نمای اول یک قاب سیاه است. بعد از چند ثانیه از دل تاریک آن، یک دخترجوانِ خمار بیرون میآید. در نماهای بعدی الیزابث هارمن ( آنیا تیلور جوی) در قابهایی که تنهایی را موکد میکنند در حال آماده شدن برای بزرگترین مسابقه شطرنج عمرش است. تمام آنچه که در قسمتهای بعدی درون مایهی اصلی سریال را تشکیل میدهند در این سکانس به آنها اشاره میشود؛ اعتیاد به الکل، تنهایی و شطرنج.
سریال The Queen’s Gambit را میتوان ادامهی راه جنبشهای فمینیستی سالهای اخیر دانست اما اسکات فرانک دچار سطحیگرایی شعارهای فمینیستی نمیشود و به اصل داستانگویی، بیشتر از هر چیز دیگر بها میدهد
نیمهی اول سریال که شامل سه قسمت اول میشود، بیشتر مقدمهای است بر جریان اصلی داستان. فلشبکهایی که ما را با دوران کودکی الیزابث و شخصیت غریب مادرش آشنا میکنند. مادر بث در ۹سالگی او خودش را کشته و بث را راهی پرورشگاه میکند. در آن زمان در پرورشگاهها به کودکان قرصهای آرامش بخش میدادند و به همین سبب بث به این قرصها اعتیاد پیدا میکند. اعتیاد او به این قرصها شروعی است بر علاقه و نبوغ بی حدش در بازی شطرنج.
در داستان، مسئلهی اعتیاد همواره در ارتباط با مردان تعریف میشود؛ چه در نیمهی ابتدایی که دختران پرورشگاه با نگاهی حسرتآلود به پسران آنسوی دیوارها، قرصهای آرامبخش را چندتا چندتا میخورند، چه در میانهی داستان که خانم آلبا (با بازی ماریل هلر) پس از جدایی از همسرش به الکل روی میآورد و چه در انتهای داستان که خود بث از شدت مصرف قرص و الکل در آستانهی فروپاشی قرار میگیرد.
سریال The Queen’s Gambit را میتوان ادامهی راه جنبشهای فمینیستی سالهای اخیر دانست اما اسکات فرانک دچار سطحیگرایی شعارهای فمینیستی نمیشود و به اصل داستانگویی، بیشتر از هر چیز دیگر بها میدهد.
نقطه اتکای داستان برای نگارنده جایی است که داستانگویی، بُعد جدیتری از خود را نمایش میدهد؛ ابتدای قسمت سوم. بث به همراه مادرش لب دریاچهای نشستهاند. صحنه طوری طراحی و کارگردان طوری دکوپاژ کرده که انگار ما مشاهدهگر لحظاتی قبل از خودکشی مادر بث هستیم. اینسرتهایی از دستها، وضعیت بیقرار دوربین و نشان دادن تصویری از بثِ تنها در لبه دریاچه و به انتظار نشسته، همگی حس حال اتفاقی شوم را القا میکنند. وقتی مادر بث مدتی برای شنا به داخل آب میرود و پس از مدتی طولانی سرش را از درون آب بیرون نمیآورد، بث آرام و لرزان بلند شده و مادرش را صدا میزند. با اینکه ما میدانیم مادر در جای دیگری خودکشی خواهد کرد اما باز این صحنه تاثیرگذار از آب درآمده و وقتی مادر بث روی آب میآید و برای بث دست تکان میدهد، آرامشی بر صحنه جاری میشود که نشانهای از وابستگی دختر به مادرش است. تاثیر مرگ زودهنگام مادر و حضور پنهان او در سریال از همین جا به خوبی مشخص میشود.
اولین تاکتیکی که بث در آن انباریِ کوچک و نمور از سرایدار یتیمخانه یاد میگیرد، دفاع سیسیلی است. دفاع سیسیلی در بسیاری از بررسیهای آماری مسابقات شطرنجبازان حرفهای موفقترین پاسخ سیاهِ شناخته شده است و بسیاری از استادان بزرگ، آن را دارای ماهیتی مبارزهجویانه میدانند. از اینجا شخصیت بث با مهرهها و تاکتیکهای شطرنج گره میخورد و بث با هر رشدی که در شیوهی بازی خود ایجاد میکند تغییری در شخصیتش نیز به وجود میآورد. بث خیلی زود میفهمد که سرنوشتش به مهرههای سیاه و سفید شطرنج گره خورده و چارهای غیر از بروز نبوغ برایش نمانده است؛ نبوغی که بهایش را هم باید بپردازد.