برترین فیلمهای علمیتخیلی دهه ۹۰ میلادی که فراتر از زمان خود بودند
هنگامی که سینما آینده را پیشبینی کرد!
فیلمهای علمیتخیلی در دهه ۹۰ میلادی دست به کاری زدن که کمتر کسی حتی انتظارش را داشت؛ با روایتهایی هوشمندانه و تکنولوژیهایی فراتر از زمان خود، توانستند آینده را دقیقتر از بسیاری از پیشبینیها به تصویر بکشند. بعضی از این آثار به گونهای جلوتر از زمان خود بودند که هنوز هم با تماشای دوبارهشان، مخاطب را غافلگیر میکنند.
فیلمهای علمیتخیلی، همیشه به عنوان چشماندازی برای آنچه که قرار است در آینده رخ بدهد شناخته میشوند. در دهه ۱۹۹۰ میلادی، آثار متعددی در این ژانر تولید شدند که بهطرز شگفتانگیزی آیندهنگر و پیشرو بودند. با پیشرفت سینما و اضافه شدن المانهای مختلف به این هنر محبوب و پرمخاطب، ژانر علمیتخیلی به بستری مناسب برای روایت داستانهایی تخیلی و جذاب تبدیل شد؛ داستانهایی که اغلب روایت و بازتابی از زندگی در عصر کنونی بودند. این ژانر تا مدتها در حاشیه قرار داشت، چرا که بخش عمدهای از تولیدات آن در هالیوود به موضوعاتی همچون حملات بیگانگان یا سناریوهای آخرالزمانی ناشی از ترسهای دوران جنگ سرد میپرداخت.
با این وجود، پیشرفت سینما و فناوریهای حاضر، کمک کرد تا سطح فنی این آثار ارتقا پیدا کنند و از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد، ژانر علمیتخیلی عملا وارد جریان اصلی سینما شد و برخی از پرفروشترین آثار تاریخ سینما را پدید آورد. دهه ۹۰ میلادی را میتوان یکی از دوران اوج و شکوفایی این ژانر محبوب دانست. دورهای که در آن، بسیاری از فیلمها یا آینده را با دقتی قابل توجه پیشبینی کردند یا از لحاظ مفهومی بسیار جلوتر از زمان خود بودند.
نمسیس (Nemesis)
پیشدرآمدی بر آثار اکشن و علمیتخیلیهایی همچون ماتریکس
برخی از فیلمهای علمیتخیلی از آن جهت جزو آثار پیشرو محسوب میشوند که موفق به پیشبینی فناوریهای پیشرفته در آینده شدهاند؛ اما فیلمهایی همچون نمسیس (Nemesis) به این دلیل فراتر از زمان خود شناخته میشوند که روندهای فرهنگی و سبکهای رایج در فرهنگ عامه را پیش از فراگیر شدن به تصویر کشیدهاند.
در فیلم نمسیس، آلبرت پیون (Albert Pyun) کارگردان این اثر، با بودجهای اندک به خوبی توانسته است ترکیبی از اکشن پرهیجان و فضای سایبرپانکی را با یکدیگر ادغام کند. هرچند نمسیس هیچوقت اثری نبوده است که در حد جایزه معتبری مانند اسکار باشد اما از نظر سبک بصری و تلفیق کردن ژانرها، اثری پیشگام محسوب میشود که زمینهساز آثاری مانند ماتریکس (The Matrix) شد. قهرمانان با پالتوهای بلند چرمی، عینکهای آفتابی تیره و درگیر شدن در صحنههای تیراندازیهایی اغراقآمیز، تصویرگر فضایی هستند که بعدها در آثار بزرگتری نیز به چشم آمدند و جایگاه خود را تثبیت کردند. اگرچه نمیتوان ادعا کرد که ماتریکس به صورت مستقیم از نمسیس الهام گرفته است، اما بدون شک هر دو فیلم از منابع مشابهی الهام گرفتهاند.
واکنش زنجیروار (Chain Reaction)
اثری دلهرهآور و هیجانی با عناصر علمیتخیلی
در دهه ۹۰ میلادی، برخی آثار علمیتخیلی خارج از چارچوبهای رایج ژانر ساخته شدند. فیلم کمتر دیده شدهی واکنش زنجیروار (Chain Reaction) با بازی کیانو ریوز (Keanu Reeves)، بیشتر حال و هوای یک اثر دلهرهآور هیجانی را دارد تا اثری کلاسیک در ژانر علمیتخیلی. در این فیلم، ریوز نقش یک دانشمند را ایفا میکند که پس از ابداع منبعی کاملاً پایدار برای تولید انرژی پاک، بهنادرست به قتل متهم شده و تحت تعقیب قرار میگیرد.
با وجود پیچیدگیهای داستانی و حجم زیادی از اطلاعاتی که در طی فیلم برای مخاطبین ارائه شدند، این اثر در زمان اکران خود آنچنان مورد توجه قرار نگرفت. این فیلم در ارائه کردن عناصر علمیتخیلی نگاهی آیندهنگرانه داشت. مسئلهی انرژی پاک که در آن زمان هنوز دغدغهای فراگیر نبود، امروزه به یکی از چالشهای اصلی بشر تبدیل شده است.
چیرهدستی (Virtuosity)
روایتی اغراقآمیز درباره هوش مصنوعی و خطراتش
دهه ۹۰ میلادی، مملو از فیلمهایی بود که تلاش میکردند ژانرهای دیگر را با ژانر علمیتخیلی تلفیق کنند، فیلم چیرهدستی یا ذوق هنرپیشگی (Virtuosity) محصول سال ۱۹۹۵، از نمونههایی است که نادیده گرفته شده است. دنزل واشینگتن (Denzel Washington)، یکی از بازیگران برجسته هالیوودی، در نقش پلیسی ظاهر میشود که مأموریت دارد یک برنامهی رایانهای روانپریش را که توانسته است وارد جهان واقعی انسانها شود و دست به جنایت بزند را متوقف کند.
اگرچه فیلم چیرهدستی، ممکن است در نگاه اول اثری درام و پلیسی که با کلیشهها ادغام شده است، به نظر برسد اما در واقع هشداری جدی در مورد خطرات بالقوهی هوش مصنوعی ارائه میدهد. از مهمترین ضعفهای این اثر در دهه ۹۰ میلادی، شاید این بود که بسیار زودتر از آمادگی مخاطبان و فناوریهای بصری آن زمان تولید شده بود، و جلوههای ویژهی نسبتاً خام این اثر، تأثیرگذاری مفهومیاش را کاهش داد. با این وجود، هدف اصلی فیلم که درباره ادغام خطرناک و مرگبار فناوری و خشونت انسانی است، موضوعی را به تصویر میکشد که امروزه با رشد روزافزون هوش مصنوعی، بیش از پیش اهمیت یافته است.
روزهای عجیب (Strange Days)
جواهری از دهه 90 میلادی که مورد توجه قرار نگرفت
با توجه به حجم بالای ساخت فیلمهای علمیتخیلی در دهه ۹۰ میلادی، حتی برخی از پرهزینهترین آثار نیز از چشم مخاطبین دور ماندند. فیلم روزهای عجیب (Strange Days) به کارگردانی کاترین بیگلو (Kathryn Bigelow)، تصویری از آیندهای نزدیک را ارائه میدهد. جایی که در آن فناوری پیشرفتهای به افراد مختلف اجازه میدهد خاطرات دیگران را تجربه کنند. این فیلم با بهکارگیری هوشمندانه فناوریهای علمیتخیلی به شکلی غیرنمایشی و ظریف، روایتی هشداردهنده و عمیق ارائه میدهد.
این اثر با ظرافت و دقت بالایی، به خوبی ظهور شبکههای اجتماعی و جهانهای دیجیتالی که به یکدیگر متصل هستند را پیشبینی میکند. فناوریای که دراین اثر نمایش داده میشود، شباهت زیادی به شیوهی تعامل انسانها در فضای مجازی امروز دارد؛ جایی که افراد در آن به نحوی درگیر تجربهی غیرمستقیم زندگی دیگران هستند. این اثر به خوبی نشان میدهد که نیاز مدوام انسان به سرگرم شدن و هیجان، چگونه میتواند باعث فرسایش کیفیت زندگی شود. امروزه نیز با توجه به پیشرفتهای بیش از حد واقعیت مجازی، این پیام هشدارآمیز، از هر زمان دیگری واقعیتر به نظر میرسد.
جانی نومانیک (Johnny Mnemonic)
کیانو ریوز؛ ستاره درخشان فیلمهای علمیتخیلی دهه 90 میلادی
به فیلم جانی نومانیک (Johnny Mnemonic) فقط از جهت اینکه آینده را پیشبینی کرده است نباید توجه کرد، بلکه از این نظر از زمان خود فراتر بود که بازیگر توانمندی مانند کیانو ریوز را برای نخستینبار در نقشی که ترکیبی از اکشن و علمیتخیلی بود معرفی کرد. در این فیلم، او اطلاعاتی حیاتی را در ذهن خود ذخیره دارد که اگر بهموقع بازیابی نشود، جانش را تهدید خواهد کرد.
با وجود اینکه اقتباس سینمایی این اثر نتوانست به خوبی از داستان ویلیام گیبسون (William Gibson) بهره ببرد و استفاده کند، اما فیلم جانی نومانیک، از آنچه که در نگاه اول به نظر میرسد ارزشمندتر است. این اثر تنها چندسال پیش از موفقیت فیلم ماتریکس، نشان داد که کیانو ریوز یکی از ایدهآلترین هنرمندان برای ایفای چنین نقشهایی است. از سمت دیگر، این اثر با نگاهی آیندهنگر، اهمیت حیاتی ذخیرهسازی و امنیت دادهها را بهدرستی پیشبینی کرده بود.
پی (Pi)
ورود متفاوت دارن آرونوفسکی به ژانر علمیتخیلی
فیلم پی (Pi) به کارگردانی دارن آرونوفسکی (Darren Aronofsky)، اثری سیاه و سفید در دهه ۹۰ میلادی است که در میان فیلمهای علمیتخیلی آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است. با این وجود، نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که پی، یکی از هوشمندانهترین آثار سینمایی آن دوران است. داستان فیلم درباره ابررایانهای است که توانایی دستکاری کردن بازار بورس را دارد و حتی مفاهیم حساسی مانند مفاهیم الهی را نیز درک میکند.
این فیلم از عناصر علمیتخیلی بهعنوان بستری برای پرداختن به مفاهیمی چون سرمایهداری و معنویت بهره میبرد؛ پی با دقتی خاص، به خوبی پیشبینی میکند که چگونه فناوری میتواند باعث ایجاد هرجومرج و سوءاستفاده در بازارهای مالی منجر شود و چه تأثیری بر انسانزدایی از زندگی روزمره میتواند داشته باشد.
پلیس آهنی ۲ (RoboCop 2)
ادامهای برای موضوعات جدی اولین قسمت
در نگاه اول شاید اینگونه به نظر برسد که فیلم پلیس آهنی ۲ (RoboCop 2) صرفا دنبالهای اکشن و پرهیاهو است، اما در واقع ادامهای خوب و شایسته برای اندیشههای انتقادی است که در قسمت اول از این فرانچایز مطرح شدند. در این قسمت، در حالیکه پلیس دیترویت در اعتصاب به سر میبرد، ربات پلیس با چالشهایی جدیتر مواجه میشود.
اروین کرشنر (Irvin Kershner)، کارگردان قسمت دوم، به خوبی توانست نگاه گزنده و انتقادی پل ورهوفمن (Paul Verhoeven)، کارگردان قسمت اول را ادامه دهد. این اثر با نگاهی تند و هشدارآمیز، به خطرات استفاده بیرویه از فناوری و همچنین خصوصیسازی آن در حوزههای حساسی مانند نظم عمومی میپردازد. مسائل مهمی که نه تنها در ۹۰ میلادی مطرح بودند، بلکه امروز نیز به ابعاد پیچیدهتری نیز رسیدهاند.
۱۲ میمون (12 Monkeys)
نگاه متفاوت تری گیلیام به آینده
فیلم ۱۲ میمون (12Monkeys) به کارگردانی تری گیلیام (Terry Gilliam)، نسخهای ویژه و خاص از همان هشدار همیشگی فیلمهای علمیتخیلی درباره علمی است که کنترل کردنش دیگر کار آسانی نیست، با این تفاوت که در این اثر، بیتفاوتی علم، محور اصلی داستان است. در این فیلم، بروس ویلیس(Bruce Willis) نقش مردی را ایفا میکند که از آینده به دهه ۹۰ بازمیگردد تا مانع شیوع یک بیماری مرگبار شود. اما سازمان علمی آن دوران، تمایلی به همکاری ندارد.
با وجود اینکه سبک طنزگونه تری گیلیام در این اثر کمی کنترلشدهتر است، اما ۱۲ میمون همچنان به عنوان اثری منحصربهفرد و تکاندهنده جایگاه خود را در میان آثار علمیتخیلی تثبیت کرده است. با توجه به پاندمی کرونا که چندین سال جهان را درگیر خود کرد، این فیلم نشان داد که جلوتر از زمان خود بود و بهدرستی هشدار داد که جامعهی مدرن برای چنین بحرانهایی آمادگی ندارد. پیشبینیای که بعدها رنگ واقعیت به خود گرفت.
گاتاکا (Gattaca)
نگاهی دقیق و پیشگویانه به ژنتیک در آینده
فیلم گاتاکا (Gattaca) از آن دست فیلمهای علمیتخیلی پرهیاهو در ۹۰ میلادی به حساب نمیآید، اما بدون شک این اثر یکی از دقیقترین پیشبینیهای سینمایی درباره آینده محسوب میشود. ایثن هاک (Ethan Hawke)، در این اثر نقش مردی را بازی میکند که رویای سفر به فضا را در سرش پرورش میدهد، اما او برای دستیابی به این آرزو ناچار است ژنهای شخص دیگری را خریداری کند تا از نظر پزشکی واجد شرایط شناخته شود.
فیلم گاتاکا، با استفاده هوشمندانه از المانهای علمیتخیلی، روایتی انسانی و تأثیرگذار از تبعیض ژنتیکی و نگاه جامعه به ناتوانیها ارائه میدهد. تنها با گذشت چند دهه از اکران این فیلم، اصلاحهای ژنتیکی تبدیل به واقعیت شدهاند، فیلم گاتاکا بیشتر از هر زمان دیگری اثری دقیق، شفاف، هشداردهنده و تاثیرگذار به نظر میرسد.
هکرها (Hackers)
کمدی نوستالژی که واقعیت جهان امروز را به درستی پیشبینی کرد
فیلم هکرها (Hackers)، شاید با استانداردهای امروزه اثری به نظر برسد که تاریخ مصرفش دیگر گذشته است، اما بدون شک در دهه ۹۰ میلادی، این فیلم از زمان خود بسیار جلوتر بود. داستان فیلم درباره هکری است که پس از سالها دوری از این کار، بار دیگر به صحنه باز میگردد تا بتواند جلوی فاجعهای که ناشی از یک ویرویس کامپیوتری است را بگیرد. با وجود لحن اغراقآمیز و سبک بصری خاصی که این اثر در دهه ۹۰ میلادی داشت، هکرها توانست مفاهیم اصلی و هدفش را به درستی بیان کند.
اگر از دیالوگهای کلیشهای و مدهای رایج آن دوران گذر کنیم، این اثر به خوبی پیشبینی کرده بود که وابستگی روزافزون به رایانهها، میتواند بستری را فراهم کند که در آن حملات دیجیتالی زیادی رخ دهند. هرچند نوع هک کردن در فیلم با واقعیت متفاوت است، اما امنیت سایبری از زمان اکران فیلم تا به امروز، رشد چشمگیری داشته است و هکرها دیگر صرفا شخصیتهای خیالی در فیلمها نیستند، بلکه به بخشی از واقعیت جهان امروز تبدیل شدهاند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید