انیمه حمله به تایتان: آیا ارن ییگر در پایان واقعا آزاد شد؟
1%
  • 0/10

انیمه حمله به تایتان: آیا ارن ییگر در پایان واقعا آزاد شد؟

آزادی برای ارن توهمی بیش نبود...

انیمه حمله به تایتان: آیا ارن ییگر در پایان واقعا آزاد شد؟ ۱۲ ۲۰ آبان ۱۴۰۲ مقالات جانبی انیمه کپی لینک

آیا ارن ییگر که بیش از هر چیز به دنبال آزادی بود، از همان لحظه تولد، محکوم به زندگی در سرنوشت غم انگیز از پیش تعیین شده خود بود؟

با توجه به اینکه ارن ییگر در ابتدا به عنوان یک قهرمان کلیشه‌ای شونن در آرک‌های داستانی اولیه سری Attack on Titan در نظر گرفته می‌شد، می‌توان گفت پیشرفت ارن ییگر به عنوان یک شخصیت واقعا خیره کننده بود. جایی که شخصیت‌هایی مانند لیوای، ژان، آرمین، آنی یا اروین ممکن است در ابتدا جذاب‌تر به نظر برسند، نقش ارن در داستان حمله به تایتان پس از گذشت زمان، برای تغییر در لحن این داستان در تبدیل یک فانتزی تاریک اکشن محور به یک تریلر سیاسی آخرالزمانی واقعا اساسی بود.

فصل‌های بعدی و آرک‌های داستانی نظرات متضادی در مورد اینکه آیا ارن هنوز قهرمان داستان است، یک آنتاگونیست تراژیک یا کسی است که نمی‌توان آن‌ها را در چنین دسته‌هایی قرار داد و این بحث به بخشی جدایی ناپذیر از جذابیت سریال تبدیل شد. اگرچه اقدامات ارن در جنگ برای آرک پارادایس و وقایع بعدی رامبلینگ بحث‌های زیادی را در مورد چهارچوب اخلاقی او برانگیخت، اما سؤال مهم‌تری وجود دارد که آیا هر یک از اقدامات او متعلق به او بوده است یا خیر. انتقال خاطرات گذشته و آینده از طریق قدرت‌های موروثی تایتان‌ها نقش بزرگی در پایان سریال داشت و این هسته اصلی بحث علیه ارن را تشکیل می‌دهد که در مورد نحوه زندگی‌اش حرفی واقعی بزند.

آرزوی زندگی آن سوی دیوارها

ارن و خانواده‌اش که در ناحیه شیگانشینا در حومه دیوار ماریا بزرگ شده بودند، دائماً در ترس از تایتان‌ها زندگی می‌کردند، و همین احساس ناتوانی و محصور شدن بود که او را وادار به پیوستن به گروه دیده‌بانی برای کشف جهان فراتر از دیوارها کرد. این رویا با سقوط دیوار ماریا که منجر به مرگ مادرش کارلا ییگر و تخریب خانه او شد، ضربه سنگینی خورد. برای ارن، این رویداد به عنوان یک محرک احساسی قوی عمل کرد، او قول داد که جهان را از شر تمام تایتان‌ها خلاص کند.

ثبت نام در ارتش بلافاصله پس از آن ثابت شد که اولین گام در تحقق این هدف است و کشف قدرت تایتان خود یک نقطه عطف حیاتی در نبرد بین تایتان‌ها و بشریت ساکن در دیوارها بود. با گذشت زمان، ارن در کنار آرمین، میکاسا و بقیه بازیگران اصلی که به گروه دیده‌بانی پیوستند، به یک سرباز کارکشته تبدیل شد.

ارن با غلبه بر ضعف‌های خود، از قدرت تازه یافته خود به عنوان تایتان حمله برای مقابله با تایتان مونث، تایتان زرهی و تایتان غول‌پیکر در طول سفر خود استفاده کرد، زیرا گروه دیده‌بانی بیشتر از اسرار وجود دیوارها مطلع شد. پس از یک نبرد سخت علیه تایتان جانور، تایتان غول‌پیکر و تایتان زرهی در شیگانشینا، گروه دیده‌بانی با موفقیت دیوار ماریا را پس گرفت و به زیرزمین خانه ارن رسید.

در زیرزمین، آنها به وضعیت تمدن بشری فراتر از جزیره پارادایس و همچنین شرایطی که اجدادشان را وادار به پناه بردن به درون دیوارها کرده است، پی بردند. نابودی تمام تایتان‌های خالص در جزیره این پیروزی را تثبیت کرد و ارن اکنون آزادی را که در کودکی به دنبالش بود، در کف دست خود داشت. با این حال، به زودی دشمن جدیدی از آن سوی دریا خود را نشان داد. در این زمان، ارن همچنین شاهد آینده هولناک جدیدی بود که باید به تنهایی با آن روبرو می‌شد و به طور تصادفی قدرت تایتان بنیانگذار را که در درون او خفته بود به راه انداخت.

راهپیمایی تایتان در پایان جهان

این بینش بود که او را وادار کرد تا به دنبال هر وسیله‌ای که برای محافظت از الدیایی‌های جزیره پارادایس در برابر خشم کل جهان – که به دنبال انتقام از آنها به خاطر جنایات گذشته امپراتوری الدیا بودند – باشد. از آنجایی که مسیرهای دیپلماتیک پارادایس برای برقراری صلح به تدریج در مقابل چشمان آنها از بین می‌رفت، در مواجهه با نفرت کوری که باید با آن روبرو می شدند، ارن به دنبال راه حلی کارساز بود. او که هیچ راه دیگری برای محافظت از دوستانش و همه چیزهایی که برای آن جنگیده بودند پیدا نکرد، تصمیم گرفت با کمال میل با آنچه که سرنوشت برایش نوشته بود همراهی کند.

ارن با سرپیچی از دستورات دولت پارادایس، به ارتش مارلی نفوذ کرد و غیرنظامیان بی‌گناه و همچنین دیپلمات‌های کشورهای مختلف را در جریان یورش به لیبریو کشت و هر گونه چشم انداز صلح را برای پارادیس از بین برد. متعاقباً، او زیک را برای همکاری با او برای دسترسی به تایتان بنیان‌گذار گول زد و با موفقیت موفق به انجام این کار در زمانی کوتاه شد. ارن با خنثی کردن سخت شدن تایتان‌های در داخل دیوارهای پارادایس، تصمیم گرفت از خانه‌اش محافظت کند و تمام زندگی آن سوی دیوارها را با رامبلینگ فاجعه‌بار از بین ببرد.

او با این کار، وحشت‌های آینده‌ای را که برای جلوگیری از آن تلاش می‌کرد، آشکار کرد، به این امید که کسی بیاید و جلوی او را بگیرد. ابهام خاصی در مورد میزان کنترل ارن در انتخاب خود برای شروع Rumbling وجود دارد. اگرچه به نظر می‌رسید که ارن کاملاً از نابخشودنی بودن اقدامات خود در طول جنگ و نسل‌کشی خود آگاه بود، پیچیدگی‌های قدرت تایتان بنیان‌گذار تا حدودی در این مورد تردید ایجاد کرد، زیرا هیچ راهی برای جدول زمانی تا آن نقطه برای تغییر مسیر حرکت او وجود نداشت.

این تا حدی به دلیل توانایی منحصر به فرد تایتان حمله بود که به کاربران اجازه می‌داد خاطرات دارندگان آینده را ببینند و بر این اساس بر روی رویدادهای گذشته تاثیر بگذارند. در نتیجه، گذشته و آینده در یک لوپ ادغام شدند، بدون هیچ راه واقعی برای انحراف از مسیر رویدادهایی که قبلاً از پیش تعیین شده بودند. این حلقه با تصمیم ارن کروگر برای تحویل دادن تیتان حمله به گریشا ییگر آغاز شد، پس از آن ارن ییگر پدرش را متقاعد کرد که تایتان بنیان‌گذار را از خانواده ریس پس از سقوط دیوار ماریا بگیرد، و در نهایت، با ارن به پایان رسید و در رامبلینگ پس از عملیات بازپس گیری دیوار ماریا خاطرات آینده‌اش را تجربه کرد.

به دام افتاده در قفس

فراتر از همه اینها، تأثیر یمیر فریتز عامل مهمی در فعال شدن Rumbling بود، زیرا این درخواست ارن از او بود که به او اجازه داد تا مانع عدم عضویت در سلسله خونی فریتز را که قبلاً او را از این کار منع می‌کرد، دور بزند. با استفاده از تایتان بنیان‌گذار او اولین کسی بود که به یمیر این امکان را داد تا سرنوشت خود را انتخاب کند و متعهد شد که یک بار برای همیشه جهان را از شر تیتان‌ها خلاص کند و به حبس ابدی او در دنیای مسیر‌ها پایان دهد.

در طی این کار، ارن شروع به تعجب کرد که آیا در طول ۲۰۰۰ سالی که بین مرگ او و رامبلینگ سپری شده بود منتظر کسی بود که او را آزاد کند. شکل بعدی تایتان بنیان‌گذار ارن نیز به دلیل ادغامش با تایتان حمله خاص بود، که به آن قدرت فراتر از زمان را می‌داد و گذشته، حال و آینده را به یکباره از طریق مسیرها تجربه می‌کرد – تجربه ای که ذهن خود ارن را از بین برد. اگر این درست باشد، پس به نظر می‌رسد که وقایع آن ۲۰۰۰ سال از همان ابتدا نوشته شده است، زیرا کاربران تایتان حمله به تدریج از خاطرات ناقصی از وارثان آینده تغذیه می‌شوند، که به نوبه خود بر اقدامات آنها تأثیر می‌گذارد.

شاید بهترین تصویر در این مورد زمانی بود که به ارن خاطره ای از تایتان بنیان‌گذار از طریق مسیرها داده شد، که تایتان خالص دینا فریتز را دستکاری کرد تا در طول سقوط دیوار ماریا از برتولت هوور درمانده دور گرفته و در عوض کارلا ییگر را بخورد. تجربه این رویداد از آن منظر باعث شد ارن شخصاً مسئول یکی از تراژدی‌های تعیین کننده زندگی خود – مرگ مادرش – احساس کند. همانطور که گفته شد، هنوز مشخص نیست که آیا این نتیجه تصمیم خود ارن بود یا اراده ترکیبی یمیر و همه وارثان تایتان بنیان‌گذار، که به تدریج رشته‌های سرنوشت را به یک نتیجه از پیش تعیین شده دستکاری کردند.

این یک نتیجه قطعی را برای وقایع حمله به تایتان ارائه می‌دهد، جایی که ارن چیزی بیش از تسهیل کننده این اراده ترکیبی بود، که در نهایت زمانی که میکاسا آکرمن تصمیم گرفت ارن را بکشد، از زیر بار عشق رها شد. رامبلینگ تحت این چشم‌انداز، ارن در مرکز این لوپ به دام افتاده بود، و سرنوشتش مقید بود که بیشتر نسل بشر را از بین ببرد و به خاطر الدیایی‌های پارادایس بمیرد – علیرغم اینکه به قول خود مبنی بر خلاصی جهان از شر آن عمل کرد. تایتان‌ او با وجود قدرت باورنکردنی که به آن دسترسی داشت، عملاً هیچ شانسی برای تاثیرگذاری بر آینده نداشت. طنز بی‌رحمانه‌ای در این مسئله وجود دارد، زیرا پسری که آزادی را بیش از هر چیز ارزشمند می‌دانست، از همان ابتدا محکوم به قربانی شدن سرنوشت خود شد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

12 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments