۱۰ صحنه سه گانه اول مردان ایکس که جذابیت سابق را ندارند
1%
  • 10/10

۱۰ صحنه سه گانه اول مردان ایکس که جذابیت سابق را ندارند

گذر زمان و سقوط از عرش به فرش

۱۰ صحنه سه گانه اول مردان ایکس که جذابیت سابق را ندارند ۴ ۲۷ شهریور ۱۴۰۳ مقالات جانبی (سینمایی) کپی لینک

سه گانه اول مردان ایکس صحنه‌های برجسته زیادی را در خود جای داده اما برخی از آن‌ها بخاطر جنبه‌های منفی در یادها ماندگار شده‌اند.

سه گانه اول مردان ایکس (X-Men) که بین سال‌های ۲۰۰۰ الی ۲۰۰۶ میلادی اکران شدند، در دوران خود بسیار حائز اهمیت بوده و نقش بسزایی در محبوبیت آثار ابرقهرمانی ایفا کردند. اما اگر حالا پای تماشای آن‌ها بنشینید، احتمالاً در انتهای هیچ کدام از آن‌ها حس رضایت چندانی نخواهید داشت. این اتفاق به دلایل متعددی رخ می‌دهد که یکی از آن‌ها پیشرفت تکنولوژی، به خصوص در حوزه جلوه‌های ویژه است. مورد بعدی که تاثیر زیادی در ایجاد حس نارضایتی دارد، تغییر انتظارات و افزایش آن‌ها است. به هر حال، طی سال‌های گذشته فیلم‌های ابرقهرمانی بسیار جذابی ساخته و اکران شدند.

مخاطبان در فیلم X-Men با دنیایی آشنا شدند که متشکل از جهش یافتگان و انسان‌های عادی بوده و یک اختلاف حل نشدنی میان این دو گروه وجود دارد. در X2: X-Men United، شاهد پرداختن به مفاهیم حائز اهمیتی مانند پیش داوری و پذیرش هویت هستیم. درباره X-Men: The Last Stand هم بهتر است صحبتی نداشته باشیم؛ اثری که نتوانست روند رو به رشد X2: X-Men United را ادامه داده و به یک شکست بزرگ تبدیل شد.

در ادامه قصد داریم صحنه‌هایی از سه گانه اول مردان ایکس را مرور کنیم که جذابیت سابق خود را از دست داده‌اند.

سه گانه اول مردان ایکس

طعنه به لباس‌های کمیک بوکی

پس از اینکه ولورین در اولین فیلم مردان ایکس به لباس‌های چرمی و مشکی رنگ گروه انتقاد می‌کند، سایکلاپس با طعنه می‌گوید: «چی دوست داشتی بپوشیم؟ اسپندکس زرد؟» این جمله اشاره‌ای طنز آمیز به تغییر لباس‌های رنگارنگ کمیک بوکی است که جای خود را به لباس‌هایی واقع ‌گرایانه‌تر برای فیلم داد. سازندگان فیلم احساس ‌کرده بودند که لباس‌های شاداب و رنگارنگ کمیک بوک‌‌ها روی پرده سینما خوب جلوه نخواهند کرد. البته این تنها یک جنبه از ماجرا بود.

کوین فایگی (Kevin Feige)، مدیر کنونی استودیو مارول بوده و قبلاً بعنوان تهیه کننده در ساخت اقتباس‌های مختلف آن نقش داشت. او چندی پیش مصاحبه‌ای را انجام داد و در بخشی از آن دلیل واقعی لباس‌های چرم و مشکی رنگ را فاش ساخت: «آن زمان مدیرانی در استودیو بودند که می‌دانستند فیلم The Matrix بسیار موفق شده و در The Matrix از لباس چرمی مشکی رنگ استفاده شده بود. برای همین گفتند بیایید لباس چرمی مشکی تن بازیگرانمان کنیم.»

استفاده از لباس‌های چرمی و مشکی رنگ همان زمان مورد انتقاد قرار گرفت اما انتقادها طوری نبود که مدیران مارول را مجبور به تجدید نظر کند. با گذشت زمان، فیلم‌های کمیک بوکی و ابرقهرمانی متحول شده و این اتفاقات برای انتظارات مخاطبان هم رخ داده است. آن‌ها حالا انتظار دارند اقتباس‌ها وفاداری بیشتری به کمیک بوک‌ها داشته باشند. هیو جکمن سرانجام در فیلم Deadpool & Wolverine لباس زرد و آبی را به تن کرد تا مخاطبان در همان سالن‌های سینما به وجد بیایند.

سه گانه اول مردان ایکس

ملاقات ولورین با مردان ایکس

وقتی ولورین در فیلم X-Men به گروه اصلی معرفی می‌شود، چارلز اگزایور آنها را با نام‌های مستعارشان معرفی می‌کند. سپس به ولورین هشدار داده و توضیحاتی را هم درباره مگنیتو و انجمن برادری‌اش ارائه می‌دهد. اجرای این صحنه خشک و غیرقابل باور است و حس مصنوعی دارد. در آن زمان، ایجاد تعادل میان جدیت داستان با عناصر فانتزی کمیک‌ بوک‌ها چالش‌برانگیز بود و نتیجه صحنه‌ای شد که چندان قابل باور نیست.

انتخاب چنین نحوه معرفی‌ای افتضاح درآمده و سازندگان که به خوبی از این ماجرا مطلع بودند، واکنش ولورین را اضافه کردند تا مقداری از افتضاحی ماجرا کم شود: «این احمقانه‌ ترین چیزی است که شنیده‌ام.» در دوران مدرن سینمای ابرقهرمانی، چنین صحنه‌ای ناشیانه بنظر رسیده و در مقابل آثار ابرقهرمانی امروزی، بسیار ضعیف قلمداد می‌شود. امروزه نویسندگان و کارگردانان از روش‌های هنرمندانه‌تری برای معرفی شخصیت‌های خود بهره می‌برند.

سه گانه اول مردان ایکس

حفره داستانی میستیک

در اولین فیلم مردان ایکس، میستیک به مدرسه چارلز اگزاویر برای جهش یافتگان نفوذ کرده و این اتفاق باعث پیامدهای مهمی را به همراه دارد. کاری به پیامدها نداشته و سوال اصلی این است که چگونه او بدون شناسایی توسط پروفسور ایکس، قدرتمندترین تلپات جهان، توانسته وارد مدرسه شود. با توجه به توانایی‌های پروفسور ایکس، نفوذ میستیک به مدرسه باید کاملاً غیرممکن باشد.

این حفره داستانی پس از انتشار فیلم‌های پیش‌درآمد مردان ایکس که رابطه عمیق و پیچیده‌ اگزاویر و میستیک را تشریح می‌کنند، حتی بیشتر به چشم آمده و اصطلاحاً تو ذوق می‌زند. بطور دقیقتر، گذشته مشترک و ارتباط عاطفی بین این دو شخصیت در فیلم X-Men: First Class و پیش‌درآمدهای بعدی بررسی شده و باعث می‌شود باور اینکه اگزاویر نتوانست حضور او را احساس کند، غیرمنطقی می‌شود. این عدم هماهنگی داستانی باعث ایجاد یک اختلاف قابل توجه بین سه ‌گانه اصلی و پیش‌درآمدها شده و اعتبار سه ‌گانه اصلی را تا حدود زیادی کاهش می‌دهد.

سه گانه اول مردان ایکس

مبارزه استورم و تاد

یکی از مشهور ترین جملات در سه‌گانه اصلی X-Men در نبرد نهایی فیلم اول شینده می‌شود. وقتی استورم در برابر تاد قرار می‌گیرد، این جمله را به زبان می‌آورد: «می‌دانی چه اتفاقی برای تاد می‌افتد وقتی یک صاعقه به آن برخورد می‌کند؟ همان چیزی که برای هر چیز دیگری اتفاق می‌افتد.» این جمله به عنوان یک اظهار نظر نیش ‌دار طراحی شده بود اما نتیجه کار بسیار غیرمنطقی و عجیب بود.

این جمله در تضاد شدید با شخصیت استورمی قرار دارد که در کمیک بوک‌ها و انیمیشن X-Men: The Animated Series شناخته بودیم؛ جایی که او به خاطر جملات قدرتمند و باشکوهش شناخته می‌شود. فیلم نتوانست این را به درستی به تصویر بکشد و در نتیجه، این لحظه به جای جلب توجه بیشتر باعث ایجاد حس ناخوشایند در مخاطب می‌شود؛ مخاطبانی که از قبل استورم را می‌شناسند. با گذشت زمان، این جمله به عنوان نمونه‌ای بدنام از اشتباهات مرتبط با دیالوگ در فیلم‌های ابرقهرمانی شناخته شده است. این تضاد همچنین نشان می‌دهد نویسندگان درک درستی از شخصیت استورم در کمیک بوک‌ها نداشتند.

سه گانه اول مردان ایکس

فداکاری جین گری

در فیلم X2: X-Men United، جین گری برای نجات تیم خود را فدای کرده و بلک ‌برد را قبل از اینکه زیر آب‌های دریاچه آلکالی خُرد شود به پرواز در می‌آورد. این صحنه حکم زمینه چینی را برای تبدیل او به دارک فوینکس در X-Men: The Last Stand دارد. اگرچه فیلم X2 تا حدودی نشان می‌دهد که جین با قدرت‌های خود درگیر است اما صحنه مورد بحث توضیح کافی برای این که چرا او مرگش را تنها راه می‌بیند، ارائه نمی‌دهد.

فیلم X2: X-Men United  توضیح نمی‌دهد که چرا فداکاری جین برای نجات تیم ضروری است. این مسأله تا حدی بر تأثیر احساسی فیلم تأثیر منفی گذاشته و آن را کاهش می‌دهد. همچنین نباید فراموش کرد اقتباس دارک فونیکس به طور ضعیفی اجرا شد. فداکاری جین باید یک لحظه کلیدی می‌شد اما بیشتر حکم یک اتفاق ضروری را برای آماده‌سازی دنباله داشته، تا اتفاقی که بخشی از یک روند تاثیرگذار باشد. این صحنه، یکی از موارد نمادینی است که یادآوری می‌کند سه ‌گانه اصلی گاهی اوقات در اقتباس از کمیک بوک‌ها بسیار ضعیف عمل کرد و نتوانست انتظارات را برآورده کند.

سه گانه اول مردان ایکس

کاهش سن پروفسور ایکس

فیلم X-Men: The Last Stand با یک فلش بک به ۲۰ سال قبل آغاز می‌شود؛ زمانی که پروفسور ایکس با بازی پاتریک استوارت (Patrick Stewart) و مگنیتو با بازی ایان مک ‌کلن (Ian McKellen) به دیدن ژان گری جوان می‌روند. برای نمایش نسخه‌های جوان‌تر، دست اندرکاران فیلم X-Men: The Last Stand از جلوه‌های ویژه برای کاهش سن استوارت و مک ‌کلن استفاده کردند. در آن زمان، این فناوری به‌روز و پیشرفته بود اما وقتی حالا به عقب نگاه می‌کنیم، این صحنه اصلاً و ابداً قابل قبول نبوده و به وضوح غیرطبیعی و مصنوعی است.

صورت‌های پروفسور ایکس و مگنیتو غیر‌طبیعی به نظر رسیده و فاقد ظرافت‌های واقعی در چهره‌های انسانی است. غیر واقعی بودن چهره‌ها حواس مخاطب را پرت کرده و باعث می‌شود این صحنه آنطور که باید و شاید نتواند او را در خود غوطه ور کرده و تاثیرگذار باشد. فیلم X-Men: The Last Stand نخستین باری بود که یک شخصیت در فیلمی متعلق به مارول با جلوه‌های ویژه جوانتر شد. البته که نمونه‌های زیادی از آن در دنیای سینمایی مارول با نتایج به مراتب بهتر وجود دارد. بدین ترتیب. چیزی که یک روزی دستاوردی تکنولوژیک بود، حالا یادآور محدودیت‌هایی است که سال‌های نه چندان دور در حوزه جلوه‌های بصری وجود داشت.

سه گانه اول مردان ایکس

مرگ سایکلاپس به دست فونیکس

یکی از بحث‌ برانگیزترین لحظات در فیلم X-Men: The Last Stand، مرگ سایکلاپس به دست جین گری است. سایکلاپس که یکی از شخصیت‌های کلیدی در کمیک بوک‌ها و صد البته رهبر تیم مردان ایکس است، اوایل فیلم کشته می‌شود. این تصمیم باعث شد شخصیت مهمی به راحتی هدر رفته و به شدت بر جنبه احساسی داستان تأثیر منفی گذاشت. با توجه به اهمیت او برای جین گری و تیم، بهتر بود که سایکلاپس دیرتر در فیلم کشته می‌شد.

با حذف سایکلاپس در اوایل The Last Stand، روایت یکی از جذاب ‌ترین روابط، یعنی رابطه سایکلاپس و جین مثل آب خوردن از دست رفت. اگر با دقت به عقب نگاه کنیم، این صحنه حالا حس و سال یک نقطه داستانی شتاب ‌زده را داشته و شخصیتی مهم را از داشتن نقشی معنادارتر در پایان سه ‌گانه محروم می‌کند. همچنین نباید فراموش کرد سایکلاپس در طول سه‌ گانه اصلی به حاشیه رانده شده و اغلب زیر سایه ولورین قرار داشت و نتوانست آنطور که لیافتش را داشت، توجه‌ها را جلب کند.

سه گانه اول مردان ایکس

ملاقات بیست و لیچ

بیست با یک جهش یافته به نام لیچ در فیلم X-Men: The Last Stand ملاقات می‌کند. لیچ قادر است قدرت‌های فراانسانی موجود در دیگر جهش یافتگان را غیرفعال کند. وقتی بیست به سمت پسر دست دراز می‌کند، با تعجب می‌بیند که دستش از موهای آبی و چنگال‌هایش خالی شده و به حالت انسانی خود بازمی‌گردد. این صحنه در ابتدا تأثیرگذار به نظر می‌رسید تا اینکه پیش درآمدها منتشر شدند. در پیش درآمدها فاش شده بود بیست توانسته بود درمان قدرت فراانسانی خود را بسازد.

طبق آنچه در فیلم‌های جدیدتر دیدیم، هنک مک کوی توانسته بود سرمی را برای پنهان کردن ظاهر آبی رنگ خود پیدا کند. این اتفاق قبل از X-Men: Days of Future Past رخ داده بود؛ اثری که در آن شاهد تغییر تاریخ و سرنوشت شخصیت‌ها هستیم. بنابراین، بیست نباید از درمان ظاهرش از توسط لیچ چندان تعجب می‌کرد و اصطلاحاً جا می‌خورد. بدین ترتیب، صحنه‌ای که قرار بود تاثیر گذار باشد، حالا به نمادی از تنقاضات موجود میان خط‌های زمانی فیلم‌های مردان ایکس به شمار می‌رود.

سه گانه اول مردان ایکس

تقابل کیتی پراید و جاگرنات

تقابل (شاید هم باید گفت تعقیب و گریز) کیتی پراید و جاگرنات در فیلم X-Men: The Last Stand صحنه‌ای است که به دلایل مختلف کهنه شده و جذابیت خود را از دست داده است. اولاً، فیلم سرگذشت جاگرنات را تغییر داده و او را به یک جهش ‌یافته تبدیل می‌کند، در حالی که در کمیک بوک‌ها یک موجودات جادویی محسوب شده و بخاطر یک جواهر باستانی به این شکل درآمد. این تغییر باعث ساده ‌سازی و کاهش شخصیت پردازی جاگرناوت شده و او را به یک شرور جهش ‌یافته معمولی تبدیل کرد.

دوماً، خود تقابل یا همان تعقیب و گریز طوری اجرا شده که اگر کسی نداند، ممکن است آن را با آثار کمدی اشتباه بگیرد. در صورتی که حافظه‌تان یاری نمی‌کند، جاگرناوت کیتی را از میان دیوارها تعقیب کرده و نتیجه، صحنه‌ای بوده که بیشتر برای کارتون‌های کودکان مناسب است تا مخاطبان بزرگسال. جاگرنات که قرار است یکی از دشمنان قدرتمند گروه مردان ایکس باشد، بواسطه طراحی اشتباه و احمقانه به یک شوخی تبدیل شده و پتانسیل خود را از دست داد. این صحنه فرصتی از دست رفته برای نمایش یک درگیری واقعاً حماسی بوده و حالا به عنوان یک نقطه ضعف در فیلم در یادها مانده است.

سه گانه اول مردان ایکس

رستاخیر پروفسور ایکس

چارلز اگزایور یا همان پروفسور ایکس در فیلم X-Men: The Last Stand به دست جین گری کشته می‌شود اما در صحنه پس از تیتراژ به‌طور معجزه‌ آسایی زنده شده و ذهنش به بدنی دیگر منتقل می‌شود. این پیچش داستانی گیج‌ کننده بوده و به جای اینکه ما را برای قصه‌های بعدی هیجان زده کند، ما را گیج کرده و با انبوهی از سوالات بدون پاسخ رها می‌کند. به ویژه، چگونه بدن جدید چارلز وقتی اتفاقات فیلم X-Men: Days of Future Past رخ می‌دهد، دقیقا شبیه بدن قدیمی‌اش است؟

عدم توضیح کافی باعث می‌شود که رستاخیر چارلز اگزاویر یک راه‌ حل ساده و بدون فکر باشد، به جای اینکه مخاطب فکر کند بازگشتش واقعاً نیاز بوده است. این صحنه نمونه‌ای برجسته از ایرادات موجود در خط داستانی سه گانه اصلی مردان ایکس است. بازگشت به زندگی تأثیر احساسی مرگ اگزاویر را کاهش داده و حفره داستانی‌ای ایجاد می‌کند که هرگز به طور قابل قبولی حل نمی‌شود. اگرچه کشتن چارلز بدون شک ایده بدی بود، برگشتنش هم به شکل بدی اجرا شد تا کلکسیونی از ایده و اجراهای بد را شاهد باشیم.

بنظر شما چه صحنه دیگری از سه گانه اول مردان ایکس می‌تواند در این لیست جای بگیرد؟



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

4 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments