شزم برخلاف آنچه در ذهن دارید به شدت سراسیمه و بد شروع میشود. گویا قرار بود فیلمنامه شزم مثل دیگر آثار ابرقهرمانی در همان ابتدای کار مخاطبش را جادو کرده و با خود همراه سازد اما از بدِ ماجرا به قدری همه چیز عجولانه پیش رفت که کمتر کسی از این شروع بد، احساس رضایتمندی نشان میدهد. در واقع پرشهای زمانی در ابتدای قصه فیلم باعث شد تا فیلم در زمانهایی که واقعا نیاز نبود، کات میخورد و این کات زدنهای اجباری باعث شد جریان قصه کمی گمراهکننده به جلو حرکت کند. لذا اگر قرار باشد اولین نقد را بر این فیلم وارد کنیم باید شروع فیلم را بسیار عجولانه و بد خطاب کنیم.
فیلم Shazam اثر بدی نیست. چندان خوب هم نیست. مثل یک فرد بندباز میماند که روی یک بند، رو به جلو حرکت میکند
فیلم Shazam اثر بدی نیست. چندان خوب هم نیست. مثل یک فرد بندباز میماند که روی یک بند، رو به جلو حرکت میکند. گاهی پایش میلغزد و گاهی هم تعادلش به هم میخورد اما مجدد خودش را سر بزنگاه کنترل کرده و همچنان آرام آرام به راه خودش ادامه میدهد. سندبرگ شاید تجربه کارگردانی یک اثر ابرقهرمانی را نداشته اما ذهن بسیار خلاقی جهت کارگردانی یک اثر دارد. شاتهای جالبی در فیلم میبینیم که سندبرگ این دسته از نماها را با به کارگیری جلوههای بصری و کامپیوتری خلق میکند. انصافا او تلاش کرد فیلم Shazam یک اثر قابل قبول باشد و ما این تلاش را در سکانسهای مختلف میتوانیم به وضوح ببینیم. حداقل تلاش سندبرگ بیشتر از گروه کارگردانی فیلم Captain Marvel بود که از روی شکم سیری و از سر بیعلاقگی، وظیفه کارگردانی پروژه را قبول کردند.
شخصیتپردازیها را باید ضعیفترین بخشِ فیلم Shazam بدانیم. شخصیتهای کاغذی و یک بار مصرف که پس از تیتراژ پایانی بعید میدانم کسی یادش بیاید شزم که بود و این جادوگر چه حوادثی را پشت سر گذاشت. باید گفت کاراکتر شزم یکی از شخصیتهای قدرتمند و خفن دنیای دیسی است و به نوعی میتوان او را همتای دکتر استرنج در دنیای مارول بدانیم.
شخصیتهای فرعی نیز در فیلم Shazam حال خوشی ندارند. هر کدام به واسطه چند دیالوگ تنها عرض اندام کرده و میروند پی کار خودشان. هر چند «جک دیلان گریز» در نقش «فِردی» چندان بد بازی نکرد. او در نقش «ادی» در فیلم IT به خوبی جلوی دوربین ظاهر شد و در فیلم شزم نیز به عنوان یک شخصیت مکمل تلاش زیادی کرد به خوبی نقشش را بازی کند.