توضیح داستان انیمیشن Your Name

توضیح داستان انیمیشن Your Name

همه‌چیز درباره‌ی این سفر در زمان عاشقانه

1%
  • 0/10
توضیح داستان انیمیشن Your Name ۴۰ ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ مقالات جانبی انیمه کپی لینک

چندین تکه از یک شهاب فضایی در آسمان به چشم می‌خورند. بیشتر آن‌ها وارد جو زمین نمی‌شوند و از نزدیک آن عبور می‌کنند. اما یکی از آن‌ها از هسته جدا می‌شود و به شهر ایتوموری برخورد می‌کند. تمام مردم این شهر می‌میرند؛ بزرگسال‌ها، بچه‌ها، معلم‌ها، سیاستمدارها، بازرگانان و … همه خواهند مرد. به علاوه‌ی میتسوها میامیزو.

طی این چند لحظه مقدمه‌ی انیمیشن Your Name (Kimi no Na wa) متوجه نمی‌شویم که میتسوها درحال مرگ است. تنها چیزی که می‌دانیم این است که میتسوها و تاکی تاچیبانا، با وجود اینکه اصلا یکدیگر را نمی‌شناسند و کیلومترها با یکدیگر فاصله دارند، به طریقی به یکدیگر متصل شده‌اند و این واقعه به نوعی به حادثه‌ی شهر ایتوموری مرتبط است. سپس با یکدیگر این چند دیالوگ مقدمه را به زبان می‌آورند:

هر از چندگاهی وقتی بیدار می‌شم. می‌بینم دارم گریه می‌کنم. هیچوقت یادم نمیاد چه خوابی داشتم می‌دیدم. ولی یه حسی دارم انگار یه چیزی رو از دست دادم. حسی که مدت‌ها بعد از بیدار شدنم باهام می‌مونه. همیشه دنبال یه چیزی می‌گردم. یه کسی. فکر می‌کنم از اون روز بود که این حس رو پیدا کردم. همون روزی که ستاره‌ها از آسمون سقوط کردن. مثل یه صحنه از یه رویا بود. نه کمتر و نه بیشتر از یک منظره‌ی قشنگ و تماشایی

بلافاصله بعد از این مقدمه، Your Name با یک سکانس مبهم و رمزآلود کارش را آغاز می‌کند و تقریبا در تمام طول فیلم به همین روش ادامه می‌دهد. با وجود زیبایی توصیف‌ناپذیر سکانس‌ها، جذابیت و قدرت بالای کاراکترها و اتفاقاتی که در پیرامون آن‌ها رخ می‌دهد، Your Name داستانی را روایت می‌کند که به سادگی نمی‌توان از پس درک آن برآمد. این نمایش سوال‌ها زیادی در ذهن بیننده ایجاد می‌کند و حتی ممکن است برخی آن را یک روایت آشفته و ناقص بدانند که از پس به تصویر کشیدن تمام مضامین داستانی‌اش برنیامده.

داستان Your Name درباره‌ی چیه؟

 

به نظر من، ارتباط برقرار کردن با داستان Your Name و خط زمانی‌اش خیلی ساده است. تنها کافی است پیشرفت‌های داستانی را که در جهت‌های گوناگون جریان پیدا می‌کنند را بردارید و کنار هم قرار دهید تا پلات کلی داستان را مشاهده کنید. اما حتی زمانی که پای خود را از دنیای مبهم و عجیب Your Name بیرون بگذارید و قاب کلی روایتش را تماشا کنید، باز هم چند نقطه‌ی داستانی پر رمز و راز شما را به خود درگیر می‌کنند تا بیشتر به جزئیات داستان بپردازید. مثلا یکی از این سوال‌ها این است که ساز و کار رشته‌ی قرمز رنگ سرنوشت چگونه است؟ یا میتسوها و تاکی با اینکه با فاصله‌ی زمانی سه ساله از یکدیگر زندگی می‌کنند، چگونه در یک لحظه با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند؟ یا مهم‌تر از همه اینکه چگونه نوشیدن کوچیکامیزاکه سبب متصل شدن این دو نوجوان به یکدیگر شده است؟

در نهایت، باید بتوانید تمامی این جزئیات بسیار دقیق و بعضا گمراه‌کننده‌ی داستانی را کنار هم بگذارید تا قاب کلی دنیای احساسی خلق شده توسط Your Name را ببینید. همزمان وقتی عده‌ی زیادی در فضای مجازی سعی می‌کنند اتفاقات داستانی فیلم را یک به یک شرح دهند و به توضیحات جزئی آن بپردازند، بهتر است کمی هم به جنبه‌ی انسانی شخصیت‌ها و واکنش آن‌ها به اتفاقات درون داستان بپردازیم. پس از به تصویر کشیدن تمام آن وقایع جذاب و بسط دادن‌شان به یکدیگر با ظرافتی شگفت‌انگیز، Your Name چه پیامی برای بیننده‌اش که من و شما هستیم دارد؟ به نظر شما این عشق است که Your Name می‌خواهد درباره‌اش حرف بزند؟

اولین سرنخی که فیلم به ما می‌دهد، درست در دقایق ابتدایی آن حین معرفی دو شخصیت اصلی‌اش دارد. دختر و پسری به نام میتسوها و تاکی که هر دو حس دوری از شخصی را که نمی‌شناسند دارند و یک خلا بزرگ درون خود احساس می‌کنند. ظاهرا این دو نفر به دنبال پیدا کردن نیمه‌ی دیگر و بیرون آمدن از این حال پریشانی و سردرگمی‌اند. گویی آن‌ها به دنبال عشق می‌گردند.

 

طوری که میتسوها و تاکی تجربه‌ی خود از تماشا کردن سقوط شهاب سنگ‌ها را توصیف می‌کنند، لزوما قابل درک و منطقی به نظر نمی‌رسد. بلکه بیشتر مبهم و رمزآلود است. چرا که عشق چیزی نیست که بتوان به توصیف آن پرداخت. بلکه چیزی برای احساس کردن است و نمی‌توان احساس را به طور واضح توصیف کرد. Your Name تماما روی این احساس غیرقابل لمس و غیرقابل توصیف بنا شده است. احساسی که فراتر از زمان و مکان، دو شخص را با پیوندی ناگسستنی به یکدیگر متصل می‌کند.

یک مرور کوتاه بر پلات Your Name

 

بخش زیادی از نقاط مبهم و غیرقابل مفهوم انیمیشن Your Name مربوط به پلات کلی حوادث درون داستان آن می‌شود. چرا که خط زمانی میتسوها سه سال پیش از تاکی جریان پیدا می‌کند و فیلم هم به صورت رندوم بین این برهه‌های زمانی مختلف جابه‌جا می‌شود. به طور ساده‌تر می‌توان گفت نمایش Your Name به ترتیب وقوع حوادث روایت نمی‌شود و به نوعی باید برای سر در آوردن از تمام ماجرا، این نقاط داستانی را به طور صحیح کنار هم قرار داد. در بسیاری از مواقع شاید اینطور به نظر برسد که Your Name از قصد قسمت‌های مهم نمایش را کات می‌کند. اما به شما اطمینان می‌دهم که کل ماجرا همین‌جا تمام مدت جلوی چشم ماست. تنها کافی است نگاهی به لیست وقایع داستانی Your Name به ترتیب زمان به وقوع پیوستن آن‌ها داشته باشید تا سر از کار روایت فانتزی و سفر در زمان Your Name درآورید. در ادامه شاهد لیستی متشکل از وقایع مهم داستانی انیمیشن Your Name به ترتیب زمان وقوع اتفاقات هستیم و سپس هر یک از عوامل داستانی این انیمیشن را به طور مجزا بررسی می‌کنیم.

۱.نخستین سقوط شهاب سنگ

صدها سال قبل، یک شهاب سنگ به زمین برخورد می‌کند و دریاچه‌ای را که شهر ایتوموری در اطرافش بر پا شده را ایجاد می‌کند.

۲.درگذشتن مادر میتسوها

بعد از فوت مادر میتسوها و یوتسوها (خواهر کوچکتر میتسوها)، پدرشان از آن‌ها جدا می‌شود و به سمت فعالیت‌های سیاسی می‌رود. مادربزرگ میتسوها، او و خواهرش را نگه داشته و بزرگ می‌کند.

۳.میتسوها مراسم کوچیکامیزاکه را اجرا می‌کند

میتسوها و خواهر کوچکترش یوتسوها یک مراسم قدیمی و بومی را اجرا می‌کنند و در جریان آن نوشیدنی کوچیکامیزاکه را می‌سازند. یک نوشیدنی سنتی که در یک معبد قدیمی به خدای باستانی‌شان هدیه داده می‌شود. در این شب، میتسوها آرزو می‌کند که کاش یک پسر جوان بود و در شهر توکیو زندگی می‌کرد.

۴.بدن میتسوها جابه‌جا می‌شود

میتسوها به صورت اتفاقی در بدن تاکی بیدار می‌شود. پسری جوان که سه سال بعد در آینده زندگی می‌کند و ساکن شهر توکیو است. این جابه‌جایی میتسوها به بدن تاکی چندین هفته ادامه پیدا می‌کند و بارها تکرار می‌شود.

۵.میتسوها تاکی را پیدا می‌کند

میتسوها بی‌خبر از تفاوت زمانی بین زندگی خودش و تاکی، با هدف پیدا کردن تاکی به توکیو می‌رود. نهایتا وقتی با عدم شناسایی خودش توسط تاکی روبه‌رو می‌شود، در آخرین لحظات پیش از هجوم جمعیت درون قطار و بیرون رفتنش از واگن، ربان قرمزرنگی که به موهایش می‌بست را به سمت تاکی پرتاب می‌کند و تاکی هم آن را نگه می‌دارد.

۶.سقوط دوباره‌ی شهاب سنگ

بعد از گذشت سال‌ها از سقوط قبلی، بار دیگر یک شهاب سنگ وارد جو ژاپن می‌شود و در شهر کوچک ایتوموری به زمین برخورد می‌کند. میتسوها در این حادثه می‌میرد و تاکی همزمان در توکیو در حال تماشای سقوط شهاب سنگ در آسمان است.

۷.بدن تاکی جابه‌جا می‌شود

حالا تاکی به صورت رندوم در بدن میتسوها ظاهر می‌شود و تجربه‌ی حضور در یک خط زمانی دیگر (سه سال قبل) را کسب می‌کند.

۸.تاکی از حادثه‌ی ایتوموری مطلع می‌شود

تاکی تصمیم می‌گیرد که میتسوها را پیدا کند. او در می‌یابد که میتسوها در ایتوموری متولد شده است. شهری که سه سال پیش در جریان سقوط شهاب سنگ نابود شده است.

۹.تاکی به بازدید معبد می‌رود

تاکی به معبدی می‌رود که یک بار پیش از این وقتی که در بدن میتسوها قرار گرفته بود، همراه با خواهر و مادربزرگ میتسوها آن را بازدید کرده بود. تاکی کوچیکامیزاکه‌ای را که در کالبد میتسوها در این معبد رها کرده بود را می‌خورد و سپس مجددا در زمان به عقب برمی‌گردد و در بدن میتسوها بیدار می‌شود.

۱۰.تاکی سعی می‌کند میتسوها را نجات دهد

تاکی که از سرنوشت شوم ایتوموری باخبر است و می‌داند که امروز قرار است شهاب سنگ در این شهر سقوط کند، سعی می‌کند با کمک دوستان میتسوها مردم را از شهر بیرون کنند تا همه از سقوط شهاب سنگ در امان بمانند.

۱۱.ملاقات تاکی و میتسوها

در زمان تاسوگاره-دوکی، چند لحظه‌ی گرگ و میش نزدیک به صبح که جهان‌های موازی در یکدیگر ادغام می‌شوند. تاکی و میتسوها به بدن‌های خود برمی‌گردند و یکدیگر را در نزدیکی معبد ملاقات می‌کنند. تاکی ربان قرمزرنگ میتسوها را به او بازمی‌گرداند و از این طریق رابطه‌ی بین‌شان قطع می‌شود.

۱۲.میتسوها ایتوموری را نجات می‌دهد

میتسوها سریعا به ایتوموری برمی‌گردد و برنامه‌ی تاکی را تکمیل می‌کند. میتسوها موفق شد بیشتر جمعیت ایتوموری را از حادثه‌ی سقوط شهاب سنگ نجات دهد.

۱۳.تاکی و میتسوها همه‌چیز را فراموش می‌کنند

از آنجایی که میتسوها موفق شد و جمعیت شهر ایتوموری را به علاوه‌ی خودش و دوستانش نجات داد. حالا میتسوها و تاکی در زمان حال به طور همزمان زندگی می‌کنند. اما تاکی ربان قرمزرنگ میتسوها را به او پس داده و هر دو یکدیگر را فراموش کرده‌اند. آن‌ها حتی اسم یکدیگر را نیز به خاطر نمی‌آورند.

۱۴.چند سال می‌گذرد

همینطور که سال‌ها سپری می‌شوند. میتسوها و تاکی با اینکه هیچ یک از حوادث قبلی را به یاد نمی‌آورند، از فقدان یک چیز یا یک کسی در زندگی خود رنج می‌برند و مدام خود را در جست و جوی یک شخص گمشده پیدا می‌کنند.

۱۵.تاکی و میتسوها یکدیگر را پیدا می‌کنند

تاکی و میتسوها در یک قطار از کنار یکدیگر عبور می‌کنند. آن‌ها متوجه یک رابطه‌ی عجیب بین خودشان می‌شوند. گویی این همان کسی است که به دنبالش می‌گردند. سپس به یکدیگر نزدیک می‌شوند و نام یکدیگر را می‌پرسند.

حالا می‌خواهیم به طور جزئی‌تر به هر یک از این اتفاقات داستانی بپردازیم و دقیق‌تر دلیل وقوع حوادث و چگونگی برخی از وقایع را بررسی کنیم. حالا که با ترتیب وقوع حوادث داستانی انیمیشن Your Name آشنا شده‌اید، بهتر است از نزدیک برخی از مهم‌ترین بخش‌های داستانی را مرور کنیم.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
اینجا جایی است که نخستین سقوط شهاب سنگ در تاریخ ایتوموری اتفاق افتاده. خاندان میامیزو در وسط این گودال معبد خانوادگی‌شان را بنا کردند

نخستین سقوط شهاب سنگ چه معنایی دارد؟

خیلی مهم است که برای بررسی حوادث داستانی انیمیشن Your Name به ابتدای آن رجوع کنیم. ابتدای نخستین رویداد مهم در داستان این فیلم. صدها یا شاید هم هزاران سال پیش از تولد میتسوها و تاکی، یک شهاب سنگ در ژاپن به زمین برخورد می‌کند.

به نوعی می‌توان گفت در تاریخ ایتوموری، دو شهاب سنگ در دو برهه‌ی زمانی مختلف با زمین برخورد کرده‌اند. یکی از آن‌ها – که نسبتا قدیمی‌تر به نظر می‌رسد – در جایی فرود آمده است که معبد میامیزو در آن ساخته شده است و دیگری نیز در جایی سقوط کرده است که موجب تشکیل یک دریاچه و بعدا ایجاد شهر ایتوموری در حاشیه‌ی این دریاچه شده است.

نخستین سقوط شهاب سنگ که گودال بزرگ اطراف معبد میامیزو را تشکیل داده است، در جریان فیلم زیاد مورد بررسی قرار نمی‌گیرد و از کانون توجه دور نگه داشته شده است. اما این بسیار مهم است که در بررسی داستان انیمیشن Your Name به این حادثه اشاره کنیم. نخستین سقوط شهاب سنگ، رابطه‌ی مستقیمی با جریان معنوی ایجاد شده در این نقطه‌ی جغرافیایی دارد و بدون شک با سقوط‌های بعدی که هر یک به ترتیب تولد و مرگ شهر ایتوموری را رقم زده‌اند، در ارتباط است.

نکته‌ی داستانی مهمی که Your Name می‌خواهد با دو تکه شدن شهاب سنگ‌ها به آن اشاره کند، رابطه‌ای است که به یکباره بین دو شخص شکل می‌گیرد. یک انرژی کیهانی فرامادی و فرازمانی که دو شخص را به یکدیگر متصل می‌کند و امروزه آن را عشق می‌نامیم. سقوط اول و دوم که یکی موجب شکل‌گیری معبد و دیگری موجب شکل‌گیری شهر ایتوموری شده است، موجب شکل‌گیری رابطه‌ی بین میتسوها و تاکی هم شده است تا با همکاری با یکدیگر مردم ایتوموری را از مرگ در جریان سقوط بعدی نجات دهد.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
میتسوها و یوتسوها درحال اجرای مراسم ساخت کوچیکامیزاکه که چند روز پیش از مراسم اصلی برگزار می‌شود

خانواده‌ی میامیزو و سنت‌های باستانی آن‌ها

اوایل زندگی میتسوها و خواهر کوچکترش یوتسوها بود که مادرشان فوتوبا درگذشت. زمانی که تاکی به بازدید معبد میامیزو رفته بود این نقطه‌ی مهم داستانی به نمایش درآمد. در اینجا از نگاه تاکی متوجه شدیم که پدر میتسوها، توشیکی، پس از مرگ فوتوبا دچار تغییرات شخصیتی زیادی شد. توشیکی خودش را به خاطر اینکه نتوانسته بود فوتوبا را از مریضی‌اش نجات دهد، سرزنش می‌کرد. توشیکی سپس از آیین باستانی خانواده‌ی میامیزو روی برگرداند و نسبت به آن بی‌اعتقاد شد. یکی از این سنت‌ها، ملاقات خدای باستانی‌شان در معبد میامیزو بود که دیگر توسط توشیکی به جا آورده نشد. به دنبال این تغییرات، توشیکی خانواده‌ی میامیزو را ترک می‌کند و دخترانش را به هیتوها، مادر فوتابا می‌سپارد.

سپس در جایی از فیلم با کمک هیتوها (مادربزرگ میتسوها) متوجه می‌شویم که تمامی دختران در خانواده‌ی مامیزو یک رابطه‌ی روحانی رندوم و غیرقابل پیش‌بینی با یک شخص غریبه داشته‌اند. درست مثل رابطه‌ای که میتسوها و تاکی تجربه می‌کنند. نهایتا این روابط روحانی و رویایی، در گذر زمان در حافظه‌ی هیتوها و فوتابا به فراموشی سپرده شدند و رفته رفته کمرنگ‌تر شدند. در تاریخ این تجربیات کیهانی و روابط روحانی عجیب، هیچکس به اندازه‌ی میتسوها و تاکی به ملاقات زوج روحانی خود نزدیک نشده است.

در اینجا یک سوال در ذهن بیننده ایجاد می‌شود: آیا توشیکی همان زوج روحانی و منتخب فوتوبا بوده است که در نهایت توانسته خودش را به فوتوبا برساند؟ احتمالا. شاید هم کسی که در این سناریو با او یک پیوند روحانی تشکیل می‌دهیم، لزوما زوج ایده‌آل ما نیست و صرفا کسی است که یک رابطه‌ی عمیق روحانی با ما دارد. مهم‌تر از همه، انیمیشن Your Name می‌خواهد از این طریق رابطه‌ی روحانی بین افراد را به تصویر بکشد. مهمی که تماما ملکه‌ی ذهن هیتوها شده بود. هیتوها اهمیت زیادی برای زنده نگه داشتن آیین قدیمی و برپا کردن مراسمات سنتی قائل بود. هیتوها هرچند موفق به جلب توجه توشیکی نسبت به این آیین نشده بود و توشیکی تمام آیین خانواده‌ی میامیزو را رها کرده بود. اما تمام تلاش خود را به کار گرفته بود تا میتسوها را به این آیین پای‌بند نگه دارد. حتی اگر توشیکی را زوج روحانی فوتوبا در نظر بگیریم، بدون شک بعد از اینکه توشیکی به آیین میامیزو پشت کرده است، به طور کامل از این جریان معنوی جدا شده و رابطه‌ی روحانی خودش را با فوتوبا قطع کرده است.

تاکی اما علاقه‌ی زیادی به آیین نشان می‌دهد و حتی به بازدید معبد میامیزو می‌رود. با اینکه مدت‌ها از مرگ میتسوها گذشته، تاکی همچنان به این جریان روحانی پایبند باقی می‌ماند و رابطه‌اش را با میتسوها حفظ می‌کند. به نظرم این جزئیات مربوط به خانواده‌ی میامیزو، بیش از هرچیزی به اهمیت بالای رابطه‌ی موجود بین سقوط اول و دوم شهاب سنگ‌ها دارد. سقوط اول موجب شکل‌گیری معبد شد و خانواده‌ی میامیزو نسل در نسل از این معبد برای پرستش خدای خود استفاده کرد. در این معبد، زنان خانواده‌ی میامیزو نوعی سنت قدیمی را اجرا می‌کردند که طی آن نیمی از خود را در قالب کوچیکامیزاکه به خدایان هدیه می‌دادند. نوعی الکل برنجی که از بزاق انسان برای تخمیر استفاده می‌کند. نیمه‌ی دیگر دخترانی که نیمی از خود را در این مراسم به خدایان اهدا کرده‌اند، پس از اجرای مراسم با یک شخص نوعی ارتباط روحانی فراتر از زمان و مکان برقرار می‌کند.

این سناریو یک پاسخ روشن به دلیل وجود این آرک داستانی (مراسمات سنتی خانواده‌ی میامیزو) می‌دهد. این روابط روحانی نسل به نسل در این خاندان وجود داشته و هدف آن این بوده که همیشه شخصی برای در امان نگه داشتن خانواده‌ی میامیزو از حوادث پیش رو (مثل سقوط دوباره‌ی شهاب سنگ‌ها) حضور داشته باشد. به همین دلیل است که هیتوها به توشیکی اجازه نداد که دخترانش را با خودش ببرد. از همین رو هیتوها با جدیت تمام نوه‌های دختری‌اش را بزرگ کرد و تمام تلاش خود را برای پایبند نگه داشتن آن‌ها به آیین قدیمی به کار گرفت.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
میتسوها همراه با خواهر کوچکترش در کنار مادربزرگشان مشغول بافتن رشته‌هایی که نشات گرفته از یک سنت باستانی در خانواده‌ی میامیزو است

توضیح ربان قرمزرنگ و مراسم کوچیکامیزاکه

حین برپایی مراسم سنتی خانواده‌ی میامیزو، میتسوها درحالی که مشغول ساختن کوچیکامیزاکه است، یک ربان قرمز رنگ هم در دست دارد و همزمان با خواهرش یوتسوها می‌رقصد. پیش از شروع مراسم، مادربزرگ میتسوها به طور مفصل دلیل اهمیت بالای این ربان قرمزرنگ و شیوه‌ی بافت آن را به نوه‌های دختری‌اش توضیح می‌دهد:

به صدای رشته‌های نخ گوش بده. وقتی اینطوری رشته‌ها رو دور هم می‌پیچی و گره می‌زنی، یه احساساتی در نهایت بین تو و رشته‌ها جریان پیدا می‌کنن. هزار سال تاریخ ایتوموری لابه‌لای این رشته‌های بافته شده قرار گرفته. دویست سال پیش، حمام مایوگورو آتش گرفت و تمام این منطقه سوخت. معبد قدیمی و کتاب‌های باستانی همه از بین رفتن. این اتفاق به اسم آتش بزرگ مایوگورو شناخته میشه. در نتیجه معنا و مفهوم اصلی سنت‌هامون از بین رفت و فقط شکل ظاهریشون باقی موند. اما حتی اگر واژه‌ها از بین رفته باشن، آیین باید دست به دست بچرخه و زنده بمونه. این مسئولیت بزرگیه که ما در معبد میامیزو برعهده داریم.

خانواده‌ی میامیزو در گذشته اطلاعات زیادی از آیین و سنت‌های باستانی خود داشته‌اند. اما تمامی آن‌ها در آتش‌سوزی بزرگ مایوگورو از بین رفته‌اند. این بدان معناست که سنت قدیمی این خانواده تنها از طریق برپا نگه داشتن مراسم‌های همیشگی‌شان زنده باقی مانده است. این می‌تواند دلیل روشنی برای سردرگمی زنان خانواده حین تجربه‌ی روابط روحانی باشد. به طوری که وقتی یک زن در خانواده‌ی میامیزو درون یک رابطه‌ی فرازمانی و فرامکانی روحانی قرار می‌گیرد، از دلیل وقوع این پدیده باخبر نیست و پس از مدتی هم به راحتی آن را فراموش می‌کند و تنها به چند خاطره‌ی مبهم و رمزآلود تبدیل می‌شوند.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
شهاب دنباله‌داری که آسمان را به زمین دوخت و یک خلا در زمان و مکان ایجاد کرد. رشته‌هایی که در هم تنیده می‌شوند و ربان قرمز رنگ میتسوها را که پل ارتباطی بین او و تاریخ ایتوموری است را می‌سازند. همه‌چیز شبیه به هم است.

از آنجا که سقوط دوم شهاب سنگ‌ها در جریان مراسم سنتی ایتوموری اتفاق می‌افتد، می‌توان اینگونه تفسیر کرد که مراسم‌های قدیمی خانواده‌ی میامیزو همواره نقش یک اخطار و هشدار برای مردم ایتوموری را داشته‌اند تا آن‌ها را از وقوع حادثه‌ی پیش رو باخبر سازند. شاید هم اینگونه باشد که مراسم را در سالگرد سقوط اول شهاب سنگ‌ها برپا می‌کنند. شاید مردم ایتوموری در گذشته حین برپایی مراسم از دلیل برپا نگه داشتن این آیین که همان آگاه بودن از حادثه‌ی سقوط دوم شهاب سنگ است، باخبر بوده‌اند. تا اینکه آتش‌سوزی بزرگ مایوگورو اتفاق می‌افتد و تمام مدارک و متون باستانی این مراسم را نابود می‌کند. احتمالا از آن حادثه به بعد است که دیگر کسی در خانواده‌ی میامیزو از دلیل برپا نگه داشتن این مراسمات آگاه نبوده و صرفا برای جلوگیری از فراموش شدن این آیین، هرسال مراسم را برگذار می‌کنند.

در این قسمت همچنین درباره‌ی شخصیت خاص میتسوها نیز اطلاعات جالبی به دست می‌آوریم. مادربزرگ میتسوها به او می‌گوید: «وقتی رشته‌ها رو این شکلی به هم می‌بافی، احساسات در نهایت بین تو و رشته‌ها جاری می‌شن. هزار سال تاریخ ایتوموری لابه‌لای این رشته‌ها حفظ شده و باقی مونده.» میتسوها حین بافتن آن ربان قرمز رنگ، به نوعی با تاریخ ایتوموری ارتباط برقرار می‌کند. میتسوها به شخصی تبدیل می‌شود که از گذشته و آینده‌ی ایتوموری که خانه‌اش محسوب می‌شود، باخبر است. از همین رو وقتی ربان قرمزرنگ را به تاکی می‌دهد، باعث می‌شود که حتی پس از مرگش هم تاکی با ایتوموری و تاریخ و آینده‌ی این شهر ارتباط برقرار کند. ساختن یک زندگی به صورت مشترک، به معنای به معنای دعوت کردن یک شخص دیگر به خانه و زندگی خودمان است. از همین رو وقتی در جریان ادامه‌ی فیلم میتسوها آن ربان قرمز رنگ را به تاکی می‌دهد، صرفا مشغول ایجاد یک رابطه‌ی روحانی با تاکی نیست. بلکه نیمی از خود و خانه و زندگی‌اش را به او عرضه می‌کند.

منطق موجود در جابه‌جایی بدن میتسوها و تاکی

وقتی که میتسوها در کنار یوتسوها مشغول برگذاری مراسم هستند و کوچیکامیزاکه می‌سازند، همکلاسی‌هایش او را مسخره می‌کنند. میتسوها که از این ماجرا حسابی ناراحت می‌شود و خجالت می‌کشد، به سرعت از آنجا دور می‌شود و سپس با صدای بلند فریاد می‌زند: «خواهش می‌کنم تو زندگی بعدی‌ام من رو به یک پسر اهل توکیو تبدیل کن.»

به خاطر داشته باشید که کوچیکامیزاکه به نوعی نیمی از وجود میتسوها است و ربان قرمز رنگ نیز رابطه‌ی بین میتسوها و تاریخ ایتوموری را با خود حمل می‌کند. این مراسم سبب ایجاد یک رابطه‌ی روحانی فرازمانی و فرامکانی بین میتسوها و تاکی می‌شود. از آنجایی که تاکی سه سال بعد از مرگ میتسوها زندگی می‌کند، جابه‌جا شدن میتسوها به بدن تاکی به نوعی زندگی بعدی او محسوب می‌شود.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
اینجا قسمتی است که تاکی دین خود را نسبت به میتسوها و اعتماد ایتوموری به این پسر جوان ادا کرد. جایی که ماموریت نجات ایتوموری و ایجاد تغییر در تاریخ ژاپن کلید خورد.

تاکی چگونه جابه‌جا شدن بدنش با میتسوها را از سر می‌گیرد

حتی پس از اینکه جابه‌جایی بدن بین میتسوها و تاکی پایان می‌یابد و هر دو گریه‌کنان از خواب بیدار می‌شوند، تاکی میتسوها را به خاطر می‌آورد. او به راحتی صورت میتسوها را به یاد می‌آورد و حتی منظره‌ی ایتوموری را به قدری باجزئیات و منطبق با واقعیت روی کاغذ رسم می‌کند که مردم به راحتی تشخیص می‌دهند که این طراحی از ایتوموری است. حتی با اینکه میتسوها سه سال پیش مرده است، تاکی همچنان رابطه‌اش با میتسوها را به یاد دارد. چرا که ربان قرمزرنگ میتسوها را نزد خود نگه داشته است. به خاطر داشته باشید که آن ربان قرمز رنگ رابطه‌ی بین میتسوها و ایتوموری را با خود حمل می‌کند. از همین رو وقتی تاکی به ایتوموری می‌رود و با منظره‌ی نابود شده‌ی این شهر مواجه می‌شود، می‌داند که باید به معبد میامیزو برود. جایی که میتسوها کوچیکامیزاکه‌ی خود را رها کرده بود. این را هم به خاطر داشته باشید میتسوها کوچیکامیزاکه را درست کرد اما این تاکی در بدن میتسوها بود که آن را به معبد میامیزو برد و به خدا هدیه داد. وقتی که تاکی در بدن میتسوها به معبد میامیزو می‌رسد، مادربزرگ میتسوها به او می‌گوید:

در ازای برگشتن به این جهان، باید چیزی را که از همه‌چیز برایت ارزشمند است (کوچیکامیزاکه که نیمی از وجود اوست) را اینجا رها کنی. آن را اینجا درون بدن خدا به او هدیه کن. این نیمی از وجود توست.

پس تاکی در واقع نه نیمی از وجود خود، بلکه نیمی از وجود میتسوها را که در کوچیکامیزاکه قرار گرفته، درون معبد رها می‌کند. مجددا به آینده برمی‌گردیم. جایی که تاکی در بدن خود به بازدید معبد میامیزو می‌رود و نوشیدنی کوچیکامیزاکه‌ای را که قبل‌ها در بدن میتسوها در آنجا گذاشته بود را می‌خورد. به همین دلیل یک بار دیگر این فرصت به تاکی اهدا می‌شود تا به درون بدن میتسوها جابه‌جا شود. این اتفاق دقیقا در روز وقوع حادثه‌ی سقوط دوم شهاب سنگ رخ می‌دهد و تاکی سعی می‌کند ایتوموری را نجات دهد. به نظر من این یک تعبیر بسیار زیبا از عشق است. حتی وقتی یک نفر می‌میرد، آن شخص از زندگی شما بیرون نرفته است. شما به خاطر می‌آورید که آن شخص چگونه حرکت می‌کند، چگونه حرف می‌زند و چگونه رفتار می‌کند. به نظر من این اشتیاق شدید تاکی برای پیدا کردن کسی که یک بار اینچنین پیوند شدیدی با او برقرار کرده، نشان‌دهنده‌ی این است که چگونه عشق می‌تواند فراتر از زمان و مکان تاثیرگذار واقع شود.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
همه‌چیز شگفت‌انگیز و رویایی بود تا اینکه نور برآمد و هاله‌ی مشترک بین دو جهان را روشن کرد. حالا وقت تلاش برای فراموش نکردن بود.

ملاقات تاکی و میتسوها در گرگ و میش صبح

بدون شک تاثیرگذارترین بخش انیمیشن Your Name قسمتی است که میتسوها و تاکی نهایتا یکدیگر را ملاقات می‌کنند. شاید این برای شما غیرقابل مفهوم باشد که چگونه بدن این دو نفر پای خود را فراتر از زمان و مکان می‌گذارد و امکان ملاقات این دو نفر را در غیرمنطقی‌ترین موقعیت ممکن از لحاظ زمان و مکان، فراهم می‌کند. راستش را بخواهید، Your Name خیلی زودتر از این‌ها در ابتدای نمایش خود این موضوع را بررسی کرده است.

اولین روز بعد از جابه‌جا شدن بدن میتسوها و تاکی، میتسوها در بدن خود بیدار می‌شود بدون اینکه هیچ خاطره‌ای از روز قبلی به یاد داشته باشد. همه درباره‌ی این صحبت می‌کنند که میتسوها در روز گذشته چقدر عجیب و غریب رفتار کرده است. در میان همهمه‌ی ایجاد شده توسط همکلاسی‌ها و دوستانش، درست وقتی که سعی در حفظ کردن آرامش خودش دارد، دفترش را باز می‌کند و با این نوشته از طرف تاکی مواجه می‌شود: «تو کی هستی؟!»

به عنوان فیلمی که عنوان Your Name (نام تو) را به خود گرفته، قاعدتا این لحظه‌ی بسیار مهمی است. این اولین تلاش تاکی و میتسوها برای شناختن یکدیگر است. این سوال بیشتر از اینکه نمایانگر پرسشی تحت عنوان «اسم تو چیست؟» باشد، اینگونه عمل می‌کند که: «چرا این رابطه‌ی عجیب بین من و تو شکل گرفته؟»

همزمان وقتی میتسوها این پیام تاکی را در دفترش مشاهده می‌کند، معلم در کلاس مشغول توضیح درباره‌ی مفهومی به نام تاسوگاره-دوکی (tasogare-doki) است:

تاسوکاره به معنای "اون کیه؟" و ریشه‌ی اصلی لعت تاسوگاره-دوکی است. در گرگ و میش سپیده‌دم، وقتی که نه شب است و نه روز. وقتی که جهان تار می‌شود و ممکن است چیزی را مشاهده کنیم که از دنیای انسان‌ها نیست.

وقتی تاکی و میتسوها نهایتا یکدیگر را ملاقات می‌کنند، بدن آن‌ها در زمان سفر می‌کند و نهایتا در یک زمان و مکان مشترک قرار می‌گیرد. این اتفاق در زمان گرگ و میش اتفاق می‌افتد. زمانی که دو جهان در یکدیگر محو شده‌اند. آن‌ها با اینکه سه سال از یکدیگر فاصله دارند، بازه‌ی زمانی پیش از نابودی ایتوموری و پس از نابودی آن را با یکدیگر ادغام می‌کنند و یکدیگر را می‌بینند.

توضیح داستان انیمیشن Your Name
چه حسی دارد روبه‌رو شدن با شخصی که انگار تمام عمر به دنبالش بوده‌اید و اما حتی اسمش را هم به خاطر نمی‌آورید؟

انیمیشن Your Name را می‌توان یک اثر چندلایه دانست که همزمان سعی در بررسی مفاهیم عمیق بسیار زیادی دارد. از یک سو یک درام فانتزی جذاب است که عشق فرازمینی دو نوجوان را به تصویر می‌کشد و از طرفی با المان‌های علمی – تخیلی سفر در زمان سعی در پیچیده‌تر کردن ماجرا دارد. اما راستش را بخواهید هیچ یک از پیچیدگی‌های داستانی این انیمیشن بی‌دلیل و صرفا جهت سردرگم کردن بیننده ایجاد نشده‌اند. داستان این انیمیشن از چندین راه مختلف روایت خود را پی‌ریزی می‌کند تا نهایتا در چند نقطه‌ی اوج داستانی، شخصیت‌هایش را مقابل یکدیگر قرار دهد یا از هم جدا کند. از عشق زمینی و انسانی گرفته، تا عشق به سرزمین و سنت‌های خانوادگی. انیمیشن Your Name روایتی احساسی و تاثیرگذار است که بدون شک مباحث بسیار بیشتری را برای بحث و گفت‌وگو در خود نگه داشته است.

 

نظر شما درباره‌ی این توضیحات داستانی چیست؟ به نظر شما کدام یک از المان‌های داستانی انیمیشن Your Name از اهمیت بالایی برخوردارند اما در این مطلب به آن‌ها نپرداخته‌ایم؟ تئوری‌ها و نظرات خود درباره‌ی داستان پیچیده و فانتزی انیمیشن Your Name را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید تا با هم به گفت‌وگو و تبادل نظر بپردازیم.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

40 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments