نقش سباستین استن در دنیای سینمایی مارول قرار بود کاملاً متفاوت باشد!
سباستین استن (Sebastian Stan) به عنوان وینتر سولجر یا همان سرباز زمستان، در طی این سالها حسابی در دنیای سینمایی مارول یا همان MCU رشد کرده است، ولی او قرار بود نقش کاملاً متفاوتی داشته باشد!
در دنیای سینما، داستانهای بیشماری از بازیگرانی وجود دارد که فرصت بازی در نقشهای ابرقهرمانی را از دست دادهاند. گاهی یک ستاره بزرگ به سادگی نقشی را نمیپذیرد چون احساس میکند برایش مناسب نیست؛ مثلاً آماندا سایفرید که پیشنهاد بازی در نقش گامورا در دنیای سینمایی مارول را رد کرد. اما در بیشتر موارد، بازیگران کمتر شناختهشدهای هستند که با وجود تلاش زیاد، موفق به گرفتن این نقشهای ابرقهرمانی نمیشوند.
آسا باترفیلد (Asa Butterfiled) هم یکی از همین نمونههاست؛ او یکی از گزینههای اصلی برای بازی در نقش پیتر پارکر در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» بود، اما در نهایت این فرصت را از دست داد. با این حال، خوشبختانه مسیر حرفهایاش به خوبی پیش رفت و توانست موفقیتهای دیگری را تجربه کند. در واقع، موارد زیادی از این دست وجود دارد که بازیگری یک نقش کمیکبوکی را از دست داده اما در جای دیگری درخشیده است. با این حال، از دست دادن یک نقش بزرگ در دنیای سینمایی مارول (MCU) باعث نشده همه بازیگران از ادامه تلاش منصرف شوند. بعضیها بعد از این تجربه، دوباره شانسشان را امتحان کردهاند، یا شاید حتی بشود گفت که لباس ابرقهرمانی دیگری به تن کردهاند.
برای مثال، سباستین استن در اوایل شکلگیری این فرنچایز، برای ایفای نقش یک قهرمان اصلی تست بازیگری داد. اگرچه در نهایت آن نقش را به دست نیاورد، اما همین مسیر او را به نقشی رساند که به نوعی نقطه عطف زندگی حرفهایاش شد.
در اواخر دهه ۲۰۰۰، پس از موفقیت فیلم Iron Man و بازخورد مثبتی که صحنه پس از تیتراژ آن دریافت کرد، استودیو مارول به دنبال ساختن بقیه تیم اونجرز بود. رابرت داونی جونیور از پیش برای نقش تونی استارک انتخاب شده بود، اما اعضای دیگر تیم هنوز باید انتخاب میشدند.
در نهایت، مارول برای نقش ثور به سراغ کریس همسورث رفت؛ بازیگری نسبتاً ناشناخته در آن زمان و حالا نوبت به پر کردن جای خالی کاپیتان آمریکا رسیده بود؛ نقشی کلیدی و سنگین که باید با دقت انتخاب میشد. مارول گزینههای مختلفی را بررسی کرد، از جمله ستارگان آیندهداری مانند کریس پرت و جان کرازینسکی.
در این میان، سباستین استن نیز یکی از کاندیداها بود. اما به او گفته شد که برای این نقش مناسب نیست. در نهایت، این نقش مهم به کریس ایوانز رسید؛ کسی که پیشتر در فیلم «چهار شگفتانگیز» نیز دیده شده بود و خیلی زود به یکی از چهرههای ماندگار دنیای مارول تبدیل شد.

اما اصلاً این شخصیتی که دربارش حرف میزنیم، در کمیکها به چه شکل بوده است؟ جیمز بوکانان “باکی” بارنز یکی از پیچیدهترین و تحولیافتهترین شخصیتها در دنیای کمیکهای مارول است؛ شخصیتی که مسیرش از یک نوجوان خوش قلب به قاتلی سرد و سپس قهرمانی رستگار، نمایانگر عمق داستانپردازی مارول است. باکی نخستینبار در سال ۱۹۴۱ در Captain America Comics #1 معرفی شد، خلق شده توسط جو سایمون و جک کربی. در ابتدا، او تنها یک نوجوان جنگ زده و پرشور بود؛ دستیار و دوست صمیمی کاپیتان آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم. او به عنوان نمادی از همراهی و وفاداری، در کنار استیو راجرز علیه نیروهای نازی و هایدرا میجنگید. اما دوران طلایی کمیکها او را بیشتر به عنوان یک “بچه کمیکی” نمایش دادند، چیزی شبیه به رابین برای بتمن. اما سرنوشت باکی دگرگون شد. در روایتهای بعدی، مارول اعلام کرد که باکی در پایان جنگ، در یک انفجار کشته شدهاست؛ روایتی که سالها یکی از معدود مرگهای دائمی در دنیای کمیکها محسوب میشد.
اما در سال ۲۰۰۵، نویسنده مطرح اد بروبیکر با شاهکاری به نام The Winter Soldier شخصیت باکی را از مرگ بازگرداند. او را بهعنوان سرباز زمستان، یک قاتل آموزشدیده و مغزشوییشده توسط سازمان شوروی معرفی کرد. این بازگشت، نه تنها شخصیت باکی را احیا کرد، بلکه او را به یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین چهرههای مارول تبدیل ساخت. داستان او، آمیزهای از گناه، ندامت و تلاش برای رستگاری است.
با گذشت زمان، باکی جای کاپیتان آمریکا را نیز برای مدتی گرفت، پس از آنکه استیو راجرز ظاهراً کشته شد. این تحول نشان داد که باکی، با وجود گذشتهاش هنوز میتواند وارث شایستهای برای سپر و ایدئالهای کاپیتان باشد. در ادامه داستانها، باکی نهتنها هویت انسانی و حافظهاش را بازمییابد، بلکه بهعنوان یکی از اعضای کلیدی در تیمهایی مانند Avengers و Thunderbolts، به مسیر قهرمانی بازمیگردد. حضور او در دنیای سینمایی مارول (MCU) نیز به محبوبیت بیشترش دامن زده و شخصیتش را به مخاطبان جدید معرفی کرده است.

گرچه نزدیک شدن تا این حد به نقشی به بزرگی کاپیتان آمریکا احتمالاً برای سباستین استن تلخ بوده، اما او اجازه نداد این ناکامی سد راهش شود. مارول نقش باکی بارنز را به او پیشنهاد داد؛ دوست دوران کودکی استیو راجرز که در جریان جنگ جهانی دوم به عنوان همراه و یار نزدیک او شناخته میشود و استن هم این فرصت را بهخوبی غنیمت شمرد.
او در فیلم کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو بازی قابلتوجهی از خود ارائه داد و بعدتر با ایفای نقش شخصیت پیچیدهتر و تاریکتر «سرباز زمستان» در فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان بازگشتی قدرتمند داشت. بدون شک مارول از تصمیمی که گرفته راضی است، اما با نگاهی به تواناییهای استن، میتوان گفت شاید اگر او نقش کاپیتان آمریکا را بر عهده میگرفت، مسیر این شخصیت به ارتفاعات تازهای میرسید.
پس از به دست آوردن نقش کاپیتان آمریکا، کریس ایوانز خیلی زود ثابت کرد که کاملاً برای این مسئولیت آماده است. او تبدیل به یکی از چهرههای اصلی دنیای سینمایی مارول شد، در کنار رابرت داونی جونیور در نقش مرد آهنی و کریس همسورث در نقش ثور. اما اگر بخواهیم از دیدگاه «ای کاش» به ماجرا نگاه کنیم، مشخص است که سباستین استن نیز پتانسیل رهبری یک فرنچایز بزرگ را داشت.
استن با ایفای نقش دونالد ترامپ در فیلم کارآموز حتی نامزد دریافت جایزه اسکار شد؛ دستاوردی که گویای وسعت تواناییهای بازیگری اوست. او در فیلمهای تحسینشدهی زیادی ظاهر شده، از جمله بازی در فیلمهای نسبتاً معروفی مثل Fresh، آی تونیا یا حتی Dumb Money. در حالی که کریس ایوانز هم کارنامهی درخشانی دارد، مثلاً بازی در فیلم Snowpiercer به کارگردانی بونگ جون هو اما بیشتر به عنوان یک ستاره اکشن شناخته میشود تا بازیگری در سطح جوایز آکادمیک.
البته این موضوع به این معنا نیست که مسیر این دو بازیگر اشتباه بوده. هر کدام از آنها جایگاه خاص خود را پیدا کردهاند و به خوبی در نقشی که ایفا کردهاند درخشیدهاند.

اگر سباستین استن موفق میشد نقش کاپیتان آمریکا را به دست بیاورد و فیلم اولین انتقام جو بدون مشکل پیش میرفت، احتمالاً عملکرد خوبی از خود نشان میداد و کمک میکرد تا شخصیت کاپیتان آمریکا به نامی آشنا در میان مخاطبان تبدیل شود. اما یک بخش مهم از این فیلم آسیب میدید: باکی.
استن آنقدر با نقش باکی بارنز همخوانی دارد که حالا بیش از یک دهه است که در این نقش ماندگار شده؛ در واقع، او یکی از تنها دو بازیگری است که در تمام فازهای دنیای سینمایی مارول حضور داشتهاند. احتمال اینکه بازیگر دیگری میتوانست باکی را به چنین داستان موفقی تبدیل کند، بسیار کم است. از طرف دیگر، اگر استن به جای باکی نقش کاپیتان آمریکا را میگرفت، شاید خودش هم از این ماجرا آنچنان بهرهمند نمیشد، به خصوص با توجه به اینکه کاپیتان آمریکا در پایان Avengers the Endgame بازنشسته شد و سپر معروفش را به سم ویلسون سپرد.
هرچند ممکن بود استن از حضور کوتاه مدت بهعنوان یکی از چهرههای اصلی MCU لذت ببرد، اما پذیرش نقش همراه و نه قهرمان اصلی، شاید بهترین تصمیمی بود که در حرفهاش گرفت. چون هم خودش و هم دنیای مارول هنوز هم دارند از آن تصمیم سود میبرند.

سباستین استن پس از سالها حضور در دنیای سینمایی مارول، حالا بار دیگر در فیلم Thunderbolts نقشی کلیدی را ایفا میکند؛ فیلمی که قرار است تیمی از ضدقهرمانان و شخصیتهای خاکستری مارول را گرد هم بیاورد. او در این پروژه نقش آشنای خود، یعنی باکی بارنز (ملقب به سرباز زمستان) را ادامه میدهد؛ شخصیتی که از دل جنگ جهانی دوم بیرون آمد، مسیر تاریکی را طی کرد، اما در نهایت موفق شد تا حدی رستگار شود.
حضور باکی در Thunderbolts از چند جهت اهمیت دارد. اول از همه، او یکی از معدود شخصیتهایی است که تجربه مستقیم از هر سه فاز قبلی MCU دارد. از همین رو، او به نوعی حلقه اتصال نسلهای مختلف قهرمانان مارول به حساب میآید. دوم این که برخلاف گذشته، این بار باکی قرار نیست صرفاً یک مهره یا نیروی تحت کنترل باشد؛ در این فیلم، او در جایگاه رهبری قرار دارد. در واقع، دیدیم که باکی در فیلم Thunderbolts، رهبری گروه را بر عهده بگیرد؛ تیمی که از افرادی مانند یلنا بلووا، جان واکر (U.S. Agent)، تسکمستر و رد گاردین تشکیل شده است. در یک مقاله جدا در این باره گفتیم که هر کدام از اعضای Thunderbolts، جای چه کسی را در گروه Avengers گرفتهاند.
این تحول برای شخصیت باکی یک جهش مهم به شمار میرود. از سرباز مغزشویی شدهای که نمیدانست چه کسی است، حالا به رهبری بدل شده که با گذشتهاش کنار آمده و سعی دارد مسیر متفاوتی را در پیش بگیرد. از طرفی، قرار دادن شخصیتی مثل او در رأس تیمی که اخلاقیاتشان اغلب خاکستری است، یک انتخاب هوشمندانه از سوی مارول است؛کسی که خودش طعم تاریکی را چشیده، حالا قرار است دیگران را به سمت رستگاری راهنمایی کند.
Thunderbolts نه تنها فرصتی دوباره برای درخشش سباستین استن است، بلکه میتواند عمق بیشتری به شخصیت باکی ببخشد و او را از یک شخصیت فرعی ماندگار، به یکی از ستونهای اصلی آینده دنیای مارول تبدیل کند. حالا همه نگاهها به این فیلم دوخته شده تا ببینیم سرباز زمستان، چگونه در میدان جدیدی از نبرد، نقشآفرینی خواهد کرد.

آیا میدانستید که سباستین استن برای نقش استیو راجرز در فیلم کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو تست بازیگری داده بود؟ تصور کنید اگر او انتخاب میشد، چطور ممکن بود نقش کاپیتان آمریکا در سراسر فرنچایز مارول تغییر کند!
آیا فکر میکنید او میتوانست مسیری متفاوت و شاید حتی موفقتر برای این شخصیت رقم بزند؟ یا اینکه حضورش در نقش باکی همان چیزی بود که مارول و خودش به آن نیاز داشتند؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید