هزاران سال پیش قبیلهای به نام الدیاییها در زمین زندگی میکردند که سردمدارانشان خانوادهای اشرافی و اصیل به نام خاندان فریتز بودند. در این دوران باستانی، یک دختربچهی برده به نام یمیر به یکباره به شکلی نامعلوم با یک تایتان باستانی که به عنوان تایتان مادر از آن یاد میشود ملاقات میکند و قدرتهای او را در اختیار میگیرد. رئیس خاندان فریتز که متوجه قدرت تایتانی یمیر میشود، به اجبار و خشونت یمیر را موظف میکند که کودکانش را بزرگ کند.
یمیر رفته رفته در خاندان فریتز جا و مقام والایی به دست میآورد و قبلیهی الدیاییها را در مقابل قبیلهی مارلی متحد میکند و آنها را شکست میدهد. جنگ دیرینهی بین الدیاییها و مارلیها ادامه پیدا میکند تا اینکه یک ماموریت قتل از سوی مارلیها علیه شاه الدیایی برنامهریزی میشود.
طی این ماموریت قتل، یمیر جان شاه فریتز را نجات میدهد و تصمیم میگیرد با زخمهایی که بر تنش برداشته، رهسپار دیار باقی شود و بمیرد. شاه فریتز هم فرصت را غنیمت میشمارد و جنازهی یمیر را به خورد سه دخترش به نامهای ماریا، رز و سینا میدهد!
این سه شخص قدرتهای تایتانی تایتان مادر را به ارث میبرند و یک رابطهی متافیزیکی با یمیر برقرار میکند. یمیر با اینکه مرده بود، همچنان در یک بعد غیرقابل درک برای انسان، درون روابط موجود بین تایتانهای انشعابی از تایتان مادر زندگی میکرد و در بر دارندهی خاطرات مشترک تمامی افرادی بود که تا ابد قدرتهای غولهای اصلی را در اختیار میگیرند.
سه دختر فریتز قدرتهای تایتانی خود را به نوادگان پس از خود اعطا کردند و در مجموع ۹ تایتان اصلی به یادگار ماندند. این ۹ تایتان از طریق یک رابطهی متافیزیکی در فضا-زمان به یمیر ختم میشوند و وارثان هر یک از آنها خاطرات شخص قبلی را هم به ارث میبرند.
به دست آوردن قدرتهای این ۹ تایتان اصلی اما دارای شرایط خاصی هم هست. برای مثال تنها خاندان الدیاییها میتوانند قدرتهای تایتانی ۹ تایتان اصلی را در اختیار بگیرند و تنها یکی از اعضای خاندان سلطنتی است که میتواند تمامی قدرتهای غول مادر را در اختیار بگیرد.