فیلم Good Boys اثری است که گروه بازیگری آن را اغلب بچههای کم سن و سال تشکیل میدهند اما به هیچ عنوان برای مخاطب کم سن و سال مناسب نیست و اصلا برای این دسته از مخاطبها ساخته نشده است.
برای فیلم پسران خوب، درجهبندی R تعریف شده؛ به این معنا که این اثر برای مخاطب بزرگسال تهیه شده و هر فردی نباید پای این فیلم بنشیند. با این حال قصه دربارهی گروهی از بچههای نوجوان است که یا وارد سن بلوغ شدهاند یا در آستانهی این مرحله از زندگی هستند و ناخواسته تن به اتفاقات عجیبی میدهند؛ اتفاق و سلسله حوادثی که قرار است برای بیننده، لحظههای طنزی را ایجاد کند.
مضمون و تم فیلم پسران خوب، کودکانه است. فیلمساز هم با در نظر گرفتن همین مضمون، داستانی را پرورش میدهد که در واقع مختص به این گروه سنی است و اغلب برای افراد نوجوان جذاب به نظر میرسد. دنیایی را که فیلمساز جلوی دوربین نشان میدهد، کاملا در راستای جذب بچهها است. با این تفاسیر، مصالح داستانی همگی دست در دست هم میدهند تا برعکس، تنها مخاطب بزرگسال را راضی نگه دارند. بارزترین ایراد فیلم را که شما از همان سکانسهای ابتدایی تماشا میکنید، در همین ردهبندی اشتباهی است که به اقتضای فضاسازی اشتباه، برای فیلم تعریف میشود. مضمون فیلم در برابر ردهبندی بزرگسالانهی فیلم، پارادوکس عجیبی رقم میزند.
البته اینکه فیلم پسران خوب، در کشوری ساخته شده که قوانینش مطابق کشور ایران نیست، دست فیلمساز را باز نگه میدارد تا روی مسائل و دغدغههای نوجوانهای کشور آمریکا مانور دهد. قاعدتا کودکان آمریکاییها طعمِ لذتهای لحظهایِ جنسی و چه بسا استفاده از مواد مخدر و مشروبات الکلی را زودتر میچشند. این موارد را اشاره میکنیم تا اگر پای این فیلم نشستهاید، از تماشای محتواهایی از این قبیل تعجبزده نشوید. جین استوپینیسکی، کارگردان اوکراینی فیلم پسران خوب، اولین تجربهی خودش را در مقام کارگردان به کمک سث روگن به ثمر رسانده؛ فردی که در نمایش هزل، هیچ ابایی نداشته و در هیبت یک کمدین، برای خنداندن مخاطب دست به هر کاری میزند.
با این حال میوه و ثمرهی فیلم پسران خوب، نه آنچنان خوشمزه است که دلتان بخواهد به کسی معرفیاش کنید و نه آنچنان بد و زننده است که وسط ماجرا، فیلم را رها کنید. قصهای بیرمق از سه شخصیت مکس، لوکاس و ثور روایت میشود که دست به انجام کارهای عجیب و احمقانهای میزنند. آنچه مسلم است اگر سن این بچهها بیشتر بود، شخصیتپردازی ضعیف آنها مورد سرزنش بیشتری باید قرار میگرفت ولی هر چقدر هم شخصیتهای این سه بچه ضعیف است، با در نظر گرفتن سن و سال آنها، انگیزهی ابلهانهشان برای پیشبرد ماجرا تا حدی قابل اغماض و چشمپوشی است. به هر حال همگی در زمان بچگی دست به شیطنت و حماقتهایی زدهایم که شاید در حال حاضر، از به خاطر آوردن آن خاطرات شرمنده شویم. انگیزه و تا حدی رفتار کاراکترهای اصلی فیلم پسران خوب نیز حکایتی این چنینی دارد.
کارگردان این فیلم، نگاه دغدغهمندی ندارد؛ مسئلهی خاصی را بیان نمیکند و دنبال ارائه راه حلی برای رفع یک معضل خاص و مشخصی نیست. فیلمساز صرفا میخواهد چالشهای پیش روی کودکان آمریکایی را جلوی دوربین با دوز به نسبت بالایی از اغراق به نمایش بکشد. برای مثال دغدغهی مکس در ابتدای ماجرا صرفا در طرح دوستی و برقراری یک رابطهی عاشقانه با دختری به اسم بریسکلی است. ثور دلش میخواهد مثل بزرگسالها، رفتارهایی اغلب ناهنجار را در اجتماع نشان دهد؛ چون نمایش رفتارهای هنجارشکن مثل استعمال مشروب و مواد مخدر، به او حس قدرت کاذب میدهد. در این میان نفر سوم این گروه یعنی لوکاس، از جنبهی پرداخت شخصیتی بلاتکلیف است؛ بلاتکلیف و ول معطل از این بابت که شما به عنوان بیننده نمیتوانید بهخوبی این کودک را درک کنید. او در اغلب اوقات برای انجام یک سری از فعالیتها دو به شک رفتار میکند. در نهایت هم بدون هیچ پرداخت درست و حسابی، در پایان فیلم شخصیت خام و تک بعدیاش به یکباره تغییر پیدا میکند؛ یک چرخش ۱۸۰ درجهای که از دید بیننده، اصلا تاثیرگذار به نظر نمیرسد.
فیلمساز برای روایت داستانی، ایده جذابی دارد. او حتی در کنار خود، فردی به اسم ست روگن نیز در مقام تهیهکننده میبیند و همانطور که اشاره شد، او دستی در تولید پروژههای هالیوودی در سبک کمدی دارد. با این تفاسیر، خنده تنها زمانی روی لبهای شما مینشیند که تقریبا به تیتراژ پایانی فیلم نزدیک میشویم و از حوادثی که مدام کات میخورد، به خنده میافتیم. استوپنیسکی در روایت داستانی اولین فیلم خود دیر متوجه میشود که اثرش از لحاظ کمدی، حرفی برای گفتن ندارد. صحنههای طنز بیشتر به طرز تفکر اشتباه سه شخصیت اصلی ماجرا برمیگردد. این طرز تفکرهای کودکانه قرار است مخاطب بزرگسال را بهزور بخنداند.
فیلمساز صرفا میخواهد چالشهای پیش روی کودکان آمریکایی را جلوی دوربین با دوز به نسبت بالایی از اغراق به نمایش بکشد
فیلمساز اصلا به خودش از لحاظ رعایت تکنیکهای مختلف فیلمبرداری سخت نمیگیرد. گویا دلیلی هم نمیبیند که ساختار اولین اثر سینماییاش در خور یک اثر استاندارد سینمایی رایج در هالیوود باشد. به نظر میرسد که کارگردان، این فیلم را صرفا ساخته تا بینندهاش را برای مدت کوتاهی سرگرم کند. مشکل دقیقا اینجاست که تکلیف مخاطبهای این فیلم معلوم نیست. مخاطب چرا باید این فیلم را تماشا کند؟ به علت طنز نهچندان دلپذیر در بطن ماجرا؟ به خاطر ایفای نقش کودکانی که شخصیتهایشان جلوی لنز دوربین به خوبی شکل نمیگیرد؟ یا شاید هم روایت بیرمقِ ماجرا که در جذب مخاطب بهشدت الکن ظاهر میشود؟ اگر پاسخ درخوری برای این دسته از سوالها پیدا نمیکنید، پس تماشای این فیلم حتی صرفا برای سرگرم شدن ۹۰ دقیقهای نیز توجیهی ندارد.
شاید در حال حاضر این طرز تفکر برای شما پیش آمده که نویسنده، دیدگاه سختگیرانهای نسبت به یک فیلم در ژانر کمدی دارد. اگر نظرتان به این سمت و سو گرایش پیدا کرده، شما را ارجاع میدهم به یکی از بهترین آثار راب راینر در نقش کارگردان به اسم Stand By Me که تقریبا چارچوب و فرمت مشابهی با پسران خوب دارد. شخصیتهای اصلی قصهی هر دو فیلم، نوجوانهایی هستند که درگیر مسائل جدی و خطرناکی میشوند. هر دو فیلم برای مخاطب بزرگسال تهیه شده و در هر دو فیلم، روایت تقریبا مشابهی را تماشا میکنیم. با این اوصاف دستپروردهی راب راینر، از لحاظ اثرگذاری و شدت ماندگاری، به مراتب قویتر از فیلم پسران خوب ظاهر میشود. حتی با در نظر گرفتن این موضوع که فیلم راب راینر متعلق به ۳۵ سال پیش است، هنوز برای هواداران سینما تازگی دارد و اتفاقا بینندههای نوجوان نیز احتمالا از تماشایش لذت میبرند.
در مجموع فیلم Good Boys با روایت بیرمق داستانی و همچنین شخصیتپردازیهای ضعیفی که دارد، این توانایی را ندارد تا مخاطبش را بهدرستی سرگرم کند. کارگردان صرفا با تولید فیلمی سراسر هزل، یک ایدهی بهشدت جذاب و دوستداشتنی را در نطفه خفه میکند. برخلاف ردهبندی بزرگسالانهی فیلم، تماشای این اثر برای هیچ ردهبندی سنی از لحاظ کیفی و حتی سرگرمی توجیهپذیر نیست.
- یک ایدهی خوب
- دقایق پایانی به نسبت طنز
- شخصیتپردازیهای بسیار ضعیف به خصوص لوکاس
- روایت بیرمق از جنبهی کنش و واکنشهایی که در جذب مخاطب گیرا نیست
- استفادهی گسترده از تم کودکانه برای پیشبرد یک داستان با قالبی بزرگسالانه
- فیلم از لحاظ معنا و محتوا حرفی برای گفتن ندارد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید