نقد فیلم Blue Beetle – بلو بیتل
یک آغازِ فراموش شدنی
از آنجایی که نسخه باکیفیت در دسترس قرار گرفته، میخواهیم در نقد فیلم Blue Beetle ببینیم محصول جدید وارنر اثری شایسته است یا نه.
سالها قبل از اینکه DC Extended Universe به نقطه بدون بازگشت کنونی برسد، دی سی و وارنر تصمیم گرفتند همزمان با تولید اقتباس ابرقهرمانان محبوب، بخشی از تمرکز خود را روی شخصیتهای کمتر شناخته شده مانند بلو بیتل قرار دهند. نتیجه اتخاذ چنین تصمیمی، Blue Beetle بوده که اواسط سال جاری میلادی روی پرده نقرهای آمد و علیرغم تلاش دست اندرکاران، آنطور که باید و شاید مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفت. از همین رو، آن را باید به لیست شکستهای مالی و اخیر وارنر اضافه کرد. به هر حال، چه کسی حاضر است برای فیلمی پول بدهد که هیچ ارتباطی با آثار آینده دی سی ندارد؟
فیلم Blue Beetle درباره خایمه ریس بوده که بتازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده و به زادگاهش پالمرا سیتی بازگشته است. در حالی که مدت زیادی از برگشتن نمیگذرد، متوجه میشود خانواده شرایط مالی خوبی نداشته و بزودی همه چیز را از دست میدهند. تلاشهای خایمه برای پیدا کردن شغلی مناسب با تحصیلات و کمک به خانواده باعث میشود درگیر یک ماجرای بزرگ شده و پس از برقراری ارتباط با موجودی بیگانه، به ابرقهرمانی با نام بلو بیتل تبدیل شود.
بعد از اینکه سکانس ابتدایی با محوریت ویکتوریا کورد به انتها رسیده و تمرکز روی شخصیتهای مثبت داستان قرار میگیرد، یک چیز از همان ابتدا جلب توجه میکند: خانواده ریس. این خانواده از یک فرزند پسر، یک فرزند دختر، پدر، مادر، مادربزرگ و عمو تشکیل شده و بدون شک یکی از اصلیترین نقاط قوت فیلم محسوب شده و صد البته آن را از دیگر آثار ابرقهرمانی که این روزها روی پرده نقرهای میآیند، متمایز میکند. شیمی بین آنها عالی بوده و بدون شک کمتر مخاطبی از تماشای تعاملهای طنزآلودشان و صمیمیتشان مقابل دوربین لذت نخواهد برد؛ تعاملهای طنزآلودی که بخش قابل توجهیش روی دوش میلاگرو ریس، خواهر پروتاگونیست قرار دارد. نمونهاش را هم میتوان در صحنه اولین مواجهه با اسکراب مشاهده کرد.
دیگر ویژگی متمایزکنندهای که بلو بیتل در خود جای داده، پرداختن به شرایط زندگی مهاجران لاتین در آمریکا است. دی سی و وارنر روی استقبال مخاطبان لاتین حساب ویژهای باز کرده بوده و سعی کردند توجهشان را بدست آورند. حتی برخی کاربران فضای مجازی سعی کردند به تبلیغ فیلم Blue Beetle بپردازند اما هیچ کدام از این تلاشها باعث نجاتش دهد. با وجود اینها، اقتباس سینمایی بلو بیتل فرهنگ کشورهای لاتین و شرایط مهاجرانش را به طرز خوب و قابل قبولی به نمایش میگذارد. آنها معمولاً شرایط مالی خوبی نداشته و با وجود تلاش برای رسیدن به جایگاهی والا در جامعه، از سوی ثروتمندان و دارندگان قدرت نادیده گرفته میشوند؛ مانند اتفاقی که در همان ابتدا برای خایمه رخ میدهد. فیلم همچنین نشان میدهد چطور مردم لاتین در سختترین شرایط کنار هم مانده و از یکدیگر حمایت میکنند.
با اتمام یک سوم ابتدایی، سراشیبی آغاز میشود؛ زیرا شباهتها به دیگر آثار ابرقهرمانی تو ذوق میزنند. فیلم Blue Beetle بواسطه اسکراب و قابلیتهایش به Iron Man شباهت دارد. حتی برخی از نماها را از دید زره و بواسطه هاد (Head-Up Display) میبینیم که پیش از این در اقتباسهای آیرون من مورد استفاده قرار بود. محصول مشترک دی سی و وارنر همچنین روی موضوعاتی دست میگذارد که پیش از این در آثار دیگر به تصویر کشیده شد: پروتاگونیستی که یک نوجوان عادی بوده و میخواهد زندگی معمولیای داشته باشد اما بطور ناخواسته درگیر ماجراجوییهای ابرقهرمانی میشود (Spider-Man)، نمایش رابطه یک انسان و موجودی انگل مانند که از فضا به زمین آمده است (Venom)، نمایش زندگی پس از مرگ و تاثیر مستقیم آن روی اتفاقات داستان (هر دو قسمت Black Panther).
مجموعه فیلمهای ونوم با وجود همه نقصها و کاستیهایش توانسته شیمی جذابی بین ادی براک و سیمبیوت به نمایش بگذارد اما فیلم Blue Beetle اصلاً نمیداند از شیمی خایمه ریس و اسکراب چه میخواهد! آیا قرار است رابطهشان تنها به جملاتی خشک پیرامون ابزارها و تهدیدها خلاصه شود؟ اگر پاسخ بله است، چرا در چند صحنه شیمیشان فراتر رفته و حتی شاهد یک شوخی جنسی هستیم؟ اگر هم قرار بوده رابطهشان عمق پیدا کند، چرا موارد این چنینی بیشتری رخ ندادند؟ البته شیمی خایمه و اسکراب تنها نقطه ضعفی نیست که فیلمنامه در خود دارد.
داستان در جاهایی منطق را نادیده میگیرد تا صرفاً رو به جلو پیش برود. برای مثال، شخصیتی را در داستان داریم که ثروتمند است اما در دو صحنه میبینیم مانند دزدهای خیابانی مهارت بالایی در جیب بُری یا حتی باز کردن قفلها دارد. به این مورد باید قابل پیش بینی بودن برخی از مهمترین اتفاقات داستان و از همه مهمتر، عدم استفاده از تمایل پتانسیل مرگ یکی از شخصیتهای مهم داستان اشاره کرد. اگرچه این مرگ تاثیری روی شخصیت اصلی دارد، میتوانست یک نقطه تحولی برایش بوده و تاثیری شدیدتری را شاهد باشیم.
اکثر فیلمهای ابرقهرمانی ضعفهای متعددی در فیلمنامه خود دارند اما صصنههایش اکشن است که نجاتشان میدهند. صحنههای اکشن Blue Beetle از لحاظ اجرا بسیار خوب درآمدهاند اما چند جا پایین بودن بودجه فیلم کاملاً حس میشود. علاوه بر این، طراحی صحنههای اکشن به هیچ وجه جذابیت بالایی نداشته و بعید میدانم کسی از تماشایش روی صندلی میخکوب شود. به بیان دیگر، طی دهه گذشته آنقدر فیلمهای ابرقهرمانی با مبارزات تن به تن یا درگیریهای مسلحانه جذاب روی پرده نقرهای آمدهاند که انتظارات بالا رفته است. مطمئن نیستم، شاید اگر بلو بیتل با چنین صحنههای اکشنی یک دهه پیش اکران میشد عملکرد موفقیت آمیزتری را به ثبت میرساند.
- شیمی میان اعضای خانواده ریس
- نمایش مشکلات مهاجران لاتین بعنوان اولین فیلم ابرقهرمانی با پروتاگونیستی لاتین
- عملکرد کم نقص بازیگران، بخصوص اعضای خانواده ریس و شخصیت اصلی
- شباهتهای غیرقابل انکار به دیگر آثار ابرقهرمانی
- داستان گاهاً غیرمنطقی و قابل پیش بینی
- صحنههای اکشن فراموش شدنی
- عدم توجه کافی به شیمی بین خایمه ریس و اسکراب
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید