چرا Avengers: Infinity War بهترین فیلم انتقام جویان است؟
اینجا جایی برای Endgame و ضعفهایش نیست
برخلاف باوری که در میان اکثر طرفداران وجود دارد، Avengers: Infinity War را باید بهترین فیلم انتقام جویان لقب داد.
فرنچایز دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe) تا امروز شامل ۳۷ فیلم سینمایی شده است؛ آثاری که هر یک با تمرکز بر شخصیتهای اصلی متفاوت، تجربهای متمایز را برای مخاطبان خود رقم میزنند. این تنوع قهرمانان و روایتها باعث شده تا مخاطبان با ماجراجوییها و لحنهای گوناگونی مواجه شوند؛ از طنز فیلمهای Ant-Man گرفته تا روایتهای جدیتر و سیاسی مثل Black Panther. با این حال، بسیاری از مخاطبان و منتقدان معتقد هستند جذابیت اصلی دنیای مارول در نقطهای به اوج میرسد که داستانهای شخصیتها به هم پیوند میخورند و در قالب فیلمهای جمعی روایت میشوند. در این میان، دو فیلم Avengers: Infinity War و Avengers: Endgame به عنوان شاهکارهای روایی و نقطه عطفی در تاریخ این فرنچایز شناخته میشوند؛ آثاری که نه تنها داستان چندین قهرمان محبوب را به هم گره میزنند، بلکه تجربهای کم نظیر از هیجان، غافل گیری و احساسات را برای مخاطبان رقم زدند.
علیرغم آثار زیادی که تحت برند MCU روی پرده نقرهای آمدهاند، در میان منتقدان و مخاطبان درباره اینکه کدام اثر، Avengers: Infinity War یا Avengers: Endgame شایسته عنوان بهترین فیلم انتقام جویان است، اختلاف نظر قابل توجهی وجود دارد. گروهی جسارت روایی و ضربه غافل گیرکننده Infinity War را تحسین میکنند و عدهای دیگر بر ارزش احساسی و پایانبندیای که Endgame ارائه میدهد تاکید دارند. در ادامه این مقاله، با تکیه بر معیارهایی مانند ساختار روایت، توسعه شخصیت، بار احساسی تلاش میکنیم دست کم به یک پاسخ منطقی درباره برتری نسبی این دو اثر برسیم.

خطری جدی حس میشود
در Avengers: Infinity War تهدید همواره واقعی و جدی بوده و از همان ابتدا مشخص است که احتمال شکست ابرقهرمانان وجود دارد. تانوس (Thanos) نه تنها هدفی بزرگ دارد، بلکه گام به گام در مسیر تحقق آن پیش میرود تا جایی که متوقف کردنش بسیار دشوار به نظر میرسد. منتقدان معتقدند همین حس «قربانی شدن» و احتمال نابودی، فضایی پرتنش، دلهره آور و نفس گیر ایجاد میکند که در تمام لحظات فیلم همراه مخاطب است. این نگرانی دائمی نسبت به سرنوشت ابرقهرمانان، باعث میشود روایت تاثیر عاطفی عمیقتری پیدا کند و فیلم فراتر از یک اکشن صرف جلوه کند.
همین فشار داستانی به مخاطبان این حس را منتقل میکند که Avengers: Infinity War صرفاً یک فیلم پرهیجان نیست، بلکه گامی مهم در مسیر روایت وسیع MCU است؛ مسیری که در آن پیامدها واقعی و پایدارند، نه موقتی و بیاثر. وقتی تانوس به هدف خود رسیده و نیمی از جهان را نابود میکند، مخاطبان متوجه میشود این پایان هیچ شباهتی به پایانهای رایج فیلمهای ابرقهرمانی ندارد. همین پایان تاریک و شوک آور از نگاه منتقدان یک ریسک روایی جسورانه و موفق بوده است؛ ریسکی که نه تنها جایگاه فیلم را در دل مخاطبان محکم کرد، بلکه آن را به نقطه عطفی در تاریخ روایتهای ابرقهرمانی بدل ساخت.
تانوس، شخصیت اصلی قصه بود نه انتقام جویان
با وجود اینکه همه ابرقهرمانان اصلی MCU در فیلم Avengers: Infinity War گرد هم آمده بودند، این جاش برولین (Josh Brolin) در نقش تانوس بود که عملاً به عنوان شخصیت اصلی Infinity War معرفی میشود. در دل تاریکیِ ماموریتش برای پایان دادن به نیمی از حیات در سراسر جهان، او صادقانه باور دارد این کار زندگی نیمه باقی مانده را بهبود بخشیده و نجات خواهد داد؛ عمق احساسیای که برای یک شخصیت ابرشرور به نمایش گذاشته شد؛ شخصیتی که طرفداران MCU سالها در انتظار خروجش از سایه بودند و هنوز هم هیچ شروری حتی کانگ فاتح نتوانسته به گرد پای او برسد. هر چند، طرفداران امیدوارند دکتر دووم با نقش آفرینی رابرت داونی جونیور (Robert Downey Jr) بتواند این طلسم را بکشند.
هر لحظه از داستان تحت تاثیر تانوس و اقدامات او شکل میگیرد؛ بهگونهای که انتقام جویان مجبور میشوند تا جایی که میتوانند به کنشهای بیرحمانه او در مسیر به دست آوردن تمام سنگهای ابدیت واکنش نشان دهند. نمایش تانوس در MCU به عنوان یک فاتح پوچ گرا، همانطور که در کمیک بوکها تصویر شده بود، بسیار سادهتر و آسانتر بود. اما تصمیم استودیو مارول و برادران روسو (Russo Brothers) برای وارونه کردن روایت و قرار دادن شخصیت شرور در جایگاه قهرمان با انگیزههای همدلانهتر و حتی منطقی، تصمیمی درخشان بود.
تنها نکته منفی این است که بازگرداندن نقش قهرمان اصلی به انتقام جویان در Avengers: Endgame موجب شد تانوس عمق و بُعدی را که در Infinity War به دست آورده بود، تقریباً از دست بدهد؛ همین اتفاق یکی از مواردی است که Endgame را ضعیفتر از برادر بزرگتر خود قرار میدهد.

اولین اتحاد تمام و کمال ابرقهرمانان
فیلم Avengers: Endgame با فهرست گستردهتر ابرقهرمانان خود و لحظات ویژهای که طرفداران را به وجد میآورد، به عنوان پایان حماسی خط داستانی Infinity Saga ابعادی بزرگتر پیدا میکند. با این حال، میتوان گفت Avengers: Infinity War روایتی منسجمتر داشته و همچنین از شلوغی کمتری رنج میبرد. با این اوصاف، یکی از بهترین کارهایی که هر دو فیلم انجام میدهند، تقسیم ابرقهرمانان در جبهههای مختلف نبرد و نمایش اتفاقات بصورت موازی است؛ هر چند میتوان ادعا کرد که Infinity War این کار را بهتر انجام داد.
در Infinity War، مرد آهنی، مرد عنکبوتی و دکتر استرنج با برخی از اعضای محافظان کهکشان (Guardians of the Galaxy) روبرو میشوند؛ جایی که تلاش میکنند دستکش ابدیت را از بین ببرند و از سنگ زمان محافظت کنند. در همین حال، دیگر اعضای انتقام جویان در واکاندا آخرین مقاومت خود را در برابر فرقه فرزندان تانوس و هیولاهای تایتان دیوانه نشان میدهند، در حالی که از سنگ ذهن در سر ویژن محافظت میکنند. همزمان، میبینیم که ثور همراه با راکت و گروت ماموریت دارد سلاحی تازه بسازد که بتواند تانوس را نابود کند. او سپس به دیگر انتقام جویان در واکاندا میپیوندد و یکی از حماسیترین لحظات تمام MCU را رقم میزند؛ جایی که خدای رعد با ورود خود به ابرقهرمانان امیدی تازه برای ادامه نبرد میبخشد (حداقل تا پیش از رسیدن تانوس به نبرد و برگرداندن ورق به ضرر نسل بشر).
با این حال، نحوه روایت Avengers: Infinity War در پرش میان خطهای داستانی مختلف و گرد هم آمدن تعداد زیادی ابرقهرمان برای نخستین بار، تعادلی شگفت انگیز داشت؛ با ریتمی عالی که به ویژه در نزدیکی رسیدن تانوس به هدفش و افزایش خطرات، بیشتر خودنمایی میکرد.
حفظ تعادل
یکی از نکات برجستهای که منتقدان بارها درباره Avengers: Infinity War به آن اشاره کردهاند، توانایی فیلم در مدیریت تعداد بسیار زیاد ابرقهرمانان است؛ بدون آنکه تمرکز اصلی از بین برود. هر شخصیت به سهم خود مجال دیده شدن پیدا میکند اما محوریت روایت همچنان بر تانوس باقی میماند. او نه تنها یک ابرشرور معمولی برای مقابله نیست، بلکه در بسیاری از لحظات به «قهرمان منفی» داستان تبدیل میشود؛ کسی که روایت از زاویه دید او پیش رفته و مخاطب با انگیزهها و تضادهای درونیاش مواجه میشود. همین ساختار باعث شد منتقدان از Infinity War به عنوان فیلمی عمیقتر و متفاوتتر از دیگر آثار ابرقهرمانی یاد کنند.
تمرکز بر شخصیت منفی همچنین به مخاطبان امکان میدهد انگیزههای تانوس را نه صرفاً به عنوان دشمن، بلکه به عنوان فردی که باور دارد در مسیر درست قدم برمیدارد، درک کنند. این نگاه لایههای اخلاقی پیچیدهتری به داستان بخشیده و فیلم را از یک اثر صرفاً سرگرم کننده فراتر میبرد. در حالی که Avengers: Endgame بیشتر وقت خود را صرف جمع کردن پیامدهای Infinity War و بستن خطوط داستانی باز میکند، این جنبه عمیق در آن کمتر دیده میشود. از نگاه منتقدان، Infinity War به مراتب جسورانهتر و نوآورانهتر عمل کرده و با برجسته کردن شخصیت ابرشرور، روایتی متفاوت و ماندگار خلق کرده است.

پرده سومی ویرانگر و شوکه کننده
هیچ کدام از فیلمهای انتقام جویان پایانی تاثیرگذار و ویرانگیر (از جهت مثبت) به اندازه Avengers: Infinity War نداشتند. در سه فیلم دیگر انتقام جویان، همیشه روز با پیروزی ابرقهرمانان بازمانده و شکست شخصیت ابرشرور به پایان میرسید. اما در Infinity War اوضاع کاملاً متفاوت است. تانوس پیروز میدان است؛ او هر شش سنگ ابدیت را به دست میآورد و حتی پس از آنکه ثور با استورم بریکر تلاش میکند او را از پا درآورد و شکست میخورد، با یک بشکن سرنوشتساز کار خود را به انجام میرساند.
این لحظه به شدت تکان دهنده است و وقتی میبینیم ابرقهرمانان محبوب MCU یکی پس از دیگری به غبار تبدیل میشوند، حتی بیرحمانهتر جلوه میکند. به ویژه در اولین تماشا، زمانی که نمیدانستیم چه کسی زنده میماند و چه کسی محو میشود، هر بار که یکی از ابرقهرمانان به غبار بدل میشد، دل شکستگی وصف ناپذیری ایجاد میکرد. یکی پس از دیگری، از دست دادن آن همه برقهرمان ضربهای سهمگین بود تا جایی که فیلم سرانجام با تصویری از تانوس در آرامش و رضایت پایان مییابد؛ راضی از اینکه ماموریتش به پایان (ظاهراً اجتناب ناپذیر) رسیده است. هیچ فیلم دیگری در MCU مخاطبانش را با چنین شوک سنگینی (و چنین یک پایان معلق بزرگ) روبرو نکرده است.
چنین پایان بهت آوری، یکی دیگر از دلایل اصلی است که بسیاری از منتقدان و مخاطبان باور دارند Infinity War بهترین فیلم انتقام جویان است؛ چرا که پرده پایانی آن به وضوح بلندپروازانهترین روایت را داشته و نتیجه گویای همه چیز است.
ارتباط تنگاتنگ Infinity War و Endgame
با همه دستاوردهایی که فیلم Avengers: Endgame به آنها رسید، تا حدود زیادی قابل درک است چرا بسیاری از طرفداران مارول مایلاند چهارمین فیلم انتقام جویان را بهترین اثر سینمایی بدانند. اما اگر Avengers: Infinity War به آن شکل درخشان پایان نمییافت، آیا Endgame همچنان تا این حد مورد ستایش قرار میگرفت؟ درست است که Endgame پایانی رضایت بخش و سرشار از بار احساسی برای تمام Infinity Saga به ارمغان آورد اما Infinity War بیتردید داستان جسورانهتری را روایت میکند. در Infinity War این اجازه داده شد که ابرقهرمانان ببازند و همین شکست بنیانی شد برای بازگشتی باشکوه و پیروزمندانه در Endgame؛ جایی که در نهایت همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد. حتی مرگهایی که در اثر مزبور اتفاق افتاد، به قدری عالی رخ دادند که بسیاری از طرفداران تمایلی به بازگشتشان ندارند تا میراث این شخصیتها دست نخورده باقی بماند. البته که شکستهای اخیر مارول، حس نیاز نسبت به بازگشت ستارههای محبوب و شخصیتهای قدیمی را پررنگ کرده است.
برای بسیاری از منتقدان و مخاطبان هیچ شکی وجود ندارد که Avengers: Infinity War جسورانهترین فیلم انتقام جویان است؛ با ریتمی عالی و اجرای بینظیر در مضامینش، آن هم به لطف انتخاب غیرمتعارف یک شخصیت شرور به عنوان قهرمان داستان. این ویژگی بدون تردید سومین فیلم اونجرز را به بهترین اثر MCU از دید بسیاری بدل میکند.

توضیحات گیج کننده
یکی از نقدهای مهمی که به Avengers: Endgame وارد شده، پیچیدگیهای نسبی آن در بخشهایی مانند سفر در زمان و تغییر مکرر قوانین است؛ مسائلی که گاهی این تصور را ایجاد میکند برخی عناصر تنها برای خلق موقعیتهای دراماتیک سادهتر طراحی شدهاند. در مقابل، Avengers: Infinity War روایتی مستقیمتر و منسجمتر دارد: تهدیدی در حال رشد، ابرقهرمانانی که واکنش نشان میدهند و تمرکزی روشن بر جلوگیری از دستیابی تانوس به سنگها. منتقدان تاکید کردهاند این خط داستانی فاقد پیچیدگیهای غیرضروری بوده و از این رو انسجام بیشتری نسبت به Endgame دارد.
این انسجام روایی باعث میشود که مخاطب راحتتر در جریان داستان غوطهور شده و حس نکند فیلم صرفاً برای طرفداران قدیمی طراحی شده است. روایت با ریتمی روان رو به جلو حرکت میکند و همین امر به افزایش کشش در صحنههای اکشن و لحظات تعلیق آمیز کمک میکند. وقتی خطرات به وضوح مشخصاند و ابرقهرمانان واقعاً در معرض تهدید قرار دارند، تعلیق طبیعی داستان پررنگتر میشود. منتقدان این ویژگی را یکی از نقاط قوت برجسته Avengers: Infinity War دانستهاند؛ عاملی که تجربه تماشای فیلم را هم سادهتر و هم تأثیرگذارتر کرده است. جدا از قوانین گمراه کننده سفر در زمان، در Avengers: Endgame با قوانینی مرتبط با مولتی ورس مواجه میشویم که در آثار بعدی بارها و بارها نقض شدند. این موضوع زمانی که در حال تماشای Endgame برای دفعات بعد هستند، حسی منفی در مخاطب ایجاد کرده و باعث میشود ضعف داستان بیشتر به چشم بیاید. در صورتی که حافظهتان یاری نمیکند، توصیه میکنیم حتما این مقاله را مطالعه کنید.
به نظر شما، Avengers: Infinity War یا Avengers: Endgame باید لقب بهترین فیلم انتقام جویان را با خود یدک بکشد؟ دلایل خود را با دیگران کاربران رسانه سرگرمی در بخش کامنتها در میان بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید