برترین فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی که جلوتر از زمان خود بودند
پیشگامان ژانر وحشت در دهه ۹۰ میلادی
فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی مانند دیگر آثار ژانر وحشت، گاه جزو محبوبترینهای این سبک منحصربهفرد و پرطرفدار بودهاند. آثاری که هنوز هم از نظر بسیاری، جلوتر از زمان خود بودهاند.
ژانر وحشت، بیشتر از هر ژانر دیگری مرزهای فیلمسازی و سینما را جا به کرد.
فیلمهای ترسناک با پرداختن به وحشتهای درونی انسان، اغلب از هیولاها و موجودات ماورایی دیگر، به عنوان نمادها و استعارههایی برای نشان دادن شرایط سیاسی و اجتماعی بهره بردهاند. نمایش و نشان دادن واقعیتهای دهشتناک، و خلق صحنههای فانتزی به شیوهای باورپذیر، همواره نیازمند تکنیکهای نوآورانه و پیشرفته جلوههای ویژه بوده است.
فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی، اغلب داستانهای خود را از زاویههای متفاوتی روایت میکنند. این آثار با شکستن دیوار چهارم، و بازی کردن با مرز واقعیت و خیال، نگاهی تازه به ژانر وحشت انداختند که با استقبال خوبی از سمت منتقدان و طرفداران این سبک جذاب، روبرو شدند. همچنین پیشرفت جلوههای ویژه، به فیلمسازان این توانایی را داد که ترس را به شکل واقعیتر، و قانعکنندهتری به تصویر بکشند. رویکردهای سیاسی و اجتماعی از توجه ویژهای برخوردار بودند؛ آثار پیش از این دوره اغلب مضامینی هیولامحور داشتند، اما فیلمهای این دوره بیش از قبل به مفاهیم اجتماعی، رسانه، تروماهای دستهجمعی، جنسیت، و روان انسان پرداختند.
در ادامه با همراه باشید تا به معرفی برترین فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی که جلوتر از زمان خود بودند، بپردازیم.
کابوس جدید وس کریون (Wes Craven's New Nightmare)
کارگردان: وس کریون
فیلم کابوس در خیابان الم (A Nightmare on Elm Street)، ساخته وس کریون (Wes Craven)، برای تاریخ سینمای وحشت همانند نقطه عطفی بود که توانست یکی از ماندگارترین شخصیتهای منفی این ژانر را معرفی کند: فردی کروگر (freddy krueger). فردی کروگر به دلیل ظاهر متفاوت و وحشتناکی که دارد، یکی از محبوبترین افرادی است که در جشنهای هالووین، لباسهایش هر سال بر تن افراد گوناگونی نقش میبندد. دلیل این انتخاب هم واضح است: او تهدیدی منحصربهفرد و بی سابقه است که حتی در خواب، زمانی که باید امنترین لحظه هر انسانی باشد به سراغ قربانیاش میرود. کریون، تا یک دهه پس از فیلم اول، به این مجموعه بازنگشت و تا آن زمان شش قسمت از این سری ساخته شده بود.
فیلم کابوس جدید وس کریون (Wes Craven’s New Nightmare)، کمفروشترین قسمت این فرانچایز به یادماندنی محسوب میشود. این اثر به قدری جلوتر از زمان خودش بود که تا چند سال بعد و موفقیت اثری مانند جیغ، مخاطبان درک سبک “متا-وحشت” کریون را نداشتند. در این اثر، دیوار چهارم شکسته شده و کاراکترهای حاضر در این فیلم، نسخههای واقعی خودشان را بازی میکنند. فیلم کابوس جدید وس کریون، با فیلمنامهای هوشمندانه و ادای احترام به نسخه اصلی، تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخت و امروزه یکی از بهترین قسمتهای این مجموعه به شمار میرود.
پروژه جادوگر بلر (The Blair Witch Project)
کارگردانان: دنیل میرک و ادواردو سانچز
پروژه جادوگر بلر (The Blair Witch Project) یکی از ماندگارترین فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ به کارگردانی دنیل میرک (Daniel Myrick) و ادواردو سانچز (Eduardo Sánchez) است. این اثر با صحنههای تاثیرگذار و به یادماندنی، بدون شک شایسته جایگاه بالایی میان آثار ژانر وحشت در دهه نود میلادی دارد. کمپین تبلیغاتی این اثر، یکی از دلایل اصلی موفقیت فیلم بود؛ راهاندازی سایتی که داستان فیلم را روایتی واقعی نامید و باعث شد بسیاری از علاقهمندان باور کنند که اتفاقات فیلم حقیقت دارند.
پروژه جادوگر بلر، اثری انقلابی بود که باعث محبوبیت بیشتر ژانر وحشت در دهه ۹۰ میلادی شد. این اثر نه تنها از زمان خود جلوتر بود، بلکه هنوز هم مورد توجه کارگردانانی است که با موشکافی کردن انتخابهای میکوشند تا بفهمند، چه چیزهایی باعث موفقیت یک فیلم ترسناک میشود و چه چیزهای باعث پسرفت.
درکام جنون (In The Mouth of Madness)
کارگردان: جان کارپنتر
اگر عاشق ژانر وحشت باشید، به خوبی میدانید که جان کارپنتر (John Carpenter) یکی از برجستهترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان این ژانر است. فیلم هالووین (Halloween) او، شروع کننده یکی از طولانیترین فرانچایزهای ترسناک در تاریخ هالیوود است و مایکل مایرز (Michael Myers)، شخصیت منفی آن همچنان به عنوان یکی از نمادهای ماندگار ترس در سینما، شناخته میشود. با این وجود، اکثر آثار کارپنتر هنگام اکران، آنطور که باید و شاید مورد توجه دیگران قرار نگرفتهاند؛ از جمله The Thing که بعدها به عنوان یک شاهکار کالت، شناخته شد.
یکی از آثار کمتر دیده شده اما نوآورانه جان کارپنتر فیلم درکام جنون (In The Mouth of Madness) است. فیلمی خلاقانه و متفاوت که در زمان اکرانش نتوانست مخاطبان زیادی پیدا کند. داستان این اثر در مورد یک مامور بیمه است که در جریان تحقیق در مورد نویسندهای مرموز، متوجه میشود که تخیلات تاریک و خطرناکش به واقعیت تبدیل شدهاند. شخصیت اصلی فیلم، رفته رفته در جهانی آشفته غرق میشود و مرز بین خیال و واقعیت را از دست میشدهد. کارپنتر با الهام گرفتن از نوشتههای اچ. پی. لاوکرفت (H.P. Lovecraft) به او ادای احترام میکند. با این وجود، ترس واقعی از آنجایی شروع میشود که مخاطبب متوجه میشود همهی این کابوسها، زاییدهی ذهن یک انسان بوده است.
جیغ (Scream)
کارگردان: وس کریون
پس از چند شکست پیاپی، وس کریون در جستوجوی فرصتی تازه بود تا دوباره جایگاه خود در سینما را تثبیت کند. دیری نگذشت که این فرصت با فیلمنامهای از سمت کوین ویلیامسون (Kevin Williamson) فراهم شد؛ اثری که با لحنی شوخطبعانه و آگاه از اتفاقات پیرامون، عناصر کلاسیک ژانر اسلشر را به چالش کشید. فیلم جیغ (Scream) با معرفی کردن شخصیت گوستفیس (Ghostface)، بازتعرفی نوآورانه از ژانر اسلشر ارائه داد که تا به آن زمان کمتر دیده شده بود.
این اثر علیرغم اکران در ایام تعطیلات کریسمس سال 1996، به شکلی غافلگیرکننده با استقبال بینظیر و گستردهای مواجه شد؛ چرا که بازی قوی هنرمندان و شوخطبعی هوشمندانه، بلافاصله توانست نظر تماشاگران را به خود جلب کند. جیغ هم جان تازهای به کارنامه هنری وس کریون بخشید، هم باعث شهرت نو کمبل شد، و هم توانست تبدیل به یکی از برترین فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی شود. با این وجود، برخی از منتقدان به استفاده بیش از حد از طنز که باعث پایین آمدن سطح تنش میشد، ایراد گرفتند. با همه این تفاسیر نمیتوان تاثیر مثبتی که جیغ بر ژانر وحشت گذاشت را نادیده گرفت و هنوز هم طرفداران وفادار زیادی دارد.
آینه، آینه (Mirror, Mirror)
کارگردان: مارینا سرجنتی
آثار ترسناک تیره و تاریکی که حال و هوای گوتیکی دارند، و درون مخاطب را هدف خود قرار میدهند، این روزها بیشتر از هر دوران دیگری مورد توجه قرار گرفته و محبوب شدهاند. هرچند اخیرا بازسازی فیلم کلاغ (The Crow)، نتوانست موفقیت نسخه اصلی را تکرار کند، اما استقبال از آن نشان داد که هنوز هم مخاطبانی وجود دارند که این فیلمها را دنبال میکنند. با این حال، متاسفانه در سال 1990 میلادی اینگونه نبود و فیلم آینه، آینه (Mirror, Mirror) ساخته مارینا سرجنتی (Marina Sargenti) تنها توانست گروه کوچکی از طرفدارن وفادار را به خود جذب کند و نقدهای متوسطی دریافت کرد.
آینه، آینه داستان نوجوانی منزوی را روایت میکند که قربانی قلدری شده و پس از پیدا کردن آینهای نفرین شده، به قدرت و تواناییهای جادویی دست پیدا میکند و تبدیل به جادوگری تاریک میشود. همچنین این فیلم، روایتی متفاوت از بیداری جنسی شخصیت اصلی را نیز به تصویر میکشد، و به شکلی نمادین، وسوسه و میل رسیدن به قدرت را بررسی میکند؛ تا جایی که شخصیت اصلی به تدریج تبدیل به یک قاتل میشود. شباهتهایی میان این اثر و فیلم حیله وجود دارد، و شاید اگر این اثر چندسال بعد اکران میشد، با استقبالی به مراتب بیشتری روبرو میگردید.
مرگبازان (Flatliners)
کارگردان: جوئل شوماخر
جوئل شوماخر (Joel Schumacher) را بیشتر به علت شکست سری فیلمهای بتمنش شناخته میشود، با این وجود او در کارنامه هنری خود آثار دلهرهآور ماندگاری نیز دارد. هرچند آثار اولیه او بیشتر در ژانر وحشت بودند. پس از موفقیت پسران گمشده که امروز به عنوان یکی از آثار کالت شناخته میشود، او فیلم مرگبازان (Flatliners) با هنرنمایی کوین بیکن در نقش اول را کارگردانی کرد.
این اثر درباره گروهی از دانشجویان پزشکی است که سعی میکنند مرگ را به صورت عملی تجربه کنند. این گروه با توقف موقتی قلبشان و بازگشت به زندگی، به بررسی تجریبات متفاوتی از مرگ میپردازند. اما دیری نمیگذرد که این تجربه عواقب ترسناکی را برای این دانشجویان به جای میگذارد. با وجود ایدهای درخشان، ساختار و پایه تکراری این روایت باعث شد که فیلم مرگبازان در زمان اکران خود با نقدهای سردی مواجه شود. در واقع این تکرار برای نشان دادن اینکه چقدر این آزمایشات میتوانند خطرناک باشند، ضرروی بود، اما در آن زمان این موضوع آنگونه که باید درک نشد. نسخه بازسازی شده این اثر در سال 2017 ساخته شد که به مراتب نسخهای ضعیفتری بود اما به خوبی نشان داد که مخاطبان امروزی میتوانند با این نوع آثار به خوبی ارتباط برقرار کنند.
نردبان یعقوب (Jacob's Ladder)
کارگردان: آدریان لین
آدریان لین (Adrian Lyne) از آن دست کارگردانانی است که بیشتر با آثار عاشقانهاش مانند فلشدنس (Flashdance)، پیشنهاد بیشرمانه (Indecent Proposal)، و جاذبه مرگبار (Fatal Attraction) شناخته میشود. به همین دلیل است که تغییر مسیرش در سال 1990 میلادی به سمت ساخت آثار ترسناک، قابل تحسین است. او با ساخت یک فیلم وحشت روانشناختی، به خوبی توانست نشان دهد که توانایی کارگردانی فراتر از یک ژانر خاص را دارد.
نردبان یعقوب (Jacob’s Ladder) داستان مردی به نام یعقوب با بازی تیم رابینز (Tim Robbins) را روایت میکند؛ یعقوب سربازی بازمانده از جنگ ویتنام است که با غم از دست دادن فرزندش دستوپنجه نرم میکند. این اثر، از رفتار دولت وقت آمریکا در زمان جنگ، به صراحت انتقاد میکند و با ورود به ذهن آشفته و پریشان یعقوب، ترکیبی از اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) و اندوه را به تصویر میکشد که فضایی کابوسوار و پر از خفقان را ایجاد میکند. روایت این اثر کاملا از دیدگاه یعقوب بیان میشود. متاسفانه، این اثر هنگام اکران، در گیشه آنچنان موفق نبود و تا زمان عرضه نسخه وی اچ اس، چندان مورد توجه قرار نگرفت. تدوین شدیدا احساسی این اثر میدان جنگ ویتنام را با فضای شهری نیویورک ترکیب کرده بود، احتمالا برای تماشاگران آن زمان بیش از حد بار روانی داشت. با این وجود، هنوز هم بسیاری این اثر را یکی از برترین فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی میدانند.
افق رویداد (Event Horizon)
کارگردان: پل دبلیو. اس. اندرسون
فیلم بیگانه علیه غارتگر (Alien V Predator)، یکی از آن آثار ترسناکی است که اگرچه با انتقادهای متعددی مواجه شد، اما به لطف صحنههای اکشن جذاب بین دو هیولا، طرفدارن زیادی پیدا کرد. پل دبلیو. اس. اندرسون (Paul W. S. Anderson) کارگردانی است که در طول حرفهاش اغلب نتوانسته است نظر منتقدان را جلب کند. حتی ساخت فیلمهایی مانند مورتال کامبت (Mortal Kombat) و رزیدنت ایول (Resident Evil) هم نتوانست آنگونه که باید برایش شهرت قابلتوجهی به همراه داشته باشد.
یکی از آثاری او که در زمان اکرانش با واکنشهای منفی مواجه شد و بعدها به عنوان یک اثر کلاسیک در ژانر وحشت و علمیتخیلی شناخته شد، فیلم افق رویداد (Event Horizon) است. این اثر داستان گروهی از فضانوردان را روایت میکند که به دنبال نجات فضاپیمایی مرموز به نام افق رویداد هستند؛ فضاپیمایی که سالها پیش ناپدید شده بود. نشانههای مبهم و مرموز از حضور یک موجود بیگانه و ناشناخته درون سفینه، فضایی پرتعلیق، و جلوههای ویژه جذاب و چشمگیر فیلم باعث شده است که این اثر، در عصر حاضر احترام و توجهی را دریافت کند که همیشه شایستهاش بود.
تقلید (Mimic)
کارگردان: گیرمو دل تورو
گیرمو دل تورو (Guillermo del Toro) به علت دیدگاه منحصربهفرد، به ویژه در طراحی موجودات خیالی و دنیاهای فانتزی، در میان بسیاری از فیلمسازان بیرقیب است. فیلم هزارتوی پن (Pan’s Labyrinth) و شخصیت پیلمن (Pale Man) با چشمانی که روی کف دستانش قرار داشتند، از فراموش نشدنیترین نمونههای ترسناک این ژانر است.
سالها پیش از رسیدن به شهرت جهانی، دل تورو با فیلم تقلید (Mimic) وارد قلمرو محبوب وحشت شد. داستان این اثر درباره دانشمندی است که برای مقابله با سوسکهایی که باعث بروز بیماری مرگباری در کودکان شدهاند، موجوداتی را مهندسی میکند. با این وجود، موجوداتی که او مهندسی کرده بود، فراتر از کنترل انسان تکامل پیدا کرده و به هیولاهایی مرگبار تبدیل میشوند که میتوانند ظاهر انسانها را تقلید کنند. پرداختن علمی این اثر به مفاهیم مهمی همچون “تکامل” و استفاده از جلوههای علمی توسط دل تورو، باعث خلق جهانی ترسناک شد که از نظر تخیل چیزی کمتر از آثار مشهوری مانند شکل آب (The Shape of Water) یا پسر جهنمی (Hellboy) ندارد.
لرزش (Tremors)
کارگردان: ران آندروود
کوین بیکن (Kevin Bacon)، پیشتر با فیلم جمعه سیزدهم (Friday the 13th) پا به جهان جذاب ترس و وحشت گذاشته بود. جایی که شخصیتش در یکی از صحنههای معروف و به یادماندنی ژانر وحشت از طریق تخت خواب به قتل میرسد. با این وجود، فیلم لرزش (Tremors) دقیقا همان اثری بود که به او فرصت ایفای نقش اول را داد. او در کنار فرد وارد (Fred Ward)، نقش دو دوست را بازی میکنند و هنگامی که موجوداتی مرگبار از زیرزمین به شهرشان حملهور میشوند، برای بقا دست با یکدیگر همکاری میکنند.
مخاطبان آن زمان، نتوانستند آنگونه که باید با لحن طنزآمیز فیلم ارتباط برقرار کنند. اگرچه امروز این اثر به عنوان فیلمی کمدی، ترسناک، و کلاسیک شناخته میشود. موجودات زیرزمینی این اثر به بهترین شکل ممکن طراحی شدهاند. در سینمای عصر حاضر، فیلمهای سبک کایجو (هیولاهای غولپیکر) از پرفروشترین آثار هستند، و اگر اثری مانند لرزش حالا اکران میشد، احتمالا با موفقیت بسیار بیشتری مواجه میشد. و نمیتوان منکر این واقعیت شد که لرزش یکی از برترین فیلمهای ترسناک دهه ۹۰ میلادی که جلوتر از زمان خود بود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید