با اینکه پایتخت ۶ رسما به یک فاجعهی تمام عیار تبدیل شده بود، هنوز چند درصدی احتمال میدادیم تا در دو قسمت پایانی حداقل خندهای از بابت تماشای ماجراهای نقی و خانوادهاش روی لبمان نقش ببندد اما چیزی که روی صورتمان نقش بست نه تنها لبخند نبود، بلکه اخمی بود که از سر ناراحتی، روی پیشانیمان حک شد. سریال پایتخت 6 از آن چیزی که فکرش را میکردیم، بدتر شد و ساخت دو قسمت جدید پایتخت علنا تیر خلاصی بود که سیروس مقدم به این محصول پرطرفدار تلویزیونی زد. به گونهای که پس از تماشای تیتراژ قسمت پایانی آرزو میکردیم ای کاش اصلا پایتخت جدیدی ساخته نمیشد و با همان سکانس پایانی قسمت پیشینی که سال گذشته تماشا کرده بودیم، با خانوادهی نقی معمولی برای همیشه بدرود میگفتیم.
به قهقهرا رفتن یعنی اینکه یک سریال با قصهای ساده و دلنشین در نهایت تبدیل شد به یک محصول سراسر تبلیغاتی
به قهقهرا رفتن یعنی اینکه یک سریال با قصهای ساده و دلنشین در نهایت تبدیل شد به یک محصول سراسر تبلیغاتی که در راستای به اصطلاح فرهنگی حرکت میکند. البته این حرکت به جای اینکه رو به جلو باشد، دقیقا برعکس و به سمت عقب است. در دو قسمت پایانی میبینیم که نقی به اتهام قتل پدر زنش به دلیل انتقال ویروس کرونا در دادگاه جواب پس میدهد. همین طرح داستانی به قدری احمقانه، مصنوعی و غیرقابل باور است که هر آنچه به این ماجرا ربط پیدا میکند نیز مضحک است. از سوی دیگر ایفای نقش بهرام افشاری در نقش بهتاش و نه شخصیتپردازیاش، تنها عاملی است که میتوان آن را «مثبت» قلمداد کرد! محسن تنابنده بینهایت تلاش میکند تا مخاطب را با ادا و اطوارهای همیشگیاش بخنداند اما بیننده باید دقیقا به چه چیزی بخندد؟ به شکل و قیافهی مصنوعی بازیگرها یا داستانی که چفت و بست ندارد؟ یا شاید هم به حماقتهایی که از سر کل شخصیتها سر میزند؟ حذف بازیگرهای سارا و نیکا را به فال نیک گرفتیم اما در این دو قسمت پایانی، هر بازیگری به ساز خودش میرقصد و اصلا احساس نمیکنیم کسی در این میان به بازیگرها خط میدهد که چگونه جلوی دوربین رفتار کنند. نه حس میشود که کارگردانی در صحنه حضور دارد و نه بازیگردانی. گویا محسن تنابنده و دیگران دور هم جمع شدهاند تا صرفا چیزی برای عید ضبط کنند.
سریال به آن خوبی و جذابی را تبدیل کردهاند به یک محصول تبلیغاتی و مانیفست که مثلا بیننده تحت تاثیر اتفاقات داستانی، ویروس کرونا را جدی گرفته و پروتکلهای بهداشتی را جدی بگیرد. سعی کردهاند تا رویدادهایی که نقی و خانوادهاش در پایان سریال تجربه میکنند، در همین زمان حال حاضرِ این روزهای ایران رقم بخورد تا سریال واقعگرایانه باشد، اما چیزی که میبینیم نه تنها واقعگرایانه نیست که بیشتر تصنعی و احمقانه است. چرا در سریال به بیکار شدن مردم، تورم، گرانی لجام گسیخته و سایر موارد اشاره نمیشود؟ دم خروس را باور کنیم یا قسمت حضرت عباس را؟
باید به عوامل دست اندر کار سریال پایتخت 6 مدال افتخار داد؛ چراکه بعید میبینم گروه یا تیمی در مقیاس جهانی بتواند اینگونه یک اثر بسیار موفق، محبوب و پرطرفدار را در طول شش فصل به یک محصول سطحی، مشمئزکننده و سراسر تبلیغاتی تبدیل کند.