به عنوان مثال فیلم Doctor Strange را به یاد بیاورید که علی رغم اشکالات ریز و درشتش توانسته از حیث جذابیت و ریتم سناریو یک سر و گردن بالاتر از دیگر شخصیتهای مارول ظاهر شود. کاپیتان مارول این خصیصه را نیز ندارد و از لحاظ جذابیت حکم یک قرص دیازپام را دارد که به علت کشش نه چندان خوبِ سناریو، کم کم به یک خواب عمیق فرو میروید. هر چقدر از فیلمنامه و شخصیتپردازی ضعیف این فیلم بنالیم، اما نمیتوان از جلوههای بصری زیبا و چشمنواز این اثر غافل شد. ما همانند هر فیلم ابرقهرمانی دیگر، در این قصه نیز از حجم زیادی از انفجار و صحنههای اکشن شاید برای لحظاتی به وجد بیاییم. این مسئله نشان میدهد همچنان کمپانی مارول جهت تهیه یک اثر پر زرق و برق که گیشهها را دوباره تکان بدهد هیچ ابایی نداشته و همانند دیگر آثار این شرکت، جلوههای بصری فیلم کاپیتان مارول جای تحسین دارد.
هر چقدر شخصیت کاپیتان مارولِ جوان در قصه فیلم ضعف دارد، کاراکتر نیک فیوری، عضو سازمان شیلد به شدت دوستداشتنی از آب در آمده است
هر چقدر شخصیت کاپیتان مارولِ جوان در قصه فیلم ضعف دارد، کاراکتر نیک فیوری، عضو سازمان شیلد به شدت دوستداشتنی از آب در آمده است. البته در این قصه ما شاهد حضور فِلِرکِن نیز هستیم که به شخصه سکانسهای بامزه و طنز این فیلم را بیشتر به خاطر تعامل کاراکترهایی مثل نیک فیوری و فلرکن دوست دارم. جالب است بدانید در فیلم نام فلرکن به «گوس» عوض شده اما در کمیک نام این نژاد فضایی، چویی است که کارول این نام را به علت علاقهاش به کاراکتر چوباکا در سری جنگ ستارگان انتخاب کرد. فلرکنها جزو خطرناکترین هیولاهای دنیای مارول به شمار میروند اما در عین حال به دوستانی که پیدا میکنند به شدت وفادار هستند. با این حال در این قصه خلاف این موضوع را به چشم خود میبینیم و شاید تنها این صحنهها جزو لحظات ناب و دیدنی این فیلم محسوب کنیم.