فیلم Copshop که دو بازیگر شناخته شده در آن حضور دارند، عملا یکی از بدترین فیلمهای چند سال اخیر است. اثری که در ادامه دربارهاش صحبت میکنیم.
فیلم کاپ شاپ میخواهد یک ایدهی موش و گربه بازی را در قالب و فرم یک فیلم سینمایی جنایی و اکشن قرار دهد. خلاصه داستان فیلم کاپ شاپ را که نگاه میکنیم، کلیشهی خالصی است که میخواهد به هر نحوی شده خاص باشد. حضور یک آدمکش در یک فیلم جنایی نیازمندِ پرداخت است؛ یعنی این کاراکتر باید در حد و اندازهای باشد که بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم، اما به جز چند نمای مدیوم شات که میخواهد به شخصیت باب ابهت ببخشد، چیز دیگری نمیبینیم که دلمان به آن خوش باشد. از طرفی دیالوگها به حدی مضمحل و بد است که نبودنشان بهتر از بودشان میتوانست باشد. برای مثال در نقطهای از داستان بازیگر شماره ۱ به بازیگر شماره ۲ میگوید «چرا انقد کنجکاوی؟». در پاسخ هم میشنویم که بازیگر با آرامش خاصی میگوید «به خاطر حس کنجکاوی»! معلوم نیست چرا دیالوگها انقدر بد و ضعیف نوشته شدهاند اما میتوان خطوط زیادی را از گفتوگوها حذف کرد بدون آنکه لطمهای به روایت داستان زده شود. حداقل لطمهاش آنچنان چشمگیر نیست.
اینکه چرا باب میخواهد تدی را سر به نیست کند، یک علامت سوال بزرگ است. فیلم کاپ شاپ علنا جان به لبمان میکند تا اطلاعاتی هر چند مختصر به ما بدهد. تقریبا نیمی از زمان فیلم میگذرد تا بالاخره بفهمیم دو شخصیت اصلی داستان ماجرایشان از چه قرار است. در این میان افسر یانگ (با بازی الکسیس لودر) به عنوان شخص ثالث به داستان ورود میکند تا این فیلم، کمی بار معمایی به خود بگیرد، اما پر واضح است که روایتِ داستان از جانبِ تدی با اشکالاتی همراه است و تقریبا هر مخاطبی فارغ از سن و سالش میتواند حدس بزند کاسهای زیر نیمکاسهای است. البته نکتهی عجیبتر در فیلم کاپ شاپ اینجاست که چرا پلیسهای قصه بدون استثنا همگی یک مشت انسانهای خنگ و کودنی هستند که بیننده از تماشای رفتارهایشان حرص بخورد؟
از جنبهی بازیگری اگر جرارد باتلر در نقش باب ویدیک را از دیگر بازیگرها فاکتور بگیریم، سایر تیم بازیگری اصلا و ابدا عملکرد خوبی ندارند؛ از والری یانگ گرفته تا افسر هیوبر و حتی آنتونی لمب، همگی به شدت تصنعی جلوی دوربین بازی میکنند. فرانک گریلو که کم فیلم در کارنامهاش ندارد، اصلا به درد بازی در نقش تدی نمیخورد به چند دلیل. علت اول برمیگردد که ظاهر و استایل گریلو که باید در اغلب اوقات در نقش یک بزن بهادر باشد، نه یک فردِ دزد و کارچاقکنِ معمولی. تیپ بازیگریِ جرارد باتلر و فرانک گریلو به شدت شبیه به هم است و این یکسان بودنِ اکت بین دو بازیگر برای مخاطب جذاب نیست. بینندهی یک اثر سینمایی از تماشای ضد و نقیضها کنار یکدیگر لذت میبرد. جدا از شخصیتپردازیِ دو شخصیت مثبت و منفی در یک داستان، نوع ایفای نقشِ دو بازیگر هم باید با یکدیگر متفاوت باشد تا تقابلِ آنها از چشم بیننده لذتبخش و سرگرمکننده باشد.
از جنبهی کارگردانی نیز با اثری روبهرو هستیم به شدت سلیقهای که متاسفانه اگر بخواهیم به سلیقهی کارگردان هم نمره بدهیم، امتیاز حائز اهمیتی را دریافت نمیکند
از جنبهی کارگردانی نیز با اثری روبهرو هستیم به شدت سلیقهای که متاسفانه اگر بخواهیم به سلیقهی کارگردان هم نمره بدهیم، امتیاز حائز اهمیتی را دریافت نمیکند. حرکت دوربین و فیلمبرداری به قدری فاجعه است که اصلا فکری پشتِ نماها احساس نمیشود. وضعیتِ نورپردازی در بخش زندان نیز به گونهای است که چیز خاصی را تداعی نمیکند. نه حسِ خفقان و نه هیچ حسِ بد دیگری. فیلمساز به طرز عجیبی میخواسته کاپ شاپ، مقداری هم طنز باشد اما تدابیر کارگردان برای این مورد قابل قبول نیست. حضور شخصیتِ مریض و دیوانهای به اسم آنتونی لمب میتوانست ورق را کاملا برگرداند اما جدا از بازی بسیار ضعیفِ بازیگر مربوطه، آنچه که آزارمان میدهد صحنههایی است که باید بخندیم، اما چنین حسی در ما به وجود نمیآید. مثل این میماند کسی جوکِ بیمزهای تعریف کند و انتظار داشته باشد به آن جوک بخندیم. اگر چنین صحنههایی در فیلم کاپ شاپ وجود نداشت، شاید فضاسازی تیره و تاریک به دادِ این اثر میرسید. از طرفی دیگر علتِ علاقهی وافرِ کارگردان به استفاده از تکنیک اسلو موشن نیز مشخص نیست! هر از گاهی چنین چیزی را در برخی از سکانسها میبینیم. وقتی نه شخصیتْ پرداخت خوبی دارد، نه بازیگر عملکرد مناسبی، اسلو موشن کردن زمان نه تنها در القای هیچ حسی موثر نیست، بلکه پلان حالتی مضحکانه به خود میگیرد. این موضوع در لحظات پایانی و زمانی که والری یانگ میخواهد با سلاحش هدفگیری کند به شدت به چشم میآید.
یافتن نکته مثب در فیلم Copshop کار به شدت سختی است؛ اثری که میخواسته تنها مخاطبش را سرگرم کند، نه بار اکشن مناسبی دارد، نه خط داستانی جذاب و درگیرکنندهای و نه ایفای نقشهای به درد بخوری. کاپ شاپ اثر به شدت ضعیفی در ژانر جنایی و اکشن است که تماشا کردنش علنا توهین به شعور خودتان است!
- ریخت و قیافهی جرارد باتلر!
- سناریوی بد
- بازی بسیار بد
- کارگردانی بسیار بدتر از سناریو و بازیِ بازیگرها
- حس طنزی که به فیلم نساخته
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید