سریالهای فانتزی؛ معرفی ۱۰ هیولای برتر
موجوداتی افسانهای و ماندگار!
سریالهای فانتزی با دنیایی پر از جادو، موجودات شگفتانگیز و هیولاهایی فراتر از تصور، مرز میان خیر و شر را درهم میشکنند. این آثار با ترکیب ترس، تخیل و احساس، ما را به جهانی میبرند که حتی هیولاها نیز چهرهای انسانی دارند و در دل تاریکی، معانی جدیدی برای جهان پیرامون خود میآفرینند.
هیولاهای حاضر در سریالهای فانتزی معمولا از خلاقانهترین طراحیها و داستانپردازیها برخوردار هستند. در حالی که بیشتر سریالهای ترسناک پر از موجودات وحشتانگیز هستند، بسیاری از سریالهای فانتزی نیز هیولاهایی به همان اندازه دلهرهآور دارند. با این وجود در سریالهای فانتزی، نویسندگان اجازه دارند تا سطح خیالپردازی، شوخطبعی و حتی بازیگوشیهای خود را بالاتر ببرند و همین باعث میشود تا در ذهن مخاطبین نیز جایگاه ویژهتری داشته باشند.
در سریالهای فانتزی، هیولاها همیشه نقش شرور ندارند. گاهی قهرمان داستان نیز میتواند هیولایی باشد چرا که در این ژانر، تعریف «هیولا» انعطافپذیرتر از همیشه است. بسیاری از این آثار به خاطر نگاه متفاوتشان به شخصیتهایی که از قهرمان اصلی متفاوتاند، تحسین میشوند؛ موجوداتی که در ژانرهای دیگر شاید «هیولا» تلقی شوند. البته، در کنار این چهرههای همدلانه، هیولاهای شرور و ترسناکی هم وجود دارند که به همان اندازه تأثیرگذارند.
در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا به معرفی ۱۰ هیولای برتر در سریالهای فانتزی بپردازیم.
۱۰. نفیلیم
سوپرنچرال
سریال سوپرنچرال (Supernatural)، بهدلیل داستان حماسی دو برادر در برابر نیروهای ماورایی و تفسیر منحصربهفردش از مفاهیم کتاب مقدس، به یکی از پدیدههای ژانر فانتزی تبدیل شد. از شگفتیهای جذاب این سریال، نحوه به تصویر کشیدن فرشتگان است؛ جایی که فرزندان نیمهانسان، نیمهفرشتهی آنها، یعنی نِفیلیم (Nephilim)، به موجوداتی بالقوه هیولایی بدل میشوند.
نِفیلیمها ترکیبی از قدرتی نامحدود و غیرقابلپیشبینیاند؛ همین ویژگی آنها را به موجوداتی واقعاً ترسناک تبدیل میکند. آنها قدرتمندترین موجودات در جهان سوپرنچرال هستند، این قدرت به حدی بزرگ است که حتی تولدشان میتواند باعث مرگ والد آسمانیشان شود. با این حال، در حالی که فرشتگان اغلب بیاحساس و دور از انسانیت ترسیم میشوند، نِفیلیمها با مسائل انسانی دستوپنجه نرم میکنند.
۹. اسکِکسو
بلور تاریک: دوران مقاومت
هیولاهایی که در سریالهای فانتزی حضور دارند، اغلب از شکل و شمایلی عجیب و غریب برخوردار هستند؛ طراحیهایی که هدفشان فقط ترساندن نیست، بلکه برانگیختن احساسی خاص در بیننده است. اسکِکسو (SkekSo) که امپراتور رو به زوال سرزمین “ترا” است، نمونهای بارز برای این مفهوم است. در میان تمام شخصیتهای سریال بلور تاریک: دوران مقاومت (The Dark Crystal: Age of Resistance)، اسکِکسو هیولایی مستبد است که با تمام قوا میکوشد قدرت رو به افولش را حفظ کند.
اسکِکسو یکی از نمونههای درخشان “هیولای فانتزی تلویزیونی” است، چون او دقیقا مانند یک مستبدِ فاسد در آستانهی سقوط است. ژانر فانتزی به ما اجازه میدهد تا مفاهیم بزرگ و جهانشمول را در قالبی خیالانگیز بررسی کنیم، و اسکِکسو یادآور این حقیقت است که هیچ سلطهگری جاودانه نیست و غرورِ بیمهار و بیش از حد، سرانجام به سقوط میانجامد.
۸. میریاپاد
ویچر
در جهان سری بازیهای ویچر (The Witcher)، یکی از ترسناکترین موجودات، بیشک هیولای صدپا یا میریاپاد است. سریال تلویزیونی این بازی، میریاپاد (Myriapod) را حتی ترسناکتر نیز کرده است؛ با افزودن پاهای بیشتر و سری پهنتر که شبیه جمجمهی گوسفند است. اگرچه در نهایت گرالت (Geralt) قادر به شکست این هیولا میشود اما میریاپاد بدون تردید یکی از خوفناکترین هیولاهای دنیای ویچر است و حتی قادر است سایر هیولاها را نیز تکهتکه کند.
میریاپاد د نمونهای از طراحی فوقالعادهی موجودات در سریالهای فانتزی است؛ چون کاملاً در فضای خیالانگیز این جهان میگنجد، نه صرفاً در ژانر وحشت. در هر صحنه، بخشی تازه از ظاهر آن آشکار میشود؛ بدنی ارگانیک و شاخهمانند، حرکاتی تند و تکهتکه مانند عنکبوت، و بدنی بلند که یادآور ورژن دیجیتالی آن در بازی است. موجودی زنده، طبیعی اما در عین از جنس کابوسی بی پایان.
۷. سوئیت
بافی قاتل خونآشامها
هیولاهای فانتزی میتوانند در عین ترسناک بودن، تماشایی و سرگرمکننده هم باشند، و سوئیت (Sweet) در سریال بافی قاتل خونآشامها (Buffy The Vampire Slayer) از همین جنس شرورهای فراموشنشدنی است. قسمت موزیکال سریال، با عنوان “Once More, With Feeling” در ظاهر ایدهای غیرممکن بود، اما به یکی از بهترین قسمتهای سریال تبدیل شد. در این قسمت، ضدقهرمان اصلی، شیطان خوشلباس و آوازخوانی به نام سوئیت است.
ورود سوئیت با رقص خاص و آن لبخند مرموزش، او را ابتدا شخصیتی دوستداشتنی نشان میدهد، اما با جلو رفتن ترانهاش، جنبهی تاریکترش آشکار میشود. حتی در اوج شرارت نیز، سوئیت مسحورکننده است و بخش زیادی از این تأثیر به اجرای فوقالعادهی هینتون بَتِل بازمیگردد. از میان تمام دشمنانی که تنها در یک قسمت ظاهر شدند، سوئیت یکی از ماندگارترین چهرههای سریال بافی قاتل خونآشامها است و باعث شکل دادن به مسیر روایت فصلهای بعدی میشود.
۶. جینما روشانته
گریم
بدون شک سریال گریم (Grimm) یکی از خلاقانهترین تیم طراحی برای هیولاها را در تاریخ تلویزیون دارد. موجودی به نام جینما روشانته (Jinnamuru Xunte) از قدرتمندترین و چندشآورترین موجودات دنیای گریم است؛ هم از لحاظ ظاهری و هم در رفتار.
این هیولا قربانیانش را وادار میکند تا کابوسهای وحشتناک خود را در بیداری ببینند، سپس انگلهایی را در چشمانشان میکارد تا از اشکهایشان تغذیه کند. جینما روشانته نمونهای بینظیر از طراحی خلاقانهی هیولا در ژانر فانتزی است؛ موجودی شبیه مگسی غولپیکر که در واقع تجسم «خودِ ترس» است.
۵. هاید
ونزدی
هاید (The Hyde) در سریال ونزدی (Wednesday)، هیولایی الهام گرفته از داستان کلاسیک بریتانیایی مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید (The Strange Case of Dr. Jekyll and Mr. Hyde) است. در آن افسانه، دکتر جکیل مردی محترم بود که با نوشیدن معجونی، به هیولایی بدل شد. در سریال ونزدی نیز، هایدها، انسانهای عادی هستند که بر اثر تجربهای دردناک یا دخالت روانی و شیمیاییِ فردی دیگر، به هیولا تبدیل میشوند.
اکثر میزبانهای هاید، از وجود داشتن نیمه تاریک خود بیخبر هستند، اما به مرور، دو چهرهی وجودشان یکی میشود و هیولایی که درونشان پنهان شده خودش را نشان میدهد. سریال ونزدی با ترکیب دو ژانر وحشت و فانتزی، نگاهی تازه و مدرن به هیولاهای کلاسیکی چون پریان دریایی و گرگینهها دارد و هاید قطعا یکی از خلاقانهترین موجودات حاضر در این اثر است. اثری که بسیاری آن را یکی از بهترین سریالهای فانتزی میدانند که توسط نتفلیکس ساخته شده است.
۴. تریبرید (هوپ)
خاطرات خونآشام: میراثها
ایده حضور “دورگهها” در سریالهای فانتزی عاشقانه و دارک، همیشه وجود داشته و در بسیاری از مواقع مورد توجه نیز قرار گرفته است. با این وجود سریال میراثها (Legacies) که اسپین آفی از سریال محبوب خاطرات خونآشام (The Vampire Diaries) است، با معرفی تریبرید (Tribrid) پا را فراتر گذاشت. تریبرید ترکیبی از سه نژاد جادوگر، خونآشام و گرگینه است که از قدرت هر سه نژاد، برخوردار است.
هوپ مایکلسون (Hope Mikaelson)، تریبریدی قدرتمند است که پتانسیل وجودی همانند دریایی بیپایان است. تریبرید در جهان خاطرات خونآشام، همانند نِفیلیم در سریال سوپرنچرال است؛ نمادی از تمرکز مطلق در یک بدن. خون هوپ نیروهای فراوانی در خود دارد و هرچند او میتواند نجاتدهندهی نهایی باشد، همین قدرت میتوانست او را به هیولایی ویرانگر نیز تبدیل کند، اگر داستان ادامه مییافت.
۳. وایت واکرها
بازی تاج و تخت
وایت واکرها (White Walkers) از همان قسمتهای آغازین سریال بازی تاج و تخت (Game Of Thrones) با معرفی هولناک خود، سایهای از تهدید بر سراسر داستان انداختند. با این وجود، حضور کاملشان تا فصول بعدی به تعویق افتاد و همین فاصله، حس انتظار و اضطراب را برای بیننده تشدید کرد.
وایت واکرها، هیولاهایی کم حرف و یخزده هستند که از دل مرگ به دستور نایت کنیگ (Night King) دوباره زنده شده میشوند. این موجودات ، مفهوم «زمستان» را تجسم میبخشند؛ همان زمستانی که استارکها همواره هشدارش را میدهند. تهدیدِ دور اما همیشگیِ آنها، بسیاری از تصمیمهای شخصیتها را شکل میدهد؛ و نگهبانان شب تنها سپر انسانی میان آنان و وستروساند. وایت واکرها، با خونسردیِ مرگبار و چهرهی بیاحساسشان، یکی از نمادینترین هیولاهای تاریخ تلویزیوناند.
۲. دموگورگن
چیزهای عجیب
داستان سریال چیزهای عجیب (Stranger Things) در دهه 80 میلادی روایت میشود، ترکیبی ماهرانه از ژانر وحشت و فانتزی، و همچنین وجود هیولاهایی که جذابیت این اثر را دوچندان کرده است. دموگورگن (The Demogorgon) از ترسناکترین و به یادماندنیترین موجودات سریال است.
شاید یکی از علل جذابیت این هیولا که آن را حتی منحصربهفرد نیز کرده است، نداشتن هدف یا انگیزهای مشخص است. برخلاف وکنا، که آگاهانه نیروی شر را هدایت میکند، دموگورگن یک شکارچی هوشمند اما غریزی است؛ بیرحم، بی دلیل، و همین بی دلیل بودن کارهایش است که او را هولناکتر نیز کرده است.
۱. فرشتگان گریان
دکتر هو
دکتر هو (Doctor Who) یکی از برترین سریالهای فانتزی در تاریخ تلویزیون است. این اثر خود بهتنهایی مرز میان ژانرها را در هم شکسته است؛ ترکیبی از علمیتخیلی، فانتزی و وحشت در قالبی واحد. در اپیزود معروف “Blink” ، هیولاهایی معرفی شدند که به سرعت به اسطورهای در دنیای تلویزیون بدل شدند: فرشتگان گریان (Weeping Angels).
این مجسمههای به ظاهر بیگناه تنها زمانی حرکت میکنند که به آنها نگاه نکنید و آن هم با سرعتی باورنکردنی آنها هنگام برخورد با قربانیانشان، آنهارا در یک تونل زمان گرفتار کرده و به گذشته میفرستند. “پشتت را نچرخان، نگاهت را برندار، و پلک نزن” از معروفترین دیالوگهای تاریخ سریال دکتر هو است.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید