نقد فیلم Superman – سوپرمن
یک شروع خوب اما نه آنقدر خوب
در این مقاله قصد داریم به نقد فیلم Superman پرداخته و ببینیم اثر جدید جیمز گان لایق این همه توجه هست یا خیر.
پس از سالها فراز و نشیب، استودیوهای دی سی و وارنر سرانجام تصمیم گرفتند به فرنچایز DC Extended Universe خاتمه داده و فرنچایز DC Universe را جایگزین آن کنند؛ فرنچایزی که جیمز گان (James Gunn) و پیتر سفرن (Peter Safran) مدیریتش را بر عهده دارند. انتخاب گان برای ساخت اقتباس جدید سوپرمن به عنوان اولین فیلم DCU، نگرانیهای زیادی را در دل طرفداران به وجود آورد. گان توانسته بود با سه گانه Guardians of the Galaxy و The Suicide Squad توانایی خود در ساخت اقتباس سینمایی کمیک بوکها را به اثبات برساند اما کمدی و طنز پای ثابت آثارش بود. به همین دلیل، خیلی از طرفداران نگران بودند این موضوع به فیلم لطمه بزند.
فیلم Superman سرانجام به سینماها آمد و تازهترین قصه مرد پولادین را روی پرده نقرهای به تصویر کشید. داستان در شرایطی آغاز میشود که سه سال از معرفی سوپرمن به جهان میگذرد و تمام این مدت مشغول تلاش برای بهتر کردن جهان به جایی بهتر برای زندگی بوده است. پیروزیهای بدون شک و شبهه ادامه دارد تا اینکه لکس لوتر دشمن جدیدی را معرفی میکند: الترامن. همزمان، سوپرمن در یک جنگ کاملا سیاسی دخالت کرده و منافع اقتصادی لکس لوتر را به خطر میاندازد. او هم تصمیم میگیرد از تمام ظرفیتهایش برای زمین زدن بیگانه قدرتمند استفاده کند.

همانطور که در پارگرافهای پیشین گفتم، نگرانیهای زیادی پیرامون فیلم Superman و لحن آن وجود داشت. به هر حال، آثار جیمز گان با کمدی شناخته میشود و وجود المانهای طنز در تریلرها و تیزرها کاملاً به چشم میآمد. گان تلاش کرده با استفاده از کمدی و استفاده از پالتهای رنگی متنوع، اثری کاملاً متفاوت از اقتباس پیشین، یعنی Man of Steel بسازد. موفق هم شده و اقتباس جدید اصلاً و ابداً قابل مقایسه با قسمت پیشین نیست اما لحن فیلم به هیچ وجه ثبات ندارد. در یک صحنه، المانهای طنز خودنمایی کرده و در چند دقیقه بعد در یک صحنه دیگر، فیلم قصد دارد از لحاظ احساسی شما را تحت تاثیر قرار بدهد. خب، این تناقض که بارها تکرار میشود، باعث شده هیچ کدام تاثیرگذاری مد نظر کارگردان را نداشته باشد.
دیگر ضعفی که از همان ابتدا قابل حدس بود، تعداد بالای شخصیتها است. برخی از شخصیتها مانند لوئیس لین و لکس لوتر با کلارک کنت گره خوردهاند و هر جا او باشد، حضور دارند. اما شخصیتهای دیگری مانند هاوک گرل، گای گاردنر، انیجینر، میستر تریفیک، متافورمو و الترامن هم در داستان حاضر هستند. جیمز گان گفته بود برخی از داستانهای کمیک بوکی بارها روی پرده نقرهای به تصویر کشیده شدهاند و نیازی به تکرارشان نیست. این حرف چندان درباره شخصیتهای نام برده شده صدق نمیکند. مخاطب عام به هیچ وجه با آنها آشنا نبوده و فیلم Superman هم چیزی درباره گذشتهشان در اختیار مخاطب قرار نمیدهد.

اینکه مخاطب بطور ناگهانی در یک جهان داستانی قرار بگیرد که این تعداد شخصیت به خصوص در آن حضور دارند، میتواند باعث سردرگمیاش شود. این موضوع بسته به مخاطبی که پای تماشای فیلم مینشیند، ممکن است نقطه ضعف باشد. از سوی دیگر، مخاطبی که با کمیک بوکها آشناست بدون شک از تماشای این تعداد شخصیت آشنا لذت میبرد. حتی اگر اطلاعات کافی دربارهشان ارائه نشود.
در این میان، شیمی میان کلارک کنت و لوئیس لین تا حدودی واقع گرایانه کار شده و یک رابطه بی نقص رویاگونه نیست. علیرغم عشق سرشاری که میانشان وجود دارد، حرفه شغلیشان باعث به وجود آمدن اختلافاتی شده و از همه مهمتر، این اختلاف به خوبی با پیام سیاسی فیلم گره خورده است. در این میان، نباید از عملکرد دیوید کورنسوت (David Corenswet) و ریچل برازناهان (Rachel Brosnahan) غافل شد. آنها به خوبی توانستهاند گرمای این رابطه عاشقانه را به تصویر کشیده و به آن عمق ببخشند. کورنسوت همچنین در قامت یک ابرقهرمان مردمی درخشیده و توانسته نمادی از امید و مهربانی باشد.

حالا که بحث بازیگران شده، نباید از دیگر چهرههای جلوی دوربین غافل شد. نیکلاس هولت (Nicholas Hoult) موفق شده یک نسخه وفادار از لکس لوتر را به تصویر بکشد. کافی است به صحنه مبارزه الترامن و سوپرمن نگاهی دقیق بیاندازید تا ببینید هولت چطور خودش را وقف نقشش کرد. همزمان که با سرعت در صحنه جابجا شده تا از طریق دوربینهای مختلف نبرد را زیر نظر بگیرد، میتوان خشم و حرص را حین به زبان آوردن دیالوگها با تمام وجود حس کرد. در این میان، فقط با صحنه پایانی و بلایی که کریپتو سر لوتر آورد، مشکل دارم. این اتفاق که با طنز درآمیخته شده، ابهتی که لوتر در طول فیلم بدست آورده را در یک لحظه از بین برد!
غیر از عملکرد قابل قبول بازیگران مقابل دوربین، چه چیز دیگری باعث میشود چنین ضعفهایی به چشم نیایند؟ صحنههای اکشن. اقتباس جدید سوپرمن به اندازه کافی صحنه اکشن و مبارزات را در خود جای داده و این موضوع باعث شده روند آهسته و نه چندان جذاب داستان به چشم نیاید؛ روندی که تنها یک اتفاق غافلگیرکننده دارد. صحنههای اکشن نه تنها از حیث تعداد قابل قبول هستند، بلکه از لحاظ طراحی و اجرا بسیار خوب از آب درآمده و میتوانند هیجان را به مخاطب تزریق کنند. این اتفاق در حالی رخ داده که آثار ابرقهرمانی دی سی طی سالهای گذشته از لحاظ جلوههای ویژه ضعفهای شدیدی داشتند اما این موضوع برای فیلم Superman صادق نیست.

اگر میخواهید از تماشای فیلم Superman لذت ببرید، به دو پیش شرط نیاز دارید: پیش شرط اول این است که به هیچ وجه به مقایسه آن با Man of Steel نپردازید. دو اثر کاملاً متفاوت بوده و رویکردی مستقل نسبت به مرد پولادین دارند. زک اسنایدر سعی کرد تصویری خداگونه از سوپرمن ارائه دهد و جیمز گان سعی دارد سوپرمن را به عنوان چیزی معرفی کند که اکثراً میشناسند: نماد مهربانی، امید، عدالت و حقیقت. به همین دلیل هم حتی برای نجات حیوانات مانند سگ و سنجاب به خودش سختی میدهد.
پیش شرط دوم هم این است که انتظارات خود را پایین بیاورید و انتظار یک اثر فوق العاده را نداشته باشید. فیلم Superman تاثیرگذاری احساسی آثار قبلی جیمز گان مانند Guardians of The Galaxy را نداشته و از لحاظ داستانی هم جز پیام سیاسی غیرمنتظرهاش و پیچش داستانی والدین کریپتونی سوپرمن، چیزی برای غافلگیری شما ندارد.
استفاده از پالت رنگی الهام گرفته شده از دوران Silver Age که با لحن فیلم تناسب دارد
عملکرد عالی بازیگران به خصوص دیوید کورنسوت و نیکلاس هولت
جلوههای بصری چشم نواز
تعداد بالای صحنههای اکشن و طراحی هیجان انگیزشان
تعداد بالای شخصیتهای فرعی و مکمل که میتواند باعث سردرگمی مخاطب ناآشنا شود
عدم اختصاص زمان کافی به شخصیتها
روند نه چندان پر پیچ و خم داستان
عدم ثبات لحن فیلم و کاهش تاثیرگذاری احساسی
پتانسیل هدررفته کریپتو برای تبدیل به یک شخصیت محبوب
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید