۱۰ فیلم ترسناک ژاپنی که عاشقان ژانر وحشت باید ببینند
فهرستی از پیشنهادها برای روز هالووین

اگر از دیدن فیلمهای آمریکایی ژانر وحشت خسته شدهاید، حتما ده فیلم ترسناک ژاپنی را که در این مطلب معرفی کردهایم تماشا کنید.
رونق ژانر وحشت ژاپنی در دهه ۱۹۹۰ به شهرت گسترده فیلمهایی از تاکاشی میکه و هیدئو ناکاتا منجر شد. اما واقعیت این است که سینمای ژاپن مدتها قبل از اینکه دهه پایانی قرن بیستم فرابرسد، جواهراتی در ژانر ترسناک تولید کرده بود. از ارواح سرگردان گرفته تا کایجو و زنانی که سربازهای زخمی را سر به نیست میکنند، همگی عناصر ترسناک در فیلمهای وحشت ژاپنی هستند. چنین تنوعی در انتخاب مضمون و داستانپردازی باعث میشود که برای تمام سلیقهها چیزی وجود داشته باشد. پس فرقی ندارد که عاشق وحشت بدنی هستید، یا علاقهمند به صحنههای اکشن و یا از موجودات ماورایی خوشتان میآید. در هر صورت میتوانید طعم ترس را با تماشای آثار موجود در این لیست تجربه کنید.
روش القای وحشت در فیلمهای ترسناک ژاپنی را میتوان بسیار ویژه دانست. این فیلمها اغلب از ایجاد ترسهای ناگهانی اجتناب میکنند. در عوض، بیشتر سعی دارند که بیننده را بهتدریج در فضایی هولناک و پرتنش به دام بیندازند. شاید کمی طول بکشد تا با هیولای خوفناک فیلم مواجه شوید، اما وحشت مواجهه با او طوری در وجودتان رخنه میکند که تصویر هیولا پس از پایان فیلم نیز در خاطرتان خواهد ماند.
فیلم Ring محصول ۱۹۹۸
از فیلمهای برتر با موضوع تکنوفوبیا
فیلم ترسناک Ring به کارگردانی هیدئو ناکاتا، که از فیلمسازان معروف ژاپنی در ژانر وحشت است، امروزه شهرت زیادی در میان مخاطبان دارد. داستان فیلم در دوره خاصی اتفاق میافتد که تکنولوژی مدرن از جمله ویدیو، رایانه و اینترنت بهتازگی در زندگی ما ظاهر شده بود. از این رو، تحول بزرگی در نحوه مصرف و اشتراکگذاری اطلاعات به وجود آمد که کاملا بیسابقه بود و تا حدی ترسناک به نظر میرسید. البته فیلم Ring اولین فیلمی نیست که با موضوع تکنوفوبیا ساخته شده، اما رویکرد آن در پرداخت چنین مضمونی زیرکانه است و کمی با فیلمهای مشابه خود تفاوت دارد.
اقتباس هیدئو ناکاتا از کتاب کوجی سوزوکی، که در ایران نیز ترجمه و منتشر شده، اقتباسی وفادارانه نیست. اما مسیری که فیلم و کتاب برای رسیدن به نتیجه طی میکنند، به یک اندازه هیجانانگیز است. این بار میبینیم که عامل وحشتزا، نه یک کایجو یا قاتل زنجیرهای، بلکه یک نوار ویدیویی است که تماشای آن منجر به مرگ افراد میشود. این ماجرا توجه یک خبرنگار و شوهر سابقش را که در پی کشف حقیقت هستند جلب میکند. در نتیجه، آنها به سراغ این نوار شوم و نفرین شده میروند. فیلم Ring به قدری موفق بود که به ساخت سیزده فیلم دیگر، دو سریال تلویزیونی و چند بازی ویدیویی انجامید.
فیلم Dark Water محصول ۲۰۰۲
اقتباس دیگری از کتاب کوجی سوزوکی
فیلم Ring تنها ساخته هیدئو ناکاتا در ژانر ترسناک نیست و هرکس که این کارگردان ژاپنی را میشناسد، فیلم معروف و برجسته Dark Water را نیز دیده است. این فیلم که چهار سال پس از ساخته قبلی ناکاتا به اکران رسید، داستان یک زن مطلقه است که همراه با دخترش به یک خانه جدید میرود تا جدا از شوهرش زندگی کند. خانه اما بهشدت فرسوده است و به صورت بیوقفه، آب از سقف آن چکه میکند. سپس مادر و دختر با اتفاقات عجیبی مواجه میشوند که همه آنها به یک واقعه غمانگیز در گذشته ارتباط دارند.
فیلم از نظر فضاسازی فوقالعاده است و از تمام عناصر بصری در جهت داستانگویی استفاده میکند. طوری که لکه آبِ روی سقف را به منادی وحشت، بارش باران را به رویدادی هراسانگیز و صدای چکیدن آب را به صدای ناقوسی در مراسم تشییع جنازه تبدیل میکند. پس از اکران فیلم Dark Water زیاد طول نکشید تا این فیلم در سینمای آمریکا مورد بازسازی قرار بگیرد. نسخه آمریکایی در سال ۲۰۰۵ ساخته شد و بازیگرانی از قبیل تیم راث و جنیفر کانلی در آن به ایفای نقش پرداختند.
فیلم Godzilla محصول ۱۹۵۴
تفسیری از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی
فیلم گودزیلا (Godzilla) که یک دهه پس از فرود بمبهای اتمی در هیروشیما و ناگازاکی ساخته شده، وحشت ساکنان شهری را که از روی زمین محو شده است به تصویر میکشد. این فیلم درباره اتفاق ترسناک و اندوه باری است که قلب هر ژاپنی را به درد میآورد و با اینکه هشتاد سال از وقوع آن گذشته است، هنوز هم نگرانی از تکرار آن حادثه وجود دارد.
گفتنی است که ایشیرو هوندا، کارگردان فیلم، لزوما به دنبال ساخت اثری پیامرسان نبود. او صرفا فکر میکرد که یک هیولای غولپیکر اما «معمولی» به اندازه کافی ترسناک نیست، زیرا بشر با سلاحهای پیشرفته میتواند آن را از پا دربیاورد. اما هیولایی که از بمب اتمی متولد شده، در مقابل هر سلاحی مقاومت میکند و نابودشدنی نیست. داستان گودزیلا با مجموعهای بیپایان از دنبالهها و بازسازیها ادامه یافت (و برخی از آنها شاهکار هستند)، اما فیلم سال ۱۹۵۴ همچنان مشهورتر از بقیه فیلمهای این مجموعه است.
فیلم Ju-On: The Grudge محصول ۲۰۰۲
فیلمی که بینندگان خود را از هوش میبرد
ادبیات ژاپن مملو از قصههایی با محوریت ارواح انتقامجو بوده است. فیلم Ju-On یا کینه، اثر تاکاشی شیمیزو، این موجودات ماورایی را به دنیای مدرن میآورد و به روایت داستانی عمیقا تکاندهنده میپردازد. وحشت خاص فیلم از اینجا ناشی میشود که نفرین شخصیت شرور آن، کل یک خانواده را به کام مرگ میفرستد و بعد به سراغ کسانی میرود که با اعضای خانواده در ارتباط بودهاند. داستان به طور پیچیده و غیرخطی روایت میشود تا رویدادها قابل پیشبینی نباشند، اما هیچ چیز به قدری پیچیده نیست که موجب سردرگمی بینندگان شود.
فیلم عمدتا متکی بر تمهیدات صوتی و بصری هراسآور است. خصوصا در زمینه نورپردازی، طراحی صحنه و موسیقی متن که ترکیب آنها لرزه بر اندام تماشاگر میاندازد. بیننده در هر صحنهای از فیلم باید منتظر چیزی ترسناک باشد که یا پشت دیوارها پنهان شده، یا زیر ملحفهها خزیده و یا در یک گوشه از خانههای ژاپنی نشسته است. فیلم Ju-On نیز در سال ۲۰۰۴ بازسازی شد و حدود ۱۸۷ میلیون دلار در سینماها فروش کرد. جالب اینکه کارگردانی این نسخه و قسمت دومش در سال ۲۰۰۶ را هم تاکاشی شیمیزو برعهده داشت.
فیلم Onibaba محصول ۱۹۶۴
اولین شاهکار کانتو شیندو در ژانر وحشت
اونی بابا، یک فیلم در ژانر ترسناک و تاریخی است که روایتگر داستانی در دوران جنگهای داخلی ژاپن است. دورانی که جنگ و قحطی بیداد میکند و همه مردم در وضعیت دشواری به سر میبرند. داستان درباره یک مادر و عروس بیرحم است که ساموراییهای گمشده را میکشند و با فروش سپر و شمشیر آنان، پولی برای خرید غذا به دست میآورند. اما با ورود یک سامورایی غریبه که از جنگ برگشته و به شخصیتهای فیلم پناه آورده است، تغییر بزرگی در زندگیِ هر دو زن به وجود میآید.
لوکیشن اصلی در فیلم اونی بابا که مزرعهای پر از علفهای بلند و درختان تناور است، فضایی وهمآور و کلاستروفوبیک ایجاد میکند که عامل موثری در ترساندن بیننده محسوب میشود. همچنین ماسک عجیبی که شخصیت پیرزن در برخی از صحنهها روی صورتش میگذارد، در واقع نمادی از استحاله روانی اوست که بهتدریج از غرایز سرکوبشده و امیال حیوانی او پرده برمیدارد. در نتیجه میتوان گفت که اونی بابا، برخلاف آثار مشابه، فقط فیلمی با محوریت ارواح نیست. زیرا بر موضوعاتی دست میگذارد که بار فلسفی، روانشناسانه و جامعهشناختی دارند.
فیلم Tetsuo: The Iron Man محصول ۱۹۸۹
سرگذشت غمانگیز مردی با دست و پای آهنی
فیلم تتسوئو: مرد آهنین، تقریبا به هیچ فیلم دیگری شباهت ندارد. از بین فیلم های ترسناک ژاپنی (خصوصا در ژانر وحشت بدنی) کمتر فیلمی را پیدا میکنید که اینقدر عجیب و استثنایی باشد. البته قابل انکار نیست که شینیا تسوکاموتو، کارگردان اثر، شاهکار خود را با تاثیرپذیری از فیلمهای دیوید کراننبرگ و دیوید لینچ ساخته است. ولی در نهایت با اثری مواجهیم که کاملا بیهمتا به نظر میرسد و با تماشای آن، انگار در حال کشف دنیایی ناشناخته هستیم.
فیلم تتسوئو به طور کلی، ماهیت انتقادی دارد و مضمون ماشینیسم را بررسی میکند. شخصیت اصلی فیلم که ظاهرا نمادی از انسانهای معاصر است، ظاهر انسانی خود را به طرز وحشتناکی از دست میدهد و کمکم تبدیل به یک موجود فلزی میشود. تمام فعل و انفعلاتی که به این تراژدی بزرگ میانجامد، بیپرده و با جزییات به نمایش درآمده است. فیلم به شکل گسترده در خارج از مرزهای ژاپن دیده شد و سهم قابل توجهی در شهرت تسوکاموتو به عنوان کارگردانی نوجو و کمالگرا داشت. حدود بیست سال پس از اکران فیلم تتسوئو، شاهد انتشار دنباله آن بودیم که داستان و ایده مشابهی داشت و باز هم مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
فیلم Battle Royale محصول ۲۰۰۰
از فیلمهای مورد علاقه کوئنیتن تارانتینو
کنجی فوکاساکو در سال ۱۹۶۱ وارد حرفه فیلمسازی شد و تا چهار دهه در سینما فعالیت میکرد. او فیلمهای بسیاری از خود به جای گذاشت، اما فیلم ترسناک Battle Royale از همه آثاری که این کارگردان ژاپنی ساخته است موفقتر بود. تا جایی که هنوز هم شهرت فراوانی در سراسر جهان دارد و حتی نام آن در لیست فیلمهای مورد علاقه تارانتینو نیز دیده میشود.
فیلم داستان مهیجی را روایت میکند که در یک آینده ویرانشهری و تحت تسلط حکومتی خودکامه میگذرد. در این آینده تاریک، گروهی از دانشآموزان دختر و پسر به جزیرهای متروک در کشور ژاپن فرستاده میشوند تا به عنوان گلادیاتورهای نوجوان با یکدیگر بجنگند. نبرد آنها تا زمانی ادامه خواهد داشت که تنها یک نفر در پایان ماجرا زنده بماند. فیلم Battle Royale اثری جنجالبرانگیز است که فروش خوبی در زمان خود داشت، اما انتشار آن در تعدادی از کشورها ممنوع شد. این فیلم دستکمی از یک اسلشر خونین ندارد و بنابراین کسانی که مخالف نمایش خشونت در سینما هستند، احتمالا قادر به تماشای آن نخواهند بود.
فیلم Audition محصول ۱۹۹۹
بدبیاری یک مرد میانسال در انتخاب همسر

فیلم آزمون بازیگری، اثر تاکاشی میکه، نخست در جشنواره فیلم روتردام در سال ۲۰۰۰ به نمایش گذاشته شد و در رسانهها جنجال به پا کرد. زیرا به علت داستان مشمئزکننده و مالیخولیایی فیلم، عدهای نتوانستند از آن لذت ببرند و سالن را به نشانه اعتراض ترک کردند. اما فیلم در بیشتر نقدها خوش درخشید و به عنوان یکی از بهترین آثار ژاپنی در ژانر وحشت، مورد تحسین و توجه قرار گرفت. میکه فیلمهای دیگری نیز در همین ژانر ساخته است، ولی هیچکدام به اندازه آزمون بازیگری معروف و پرطرفدار نیستند.
این فیلم ترسناک با ریتم کندی آغاز میشود که یادآور فیلمهای استادان ژاپنی مانند اوزو، ناروسه و میزوگوچی است. میکه از این طریق در پی فریب مخاطب و القای حس امنیت کاذب است تا در نیمه دوم داستان، ترس را به وجود تماشاگران بیندازد. ابتدا با مرد میانسالی آشنا میشویم که پس از مرگ همسر فقیدش به فکر تجدید فراش میافتد. او از دوستش که تهیهکننده فیلمهای سینمایی است، کمک میگیرد و نهایتا با زنی به نام شیگارو ملاقات میکند. اما سپس متوجه میشود که همسر جدیدش گذشته مرموزی دارد و رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهد.
فیلم Kwaidan محصول ۱۹۶۴
برنده جایزه هیئت داوران در جشنواره فیلم کن
فیلم کوایدان اثری است از ماساکی کوبایاشی، کارگردان ژاپنی، که مانند آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa) یکی از اساتید سینمای ژاپن است. فیلم بر اساس کتابی از لافکادیو هرن ساخته شده و متشکل از چهار داستان کوتاه در مورد ارواح است. هر داستان به مضامین مختلفی مانند درد، خیانت، عشق و پشیمانی میپردازد که عمیقا در ادبیات فولکلور ژاپنیها ریشه دواندهاند. کوایدان مملو از نماهای چشمنواز است که شبیه نقاشیهای ژاپنی هستند و فضایی منحصربهفرد را به وجود میآورند. همچنین طراحی صدا و موسیقی متن فیلم، که از بهترین کارهای تورو تاکهمیتسو به شمار میرود، نقش موثری در ایجاد این فضای خواب گونه دارند.
فیلمنامه کوایدان را یوکو میزوکی (نویسندهای که در دهه ۱۹۵۰ اغلب با میکیو ناروسه همکاری میکرد) نوشته است. او فیلمنامه را به کوبایاشی بزرگ داد که پیشتر با ساخت هاراکیری و سهگانه «وضعیت بشر» در دهه ۶۰ میلادی به شهرت رسیده بود. هر چهار داستان فیلم در ژاپن فئودالی اتفاق میافتند و مجموعا ۱۸۳ دقیقه، یعنی حدود سه ساعت، طول میکشند.
فیلم The Black Cat محصول ۱۹۶۸
زنان مقتول، ارواح قاتل و رقصیدن بر جنازه ساموراییها
فیلم کرونکو یا گربه سیاه، شاهکار ترسناک کانتو شیندو، یکی از بهترین فیلمهای ژاپنی در تمام دوران است که در سطح بینالمللی شناخته و تحسین شده است. فیلم با سکانسی آزاردهنده و بیکلام آغاز میشود که هیچ دیالوگی در آن وجود ندارد. در این سکانس میبینیم که گروهی از ساموراییها به کلبهای در یک بیشهزار نزدیک میشوند و ساکنان کلبه را که مادر و عروسی تنها هستند به قتل میرسانند. کمی بعد، گربه سیاهی از راه میرسد و جنازه آن دو را که به طرز هولناکی در آتش سوخته است لیس میزند. این کار به خروج روح آنها از کالبدشان منجر میشود که به هر دو امکان میدهد تا به زندگی بازگردند و از قاتلان خود انتقام بگیرند.
کرونکو از نظر بصری مسحورکننده است. حرکات شبحوار زنها، رقص موهای بلند و سیاه آنان، غرش ترسناک گربهای به رنگ سیاه و… صحنههایی هستند که هوشمندانه در فیلم قرار گرفتهاند تا کیفیتی وهمانگیز و شاعرانه به آن ببخشند. در نتیجه، با فیلمی مواجهیم که تا مدتها پس از تماشا در ذهن میماند و گاهی ممکن است هوس کنید که یک بار دیگر به تماشای آن بنشینید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید