چرا X-Men همیشه از Avengers بهتر بودهاند؟
اگرچه Avengers در دنیای سینمایی مارول درخشیدهاند و بسیار هم محبوبند اما X-Men از نظر داستان، هویت، و تأثیرگذاری همیشه تیم برتری بودهاند.
در تاریخ کمیکهای مارول، دو تیم اصلی همیشه در مرکز توجه قرار داشتهاند؛ X-Men و Avengers. در حالیکه Avengers از ابتدای تشکیلشان بهعنوان تیم برتر معرفی شدند، X-Men مسیری طولانیتر و پر پیچوخمتر را پیمودند تا به نقطه اوج برسند. اما وقتی از عمق داستانها، پیچیدگی شخصیتها و تأثیرگذاری اجتماعی صحبت میکنیم، بدون شک X-Men گوی سبقت را از Avengers ربودهاند. در این مقاله، با استناد به روایتهای کمیکی و جنبههای ساختاری، اثبات خواهیم کرد که چرا X-Men نهتنها بهتر بلکه ضروریتر از Avengers برای مارول هستند.
X-Men فقط یک تیم ابرقهرمانی نیستند
اگر Avengers را تیمی کلاسیک از قهرمانان بدانیم که همیشه در برابر خطرات کیهانی یا تهدیدات جهانی صفآرایی میکنند، X-Men نماینده گروهی از اقلیتها هستند که برای بقا، پذیرش و هویت مبارزه میکنند. در حالیکه Avengers اغلب درگیر نبردهای «بزرگ و پرزرقوبرق» با دشمنانی چون تانوس، گالاکتوس یا اولتراناند، X-Men داستانهایی را روایت میکنند که بسیار انسانیتر، واقعیتر و همذاتپندارانهتر است.
در داستانهایی چون God Loves, Man Kills، اعضای X-Men با نفرتپراکنی مذهبی، تبعیض نژادی و افراطگرایی مذهبی روبرو میشوند. اینها مسائلی هستند که خواننده کمیک میتواند بهطور مستقیم با آنها ارتباط برقرار کند، زیرا از جهان واقعی سرچشمه میگیرند. در مقابل، کمتر پیش میآید که داستانی از Avengers بتواند چنین عمقی از نقد اجتماعی را در خود جای دهد.
X-Men در مقایسه با Avengers تنوع شخصیت دارند، نه فقط تنوع قدرت
در تیم Avengers شخصیتها اغلب از قهرمانانی تشکیل میشوند که کتاب مستقل خود را دارند. آنها قهرمانانی تثبیتشدهاند که هر کدام پیشزمینهای مستقل از تیم دارند. اما X-Men شخصیتهایی هستند که هویتشان بهعنوان بخشی از تیم شکل گرفته است. این امر باعث شده است که نویسندگان بتوانند روابط پیچیدهتری میان اعضا شکل دهند، از عشقهای ممنوعه تا خیانتها، رفاقتهای عمیق و حتی درگیریهای ایدئولوژیک.
بهعنوان مثال، رابطه میان پروفسور ایکس و مگنتو، همانند مناظرهای فلسفی میان دو رویکرد متفاوت به آزادی است. مگنتو، مانند مالکوم ایکس، خواستار مقابله مستقیم با ستم است، در حالیکه پروفسور ایکس، همچون مارتین لوتر کینگ، به همزیستی مسالمتآمیز باور دارد. این سطح از تفکر و تمثیل در روابط اعضای Avengers بسیار کمتر دیده میشود.
Avengers تکرار میشوند ولی X-Men تکامل مییابند
یکی دیگر از نقاط قوت X-Men در مقایسه با Avengers در توانایی آنها برای تکامل روایی نهفته است. تیم Avengers معمولاً ساختار و ترکیب مشابهی دارد. کاپیتان آمریکا؛ آیرون من، ثور، بلک ویدو و چند عضو دیگر. اما X-Men در طول دههها به شکلهای مختلفی تجدید حیات کردهاند؛ تیمهای جدید، مدارس متفاوت، ادوار تاریک و حتی روایتهایی که با ساختارهای ژانری جدیدی چون علمیتخیلی، ترسناک یا فلسفی ادغام شدهاند.
دورههایی چون Age of Apocalypse، House of X / Powers of X و Messiah Complex نمونههایی هستند از اینکه چگونه X-Men میتوانند فراتر از یک تیم ابرقهرمانی معمولی عمل کنند و به بسترهایی برای آزمایش ساختار روایت و تماتیک در کمیک تبدیل شوند. این در حالی است که Avengers معمولاً بهعنوان نماد نظم موجود باقی میمانند و بهندرت با چنین ریسکهای روایی مواجه میشوند.
X-Men نقش کلیدی در تحول شخصیتها داشتهاند
یکی از مثالهای کلیدی در این زمینه «کارول دنورز» است. در داستان فاجعهبار Avengers #200، وی توسط تیم Avengers به شکلی نادرست و تحقیرآمیز روایت شد. اما این نویسنده X-Men یعنی کریس کلیرمونت بود که در Avengers Annual #10 نهتنها به بازسازی شخصیت او پرداخت، بلکه او را به تیم X-Men آورد و به او هویتی تازه بخشید. اگر امروز از کارول دنورز بهعنوان Captain Marvel یاد میشود، این موفقیت را مدیون دورانی است که در کنار X-Men گذراند.
این نشان میدهد که X-Men فقط در ساخت روایتهای بزرگ خوب نیستند، بلکه میتوانند فضای امن و مناسبی برای بازسازی شخصیتهایی باشند که در دیگر تیمها بهدرستی پرداخت نشدهاند. این ویژگی از آنها یک بستر ایدهآل برای رشد شخصیتمحور ساخته است.
X-Men از واقعیت الهام میگیرند ولی Avengers از افسانهها
X-Men همواره بازتابی از جهان واقعی بودهاند؛ از جنبش حقوق مدنی تا بحرانهای هویتی، از نژادپرستی تا مسائل جنسیتی. داستانهایی چون Days of Future Past یا Inferno، بهرغم المانهای علمیتخیلی، نگاهی تلخ و واقعی به تبعیض، سرکوب و خطر تکرار اشتباهات تاریخی دارند.
در نقطه مقابل، Avengers بیشتر به قهرمانان افسانهای و اسطورهای شباهت دارند که مأموریتشان نجات جهان از نابودی است. این روایتها هرچند هیجانانگیز و پرانرژیاند، اما عمق احساسی یا اجتماعی چندانی ندارند. آنها برای سرگرم کردن ساخته شدهاند، نه برای اندیشیدن.
میراث و نفوذ X-Men در صنعت کمیک بیشتر است
اگر به تأثیرگذاری عمومی نگاه کنیم، سری «Uncanny X-Men» در دهههای ۸۰ و ۹۰ یکی از پرفروشترین و تأثیرگذارترین عناوین مارول بود. در واقع، بدون موفقیت تجاری و خلاقانه X-Men، بسیاری از طرحها و شخصیتهایی که امروزه در کمیکهای مارول میبینیم، شکل نمیگرفتند.
نویسندگانی چون کریس کلیرمونت، گرانت موریسون و جاناتان هیکمن توانستهاند از طریق X-Men مرزهای روایت در کمیک را گسترش دهند. این میراث خلاقانه در Avengers کمتر دیده میشود، زیرا آنها بیشتر بهعنوان تیم مکمل دیگر قهرمانان تعریف میشوند.
در نهایت، بحث بر سر اینکه چه تیمی «بهتر» است شاید سلیقهای به نظر برسد، اما وقتی فاکتورهایی چون عمق داستان، پیام اجتماعی، تنوع شخصیت، انعطافپذیری روایی و میراث کمیکی را مدنظر قرار دهیم، پاسخ روشن است؛ X-Men از Avengers برترند. آنها نهتنها قهرماناند، بلکه نمایندگان امید، مبارزه برای عدالت، و بازتابی از واقعیتاند. به همین دلیل، جایگاه X-Men در تاریخ مارول و قلب هواداران همواره استوار باقی خواهد ماند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید