فیلم Guns Akimbo با هنرنمایی دنیل ردکلیف، به قدری با ریتم سریع و جذابش شما را محو داستان میکند که پس از اتمام فیلم، انگشت به دهان میمانید که چطور یک داستان و روایتی احمقانه توانسته شما را ۹۰ دقیقه سرگرم کند!
فیلم «گانز آکیمبو» از اول قرار نبوده که یک اثر فاخر باشد؛ داستان چند لایه و فضاسازی تیره و تاریکی هم ندارد که به واسطهی این عناصر، به یک فیلم ماندگار و تحسینبرانگیز تبدیل شود. در واقع به همان اندازه که اسم فیلم عجیب و غریب و چهبسا احمقانه است، پیرنگ کلی ماجرا و روایتش نیز به همین ترتیب دنبال می شود. گانز آکیمبو، دومین فیلم سینمایی بلند «جیسون لی هاودن» است که در سینمای کنونی، رنگ و لعاب جذابی دارد. اگر به کارنامهی سینمایی کارگردان نگاهی بیندازید، متوجه خواهید شد که تبحر اصلی جیسون هاودن در خلق جلوههای بصری ناب است؛ چرا که در کارنامهی هاودن، فیلمهای قابل توجه و مهمی مثل ولورین (The Wolverine) و انتقامجویان (The Avengers) مشاهده میشود.
فیلمساز از حرفه و مهارت اصلی خودش یعنی ایجاد جلوههای بصری متنوع، برای تولید فیلم گانز آکیمبو به خوبی استفاده میکند. ماجرای گانز آکیمبو دربارهی پسری به اسم «مایلز» است؛ او در یک شرکت بازیسازی نه چندان معروف آمریکایی، به عنوان بازیساز کار میکند. مایلز زندگی چندان جالبی ندارد و برای تخلیهی روحی خودش، پشت سیستمش به ترول بازیکنهای یک بازی آنلاین به اسم «اسکیزم» دست میزند. اسکیزم یک بازی واقعی است که بنیانگذارهایش، قاتل و افراد روانی را در قالب یک بازی خشونتآمیز، در دنیای واقعی به جان هم میاندازند و در این میان، یکی باید فرد دیگری را از پا در بیاورد. اسکیزم طرفداران زیادی دارد چون تهیهکنندههای ناشناس و پولدارِ پشت این بازی عجیب، با تعبیهی یک سرویس نظارتی گسترده، بازی را در بستر اینترنت به صورت آنلاین استریم میکنند؛ به همین سبب، اسکیزم رفته رفته پرطرفدار شده و مایلز در ابتدای داستان، از این موضوع اطلاعات چندان درستی ندارد. مایلز با فحاشی و توهین به دیگر بازیکنهای اسکیزم، خودش را ناخواسته وارد جریانی کابوسوار میکند که ظاهرا پایانی ندارد.
جذابیت گانز آکیمبو از زمانی آغاز میشود که مایلز وارد جریان بازی اسکیزم میشود. شخصیت منفیِ این فیلم یعنی «ریکتور» و افرادش، دو سلاح را به دستهای مایلز میدوزند. در این میان مایلز هم باید با این چالش دست و پنجه نرم کند و هم از دستِ یک قاتل دیگر به اسم «نیکس» پا به فرار بگذارد. دنیل ردکلیف در نقش مایلز توانسته حماقت و بلاهت موجود در شخصیت مایلز را به خوبی نشان دهد. مایلز هم مثل دیگر شخصیتهای این داستان، یک احمق به تمام عیار است که از سر نادانی خودش، وارد جریانات اسکیزم میشود. مواجه شدن مایلز با رقیب مونث این جریان، در کنار دردسرهایش با دستان دوخته شده به سلاح، لحظات شاد و مفرحی برای شما به ارمغان میآورد. اگر دلتان میخواهد از فیلم گانز آکیمبو لذت ببرید، باید سطح انتظارات خودتان را در همین حد پایین بیاورید؛ در غیر این صورت گانز آکیمبو از جنبهی فنی نه تنها حرف خاصی برای گفتن ندارد، بلکه از ایرادات ریز و درشتی رنج میبرد که اگر از جنبهی هنری به پای فیلم بنشینید، قطع به یقین از نقطه نظر کیفی و فنی، از این فیلم ناامید میشوید.
گانز آکیمبو هر چقدر ایراد داشته باشد، در نمایش خشونت به همراه رگههایی از طنز، آن هم با دوز زیاد غوغا میکند
گانز آکیمبو از لحاظ روایت داستانی چنگی به دل نمیزند؛ برای نمونه از ساز و کار بازی اسکیزم اطلاعات چندان زیادی به بیننده ارائه نمیشود. چه افرادی پشت این بازی عجیب حضور دارند؟ چرا و چگونه این بازی خشن، همهگیر شده؟ اصلا چرا کسی نتوانسته جلوی اپیدمی اسکیزم را در مقیاس کشوری بگیرد؟ اگر به دنبال «چرایی» هر اتفاق در این فیلم بگردید، به احتمال زیاد فیلم در جلب رضایت شما ناتوان عمل میکند. سوای این ماجرا، نحوهی روایت نیز به قدری تند و سریع است که اصلا امان پیدا نمیکنید تا شخصیتهای قصه را بیشتر بشناسید و با آنها خو بگیرید. سناریویی که کارگردان توانسته به آن جان ببخشد، بیشتر به یک بازینامه شباهت دارد تا یک فیلمنامه! به این علت که در ۹۰ دقیقه از زمان فیلم، در اکثر اوقات با صحنههای اکشن زیادی همراه هستیم؛ صحنههایی که کارگردان به واسطهی آنها، بهزور در تلاش است تا ما را به تماشای ادامهی ماجرای فیلم ترغیب کند.
اگر از سامارا ویوینگ و دنیل ردکلیف – که به ترتیب ایفاگر نقشهای نیکس و مایلز هستند – فاکتور بگیریم، سایر بازیگرها حرف چندان خاصی جلوی دوربین ندارند و شخصیتهایشان پس از نمایش تیتراژ پایانی، یک بار برای همیشه فراموش میشوند. کارگردان در خلق معماهای داستانی نیز ناتوان است؛ معما و راز پشت پردهی انگیزهی «نیکس» در تجربهی بازی اسکیزم آنچنان قوی از آب در نمیآید و مخاطب به جز تماشای بدبختیهای مایلز و تقلایش برای زنده ماندن، دلیل دیگری برای سرگرم شدن و خندیدن پیدا نمیکند.
گانز آکیمبو هر چقدر ایراد داشته باشد، در نمایش خشونت به همراه رگههایی از طنز، آن هم با دوز زیاد غوغا میکند! مثل این میماند که کوئنتین تارانتینو در زنگ تفریح و اوقات فراغتش، یک فیلم شاد، مفرح و غیر جدی بسازد. از آنجایی که کارگردان فیلم گانز آکیمبو تجربهی چندان زیادی در زمینهی فیلمسازی ندارد، کمی دور از انصاف است که این فیلم را به باد انتقاد بگیریم؛ چرا که جیسون هاودن نیز گانز آکیمبو را چندان جدی نمیگیرد و به مخاطبش هم میفهماند که آن را جدی نگیرد! گانز آکیمبو را در حقیقت میتوان یک فیلم پاپ کورنی به شدت سرگرمکننده دانست که باید با چیپس و ماست به سراغش بروید! این فیلم نه قرار است معنای اخلاقی خاصی را به شما منتقل کند و نه اینکه در طول تاریخ سینما ماندگار شود. این فیلم صرفا ساخته شده تا شما از تماشای آن برای ۹۰ دقیقه لذت ببرید. البته اگر بتوانید با چرخشهای ۲۷۰ درجهای دوربین فیلم در اکثر صحنههای اکشن کنار بیایید و حس تهوع به شما دست ندهد!
تماشای فیلم Guns Akimbo برای علاقهمندان به ژانر اکشن، لحظات سرگرمکننده و مفرحی را فراهم میکند. هنرنمایی دنیل ردکلیف و سامارا ویوینگ در کنار جلوههای بصری بسیار زیاد و متنوع فیلم، از گانز آکیمبو یک اثر احمقانهی جذاب و تمام عیار میسازد! اثری که میتواند شما را به خوبی در طی ۹۰ دقیقه سرگرم کند.
- یک اثر سرگرمکننده
- صحنههای نمایشی جذاب و اکشن
- هنرنمایی قابل قبول دنیل ردکلیف و سامارا ویوینگ
- جلوههای بصری متنوع که به نسبت فضای فیلم، دیدنی از آب درآمده و به بار طنز ماجرا اضافه میکند
- روایت بسیار عجولانه و سریع
- چرخش بسیار زیاد و آزاردهندهی دوربین در اکثر صحنهها
- به غیر از دو بازیگر اصلی فیلم، سایر بازیگرها و شخصیتهایشان حرفی برای گفتن ندارند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید