فیلم An Officer and A Spy به عنوان جدیدترین اثر رومن پلانسکی پس از اکران، حرف و حدیثهای زیادی را به پا کرده اما آیا این فیلم تاریخی، به اثر ماندگاری در صنعت سینما تبدیل شده؟
فیلم «افسر و جاسوس» دربارهی فردی به اسم آلفِرِد دِرِیفوس است؛ افسر توپخانهی ارتش فرانسه در سال ۱۸۹۴ میلادی که به خیانت محکوم و به جزیرهی «شیطان» تبعید شد. با این وجود، دریفوس تا آخرین لحظهی صدور حکمش مصرانه بیان کرد که بیگناه است و باید در ارسال حکمش تجدید نظر شود. با این اوصاف از آنجایی که مدرکِ محکمهپسندی از او موجود نبود، دریفوس در نهایت موفق نشد بیگناهیاش را به اثبات برساند. او به جرم نشر اطلاعات امنیتی و محرمانهی ارتش فرانسه به سفارت آلمان مجرم شناخته شد.
رومن پولانسکی در همان ابتدای امر، فیلمش را با صحنهی خلع درجهی دریفوس شروع میکند. شخصیت دریفوس از ابتدا تا انتهای فیلم ناشناخته باقی میماند و کارگردان در بحبوحهی دِرامای فیلم تلاش میکند تا مخاطب با دریفوس بیشتر آشنا شود اما تلاش پولانسکی پیرامون این جریان کافی نیست؛ چرا که پروندهی آلفرد دریفوسِ یهودیتبار، رسما یک رسوایی سیاسی بود که همین ماجرا در کنار عوامل دیگر موجب شد تا جامعهی کشور فرانسه از حالت یکپارچگی خودش خارج و چند دسته شود. همانطور که از نام انگلیسی فیلم نیز برمیآید (افسر و جاسوس)، قصهگویی فیلم بیشتر در خدمت پرداخت به شخصیتِ افسر قصه، فردی به اسم سرهنگ «ژرژ پیکوار» است که با جلو رفتن قصه پی میبرد که واقعا دریفوس مقصر این جریان نیست. همانطور که در نام انگلیسی فیلم، نام «افسر» در اولویت قرار گرفته و سپس به دنبال این نام، «جاسوس» آورده میشود، اولویت قصهگویی در این فیلم، مربوط به شخصیت افسر ماجراست و نه فردِ به ظاهر جاسوس. پولانسکی یک بازهی زمانی طولانی را سعی کرده تا در ۲ ساعت خلاصه کند و به تبع انتظار میرفت ریتم و ضربآهنگ فیلم تند و سریع باشد، اما با چیزی مواجه میشویم که لحظه به لحظهاش خوابآور و کسلکننده است. قصه به اندازهای پر پیچ و خم است تا بیننده را مجاب کند برای اطلاع از این واقعهی تاریخی به پای فیلم بنشیند ولی ریتم کند فیلم مثل یک عامل بازدارنده، از شوق و ذوق مخاطب برای آگاه شدن از این واقعهی سیاسی میکاهد.
«یهودستیزی»، تم اصلی فیلم «افسر و جاسوس» است، اما رومن پولانسکی در نمایش این درونمایه کم میآورد. او تلاش میکند که بیننده از این ماجرای تاریخی آگاه شود، ولی هر چقدر قصه به جلو حرکت میکند، زاویهی دیدِ فرانسویها نسبت به یهودیها به حاشیه میرود و در نهایت هم فراموش میشود. سعی و تلاش کارگردان برای پر و بال دادن به این مضمون، مثل تلاشهای فردی است که درون باتلاقی گرفتار شده که راه فراری از آن پیدا نمیکند و با تحرکهای بیهدف خود، تنها پروسهی فرو رفتن در باتلاق را سریعتر میکند. شاید بپرسید چرا باتلاق؟ مگر چه اتفاقی برای رومن پولانسکی افتاده که این مثال برای او و فیلم جدیدش مطرح است؟
تقریبا چهار دهه است که رومن پولانسکی تحت تعقیب مقامات قضایی آمریکاست؛ چون او به داشتن رابطهی جنسی با یک دختر ۱۳ سالهی آمریکایی اقرار کرده بود. فرار پولانسکی به فرانسه باعث شد تا او تحت پوشش کشور فرانسه قرار بگیرد. با این اوصاف تغییر تابیعت این هنرمند سینما نتوانست فشار و تنشهای خارجی را نسبت به او و آثار سینماییاش کم کند. در مدت زمانی که او سعی داشته تا فیلم «افسر و جاسوس» را بسازد، مجدد به یک پروندهی تجاوز متهم میشود؛ کما اینکه در ۱۰ سال گذشته نیز چندین نفر ادعا کردهاند پولانسکی به آنها تعرض کرده است.
پرداختن مفصل و کامل به زندگی و حواشی زندگی شخصی و حرفهای رومن پولانسکی به یک مقالهی تالیفی جدا نیاز دارد و از حوصلهی این بررسی خارج است. این موارد را تنها اشاره کردیم تا به این موضوع بپردازیم که تلاش فیلمساز برای کارگردانی یک فیلم با مضمون «یهودستیزی» میتوانسته مثل یک برگهی ترخیص از زندان برای او باشد؛ کما اینکه «افسر و جاسوس» توانسته در سه بخش از جمله بهترین کارگردانی، جایزهی سزارِ کشورِ فرانسه را تصاحب کند. برخلاف جوایزی که نصیب «افسر و جاسوس» شده، این فیلم به نظر میرسد به زعم نویسنده، جوایزی را که کسب کرده به علت همان مسائل سیاسی پشت پردهی سینمای جهان دربارهی «یهودستیزی» است که نظیرش را حتی در مراسم اسکار نیز میبینیم؛ وگرنه چطور میشود که الکساندر دسپلا، موزیسین و هنرمندی که قطعات موسیقیاش هر فردی را مسخ میکند، تنها نامزد به دریافت جایزهی بهترین موسیقی برای این فیلم شده؟ «افسر و جاسوس» از جنبهی افههای صوتی و صداگذاری، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اگر موسیقی و هنر سینماتوگرافر را در چیدمان و آرایش صحنه، از این فیلم درام و تاریخی فاکتور بگیریم، فیلم «افسر و جاسوس» چیز خاصی برای عرضه ندارد. قصهی فیلم نیز برگرفته از یک رمان به قلم فردی به اسم «رابرت هریس» است. رومن پولانسکی در زمینهی روایت فیلم نیز کار شاقی را انجام نمیدهد و همه چیز به سادهترین شکل ممکن، صاف و ساده روایت میشود.
«افسر و جاسوس» نه جذاب است و نه سرگرمکننده؛ بلکه بیشتر شبیه به یک مستند بلند و خوابآور است
«افسر و جاسوس» نه جذاب است و نه سرگرمکننده؛ بلکه بیشتر شبیه به یک مستندی است که کارگردان نهایت تلاشش را به کار میگیرد تا مخاطبش نسبت به یک ماجرای پرجزئیات تاریخی آگاه شود اما در این زمینه چندان موفق نیست. با این اوصاف تماشای «افسر و جاسوس» شاید برای علاقهمندان به رشتهی تاریخ، جذابیتی داشته باشد ولی فردی که از روی سرگرمی به سمت این فیلم میآید به جز کادربندیهای زیبا و موسیقیهای پسزمینهی جذاب چیز دیگری عایدش نمیشود.
رومن پولانسکی پروژهی ساخت فیلم «افسر و جاسوس» را چندین سال بود که در سر میپروراند و بارها در مصاحبههایش اعلام کرد که با شخصیت اصلی و بختبرگشتهی ماجرا یعنی دریفوس به شدت ارتباط برقرار میکند؛ چون به اعتقادش، وجه شبه زیادی بین دریفوس و او وجود دارد که مردم از آن بیاطلاع هستند. پولانسکی با به تصویرکشیدن زندگی فلاکتبار دریفوس به صورت غیرمستقیم میخواسته سایر مردم در دنیای واقعی با او احساس همدردی کنند؛ کارگردان خودش را مثل دریفوس، یک قربانی میبینید که در یک دام سیاسی افتاده و دیگران باید او را نجات دهند. در غیر این صورت هدف اصلی فیلمساز را نمیتوان دغدغهی آگاهسازی مخاطبش نسبت به ظلم و ستم پیرامون شخصیت دریفوس دانست. «افسر و جاسوس» بیشتر حکم یک فیلم شخصی را برای رومن پولانسکی دارد. دغدغههای پولانسکی در فیلم اخیرش، بیشتر به درد هواداران دو آتشهی نه چندان زیادش میخورد؛ نه سینماگران و منتقدین اقصی نقاط دنیا.
فیلم An Officer and A Spy بیشتر به یک اثر مستند شبیه است تا فیلمی در ژانر تاریخی و درام. اگر دلتان میخواهد از ماجراهای آلفرد دریفوس و یک رسوایی سیاسی مطلع شوید، رومن پولانسکی میتواند شما را تا حدودی آگاه کند. با این اوصاف همانطور که گفته شد، اگر موسیقی و میزانسنهای چفت و بستدار را از این فیلم بگیرید، این اثر هیچ چیز دیگری برای عرضه به شما ندارد. روایت فیلم نیز آنچنان عمیق نیست که به عنوان یک اثر سینمایی تاریخی بتوان تا مدتها دربارهی ماجرایش در محافل مختلف صحبت کرد.
- یک مستند جمع و جور
- موسیقی استثنایی الکساندر دسپلا و افههای صوتی قابل قبول
- به نمایش کشیدن صحیح جریان سیاسی حاکم بر فرانسه در یک بازهی مشخص زمانی
- میزانسنهای حساب شده که به فضاسازی کمک میکند
- پرداخته نشدن درست و حسابی به مضمون یهودستیزی
- ریتم کندی و بازدارندهای که مثل یک سد، جلوی اشتیاق مخاطب را میگیرد
- فیلم از جنبهی سرگرمی حرفی برای گفتن ندارد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید