فیلم The Prodigy از آن دسته فیلمهایی است که ایرادات ریز و درشت فراوانی دارد اما همچنان میتوان آنها را تحمل کرد.
باید اعتراف کرد یک اثر هر چقدر هم که کلیشهای باشد، باز هم میتوان به تماشایش نشسته و سرگرم شد. بد نیست این دیدگاه را کمی اصلاح کنیم یک اثر سینمایی تنها در صورت تاییدیه گرفتن از سوی منتقدین ارزش تماشا دارد. چرا که همانطور که شما نیز به آن آگاه هستید، سلایق متفاوت است و الزاما نظر مثبت منتقدین، حکم نهایی برای ارزش گذاشتن روی یک محصول یا اثر نیست. این همه مقدمهچینی کردیم تا بگوییم The Prodigy آنطور که تعریف میکنند فاجعه نیست و ارزش تماشا دارد.
در فیلم The Prodigy قصه یک پسربچه را میبینیم که درگیر مشکلاتی روحی روانی میشود. سناریو، کاملا رک و پوست کنده همه چیز را در اختیارمان قرار میدهد. یک قاتل زنجیرهای و روانی درست زمانی که یک پسربچه بختبرگشته به دنیا میآید به دست پلیس کشته میشود. این قاتل به دلایل (مثلا نامعلوم!) در جسم این پسربچه وارد میشود و در ادامه قصه از دلایل این جریان بیشتر آگاه میشویم.
همانطور که گفتیم سناریو کاملا مستقیم پیش میرود و نیکلاس مککارتی تدوین بیدردسری را برای تهیه فیلم The Prodigy انتخاب کرد. او میتوانست ماجرا را با آب و تاب بیشتری آغاز کند اما ترجیح داده همانند یک اثر موفق در گذشته، قصهاش را برای مخاطب به سادگی تعریف کند. اثری در زیر ژانر اسلشر که به خوبی این سبک را پرورش داد و همچنین باعث شده دیگران نظر مساعدی برای ساخت این دسته از فیلمها با سناریویی مشابه داشته باشند. تام هالند تقریبا در چهل سال گذشته با کارگردانی فیلم Child’s Play از ایده تناسخ به نحو احسن استفاده کرد.
بر طبق فرضیه تناسخ، انسانها یا هر موجود زنده دیگر پس از مرگ، مجدد به زندگی برمیگردند. چرا که معتقدین به تناسخ باور دارند روح انسان، تودهای از انرژی است و این انرژی هیچگاه نابود نمیشود و در چرخه طبیعت حضور ابدی دارد. در همان سکانس نخست قاتل کشته میشود و در همان لحظه هم وارد روح بدن پسربچهای به نام مایلز میشود که به تازگی متولد شد. در ادامه میبینیم تواناییهای شگفتانگیز مایلز باعث شده والدینش فکر کنند او یک اعجوبه و شگفتی است. اما پس از هشت سال از زندگی مایلز، ورق برمیگردد.
نه قرار است در این فیلم از قابهای بسیار خشن فریادی از ترس بزنیم و نه از صحنههای جامپ اسکر یا همان ترساندنهای ناگهانی که مثل نقل و نبات در آثار دیگر قابل مشاهده است به رعشه بیفتیم
مککارتی در نقش کارگردان میتوانست با جلو و عقب بردن زمان در خط داستانی فیلم کمی تدوین پیشرفتهتر و هیجانانگیزتری به کار ببرد و به مدد آن، کمی هیجان به این اثر تزریق کند. چرا که فیلم The Prodigy جریانی را در پیش میگیرد که برای مخاطب کاملا بیاهمیت است. از این حیث که مخاطب با کمی فکر میتواند کل سناریو را به جز پایانبندی پیشبینی کند و از همه چیز تقریبا اطلاعات نسبتا خوبی دارد. به همین منظور از ۹۰ دقیقه فیلم، تقریبا شصت دقیقهاش را با یک ریتم خستهکننده و تقریبا یکنواخت روبهرو میشویم که همت زیادی میخواهد به پای این فیلم نشستن و تماشای والدین احمقی که اعتقاد دارند فرزندشان هیچ مشکلی ندارد.
اما فیلم The Prodigy آن قدرها هم به یک اثر درام شباهت ندارد و چندین و چند سکانس اکشن نیز در این ماجرا وجود دارد که مایلز دست به خرابکاری میزند. هر چند همین چند سکانس اکشن نیز به صورت مستقیم به مخاطب نشان داده نمیشود و به طرز عجیبی کارگردان از نمایش خشونت، آن هم در یک اثر اسلشر که خون و خونریزی بخش جداییناپذیر این آثار است طفره میرود. مایلز شبها که والدینش میخوابند، دست به کارهایی میزند و مخاطب باید حدس بزند او مشغول به چه کاریست و چه نقشهای در سر دارد.
در فیلم The Prodigy خبری از شخصیتهای فرعی زیادی نیست و همان چند شخصیتی که در خط داستان میبینیم پس از دیالوگگوییها و نقش کوتاهشان در فیلم، از خط داستانی فراموش میشوند. در صورتیکه مایلز میتوانست خیلی از افراد را به خاک و خون بکشد.
ایفای نقش مایلز بر عهده جکسون رابرت اسکات بود که بدون شک بهترین المان فیلم The Prodigy را باید در بازی استثنایی این کودک دانست. اسکات به خوبی حس و حال بچهای را که از دوگانگی شخصیت رنج میبرد را جلوی دوربین به مخاطب منتقل میکند. معلوم نیست چه بر سرش آوردهاند که این گونه در نقشش فرو رفته. چرا که اسکات چند سالیست که در عرصه سینما فعالیت دارد و تنها به علت ایفای نقش کوتاهش در فیلم ترسناک IT محصول سال ۲۰۱۷ نظر مساعد دیگران را به خود جلب کرده است.
فیلم The Prodigy مولفههای ژانر وحشت را ندارد. این اثر ترسی را که به شما القا میکند، در حد همان چند دقیقهای است که مادر خانواده هنوز برایاش ثابت نشده تنها فرزندش مایلز، آن فردی نیست که تصور میکند. به همین علت نه قرار است در این فیلم از قابهای بسیار خشن فریادی از ترس بزنیم و نه از صحنههای جامپ اسکر یا همان ترساندنهای ناگهانی که مثل نقل و نبات در آثار دیگر قابل مشاهده است به رعشه بیفتیم. کارگردان بدون هیچ عجلهای تنها قصد دارد داستانش را تعریف کند و سپس پرونده مایلز را در این فیلم ببندد. کارگردان رسما میتوانست با درجهبندی بزرگسالانه R به قصهاش پر و بال بدهد.
امکان دارد پس از تماشای نیمه ابتدایی فیلم با خودتان بگویید با یک فیلم کلیشهای دیگر در این ژانر طرف حساب هستم. اما پایانبندی قصه ارزشش را دارد تا انتها قصه را دنبال کنید. رسما بیست دقیقه انتهایی فیلم به قدری همه چیز وارد یک فاز بهتر میشود که انگار کارگردان فیلم عوض شده و فرد دیگری دارد فیلم را به پایان میرساند. از اوج گرفتن داستان تا چفت و بسط پیدا کردن همه چیز، همگی باعث شدهاند فیلم The Prodigy برخلاف شروع و مقدمهچینی خستهکننده و بعضا کلیشهای، در انتها مخاطبش را غافلگیر کرده و به خوبی پایان یابد.
پتانسیل رونمایی از فیلم The Prodigy 2 در سالهای آینده به شدت وجود دارد. چرا که کارگردان میتواند از دل ماجرای قسمت اول، جریان جدید و تکاملیافتهتری بیرون بکشد. از طرفی شرکت مترو گولدوین میر، یکی از تهیهکنندگان این فیلم بوده و بعید به نظر میرسد از خیر یک قصه هیجانانگیز به همین راحتی بگذرند. در هر صورت امیدواریم سازندگان احتمالی آینده از اشتباهات ریز و درشت The Prodigy درس بگیرند تا در آینده با یک فیلم بهتر در ژانر وحشت روبهرو شویم. علاقهمندان به سینمای وحشت، این فیلم را از دست ندهید. البته اگر بتوانید یک ساعت نخست فیلم را تحمل کنید و به زمین و زمان فحش ندهید که چرا این فیلم انقدر کلیشهای و بد روایت میشود!
ایفای نقش بازیگر خردسال
قصهای کلیشهای اما همچنان درگیر کننده
پایانبندی جذاب و تحسینبرانگیز
شیوه روایت بسیار خطی و سطحی
تدوین بسیار سطحی و محتاطانه
نیمه ابتدایی بسیار کسلکننده
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید