معرفی برترین فیلم‌های هیولا محور دهه ۲۰۰۰
1%
  • 1/10

معرفی برترین فیلم‌های هیولا محور دهه ۲۰۰۰

جمعی از عجیب‌ترین موجودات

معرفی برترین فیلم‌های هیولا محور دهه ۲۰۰۰ ۳ ۰۸ مرداد ۱۴۰۴ سینما کپی لینک

با آغاز قرن بیست‌ویکم، برخلاف نگرانی‌هایی که درباره بحران Y2K وجود داشت و عملاً به واقعیت تبدیل نشد، ژانر فیلم‌های هیولا محور نه‌تنها از رونق نیفتاد بلکه در بسیاری از موارد با قدرت بیشتری به مسیر خود ادامه داد. در دهه نخست دهه ۲۰۰۰، آثار قابل توجهی در این ژانر ساخته شدند که نشان‌دهنده استمرار محبوبیت هیولاها در سینمای جهان بود.

یکی از برجسته‌ترین مجموعه‌ها در این دوره، سری فیلم‌های گودزیلا در موسوم به دوران «میلنیم» (Millennium Series) بود که از سال ۱۹۹۹ با فیلم Godzilla 2000: Millennium به کارگردانی تاکائو اوکاوایاشی آغاز شد و تا سال ۲۰۰۴ با فیلم Godzilla: Final Wars ادامه یافت. این مجموعه که توسط کمپانی توهو تولید شد، تلاش داشت رویکردی نوین نسبت به هیولای افسانه‌ای ژاپن ارائه دهد و در عین حال وفادار به ریشه‌های کلاسیک آن باقی بماند. پس از آن، هواداران گودزیلا تا سال ۲۰۱۴ منتظر ماندند تا نسخه آمریکایی و پرهزینه‌ای از این کاراکتر افسانه‌ای به کارگردانی گرت ادواردز اکران شود.
با این حال، تمرکز دهه ۲۰۰۰ صرفاً بر گودزیلا نبود. آثار متعددی در این دوره تولید شد که تنوع قابل توجهی از هیولاها، از موجودات غول‌پیکر گرفته تا هیولاهای نسبتاً کوچک‌تر یا حتی انسانی‌تر را به تصویر کشیدند. هدف بسیاری از این فیلم‌ها، نه‌تنها سرگرم‌کردن مخاطب، بلکه ارائۀ تفاسیر اجتماعی و سیاسی از طریق موجودات هیولامحور بود. نکته قابل توجه اینکه، اگرچه گودزیلا همواره جایگاه ویژه‌ای در بین علاقه‌مندان به این ژانر داشته، اما حضور پررنگ دیگر آثار در این فهرست به جلوگیری از یک‌سویه شدن انتخاب‌ها کمک کرده و باعث شده تا مجموعه‌ای متنوع از فیلم‌های هیولا محور در این دهه مورد توجه قرار گیرد.
در ادامه، مروری خواهیم داشت بر ۷ مورد از بهترین فیلم‌های هیولا محور دهه ۲۰۰۰ میلادی؛ آثاری که هرکدام به نحوی در تثبیت و گسترش این ژانر در سینمای مدرن نقش‌آفرینی کرده‌اند.

۷. Big Man Japan

اگر فکر می‌کنید که همه چیز را درباره فیلم‌های هیولا محور غول‌پیکر دیده‌اید، حتی اگر ده‌ها یا صدها فیلم این ژانر را مرور کرده باشید، احتمالاً هنوز همه زوایا را نشناخته‌اید مگر اینکه مرد بزرگ ژاپن (Big Man Japan) را دیده باشید. واژه‌هایی مانند عجیب و منحصر به فرد شاید تنها آغاز توصیف این اثر باشند؛ فیلمی که فراتر از چارچوب‌های معمول ژانر کایجو حرکت می‌کند و ترکیبی از پارودی، مستندنمایی ساختگی، داستانی درباره افسردگی و حتی کابوسی پرآشوب را در قالب یک اثر سینمایی به تصویر می‌کشد.
این فیلم، به نوعی یک هجو و تمسخر بر فیلم‌های هیولا محور است، اما در عین حال با انرژی عجیب و غریب و فاصله عاطفی‌ای که با مخاطب برقرار می‌کند، تجربه‌ای منحصربه‌فرد و گیج‌کننده ارائه می‌دهد. مرد بزرگ ژاپن تماشاگر را در جهانی از تناقض‌ها فرو می‌برد؛ دنیایی که هم خسته‌کننده و هم خنده‌دار، هم عجیب و هم رویایی است. این ترکیب پیچیده و گاه دیوانه‌وار، فیلم را به کابوسی تبدیل کرده که شاید بعضی‌ها از آن لذت ببرند و برخی دیگر به سرعت از آن فرار کنند، اما هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که این اثر یکی از متفاوت‌ترین و غیرقابل پیش‌بینی‌ترین نمونه‌ها در میان فیلم‌های هیولا محور است.

۶. The Descent

نیل مارشال در فیلم سربازان سگ (Dog Soldiers) به خوبی توانست فضای هیولاهای گرگینه را به تصویر بکشد، اما در اثر بعدی خود، سقوط (The Descent)، حتی فراتر رفت و هیولاهایی را خلق کرد که به‌راستی منحصر به فردند. بهترین توصیف برای این موجودات، خزندگان یا ساکنان غار است؛ موجوداتی کور و ترسناک که به خوبی با تاریکی و محیط زیرزمینی اطراف خود سازگار شده‌اند. متاسفانه، شخصیت‌های اصلی فیلم نمی‌توانند همین ادعا را درباره محل زندانی شدنشان داشته باشند، جایی که کابوس آن‌ها آغاز می‌شود.
در واقع، داستان از یک ماجراجویی غارنوردی آغاز می‌شود که به فاجعه می‌انجامد و گروهی از کاشفان در زیر زمین گرفتار می‌شوند، جایی که باید با این هیولاهای تاریک و خطرناک روبرو شوند. تنش و اضطراب در سراسر فیلم به شکلی بی‌وقفه افزایش می‌یابد و کسانی که از تاریکی یا فضاهای بسته هراس دارند، باید به‌طور جدی از تماشای سقوط خودداری کنند. اما این فیلم فقط یک اثر ترسناک صرف نیست؛ در کنار هیجان و ترس، به طور غیرمنتظره‌ای به موضوعات غم و اندوه و فقدان نیز می‌پردازد؛ موضوعاتی که به شکلی عمیق و تاثیرگذار احساسات مخاطب را در دو سطح مختلف هدف می‌گیرند؛ یکی با ضربه‌های روانی و دیگری با شوک‌های ترسناک. این ترکیب باعث شده سقوط در میان بهترین فیلم‌های هیولا محور قرار گیرد و تجربه‌ای متفاوت و به‌یادماندنی ارائه دهد.

۵. King Kong

هرچند هیچ نسخه‌ای نمی‌تواند جایگاه افسانه‌ای کینگ کونگ اصلی محصول سال ۱۹۳۳ را تهدید کند، اما از آنجا که آن فیلم هفتاد سال زودتر از دهه ۲۰۰۰ اکران شد، نمی‌توان آن را در فهرست بهترین فیلم‌های هیولا محور این دهه گنجاند. در عوض، می‌توان به سراغ نسخه‌ای رفت که از نگاه بسیاری، دومین اقتباس برتر از این داستان کلاسیک به شمار می‌آید: کینگ کونگ ساخته پیتر جکسون، محصول سال ۲۰۰۵. این فیلم، در واقع نسخه‌ای بزرگ‌تر، پرزرق‌وبرق‌تر و جاه‌طلبانه‌تر از فیلم اصلی است؛ اثری که در برخی لحظات شاید بیش از اندازه طولانی یا سنگین به نظر برسد، اما در سکانس‌های کلیدی، اوج می‌گیرد و واقعاً تماشایی می‌شود.
با درنظر گرفتن فاصله زمانی هفتاد ساله میان دو نسخه، طبیعی است که فناوری‌های سینمایی به‌شدت دگرگون شده باشند و همین امر باعث شده که تجربه تماشای کینگ کونگ سال ۲۰۰۵ حس‌وحالی کاملاً متفاوت با نسخه سیاه‌وسفید کلاسیک داشته باشد. نسخه اصلی از نظر فنی و روایی بی‌تردید انقلابی بود، اما نسخه پیتر جکسون نیز با بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه پیشرفته، طراحی صحنه‌های دیدنی و اجرای فنی خیره‌کننده، توانست جایگاه خاصی در میان فیلم‌های هیولا محور معاصر به خود اختصاص دهد. برای کسانی که زمان کافی در اختیار دارند و به روایت‌های باشکوه و پرجزئیات علاقه‌مندند، این نسخه از کینگ کونگ تجربه‌ای سینمایی است که ارزش یک‌بار تماشا را بدون شک دارد.

۴. The Mist

هرچند مه (The Mist) را نمی‌توان بی‌نقص‌ترین اقتباس سینمایی از آثار استیون کینگ دانست، اما بی‌تردید یکی از موفق‌ترین و تاثیرگذارترین آن‌ها در قالب فیلم‌های هیولا محور به‌شمار می‌رود. این فیلم که در سال ۲۰۰۷ به کارگردانی فرانک دارابونت ساخته شد، بر پایه یک نوولا (رمان کوتاه) با همین نام از استیون کینگ شکل گرفته، اما در فرآیند اقتباس، با گسترش برخی عناصر داستانی، توانسته شخصیت و هویتی مستقل و متمایز از اثر اصلی پیدا کند. پایان بحث‌برانگیز فیلم همواره بیشترین توجه را به خود جلب کرده، و شاید این تمرکز بی‌دلیل هم نباشد، اما نباید فراموش کرد که آن بخش‌هایی از فیلم که بیشتر به هیولاها و فضای ترسناک مه‌آلود می‌پردازند نیز به همان اندازه قوی و تماشایی‌اند.
داستان فیلم با وقوع پدیده‌ای مرموز آغاز می‌شود؛ مهی غلیظ و غیرطبیعی شهری کوچک را درمی‌نوردد و ساکنان را در حالت سردرگمی و ترس رها می‌کند. گروهی از مردم برای در امان ماندن، در یک سوپرمارکت پناه می‌گیرند، اما با گذشت زمان متوجه می‌شوند که مه فقط یک پدیده طبیعی نیست؛ موجودات عجیب، بیگانه و در مواردی به‌شدت خطرناک در دل این مه پنهان شده‌اند. تنش اصلی داستان، هم در نبرد با این موجودات ناشناخته نهفته است و هم در کشمکش‌های روانی و اجتماعی میان انسان‌هایی که در فضای بسته گرفتار شده‌اند. فرانک دارابونت که پیش‌تر نیز تجربه موفق کارگردانی دو اقتباس از آثار کینگ را با فیلم‌های رهایی از شائوشنک و مسیر سبز در کارنامه داشت، در مه نیز نشان داد که چگونه می‌توان با نگاهی انسانی و در عین حال دلهره‌آور، اثری متفاوت در ژانر فیلم‌های هیولا محور خلق کرد. پایان فیلم گرچه وفادار به داستان اصلی نیست، اما جسورانه، تکان‌دهنده و کاملاً در راستای فضای تاریک و بی‌رحمانه اثر شکل گرفته است.

۳. Godzilla: Final Wars

برخی از طرفداران سینمای ژانر ممکن است با تمام وجود مخالفت کنند اگر به آن‌ها بگویید که گودزیلا: جنگ‌های نهایی (Godzilla: Final Wars) یکی از بهترین فیلم‌های هیولا محور دهه ۲۰۰۰ است. با این حال، شاید بد نباشد کمی برای آن‌ها دل بسوزانیم؛ چرا که در سال ۲۰۰۴، اثری به آن‌ها ارائه شد که به‌راحتی می‌توان آن را یکی از پرهیجان‌ترین، اغراق‌آمیزترین و در عین حال سرگرم‌کننده‌ترین فیلم‌های گودزیلا دانست. اگر کسی نتواند با این فیلم لذت ببرد، احتمالاً چیز زیادی از جذابیت‌های این ژانر درک نکرده است.
این فیلم، به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد گودزیلا ساخته شد و بیش از آنکه فقط یک فیلم باشد، ادای دینی تمام‌عیار به تاریخچه پادشاه هیولاها محسوب می‌شود. جنگ‌های نهایی نه‌تنها گودزیلا را در مقابل فهرستی بلندبالا از دشمنان قدیمی‌اش قرار می‌دهد، بلکه به انسان‌ها نیز نقش‌های پررنگ‌تر، اکشن‌محورتر و حتی عجیب‌تری نسبت به سایر آثار این ژانر می‌بخشد. فیلم به شکلی آگاهانه، رویکردی ماکسیمالیستی در پیش می‌گیرد؛ پر از درگیری‌های بزرگ، جلوه‌های ویژه پرزرق‌وبرق، و صحنه‌هایی که گاه تا مرز طنز خودخواسته پیش می‌روند. همه این عناصر باعث شده‌اند تا گودزیلا: جنگ‌های نهایی به اثری متمایز در میان فیلم‌های هیولا محور تبدیل شود؛ فیلمی که بی‌شک سزاوار توجه و تحسین بیشتری است.

۲. The Host

در میان فیلم‌های هیولا محور چند دهه اخیر که نام گودزیلا، کینگ کونگ یا مجموعه پارک ژوراسیک در آن‌ها دیده نمی‌شود، شاید بتوان میزبان (The Host) را مهم‌ترین و حتی بهترین اثر این ژانر دانست. این فیلم که در سال ۲۰۰۶ به کارگردانی بونگ جون-هو ساخته شد، توانست با نگاهی متفاوت و روایتی بومی، نگاه‌های زیادی را در سطح جهانی به خود جلب کند. هیولای داستان، برخلاف بسیاری از نمونه‌های هم‌رده، ابعاد غول‌آسا ندارد، اما همین ویژگی باعث شده است که روایت فیلم حالتی صمیمی‌تر و ملموس‌تر به خود بگیرد. در داستان، این موجود عجیب، دختر کوچک یک خانواده به‌هم‌ریخته و گرفتار را می‌رباید و خانواده برای نجات او، سفری پرحادثه و غیرمعمول را آغاز می‌کند؛ سفری که ترکیبی از هیجان، غم، و طنز تلخ است.
ویژگی برجسته میزبان، بی‌تکلف بودن آن در روایت و پرهیز از کلیشه‌های رایج در فیلم‌های هیولا محور است. لحن فیلم، ترکیبی خاص از تراژدی، تعلیق، و طنز اجتماعی است که در کمتر فیلم هیولایی دیگری دیده می‌شود. در حالی که بیشتر آثار این ژانر، یا بر تخریب‌های گسترده و جلوه‌های ویژه تمرکز دارند یا صرفاً تلاش می‌کنند هیولایی ترسناک خلق کنند، میزبان بر پیوندهای انسانی، فقدان، و ناکارآمدی ساختارهای اجتماعی تاکید دارد و همه این‌ها را در قالب داستانی هیولامحور ارائه می‌دهد. همین ویژگی‌ها باعث شده که این فیلم، هم برای مخاطبان جدی سینما جذاب باشد و هم برای کسانی که به‌دنبال تجربه‌ای متفاوت در دنیای هیولاها هستند. اگر کسی هنوز در تردید است که آیا فیلمی در این ژانر می‌تواند عمیق، احساسی و حتی سرگرم‌کننده باشد، میزبان بهترین گزینه برای تغییر نظر اوست.

۱. Godzilla, Mothra and King Ghidorah: Giant Monsters All-Out Attack

بی‌تردید، وقتی صحبت از بهترین فیلم‌های هیولا محور دهه ۲۰۰۰ و حتی تمام دوران به میان می‌آید، عنوان گودزیلا، ماترا و کینگ گیدورا: نبرد تمام‌عیار هیولاهای غول‌پیکر (Godzilla, Mothra and King Ghidorah: Giant Monsters All-Out Attack) جایگاه اول را به‌راحتی از آن خود می‌کند. این فیلم که در سال ۲۰۰۱ به کارگردانی شوسوکه کانِکو ساخته شد، از سوی بسیاری از منتقدان و علاقه‌مندان به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین آثار تاریخ سینمای هیولا محور شناخته می‌شود. نقطه تمایز اصلی این نسخه با سایر فیلم‌های گودزیلا، نگاه کاملاً متفاوت به شخصیت این هیولای افسانه‌ای است. در این روایت، گودزیلا دیگر نه یک نیروی طبیعی بی‌طرف و نه حتی ضدقهرمانی با انگیزه‌های مبهم است، بلکه تجسم خشم ارواح کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم و موجودی واقعاً شرور و ویرانگر به شمار می‌رود. این رویکرد تازه، فیلم را از فضای صرفاً علمی-تخیلی به سمت حال‌وهوایی فانتزی و اسطوره‌ای سوق می‌دهد و عمق بیشتری به داستان می‌بخشد.
از دیگر نکات متمایز این فیلم، نقش غیرمنتظره کینگ گیدورا به‌عنوان قهرمان داستان است. این هیولا که معمولاً در مجموعه‌های پیشین به‌عنوان دشمن قسم‌خورده گودزیلا شناخته می‌شد، در این نسخه در کنار ماترا ظاهر می‌شود تا در برابر گودزیلای خشمگین و ویرانگر قرار گیرد. جالب‌تر اینکه ماترا که در بسیاری از آثار قبلی متحد همیشگی گودزیلا بوده، این بار علیه او می‌جنگد؛ چراکه گودزیلا در این نسخه چنان سهمگین و ترسناک است که حتی متحدان قدیمی‌اش نیز از مهار او عاجز شده‌اند. نبرد تمام‌عیار هیولاهای غول‌پیکر با بهره‌گیری هوشمندانه از عناصر آشنا برای طرفداران و وارد کردن نوآوری‌هایی در روایت، توانسته ساختار ژانر را متحول کند و در عین حال وفاداری خود به ریشه‌های مجموعه را حفظ نماید. شاید نتوان دقیقاً توضیح داد که چگونه این فرمول غیرمتعارف به چنین نتیجه‌ای درخشان انجامیده، اما یک چیز روشن است: این فیلم نمونه‌ای بی‌بدیل در میان فیلم‌های هیولا محور است که نه‌تنها استانداردهای تازه‌ای تعریف کرد، بلکه جایگاه خود را به‌عنوان اثری ماندگار تثبیت نمود.

در نهایت، ژانر فیلم‌های هیولا محور در دهه ۲۰۰۰ شاهد تنوع و نوآوری‌های چشمگیری بود که فراتر از تخریب‌های گسترده و جلوه‌های ویژه معمول، به روایت‌های انسانی‌تر، طنزآمیز و حتی فلسفی پرداختند. از آثار کلاسیکی که بازسازی شدند تا تجربه‌های عجیب و متفاوت، این ژانر نشان داد که می‌تواند هم سرگرم‌کننده باشد و هم به عمق احساسات و دغدغه‌های انسانی نفوذ کند. همین تنوع و خلاقیت است که فیلم‌های هیولا محور را همچنان زنده و جذاب نگه می‌دارد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

3 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments