قسمت اول سریال The Last of Us
1%
  • 0/10

بررسی کامل قسمت اول سریال The Last of Us + نکات و ایستراگ ها

سریال The Last of Us برای همه جذاب خواهد بود!

بررسی کامل قسمت اول سریال The Last of Us + نکات و ایستراگ ها ۸ ۲۷ دی ۱۴۰۱ نقد سریال خارجی کپی لینک

روز موعود فرا رسید و قسمت اول سریال The Last of Us توسط شبکه HBO اکران شد. نیل دراکمن (Neil Druckmann) و کریگ مزین (Craig Mazin) چیزی که انتظار داشتیم را با کمی تغییر به ما رساندند و باید گفت آینده خوبی در انتظار این سریال است.

پیش از آنکه به اعماق قسمت اول سریال The Last of Us بپردازیم، قصد داریم گذری به گفته‌های کارگردانان این سریال داشته باشیم. دراکمن و مزین چند روز پیش از اکران سریال آخرین بازمانده ما، به ما وعده دادند که وفادارترین و بهترین سریال اقتباسی از این سری بازی محبوب را دریافت خواهیم کرد و باید گفت آن‌ها تا حد زیادی به وعده‌های خود عمل کردند.

قسمت ابتدایی سریال د لست آف آس بدون شک قدرت جذب طرفداران کهنه کار و همچنین افرادی که به تازگی با نام The Last of Us آشنا شدند را دارد. اما این سریال چگونه قدرت جذب طرفداران قدیمی را دارد؟ قسمت اول سریال د لست آف آس، تغییراتی را در سریال ارائه داد که با داستان بازی فاصله داشتند، اما به نحوی ارائه شده‌اند که روح تازه‌ای به داستانی که می‌دانستیم بخشیده و می‌توانند شما را وادار به تماشای این سریال کنند. این تغییرات را می‌توان به نحوی دیگر پرسپکتیو کارگردانان از دنیای د لست آف آس دانست که پیش‌تر آن‌ها را نداشته‌ایم و این موضوع به هیچ عنوان بد نیست!

دیگر بخشی که می‌تواند طرفداران قدیمی را به خود جلب کند، قسمت‌های افزوده شده به داستان هستند که ما را بیش از پیش با دنیای جوئل (Joel) و الی (Ellie) و البته دیگر شخصیت‌های این دنیا که در گذشته فقط یک نام از آن‌ها می‌دانستیم آشنا می‌کنند.

حال اگر بخواهیم سریال The Last of Us را از دید مخاطبی جدید بررسی کنیم، باید گفت جذابیت این سریال بسیار بالا است. مزین و دراکمن همه چیز را برای مخاطبین جدید فراهم کرده و به راحتی می‌توان گفت این سریال در میان محبوب‌ترین سریال‌های تاریخ قرار خواهد گرفت. بازیگران خوب، دیالوگ‌های جذابی که البته طرفداران قدیمی با عموم آن‌ها آشنا هستند و خط داستانی جذاب، همه و همه زمینه جذب میلیون‌ها مخاطب را دارند. بزرگ‌ترین نقطه قوت سریال د لست آف آس برای مخاطبین جدید، توضیح به جا و کامل مفاهمیمی در داستان است که هر گونه شک و تردید را از ذهن مخاطبین جدید حذف می‌کند. به بیان دیگر، قسمت ابتدایی آموزشگاهی برای تازه واردان این دنیای وسیع بود.

حال نگاهی به دو شخصیت الی و جوئل خواهیم داشت. پدرو پاسکال (Pedro Pascal) فراتر از آن چیزی که انتظار داشتیم ظاهر شد. پدرو پاسکال به همه ما ثابت کرد که او مستحق بازیگری در نقش جذاب جوئل میلر است. پاسکال در قسمت اول سریال توانست به بهترین شکل رفتاری که از جوئل می‌شناختیم را به تصویر بکشد. نحوه صحبت کردن، طرز رفتار او با افراد و شاید بیش از همه زبان بدن او همان جوئلی را که طرفداران قدیمی می‌شناختند به آن‌ها نشان داد.

در سوی دیگر ما بلا رمزی (Bella Ramsey) را در نقش الی داشتیم. طرفداران بسیاری از انتخاب او برای نقش الی شکایت داشتند و ما گمان داریم نظر آن‌ها پس از تماشای قسمت اول سریال عوض شده است. باید این موضوع را پذیرفت که بلا رمزی از لحاظ ظاهر تفاوت بسیار زیادی با الی که می‌شناختیم دارد، اما نحوه بازیگری او و به تصویر کشیدن شیطنت‌های نوجوانی الی، او را تبدیل به بازیگری مناسب برای الی کرده است و این همان چیزی است که کارگردانان به ما قول داده بودند. با توجه به این بخش، ما شاید بتوانیم بالاخره شک و شبهه درباره دو شخصیت اصلی دنیای د لست آف آس در قالب سریال تلویزیونی را کنار بگذاریم!

داستان قسمت اول سریال The Last of Us و تغییرات آن نسبت به سری بازی

داستان قسمت اول سریال به سه تاریخ مختلف اشاره داشت که هر بخش را به صورت جداگانه بررسی می‌کنیم.

سال ۱۹۶۸

داستان قسمت اول سریال The Last of Us به نحوی که انتظار می‌رفت آغاز نشد و باید گفت این موضوع به جذابیت داستان ما افزود. ما در ابتدای سریال نگاهی به سال ۱۹۶۸ میلادی داشتیم که دو دانشمند درباره بزرگ‌ترین خطرات بیولوژیکی انسان صحبت می‌کردند. دانشمند اول به ویروس‌ها و آغاز پاندمی‌ها اشاره داشت که متاسفانه ما طی سال‌های اخیر با ویروس کووید-۱۹ دست و پنجه نرم کرده و از نتایج آن آگاهی کامل داریم! دیگر به احتمال گرمایش زمین و در نتیجه آن تکامل قارچ‌های کوردیسپس (Cordyceps) و ابتلای انسان‌ها به این قارچ اشاره داشت. اشاره به شیوع ویروس در سطح جهان توسط دانشمند اول، باعث شد ما بیشتر به احتمال شیوع قارچ‌ها در میان بشریت فکر کنیم و از رویی، ترسی در ما شکل گرفت که می‌تواند نتیجه درک بیشتر ما از داستان سریال شود.

این بخش باعث شد نه تنها مخاطبین جدید نگاهی به نحوه سقوط بشریت در این دنیا داشته باشند، بلکه مخاطبین قدیمی حالا پیش زمینه‌ای قوی‌تر از داستان محبوب خود دریافت کنند که دید آن‌ها را به تمام دنیای The Last of Us وسیع‌تر می‌کند. این بخش از سریال زمانی قابل توجه می‌شود که کره زمین سال‌های زیادی است با گرمایش زمین دست و پنجه نرم کرده و قارچ‌های کوردیسپس در دیگر حیوانات دیده شده‌اند! در پایان این بخش همچنین به نبود راه درمان برای این قارچ اشاره شد که شخصیت الی را برای ما به شدت با ارزش‌تر از پیش جلوه می‌دهد.

سال ۲۰۰۳

پس از آن ما به سال ۲۰۰۳ می‌رسیم. تفاوت‌های میان بازی و سریال در این لحظه آغاز می‌شوند. سریال The Last of Us در حقیقت ده سال پیش از داستان بازی رخ می‌دهد! فارغ از سال شروع اتفاقات دنیای د لست آف آس، ما داستانی تقریبا یکسان در برابر سری بازی را می‌بینیم، با این حال در این میان بخشی به داستان ما افزوده شد که می‌تواند جالب توجه باشد.

جوئل ۳۶ ساله و سارا (Sarah) دخترش، در حالی که همراه با تامی (Tommy) برادر جوئل به رادیو گوش می‌دهند، اخباری از افزایش مریضی در شهر جاکارتای کشور اندونزی شنیده می‌شود. ما هرگز در سری بازی The Last of Us از نقطه آغاز مریضی آگاه نشده بودیم و ممکن است پس از ده سال بالاخره از آن آگاه شده باشیم.

در ادامه تغییرات بیشتری در داستان سریال نسبت به بازی می‌بینیم. از جمله آن‌ها می‌توان به اولین برخورد سارا با هیولاهای این دنیا اشاره داشت. در سری بازی سارا به همراه جوئل اولین مرتبه با یکی از آن‌ها روبه رو شده و این در حالی است که در سریال، او در حالی که برای کمک به همسایگان از خانه بیرون رفته، اولین بار آن‌ها را می‌بیند. دیگر بخشی از سریال که با سری بازی تفاوت داشت، نحوه صدمه دیدن سارا بود. در سری بازی ما شاهد تصادف جوئل، تامی و سارا با ماشینی دیگر هستیم، در حالی که در سریال سقوط یک هواپیما سبب این اتفاقات می‌شود.

در پایان این بخش از سریال اما، ما بار دیگر ضربه خوردیم! مرگ دردناک سارا بدون شک هر کسی را دیوانه می‌کند. این بخش از سریال دقیقا مانند سری بازی دردناک و غم انگیز رخ داد و فارغ از اینکه تا چه حد با این دنیا آشنا باشید، صدمه می‌بینید. به عبارت دیگر، زخم طرفداران قدیمی بار دیگر نمک خورد و مخاطبین جدید زخمی خوردند که شاید هرگز فراموش نکنند! این بخش می‌تواند به راحتی به عنوان پر اوج‌ترین نقطه قسمت اول سریال The Last of Us در کنار بخشی دیگر که در ادامه با آن روبه می‌شویم لقب بگیرد. باید افزود که مدت زمان این بخش از سریال بسیار طولانی‌تر از لحظه رخداد اتفاق در بازی The Last of Us بود که همین موضوع آن را به شدت دردناک‌تر کرد!

سال ۲۰۲۳

۲۰ سال از مرگ سارا گذشته و ما در سال ۲۰۲۳ هستیم! همه گیری مریضی و زندگی در قرنطینه برای همه یک باید شده است. اما این قرنطینه برای همه یکسان نیست.

بخش جدیدی که در سریال نسبت به سری بازی دیدیم، کودکی مریض و بدون نام بود که به سوی قرنطینه آمد! این بخش از سریال، چشم ما را به خوبی نسبت به قرنطینه و نحوه بسیار سخت زندگی در آن باز کرد و البته، بار دیگر به اهمیت الی که در آینده با او آشنا می‌شویم، افزود! سوازندن جسد کودک کشته شده توسط جوئل، به زیبایی هر چه تمام‌تر، احساسات سرد جوئل را به تصویر می‌کشند که به باور ما برای فهم بهتر شخصیت او الزامی بود. پدری که با اشک و خون جسد فرزند خود را به آغوش کشیده بود، حال جسد کودکی دیگر را به راحتی و بدون کمترین حس ترحمی می‌سوزاند!

علاوه بر آن، صورت دادن معامله‌ای با یکی از اعضای ارتش، شغل دیگر او یعنی قاچاق را به خوبی برای بینندگان جدید مشخص کرد. هدف اصلی جوئل، رسیدن به یکی از ماشین‌های ارتش است که هنوز از آن دلیل این خواسته او اطلاع نداریم.

در این بخش یک تغییر دیگر دیده شد که شاید بزرگ‌ترین تغییر در قسمت اول سریال نسبت به آغاز سری بازی د لست آف آس بود. این تغییر به معامله جوئل و تس (Tess) با رابرت (Robert) مربوط می‌شود. جوئل و تس معامله‌ای بر سر تفنگ ترتیب داده بودند که در سریال این معامله بر سر باطری ماشین صورت گرفته است. تس در بازی د لست آف آس تنها در حد شریک جرم جوئل ظاهر شد، اما ما شاهد روابط عاطفی میان آن دو در سریال بودیم.

در همین حین که تس با رابرت درگیر است، جوئل منتظر پیامی از طرف تامی، برادر خود است. از زمان آخرین پیام تامی به جوئل سه هفته گذشته و جوئل شک دارد که برادرش حتی زنده باشد! در ادامه ما متوجه می‌شویم که جوئل باطری رابرت را برای استفاده در ماشینی خواسته که قصد دارد از نیروهای ارتش دریافت و با آن به سوی محل زندگی تامی برود.

باید پذیرفت که این بخش می‌تواند مخاطبین قدیمی را از سریال دور کند، اما از سوی دیگر باید پذیرفت که معامله بر سر باطری ماشین، معنای بیشتری به سریال و اهداف جوئل و تس داد! علاوه بر آن، ما بیش از سری بازی با داستان شخصیت تس و محل قرار گیری او در زندگی جوئل آشنا شدیم.

در بخش بعدی، ما برای اولین مرتبه به طور کامل با الی، گروه فایر فلایز (Fireflies) و رهبر آن‌ها مارلین (Marlene) آشنا می‌شویم. مارلین، الی را در اتاقی حبس کرده و تمام مدت او را بررسی می‌کند و این در حالی است که تمام اعضای گروه او از این کار ناراضی بوده و دلیلش را نمی‌دانند!

گروه فایر فلایز در حقیقت گروهی انقلابی است که قصد دارد با قوانین سخت گیرانه ارتش مقابله کرده و زندگی آسان‌تری را برای مردم برقرار کند. در ادامه این بخش است که مارلین با الی واقعیتی را در میان می‌گذارد که شخصیت الی را تبدیل به شخصیت اصلی داستان می‌کند، اما ما هنوز از دلیل اهمیت الی با خبر نبوده و به خوبی با حس تعلیق داستان خود را پیش می‌بریم.

به داستان جوئل و تس برگشته که قصد دارند باطری ماشین را که رابرت به آن‌ها نداده بود، پس بگیرند. اما مرگ رابرت تا حدی کار آن‌ها را آسان می‌کند. مرگ رابرت در سریال، تفاوت بسیاری با مرگ او در سری بازی The Last of Us داشت که البته به خوبی با داستان سریال ما اخت گرفت. رابرتی که در سری بازی طی تعقیب و گریز توسط تس کشته می‌شود، در سریال پس از رویارویی او و گروهش با فایر فلایز کشته شد.

رویارویی اولیه جوئل و الی با یکدیگر تفاوت چندانی با سری بازی نداشت. پس از تیر خوردن مارلین، حال وظیفه قاچاق کردن الی به خارج از قرنطینه بر عهده جوئل و تس است که در ازای آن ماشینی با تمامی امکانات دریافت خواهند کرد. از اولین نگاه به موجودات تبدیل شده در زمان خروج تس و جوئل نباید چشم پوشی کرد که با گذشت بیست سال از آغاز مریضی، تغییرات بسیاری به خود دیده بودند.

بخش پایانی داستان قسمت اول سریال The Last of Us دقیقا مانند سری بازی پیش رفت و وفاداری این سریال به بازی را به اثبات رساند. تلاش برای به شب رساندن روز با خوابیدن، همان چیزی بود که در سری بازی نیز دیدیم. پس از آن خروج الی از قرنطینه برای اولین مرتبه، حس ترس و البته آزادی را به ما داد.

قسمت اول سریال با گیر افتادن الی، جوئل و تس به پایان رسید. حال بینندگان جدید دلیل اهمیت بالای الی را می‌دانند که بهترین قسمت برای جذب مخاطبین جدید بود. نباید خشم و خروش جوئل پس از نشانه رفتن تفنگ به سمت آن‌ها را فراموش کرد. یادآوری صحنه مرگ دخترش برای نیست و نابود کردن نیرویی که تفنگ در دست داشت کافی بود.

نکات مهم قسمت اول سریال The Last of Us

اولین نکته‌ای که در سریال The Last of Us توجه طرفداران قدیمی را جلب می‌کند، دیالوگ‌ها و صحنه‌های دقیقا مشابه با بازی هستند. ما به وفور با دیالوگ‌های قدیمی از نسخه اول سری بازی The Last of Us روبه رو شدیم که حس نوستالژیکی را برای ما تداعی می‌کردند. اما در این میان مشکلی که دیده می‌شد، نحوه ارائه آن‌ها بود. بازیگر نقش سارا متاسفانه نتوانست به خوبی با سارایی که ما می‌شناختیم آشنا شود و همین موضوع، باعث شد حس چندان خوبی از این شخصیت دریافت نکنیم.

خوشبختانه گابریل لونا (Gabriel Luna) بازیگر شخصیت تامی که خود صدا پیشه این شخصیت در سری بازی د لست اف آس بود، توانست در کنار پاسکال، رمزی و مرل دندریج (Merle Dandridge)، بازیگر شخصیت مارلین و صدا پیشه همین شخصیت در سری بازی، ما را به نسخه اول ببرد. این نکته نیز می‌تواند یکی دیگر از جذاب‌ترین قسمت‌های سریال برای طرفداران قدیمی باشد. این دیالوگ‌ها و بخش‌های سریال در حالی که تجربه شده بودند، با قرار گیری در قالب سریال حس و حالی تازه به ما دادند که بی نظیر بود.

از جمله تاثیر گذارترین صحنه‌ها و دیالوگ‌ها، می‌توان به لحظه مرگ دردناک سارا اشاره داشت که پیش‌تر نیز به آن اشاره شد. این بخش بدون شک تا پایان سریال، یکی از مهم‌ترین صحنه‌ها باقی خواهد ماند، همانطور که گیمرها از این صحنه به عنوان یکی از دردناک‌ترین صحنه‌های دنیای ویدیو گیم یاد می‌کنند. دیگر دیالوگ‌ها و بخش‌هایی که بسیار خاطره انگیز و چشمگیر بودند، دیالوگ‌های میان سارا و جوئل در زمان هدیه دادن ساعت توسط سارا به جوئل بود. علاوه بر آن باید به دیالوگ‌های الی به جوئل پس از بیدار شدن او در صحنه‌های پایانی این قسمت اشاره داشت. الی به زمزمه‌های جوئل هنگام خوابیدن اشاره کرده که ناشی از کابوس‌های جوئل هستند!

توجه به جزئیات، یکی دیگر از بخش‌های خارق العاده این سریال بود. لباس‌هایی که شخصیت‌های حاضر در سریال بر تن داشتند، همه و همه لباس‌هایی بودند که طرفداران پیش‌تر در بازی د لست آف آس تماشا کرده بودند. لباس جین جوئل، لباس صورتی رنگ سارا به همراه عکس گروه موسیقی مورد علاقه او، لباس‌های تس و همچنین زخم‌های روی صورت او، همه و همه به طور مستقیم از این سری بازی الهام گرفته بودند که بدون شک برای طرفداران قدیمی بسیار خوش آیند بودند.

در این میان برخی جزئیات برای ما تازگی داشتند. مهم‌ترین بخشی که به چشم ما آمد، خروج قارچ‌های کوردیسپس از دهان پیرزن همسایه جوئل و سارا بود. ما چنین چیزی را در سری بازی ندیده بودیم و باید گفت یکی از جذاب‌ترین و البته ترسناک‌ترین محتویات افزوده شده به دنیای The Last of Us بود. این اتفاق از لحاظ علمی نیز درست بوده و رشد قارچ‌های کوردیسپس و خروج از بدن میزبان به منظور پخش شدن، اثبات شده است.

علاوه بر آن، زمانی که سارا در مدرسه حضور داشت، ما متوجه تکان‌های سریع دست هم کلاسی او شدیم که نشان از پخش شدن قارچ در میان مردم بود. بخشی دیگر که تازه وارد داستان ما شد، پوستری برای مشخص کردن زمان تبدیل انسان به هیولاهای دنیای د لست آف آس پس از گزیده شدن بود. طبق این پوستر، گزیده شدن سر و گردن طی ۵ الی ۱۵ دقیقه، گزیده شدن بدن طی ۲ الی ۸ ساعت و گزیده شدن پا طی ۱۲ الی ۲۴ ساعت انسان‌ها را تبدیل به هیولا می‌کند و همانطور که مشاهده شد همسایگان جوئل و سارا در کمتر از ۱۵ دقیقه از مرگ بر خیزیده و به دنبال جوئل، سارا و تامی رفتند!

نکته بعدی که به شدت چشم ما را گرفت، توجه بیش از حد به شخص کشته شده در زیر زمین هنگام خروج تس و جوئل برای رویارویی با رابرت بود. میزبانی که درگیر قارچ‌های کوردیسپس شده بود، به بهترین نحو ممکن طراحی شده و ما را به این باور می‌رساند که جلوه‌های بصری این سریال خارق العاده خواهند بود و باید منتظر غافلگیری بیشتر در این بخش در قسمت‌های آتی باشیم.

پیش از پرداختن به ایستر اگ های قسمت اول سریال The Last of Us، بد نیست اشاره‌ای به تیتراژ ابتدایی سریال نیز داشته باشیم که به زیبایی نحوه سقوط جهانی که می‌شناسیم را به تصویر کشید. قد علم کردن قارچ‌ها و شکل دادن سازه‌ای شبیه به یک شهر، نشانی دقیق از سقوط بشریت بود. نا گفته نماند که تیتراژ ابتدایی سریال شباهت بسیاری به آغاز نسخه اول سری بازی د لست آف آس داشت.

همچنین از موسیقی پایانی قسمت اول سریال باید سخن گفت. موسیقی پایانی، موسیقی با نام Never Let Me Down Again از گروه دپچ مود (Depeche Mode) بود که داستان دو دوست را بیان می‌کند. خواننده در این موسیقی تلاش داشته به خود امید دهد که دوست او، هرگز سرزده‌اش نخواهد کرد و بدون شک این موسیقی می‌تواند به دغدغه‌های شخصیت الی بپردازد!

ایستر اگ های قسمت اول سریال The Last of Us

قسمت ابتدایی سریال The Last of Us مملو از ایستر اگ بود. ما زمانی که به سال ۲۰۰۳ می‌رسیم، نمایی از اتاق سارا داریم. پنجره بازی که در ثانیه ابتدایی مشاهده می‌کنیم، اشاره‌ای مستقیم به منوی خاطره انگیز نسخه اول سری بازی د لست آف آس دارد که بدون شک یکی از زیباترین و معنا دارترین منوها در میان بازی‌های ویدیویی بوده و خواهد بود.

دومین ایستر اگ در زمان صبحانه خوردن جوئل و سارا نمایش داده می‌شود. توپ فوتبالی که در گوشه صحنه برای مدتی کوتاه ظاهر شده، اشاره به فوتبال بازی کردن سارا دارد. اگر نسخه ابتدایی سری بازی د لست آف آس را تجربه کرده باشید، با عکس یادگاری جوئل و سارا که احتمالا در آینده در سریال نیز دیده شود آشنا هستید.

ایستر اگ بعدی در زمان حضور سارا در خانه همسایه‌شان رخ داد. قرض گرفتن فیلم Curtis and Viper 2‌ از خانم ادلر (Mrs. Adler) اشاره‌ای مستقیم به نسخه دوم سری بازی The Last of Us و صحبت کردن الی درباره این فیلم با دینا (Dina) داشت. این فیلم یکی از فیلم‌های مورد علاقه جوئل بوده که در شب رخ دادن اتفاقات، سارا و جوئل در حال تماشای آن هستند. نباید فراموش کرد که جوئل و الی قصد داشتند در نسخه دوم بازی به تماشای این فیلم بنشینند، که اتفاقات رخ داده جلوی آن را می‌گیرند!

ایستر اگ چهارم به گیتار جوئل در خانه باز می‌گردد. زمانی که سارا بر اثر صدای هلیکوپتر از خواب بیدار می‌شود، ما گیتار جوئل را می‌بینیم. ما می‌دانیم که یکی از اهداف جوئل، آموزش دادن گیتار به الی است و در حقیقت این سریال قصد دارد ما را از آینده آگاه کند!

ایستر اگ بعدی در زمان تست گرفتن از کودک بی نام و نشان قصه ما در بوستون رخ می‌دهد. دستگاهی که در دست افراد ارتش قرار دارد، در پایان این قسمت از سریال برای نمایش دادن تست مثبت الی استفاده می‌شود. این رخداد بار دیگر گذری به آینده سریال دارد که البته خیلی سریع با آن روبه رو شدیم.

به طور کلی قسمت اول سریال The Last of Us بسیار امیدوار کننده بود و باید گفت مزین و دراکمن، حداقل در اولین قسمت از این سریال وعده‌های خود را عملی کردند. بازیگران سریال، البته به غیر از بازیگر شخصیت سارا در تمام لحظات سریال عالی عمل کرده و توانستند ما را سورپرایز کنند.

موضوعی که می‌تواند سریال The Last of Us را بسیار برای ما جذاب کند و شاهد آن در قسمت اول بودیم، تفاوت دید نسبت به بازی است. ما در در نسخه اول این سری بازی، بخش زیادی از داستان را تنها از دید جوئل تجربه می‌کنیم و این در حالی است که سریال، دنیای پسا آخرالزمانی د لست آف آس را می‌تواند از دید شخصیت‌های مختلف به ما نشان داده و درهایی که سال‌ها بسته بودند را بر ما باز کند.

توجه بی نظیر به جزئیات در این سریال دیگر نقطه قوت آن بود که می‌تواند در قسمت‌های آتی ما را بیش از این غافلگیر کند. در کنار تمام این موضوعات، وفاداری به اصل داستان، با حضور برخی تغییرات باعث شده این سریال برای تمام مخاطبین، از جمله مخاطبین جدید و طرفداران قدیمی، محتوایی برای تماشا داشته باشدد که شاید قوی‌ترین نقطه قوت این سریال باشد. در یک جمله باید گفت که سریال The Last of Us بسیار امیدوار کننده به نظر می‌رسد!

پیش از پایان این مطلب باید اشاره داشت که ما در حقیقت دو قسمت از سریال The Last of Us را تماشا کردیم. کارگدانان سریال قصد داشتند معرفی گروه فایر فلایز و شخصیت الی را به قسمت دوم موکول کنند که با مخالفت شبکه HBO روبه رو شدند و به باور ما به پایان رساندن این قسمت پیش از معرفی الی، می‌توانست به ضرر این سریال تمام شود و به عبارت دیگر، این سریال سرعتی عالی را از نظر شرح داستان ارائه داد. در پایان به شما پیشنهاد می‌کنیم تریلر قسمت دوم سریال The Last of Us را در این مطلب تماشا کنید.

نظر شما چیست؟ شما قسمت اول سریال The Last of Us را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به باور شما این سریال می‌تواند تبدیل به سریالی بزرگ و نام دار شده و به موفقیت سری بازی خود برسد؟ نظرات خود را با ما و دیگر اعضای مجله سرگرمی در میان بگذارید.


9 شاهکار
قسمت اول سریال The Last of Us برای همه ما تازگی داشت. فارغ از اینکه از طرفداران قدیمی یا مخاطبین جدید این فرنچایز باشید، چیزی برای لذت بردن و البته سوگواری از این سریال پیدا می‌کنید.
  • توجه بی نظیر به جزئیات
  • ایفای نقش بی نظیر پدرو پاسکال در نقش جوئل و بلا رمزی در نقش الی
  • وفاداری به داستان اصلی در کنار محتوای جدید
  • معرفی خوب دنیا و شخصیت‌ها به مخاطبین جدید
  • نشان دادن جهان سریال از دیدهای مختلف
  • ایفای نقش نه چندان جذاب نیکو پارکر در نقش سارا

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

8 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments