدل می‌شود که در راستای تعریف مفهومِ مثلث کارپمن است. نکته اینجاست هر از گاهی افراد غریبه‌ای به عنوان ناجی به این مثلث وارد می‌شوند اما زجردهنده (دایان)، سعی می‌کند این نقش را از مثلث حذف کند. کارگردان در این قسمت اشتباه بزرگی را مرتکب شد چون اگر به جای ورود شخصیت‌های یک‌بار مصرف به راس مثلثِ «ناجی»، تصمیم می‌گرفت یک شخصیت ثابت وارد قصه کند که با دایان و کلوئی در ارتباط باشد، قصه به مراتب جذاب‌تر پیش می‌رفت و حتی پایان‌بندی فیلم نیز به شدت بهتر و چه‌بسا شاهکارتر به نظر می‌رسید.

نقد فیلم Run – فرار | مثلث کارپمن
مثلث کارپمن

ما در پایان فیلم و از آنجایی که هفت سال از ماجرا گذشته، ابتدا این پیش‌زمینه در ذهن‌مان شکل می‌گیرد که حتما کلوئی توانسته دایان را فراموش کند. حتی کارگردان نشان می‌دهد که کلوئی پس از این همه سال سعی می‌کند روی پای خودش بایستد و متکی به صندلی چرخ‌دار نباشد. حس می‌کنیم کلوئی از بندِ مثلث کارپمن خلاص شده، اما همه چیز زمانی جالب می‌شود که در قالب برداشت پایانی می‌بینیم کلوئی درباره‌ی زندگی‌اش به دایان توضیح می‌دهد؛ دایانی که ظاهرا در بندِ زندان و بیماری به کلوئی زل زده. باز هم فکر می‌کنیم که شاید از روی ترحم این نوع رفتار از جانب دختر شکل گرفته اما نکته اینجاست هفت سال از اتفاقات ناگوار گذشته، پس چرا کلوئی همچنان به دایان سر می‌زند؟ چون در خلال دیالوگ‌ها متوجه می‌شویم که این برداشت پایانیِ فیلم، به صورت مکرر و منظم در دنیای فیلم مدام انجام می‌شود و ما به عنوان مخاطب، تنها نسبت به یکی از این ملاقات‌های خصوصی آگاه می‌شویم. در لحظات پایانی متوجه می‌شویم که اصلا کلوئی از مثلث کارپمن هیچ‌وقت خارج نشده، چون نتوانسته دایان را بابت کارهای خبیثانه‌اش ببخشد.

دایان مشکلات روحی و روانی متعددی داشته اما این‌که کلوئی نتوانسته پس از این همه سال او را ببخشد، مسئله‌ی حائر اهمیتی است که می‌توان ساعت‌ها درباره‌اش صحبت کرد. حتی می‌توان طرح داستانی فیلم Run را برای دانشجویان رشته‌ی روان‌شناسی نیز ارائه کرد تا مفهوم مثلث کارپمن به درستی برای‌ آنها جا انداخته شود. نقش‌های کلوئی و دایان در انتهای فیلم ۱۸۰ درجه تغییر پیدا می‌کند. این‌بار کلوئی، مجازات‌گر و دایان، قربانی ماجراست. از نگاهِ نگرانِ دایان در لحظات پایانی فیلم نیز می‌توان این‌گونه استنباط کرد که در پایان فیلم کسی قرار نیست در نقش ناجی ظاهر شود. با این‌که کلوئی توانسته انتقامش را بگیرد، اما هر دو شخصیت، گرفتار در یک چرخه‌ی ابدی به جلو پیش می‌روند و کلوئی به نظر می‌رسد همچنان این روند را ادامه خواهد داد. حداقل این دیدگاهی است که برای اکثر مخاطبین فیلم شکل می‌گیرد چون هیچ حس پشیمانی در چهره‌ی بازیگر نقش کلوئی دیده نمی‌شود.

فیلم Run به شدت در بخش فیلم‌نامه نقص دارد. با این اوصاف تماشای فیلم فرار را می‌توان به علاقه‌مندان به رشته‌ی روان‌شناسی پیشنهاد کرد؛ چراکه این دسته از مخاطبین می‌توانند بیشتر با این اثر ارتباط برقرار کنند. در غیر این صورت، اگر به شدت به فیلم و سریال‌های معمایی، رازآلود و ترسناک علاقه‌مند هستید، فیلم Run احتمالا شما را ناامید خواهد کرد.


5 متوسط
فیلم Run به شدت در بخش فیلم‌نامه نقص دارد. با این اوصاف تماشای فیلم فرار را می‌توان به علاقه‌مندان به رشته‌ی روان‌شناسی پیشنهاد کرد؛ چراکه این دسته از مخاطبین می‌توانند بیشتر با این اثر ارتباط برقرار کنند. در غیر این صورت، اگر به شدت به فیلم و سریال‌های معمایی، رازآلود و ترسناک علاقه‌مند هستید، فیلم Run احتمالا شما را ناامید خواهد کرد.
  • هنرنمایی بسیار دیدنی و شگفت‌انگیز سارا پولسن
  • خوش‌ساخت بودن فیلم از جنبه‌ی تکنیکی و فیلم‌برداری
  • پایان‌بندی قابل تامل فیلم
  • تعریف مفهومی روان‌شناختی به اسم مثلث کارپمن در قالب روایت داستان
  • سناریوی پر ایراد فیلم
  • فقدان هیچ پیش‌زمینه‌ی درست و حسابی درباره‌ی دایان و کلوئی
  • قابل پیش‌بینی بودن داستان
  • انتخاب نادرست در تدوین سکانس‌ها

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

9 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments