فیلم Never Rarely Sometimes Always

نقد فیلم Never Rarely Sometimes Always – هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه

مکث‌ها و سکوت‌ها

1%
  • 0/10
نقد فیلم Never Rarely Sometimes Always – هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه ۱ ۱۱ دی ۱۳۹۹ بررسی فیلم‌های خارجی کپی لینک

فیلم Never Rarely Sometimes Always پس از موفقیت در جشنواره‌ی برلین و کسب خرس نقره‌ای، بیش از پیش بر سر زبان‌ها افتاد. فیلمی که اکرانش را در جشنواره‌ی ساندس آغاز کرده بود حالا در فصل جوایز می‌تواند شانس زیادی برای کسب عناوین اصلی داشته باشد. فیلمی که بی‌شک از مهم‌ترین آثار سال است.

فيلم Never Rarely Sometimes Always فيلم تصوير است نه ديالوگ‌. عجيب است يکی از کم ديالوگ‌ترين فيلم‌هايی که در سال‌های اخير ديده‌ام اينقدر در روایت قصه‌اش دقیق بوده و درست روایت شده. فيلم حتی بدون هيچ مونولوگی در پنج دقيقه‌‌ی ابتدايی، شخصيت اصلی‌اش را درست برای ما پرداخت می‌کند؛ آوازخواندن‌، مسخره شدن و يک حرکت عمودی از بالا به پايين روی بدن دختر و نشان دادن برآمدگی شکمش و بعد چند نمای تاريک و در تنهایی، چون قلابی ما را به فضای داخل داستان می‌کشاند و آرزوها، ترس‌ها و نگرانی‌های شخصيت اصلی را برای ما ترسيم می‌کند. لحظات ابتدایی فیلم Never Rarly Sometimes Always من را به یاد lady Bird گرتا گرویگ انداخت. آن جا، در میانه‌ی فیلم البته، ما با یک صحنه‌ی اجرای مدرسه‌ای طرفیم که شخصیت اصلی فیلم با بازی سروشا رونان یک اجرای خیلی ساده و نه خاص، در بین دیگر شرکت کنندگان دارد. در آن جا این سکانس، نمایشی از معمولی بودن دختر قصه است. در هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه اما این صحنه نه برای القای حس معمولی یا خاص بودن که برای ترسیم یک هشدار است؛ هر کدام از دختر/ پسر‌های این مراسم می‌توانستند جای آتام باشند و شاید هم هستند. این صحنه بخشی از بازی بزرگ الیزا هیتمن، کارگردان اثر، است برای تحریک احساسات ما و درگیرکردن ما در سرنوشت یکی از هزاران دختری که می‌توانستیم شنونده قصه‌شان باشیم.

فیلم Never Rarely Sometimes Always
فیلم با بازی خیره‌کننده‌ی این دو نفر پیش می‌رود، بازی با سکوت و چگونگی ادای دیالوگ و مکث‌ها

دو نقش اصلی فیلم با بازی قدرتمند سيدنی فلانيگان و تالیا رایدر بازی با سکوت و مکث‌های مکرر است. هم‌نشینی فیلمنامه‌ی پرجزئیات و لحن ملودرام دیالوگ‌های هیتمن با استعداد باورنکردنی یکی از خوش‌قریحه‌ترین بازیگران سال‌های اخیر، بعید است شما را یک لحظه از تماشای داستان منصرف کند. ظرافت بازی بازیگران حس و حالی چون ديدن يک مستند را القا می‌کند؛ مستندی با موضوعی اساسی در جهان معاصر و يکی از جدی‌ترين مسائل زنان در سال‌های اخير؛ سقط جنين.

آيا فيلم Never Rarely Sometimes Always يک فيلم زنانه است؟ قطعا. آيا فیلمی ضد مرد است؟ می‌تواند باشد

از اصلی‌ترین سوالاتی که پس از مواجهه با فیلم پیش می‌آید رابطه‌‌ی اثر با دنیای مردانه است. آيا فيلم Never Rarely Sometimes Always يک فيلم زنانه است؟ قطعا. آيا فیلمی ضد مرد است؟ می‌تواند باشد. هيچ جلوه‌ای از يک مرد خوب در قصه نيست؛‌ نه پدرخوانده‌ی آتام که انگار دائم‌الخمر و انسانی بی‌اخلاق و هرزرفته است و نه حتی پسری که در انتهای فيلم ناجی دختران مانده در نیو یورک می‌شود. کمک او برای تهيه‌ی پول بليط بيشتر برای ارضای تمايلاتش است تا بخششی صادقانه برای نجات انسانی دیگر. از ابتدای داستان و مسخره شدن آتام توسط گروهی از پسران تا بوسيدن دست دختران در فروشگاهی که آتام و اسکیلار در آن کار می‌کنند و حتی سکانس تعرض مرد در متروی نیویورک، همگی شاهدی بر اين ادعا هستند و مهم‌تر از همه فاش نشدن نام یا شخصیت فردی است که با آتام در رابطه بوده، انگار که او هر کسی می‌توانسته باشد مهم این است که مرد بوده. در جايی از فيلم هم اسکالیر از آتام می‌پرسد تا حالا نشده آرزو کنی کاش پسر بودی؟ و آتام پاسخ می‌دهد: هميشه. فیلم هیچ امید یا نشانه‌ای از وجود یک مرد خوب در قصه ندارد. این مسئله گرچه ممکن است به واسطه‌ی راه افتادن جنبش‌های فمینیستی اخیر به مذاق جشنواره‌ها خوش بیاید اما قطعا تا حدی فیلم را از واقعیت دور می‌کند.

فيلم  Never Rarely Sometimes Always بدون احساس نياز به انتقال اطلاعاتی بيشتر به مخاطب، دو دختر را راهی سفری در نيويورک برای سقط جنين می‌کند، سفری که قرار بوده يک روز طول بکشد اما، همانند بقیه‌ی چیز‌های زندگی این دختران، آنطور که برنامه ريزی‌ شده پيش نمی‌رود. فيلم بر خلاف قصه‌های مشابه‌اش، افراطی از خود در نمايش صحنه‌ی‌‌های جنسی نشان نمی‌دهد و فقط سعی می‌کند در چهارچوب قواعد خودساخته‌اش داستان را روايت کند؛ بی کم و کاست.

همانطور که در ابتدا اشاره کردم اکثر اطلاعات از طريق تصاوير به ما منتقل می‌شوند که اوجش رابطه‌ی قابل درک و احساسی آتام و اسکیلار است. اتفاقی که در حيطه‌ی کلمات نياز به واژه‌‌های زيادی داشت تا ما را درگير و همراه رابطه‌ی اين دو نفر کند حالا به لطف تصاوير، الیزا هيتمن ما را در وسط کشف و شهودی از رابطه‌ی دو انسان (يکی در حال کمک به ديگری) قرار می‌دهد که يکی از نقاط عطف قصه است. سر گذاشتن روی شانه، کنار هم قدم زدن،‌ آرایش کردن و نحوه‌ی رد و بدل کردن نگاه‌ها،‌ با نبوغی شگرف به کار گرفته‌ شده‌اند تا صحنه‌های فیلم هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه مجالی برای هنرمندی بازیگران باشد.

در سکانس مطب دکتر مشاور در نیویورک، که به واقع‌گراترين حالت ممکن تصويربرداری و اجر شده، شاهد برون‌ريزی و اعتراف آتام هستیم. زن مشاور (که برای مستندتر کردن صحنه از يک زن روانشناس واقعی استفاده شده) از آتام می‌خواهد تا در جواب به سوالاتی در رابطه با خود و روابطش از جملاتی چون هرگز، به ندرت، گاهی و هميشه استفاده کند و سيدنی فلانيگان -که اميدوارم در فصل جوايز، بخت يارش باشد- در اينجا برای اولين بار در طول فيلم احساساتش را برون می‌ریزد و اشک‌ریزان هر بار یکی از چهارکلمه را برای توصیف شرایطش انتخاب می‌کند.

فیلم Never Rarely Sometimes Always
این صحنه از فیلم را مقایسه کنید با سکانس ماندگار فیلم Master و بازی و برون‌ریزی شخصیت واکین فینیکس در تقابل با مرشدش؛ نحوه‌ی بیان، تغییر لحظه‌ای حالات صورت و استفاده از حرکات سر و چشم در هر دو سکانس استادانه است

اوج لحظات دراماتیک داستان و نقطه‌ی عزیمت فیلم از اثری جشنواره‌ای به فیلمی لایق توجه و تماشا در آخر داستان و جايی است که اسکیلار وارد رابطه‌ای اجباری با پسری برای تهيه‌ی مخارج سفر شده و آتام پس از مدتی از پشت ستون آرام دست دوستش را می‌فشارد. غم، اندوه و احساس حقارت دختران اینجا کامل می‌شود. آتام که خودش قبل‌تر دچار حمله‌ی شدیدتری از طرف مردان شده این‌بار سعی می‌کند تا مرهمی برای اسکیلار باشد.
رساله‌ی جامعه‌شناسانه‌ی اليزا هيتمن هم در همين سکانس کامل می‌شود: انگار او تقابل با مردان را در چنين جامعه‌ی منحرف، مردسالار و ضد زنی عملی نمی‌داند و تنها توصيه‌اش همبستگی و پشتیبانی زنان از یکدیگر است. در نهایت برای درک بهتر داستان باید به صحنه‌ی آغازین برگردیم و آوازی که آتام می‌خواند که با ظرافتی بی‌اندازه در فیلمنامه گنجانده شده و دارای مضمون وابستگی عاشق به معشوق و ناتوانی از رد کردن درخواست‌های معشوق – در اینجا مرد – است؛ تمام فیلم، بازتاب این ناتوانی است.

فیلم Never Rarely Sometimes Always از دراماتیک‌ترین فیلم‌های سال است که نبوغ خاصی در به بازی گرفتن احساسات مخاطب و همراه کردن او دارد. فیلمی سرشار از زنانگی که لایه‌ی دیگری از دشواری‌های زن بودن را برای ما به نمایش می‌گذارد.


7 خوب
فیلم Never Rarely Sometimes Always از دراماتیک‌ترین فیلم‌های سال است که نبوغ خاصی در به بازی گرفتن احساسات مخاطب و همراه کردن او دارد. فیلمی سرشار از زنانگی که لایه‌ی دیگری از دشواری‌های زن بودن را برای ما به نمایش می‌گذارد.
  • عملکرد خیره‌کننده دو بازیگر جوانِ فیلم
  • فیلمنامه‌ای چفت و بست‌دار
  • حرکت آرام و آهنگین دوربین در نماهای متحرک
  • نگاهی تک بعدی به مردان جامعه
  • کات‌های اضافی که در برخی سکانس‌ها ریتم را از بین می‌برند

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments