نقد سریال Moon Knight

نقد سریال Moon Knight – شوالیه ماه

درباره شوالیه بی‌نام و نشانِ مارول

1%
  • 10/10
نقد سریال Moon Knight – شوالیه ماه ۳ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ بررسی (تلویزیون) کپی لینک

زمانی که پیش‌نمایش و اخبار ساخت و تولید سریال Moon Knight در فضای مجازی منتشر شد، کسی فکرش را هم نمی‌کرد این چنین سریال مون نایت در زمان پخش سر و صدا به پا کند. سریال مون نایت با این حال مثل خیلی از محصولات دیگر دنیای سینمایی و تلویزیونی مارول بی‌عیب و ایراد نیست.

سریال مون نایت روی شخصیتی دست گذاشته که تا به امروز در مدیوم دیگری آن را ندیده بودیم. از زیر خاک بیرون کشیدن شوالیه ماه توسط مارول کار بسیار پسندیده‌ایست اما سریال مون نایت ایرادات ریز و درشتی دارد. ایراد شماره اول سریال مون نایت در این مسئله نهفته که این اثر در شروع قصه نمی‌تواند به درستی مخاطبش که ما باشیم را آماده داستان کند. ما نه از کانشو و خدایان باستانیِ جهان سریال باخبر بوده‌ایم و نه می‌دانستیم مکانیسم رفتار و فعالیت‌های این دسته از موجوداتِ کمیک مارول به چه صورت است. به یک‌باره با استیون گرانت آشنا می‌شویم، به یک‌باره با بیماری‌اش تا حد کمی روبه‌رو می‌شویم و به یک‌باره درگیر جریان اصلی داستان می‌شویم! مشکلِ بارز و محسوس قسمت اول سریال مون نایت در همین «به یک‌باره» بودن‌هاست که مخاطب را در همان ابتدای سریال کلافه می‌کند. البته از یک جنبه نمی‌توان چندان شورانر و عوامل سازنده سریال را سرزنش کرد؛ چراکه این سریال قرار بوده تنها در شش اپیزود تهیه شود. با تمامی این تفاسیر، قسمت اول از حیث داستان‌سرایی نمره قابل قبولی نمی‌گیرد.

بارزترین نقطه قوت سریال مون نایت تا به انتهای قسمت سوم، بازی استثنائی و تحسین‌برانگیز اسکار آیزاک است. آیزاک که در لیست بازیگری‌هایش می‌توان فیلم و سریال‌های ریز و درشت دیگری را یافت، در سریال مون نایت رسما غوغا می‌کند. از این بابت که کاراکتر اصلی سریال، تنها یک شخصیت نداشته و ما با مجموعه‌‌ای از شخصیت‌ها روبه‌رو می‌شویم؛ شخصیت‌هایی که اسکار آیزاک وظیفه داشته تا آنها را به شکلی قابل قبول به ما نشان دهد. آیزاک از میمیک صورت خودش گرفته تا نوع ادای دیالوگ‌ها و همچنین رفتارش با سایر بازیگرها توانسته از تمامی مولفه‌های بازیگری، به بهترین شکل ممکن بهره‌برداری کند. با این‌که شیفت و تغییر کردنِ شخصیت‌های مون نایت جلوی دوربین بسیار اندک است، اما در همین حد و اندازه باید گفت که اسکار آیزاک راه درستی را برای نمایش نقشش پیموده است.

رابطه مارک اسپکتور و لیلا به شدت سطحی و بچه‌گانه است.

با این‌که قصه شروع خوبی نداشته و همه چیز سراسیمه آغاز می‌شود، داستان سریال مون نایت از قسمت دوم به بعد کمی از شتاب سریع‌السیر خود کم می‌کند. با این حال همچنان ریتم روایت قصه به حد مطلوب خودش نمی‌رسد. استیون گرانت/ مارک اسپکتور به همراه لیلا بدون فوت وقت از یک محل به محل دیگر می‌روند. در این میان چند سکانس ساده برای عمق بخشیدن به شخصیت‌ها و روابطشان تعبیه شده که کافی نیست و شخصیت‌ها در ذهن مخاطب در حد همان طرح اولیه خود باقی می‌مانند. از طرفی دیگر، شخصیت منفی قصه، پرداخت به مراتب بهتری دارد. به واسطه‌ نماهای دوربین و چند خط دیالوگی که آرتور هرو (با بازی ایتان هاوک) می‌گوید، قادر هستیم با او ارتباط بهتری نسبت به سایرین برقرار کنیم.

با این‌که قصه شروع خوبی نداشته و همه چیز سراسیمه آغاز می‌شود، داستان سریال مون نایت از قسمت دوم به بعد کمی از شتاب سریع‌السیر خود کم می‌کند

پس از دو الی سه قسمت، این حق بیننده است که با دنیای سریال بیشتر آشنا شود. این اتفاق در قسمت سوم می‌افتد اما اطلاعات به حدی اندک است که بیننده علنا چیز خاصی دستگیرش نمی‌شود به جز این‌که کانشو، این خدای باستانی مرموز، چندان محبوبِ دلِ سایر خدایان نیست. اگر از این نکته فاکتور بگیریم، سریال مون نایت نقاط قوت دیگری نیز دارد که می‌توان به خاطر آنها دست به تحسین سریال زد. اول این‌که تا به امروز کمتر فیلم و سریالی برای نمایش لوکیشن‌های کشور مصر وقت گذاشته. سریال مون نایت تلاش کرده تا به دنیا نشان دهد که مصر به جز اهرام ثلاثه معروف، لوکیشن‌های دیگری نیز دارد که ارزش فیلم‌برداری داشته باشد! از طرفی دیگر، جلوه‌های بصری و ویژه در این سریال در حد مطلوبی قرار دارد. جدا از این مورد، اتفاقات اواخر قسمت سوم، شاید گل سر سبدِ جلوه‌های کامپیوتری این سریال ابرقهرمانی باشد. چیزی که در مبارزه‌های مون نایت باعث شده تا نبردها جذاب به نظر برسد، در همین جلوه‌های بصری و کامپیوتری است که انصافا به مبارزه‌ها، هیجانی مضاعف تزریق می‌کنند. همچنین شکل و شمایل لباسِ‌ معروف و سفید شوالیه ماه نیز زیبایی‌های خاص خودش را دارد. حداقل نوع لباس و انیمیشنی که برای احضار لباس تعریف شده به مراتب بهتر از چیزی است که در پیش‌نمایش‌های سریال به چشم دیده بودیم.

سریال Moon Knight جدا از ایراداتش، نقطه قوت‌های مطلوبی نیز در بدنه خود دارد که خوش‌بختانه تا پایان قسمت سوم نقطه قوت‌های سریال به نقطه ضعف‌هایش می‌چربد. به همین خاطر است که می‌توان به تماشای سریال نشست و مجذوب اتفاقات داستان شد. این گزاره، حداقل برای سه قسمت ابتدایی سریال صدق می‌کند.

نقد سریال Moon knight
جلوه‌های کامپیوتری در این قسمت از سریال مون نایت به شدت به چشم می‌آید

آپدیت نقد سریال مون نایت Moon Knight تا قسمت پایانی

سریال مون نایت را اگر به دو نیم تقسیم کنیم، نیمه اول رسما یک آشفته بازاری است که صرفا بازی اسکار آیزاک به چشم می‌آید. با این حال این سریال در نیمه دوم علنا ۱۸۰ درجه متفاوت با چیزی است که در نیمه اول تجربه کرده بودیم. باید اعتراف کرد که سریال در قسمت چهارم، پنجم و ششم یک سر و گردن کیفیت خودش را در بیشتر مولفه‌ها بالاتر می‌کشد. ریتم داستان مرموزتر، هیجانی‌تر و صد البته جذاب‌تر می‌شود. از سمتی دیگر، شخصیت‌پردازی مارک اسپکتور نیز به مراتب بهتر به نظر می‌رسد. به طور کلی می‌توان گفت پس از قسمت پنجم، تازه شخصیت مارک از آب و گل در می‌آید. از آن سو، کاراکتر «هرو» نیز دیگر لب و دهن نیست و برای احضار آمیت عزمش را جزم می‌کند. درگیری‌ها و تعامل دو پرسونای استیون و مارک نیز در نوع خود جالب است. شاید اگر تعداد قسمت‌های سریال شوالیه ماه بیشتر از شش قسمت بود، تعامل‌های جذابی را از سمت مارک/استیون و کانشو تماشا می‌کردیم. قطعا لحن طنز و کمدی مستر نایت می‌توانست به جذابیت بیشترِ‌ سریال کمک کند. اگر از این نکات مثبت به انضمام بازی تحسین‌برانگیز اسکار آیزاک و ایتان هاوک فاکتور بگیریم، نیمه دوم سریال مشکلات عدیده‌ای دارد که مخاطب را به احتمال زیاد آزرده خاطر می‌کند.

یک ایراد مهم نیمه دوم سریال مون نایت را می‌توان به فقدان پرستیژ کاراکتر آمیت نسبت داد. به هر حال چهار الی پنج قسمت طول کشید تا این خدای شرور و بحث برانگیز آزاد شود. آیا بهتر نبود به جز فهماندن ایدئولوژی فکری آمیت به مخاطب، یک نگاهی هم به دیالوگ‌ها و رفتار آمیت انداخته می‌شد؟ به جز چند خط دیالوگ کلیشه‌ای که بین تمامی شخصیت‌های منفی دنیای مارول و حتی دی‌سی شنیده می‌شود، آمیت کار خاص یا حتی شاقی نکرده که از او به عنوان یک کاراکتر منفی ایده‌آل و ماندگار یاد کنیم. آمیت به جز دعوت کانشو به همکاری، تکرار جملات شعاری خود و طعنه زدن به طرف مقابلش علنا هیچ کار دیگری در سریال انجام نمی‌دهد. با این حال این ایراد، در برابر ایرادِ بعدی چیز چندان حادی نیست.

سریال مون نایت با چنین لانگ شات‌هایی می‌توانسته از لحاظ زیبایی‌شناسی غوغا کند اما حیف که این مدل قاب‌بندی در سریال مون نایت از تعداد انگشتان یک دست نیز فراتر نمی‌رود

بارزترین ایراد سریال مون نایت، پایان‌بندی به شدت عجولانه و شتاب‌زده‌ داستان است؛ قصه‌‌ای که ظاهرا پی‌ریزی شده تا صرفا شخصیت مارک اسپکتور را بشناسیم. سریال، نه وقتی کافی برای توضیح اتفاقات و شخصیت‌ها در طول شش قسمت قائل می‌شود و نه به کنجکاوی مخاطب ذره‌ای اهمیت می‌دهد. این مسئله در شرحِ پرسونای دوم مارک اسپکتور یعنی جیک لاکلی به شدت نمود پیدا می‌کند. احتمالا بیننده در قسمت‌های ابتدایی متوجه حضورِ شخص ثالث (جیک) در جریان داستانی نمی‌شود. اگر از تابوتِ موجود در یکی از اتاق‌های تیمارستان در قسمت چهارم هم فاکتور بگیریم، همچنان علامت سوال دیگری وجود دارد. چرا سکانس مربوط به شکست دادن آرتور هرو توسط جیک، اصلا و ابدا به بیننده نشان داده نمی‌شود؟ احتمالا دست‌اندرکاران سریال خواسته‌اند این سکانس مفقوده را برای قسمت اول فصل دوم سریال مون نایت پخش کنند. اگر تدبیر عوامل سریال واقعا این بوده، باید گفت که راه را اشتباه رفته‌اند! چراکه ما در صحنه‌ی پس از تیتراژ پایانی، علنا با جیک لاکلی آشنا می‌شویم. بنابراین دیگر علنا نیازی به مخفی کاری بیشتر نبود. سریال با نمایش جیک لاکلی با یک موسیقی متفاوت و هیجان‌انگیز می‌توانست تدوین به مراتب بهتری داشته باشد.

در نهایت باید گفت سریال مون نایت همان‌طور که در معرفی اشخاص مهم و روابطشان در داستان خیلی شلخته و شتاب‌زده عمل می‌کند، در نمایش سرنوشتِ موقت همان کاراکترها نیز عملکرد افتخارآمیزی از خود نشان نمی‌دهد. در پایان، از سرنوشت لیلا هم چیزی دستگیرمان نمی‌شود. گویا سریال علنا او را فراموش می‌کند! البته اقتضای تدوین در قسمت آخر نیز به سمتی است که علنا داستان نمی‌توانسته روی این شخصیت در پایان مانور دهد. ای کاش سناریوی سریال این چنین به زاویه دیدِ مارک اسپکتور گره نمی‌خورد.

حتی اگر فصل دوم سریال Moon Knight نیز ساخته شود، نمی‌توان از ایرادات فصل اول سریال مون نایت به این سادگی عبور کرد. ریتم بسیار عجولانه روایت، شخصیت منفیِ فراموش‌شدنی، تدوین نامطلوب قسمت پایانی دلایلی است که ثابت می‌کند سریال مون نایت را نمی‌توان فعلا جدی گرفت. بازی استثنائی اسکار آ‌یزاک تنها مولفه‌‌ فصل اول است که به شدت به دل می‌نشیند.


7.5 خوب
حتی اگر فصل دوم سریال Moon Knight نیز ساخته شود، نمی‌توان از ایرادات فصل اول سریال مون نایت به این سادگی عبور کرد. ریتم بسیار عجولانه روایت، شخصیت منفیِ فراموش‌شدنی، تدوین نامطلوب قسمت پایانی دلایلی است که ثابت می‌کند سریال مون نایت را نمی‌توان فعلا جدی گرفت. بازی استثنائی اسکار آ‌یزاک تنها مولفه‌‌ فصل اول است که به شدت به دل می‌نشیند.
  • بازی تحسین‌برانگیز اسکار آیزاک
  • شخصیت‌پردازی کاراکتر منفی
  • جلوه‌های ویژه و بصری
  • کارگردانی بهتر نیمه دوم سریال
  • شتاب بسیار زیاد سریال در روایت داستان
  • از جهان سریال اطلاعات زیادی نداریم
  • آمیت در حد و اندازه یک شخصیت منفی ماندگار ظاهر نمی‌شود
  • پایان سریال و بلا تکلیف باقی ماندن کاراکترهای اصلی

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

3 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments