حالا شاید بتوان جایزههایی را که Overwatch و یا God of War بردند، بهتر درک کرد؛ این بازیها صنعت بازی را چند قدم به جلو بردهاند و ابداعاتی را انجام دادهاند که نظیرش را در جای دیگری نمیبینیم. بلیزارد با Overwatch ثابت کرد که یک بازی شوتر متکی بر کار گروهی که تعداد زیادی شخصیت با قابلیت متفاوت را کنار یکدیگر قرار میدهد، تا چه اندازه میتواند بالانس و دقیق ساخته شود؛ اثری که فقط ۶۰ دلار قیمت دارد اما به هیچ عنوان مخاطب خود را وادار به پرداخت درون برنامهای نمیکند و در مقابل، بیش از سه سال محتوای ارزشمند برایش میسازد.
کوری بارلاگ با تولید God of War نشان داد که میتوان به فرمول موفق یک سری، دست زد و آن را از پایه متحول کرد تا اثر نهایی، در عین تفاوتهای بسیار با گذشته، به ریشهی خود وفادار بماند. بارلاگ ۳۵ ساعت گیمپلی طراحی کرد تا گیمر در نهایت با شنیدن یک کلمه، فرو بریزد و زبان به تحسین بگشاید. همین اتفاق، امسال برای خالق سری سولز رخ داد و او به درستی جایزهاش را دریافت کرد. با توجه به اینکه سازندگان زیادی هر روز تمایل خود را برای ساخت آثاری مشابه با فرمول بازیسازی میازاکی نشان میدهند، تحولی که Sekiro: Shadows Die Twice ایجاد کرده، لیاقت دریافت جایزه را دارد.
بر کسی پوشیده نیست که جف کیلی و هیدئو کوجیما روابط خوبی دارند و حتی مجری و تهیه کنندهی TGA به تریبون آقای خاص بدل شده است ولی رفتار حرفهای کیلی، نشان داد که سیاست انتخاب بازی سال، بسیار بزرگتر است و بر دوستی دیرینهی او با کوجیما ارجحیت دارد و این موضوع، احترام او را برای نگارندهی این یادداشت، بالا میبرد.
حالا که با چنین رویکردی آشنا شدید، فکر میکنید که برندهی بزرگ سال ۲۰۲۰ کدام عنوان خواهد بود؟ چه اثری خواهد توانست تا استانداردهای دنیای بازی را یکبار دیگر جابهجا کند؟