بررسی بازی رزیدنت ایول ۳

بررسی بازی Resident Evil 3

در گیر و دار نوستالژی و آینده

1%
  • 0/10
بررسی بازی Resident Evil 3 ۲ ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ بررسی بازی کپی لینک

رزیدنت اویل ۳ (بازسازی) روایتی در جهت معرفی شخصیت جیل ولنتاین به نسل نویی است که کم‌کم برای ماجراجویی‌ها و داستان‌های ترسناک آینده‌ی کپکام در مجموعه رزیدنت اویل آماده می‌شوند. با این حال، RE3 چه چیزهایی دارد و چرا نگرش‌ها نسبت به بازنگری جدید آن، ضد و نقیض است؟ با بررسی بازی Resident Evil 3 همراه باشید.

کپکام در ادامه‌ی بازنگری و بازسازی زیربنای مجموعه‌ی رزیدنت اویل، این بار به سراغ نسخه‌ی سوم معروفی رفت که از قداست خاصی بین طرفداران این سری برخوردار است. بازسازی Resident Evil: Nemesis این بار با نام Resident Evil 3، تجربه‌ای آشنا، اما متفاوت، کمی عجیب و با قصد و غرضی را ارائه داده که تناقضات فکری و مفهومی زیادی را برای قشر آشنا با این مجموعه پدید آورده است.

اولین چیزی که در مورد بازسازی نسخه‌ی سوم سری Resident Evil وجود دارد، این است که ما با خط داستانی آشنایی روبه رو هستیم؛ البته منظور از «ما»، صرفا قشری است که با این فرنچایز آشنایی کاملی دارد و نسخه‌های قدیمی آن، به خصوص بازی سوم مجموعه را که در سال ۱۹۹۹ عرضه شده، بازی کرده‌؛ اما این آشنایی، حالا تبدیل شده به آه و ناله و گلایه از خط فکری و مسیر کاملا نویی که کپکام در جهت بازسازی و ارائه‌ی هدفی جدید به این فرنچایز دنبال می‌کند.

بازی در لحظه‌ی اول سعی می‌کند به ما نشان دهد که شخصیت جیل درگیر کابوس‌های وحشتناکی است و از لحاظ روانی، وضعیت مناسبی ظاهرا ندارد، اما این اتفاق فقط در دو نقطه از بازی رخ می‌دهد و ظاهرا سازنده‌های بازی یادشان رفته که چنین کانسپتی را برای شخصیت‌شان تعریف کرده‌اند. کانسپتی که باید در طول روایت داستان شناور و قابل لمس باشد.

می‌دانم کمی گیج شده‌اید، پس آرام آرام موضوع را می‌شکافیم و برای داشتن تحلیلی بهتر، با مقدمه‌چینی پیرامون تاریخچه‌ی بازسازی مجموعه و بعد از آن، با بررسی بازی Resident Evil 3، مطلب را جلو می‌بریم. داستان بازسازی یا همان اصطلاح معروف «ریمیک» در سری بازی‌های رزیدنت اویل، از ریمیک قسمت دوم در سال ۲۰۱۹ شروع نشد، بلکه این قضیه به گذشته‌ای دور، یعنی اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ و تصمیم کپکام و شخص شینجی میکامی برای دوباره‌سازی نسخه‌ی اول با جلوه‌های بصری به‌روز و کمی تغییرات برمی‌گردد. تغییراتی هر چند کم اما مفید که از آن نسخه‌ که ابتدا برای کنسول گیم‌کیوب و سال‌ها بعد برای کنسول‌های نسل هفتمی و هشتمی عرضه شد، بازی‌ای ماندگار و همیشگی ساخت. رسیدیم به سال ۲۰۱۹ میلادی و تصمیم ناشر بزرگ ژاپنی برای بازسازی صفر تا صد نسخه‌ی دوم. کپکام ظاهرا به طور کامل از نسخه‌ی اول مجموعه راضی بوده و نیازی به بازسازی دو‌باره‌ی آن نمی‌دیده است؛ پس به سراغ بازی دوم مجموعه رفت که در بخش گرافیک و گیم‌پلی از شاهکارهای نسل هشتم به شمار می‌رود. سازندگان، جزئیات داستانی را هم بسیار گسترده‌تر کردند و مخاطبان توانستند بیشتر و بهتر با شخصیت‌های این نسخه ارتباط برقرار کنند و بیشتر به دل ماجرا بروند.

کپکام در نام‌گذاری دو بازی Resident Evil 2 و Resident Evil 3 به هیچ‌وجه از عبارت «Remake» به معنی بازسازی استفاده نکرده و این نشان می‌دهد که سازندگان بازی در تلاش هستند تا تاریخ را بدون در نظر گرفتن گذشته، بازنگری کنند و در جهتی دلخواه پیش ببرند.

حالا رسیدیم به نسخه‌ی سوم؛ جایی که دیداری امروزی و مدرن با جیل ولنتاین – قهرمان نام‌آشنا و زیباروی سری رزیدنت اویل – داریم و از سوی دیگر، کابوسی وحشتناک به نام نمسیس که حالا به شکل واقع‌گرایانه‌تری قصد دارد دمار از روزگارمان در بیاورد. سوالی که وجود دارد و من از همین ابتدا دوست دارم تا مطرحش کنم، این است که آیا کپکام صرفا به دنبال دیدن ریخت و قیافه‌ی ما سینه چاک‌های رزیدنت اویل‌های قدیمی پس از مواجهه با بازسازی RE3 بوده، یا به کل هدف دیگری در سر دارد؟ هدفی مانند ریبوت بسیار نرم مجموعه؟!

رزیدنت اویل ۳ سال ۲۰۲۰ – که اول هم گفتیم به طور مشخص با نام Resident Evil 3، بدون پیشوند یا پسوند Remake شناخته می‌شود – واقعا یک بازی خوب و نسبتا خوش‌ ساختی است. روایت داستان بازی که از خانه‌ی جیل ولنتاین و زاویه دید اول شخص، پنجره‌ای رو به خیابانی باران‌زده و فضایی نیمه‌تاریک که کمی اضطراب و بی‌شمار سوال برایمان طرح می‌کند، شروع می‌شود و در مسیری نسبتا نرمال و قابل قبولی گام برمی‌دارد. اولین دیدار ما با نمسیس، تایرنت بی‌اعصاب و قدرتمند شرکت آمبرلا، در لحظات اولیه‌ی بازی و ایجاد یک افتتاحیه‌ی سینماتیک و نفس‌گیر از درگیری او و جیل، حتی طرفداران قدیمی مجموعه و همان‌هایی که صفر تا صد RE3 قدیمی را حفظ هستند، شوکه و به وجد می‌آورد. نکته‌ی بسیار مهمی که باید در هنگام مواجهه‌ با بازسازی RE3 به آن توجه کنیم، این است که آیا انتظار ما، ساخت مو به موی بازی قبلی، صرفا با جلوه‌های بصری امروزی و مدرن است یا همانطور که کپکام نشان می‌دهد و دلش می‌خواهد، به این نسخه به چشم یک بازی کاملا جدید نگاه کنیم؛ طوری که انگار قبل از این‌ها RE3 وجود نداشته است. این نکته و سوال وقتی برجسته می‌شود که در ادامه می‌بینیم خط داستانی، لوکیشن‌ها و حتی تعاملات و میزان اهمیت کاراکترها در بازی جدید کاملا دست‌خوش تغییر و بازنگری شده است. می‌توان به نقش پررنگ شده‌ی کارلوس در خط اصلی داستان و البته ظاهر خاص و توی چشم‌تری که با قصد و غرض به این شکل در آمده، اشاره کرد؛ تغییری بزرگ که می‌توان به راحتی حدس زد، کپکام برای آینده‌ی شخصیت کارلوس برنامه‌هایی دارد.

کارلوس در این بازی به یک شخصیت مهم و کاربردی تبدیل شده و بی‌راه هم نیست اگر بگوییم که کارلوس، نقطه قوتی مشخص و بارز در بازی محسوب می‌شود.

راحت بگویم، کپکام به معنای واقعی کلمه فرانچایز رزیدنت اویل را مخفیانه و بدون اینکه به وضوح متوجه آن شویم، ریبوت یا بهتر است بگوییم، بازنگری کرده است. 

رزیدنت اویل ۳ جدید سعی کرده تا تجربه‌ای نو برای مخاطب دست و پا کند که هدفی پراهمیت‌تر از یک بازسازی مو به مو در خود دارد. البته این به آن معنا نیست که از یک سری نکات به راحتی بگذریم. اگر از گیمرهای قدیمی رزیدنت اویل باشید، قطعا از حذف برج ساعت و اتفاقاتی که در آن می‌افتاد و حتی نبود مرحله‌ی راکون پارک و یکی دو تا باس فایت مهم، عصبانی می‌شوید. حق می‌دهم زیرا من هم منتظر این لحظات با ظاهری امروزی و سینماتیک‌ بودم و حتی بار اول که بازی را تمام کردم، به شدت عصبی شدم و می‌خواستم امتیازی به مراتب پایین‌تر نثار بازی کنم، اما کپکام مسیر و روایت را جور دیگری پیاده کرده است. اگر از نگاه صد درصد منطقی بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، تیم سازنده در آخرین لحظات نشان داده که هدف از بازسازی نسخه‌ی سوم، «بازنگری» در آن است. بازنگری، به معنای تغییر و شاید بهتر کردن آن. با این حال، اگر هم هدف توسعه دهندگان از اعمال تغییرات مشهود در خط داستانی RE3، نوعی ریبوت مخفی و ناپدیدکردن نسخه‌ی قدیمی و جایگزینی هر آنچه که در نسخه‌ی جدید اتفاق افتاده، با داستان قدیمی باشد، باز هم می‌توان بر پیکره‌ی بازی نقد وارد کرد.

کپکام با بازسازی Resident Evil 2 – که آن هم تغییراتی نسبت به بازی اصلی خود داشت- نشان داد که از امکانات و تکنولوژی‌های امروز برای نمایان کردن ابعاد گسترده‌تری از شخصیت‌های بازی و کنکاش هر چه بیشتر در کاراکترهای آنها به خوبی استفاده می‌کند اما چه شد که ما همان کیفیت و همان ظرافت را در نسخه‌ی جدید پیدا نمی‌کنیم؟ چرا این شرکت بزرگ ژاپنی برای اینکه مخاطب خود را به وجد بیاورد، به جای آن لایواکشن بی حال و صفر امتیازی ابتدای بازی جدید، همان ویدیوی CG معروف و جذاب RE3 کلاسیک را بازسازی نکرده است؟ تغییر سکانس ماندگار و تاریخی کشته شدن یکی از شخصیت‌های بازی، تعویض آن با یک روال به شدت معمولی و بی‌حس و حال، چیزهایی نیستند که خیلی قابل توجیه باشند.

بزرگترین نقطه‌ی قوت RE3 کلاسیک، نمسیس یعنی شخصیت منفی آن بود و می‌توان گفت که این هیولا با روی باکس‌آرت آمدن و حتی قرار گرفتن اسمش به عنوان پسوند بازی، باعث شد تا RE3 مورد توجه همه قرار گیرد. این نقطه‌ قوت را گفتم که برسم به شکل بازسازی شده‌ی آن در نسخه‌ی جدید. برخلاف بسیاری، من با ظاهر کمی تغییر یافته و امروزی شده‌ی نمسیس مشکلی ندارم و بیشترین چیزی که انتظار داشتم، ترسناک بودن آن حتی بیشتر از مستر ایکس در نسخه‌ی دوم بود. نمسیس نسخه‌ی کلاسیک گاه و بی‌گاه به سراغتان می‌آمد و با سلاح‌ها و سرعت بالایی که داشت، بازیکنان را میخ‌کوب می‌کرد. این‌ها، خصوصیاتی هستند که انتظار داشتیم در نسخه‌ی بازسازی بیشتر رعایت شود و بیشتر از مستر ایکسی که فقط قدم می‌زند، باعث اذیت و آزارمان شود اما این اتفاق نیفتاد و بیشتر سکانس‌هایی که نمسیس در آن حضور پیدا می‌کند، به صحنه‌های سینماتیک از قبل کارگردانی شده و مبارزات نه چندان سخت با این باس تغییر پیدا کرده است.

در حالی که همه انتظار داشتند نمسیس به چیزی ترسناک‌تر و مهیب‌تر از مستر ایکس در رزیدنت اویل ۲ تبدیل شود، اما متاسفانه شخصیتی کاملا خطی و اسکریپت شده، و صرفا سینماتیک، از او یک کاراکتر پوشالی با ظاهری فریبنده اما درونی تهی ساخته است.

رزیدنت اویل ۳ در بخش گیم‌پلی، همان سیستمی را پیاده کرده که در نسخه‌ی قبلی شاهدش بودیم اما سازندگان بهبودهای نسبی را اعمال کرده‌اند که تجربه‌ی بازیکن مقداری حال و هوای سریع‌تر و اکشن‌تری به خودش بگیرد. با این حال، تغییرات اعمال شده هم مثبت بوده‌اند و هم منفی. مثبت به این جهت که برای مثال چاقو در این نسخه‌، برخلاف بازی قبلی از بین نمی‌رود و بازیکن از شر «دستان خالی بی‌مصرف و منفعل» شخصیتش در زمانی که مهمات ندارد، راحت شده است. اضافه شدن قابلیت جهش یا همان Dash به کاراکتر جیل و تنه زدن به کارلوس، مکانیکی نسبتا کاربردی اما کاملا ابتدایی است که از دیگر بهبودهای گیم‌پلی نسبت به بازسازی RE2 به شمار می‌رود. در طرف مقابل، مکانیک مقابله و پس زدن زامبی‌ها، لیکرها یا سایر دشمن‌ها با استفاده‌ی لحظه‌ای از نارنجک و چاقو، وقتی که گرفتار این موجودات می‌شویم، به کل از این نسخه حذف شده که واقعا جای تعجب دارد! جیل ولنتاین از اعضای حرفه‌ای گروه استارز و مبارزی بسیار کارکشته و باسابقه است که قطعا نسبت به لیان اس.کندی جوان و تازه‌کار و کلیر ردفیلدی که سن و سالی در زمان فاجعه راکون سیتی نداشته، باید فنون نظامی بیشتری داشته باشد. با این حال سازندگان ترجیح داده‌اند حتی همان مکانیک‌های دو شخصیت قبلی مجموعه را هم به جیل اضافه نکنند تا یک امتیاز منفی به نام توسعه‌دهنده‌های بازی ثبت شود.

امید صدیق ایمانی از رزیدنت اویل ۳ می‌گوید

نوشتن درباره‌ی Resident Evil 3 برای من که خاطرات زیادی با این بازی دارم، چندان ساده نیست اما نسخه‌ی بازسازی شده از این عنوان، حکایت دیگری دارد. شرکت کپکام که سال گذشته با ریمیک بازی دوم، ثابت کرد که می‌تواند دوباره دل طرفداران این مجموعه را به دست آورد، این‌بار سراغ قسمت سوم رفته است اما آیا اثری که برای مخاطب خود حاضر کرده، می‌تواند پاسخگوی ۲۱ سال انتظار طرفداران باشد؟

بدون شک کپکام با این نسخه، به طرفداران خود پشت کرده و بدون توجه به سطح توقع آنها، اثری شتاب‌زده را منتشر کرده که نه تنها اصالت سابق را ندارد، بلکه مخاطب را به این فکر فرو می‌برد که چرا باید به فرمولی که جواب خود را پس داده، دست زد؟ بازی حاضر علی‌رغم برخورداری از ویژگی‌های مثبت، شماری از نمادین‌ترین سکانس‌های نسخه‌ی کلاسیک خود را به همراه ندارد. از سوی دیگر نمسیس قرار دارد که به دلیل طراحی ضعیفش که بیشتر به زنومورف شباهت پیدا کرده، نه تنها دیگر ترسناک نیست بلکه اسباب خنده‌ی طرفداران را فراهم کرده.

کافی است که در اینترنت کمی جست‌وجو کنید تا ببیننید که چقدر Meme و تصاویر خنده‌دار از روی یکی از مخوف‌ترین و جذاب‌ترین شخصیت‌های منفی تاریخ صنعت بازی ساخته شده تا بفهمید که کپکام به تنهایی چه بلایی بر سر بازی محبوبمان آورده است.

روی بحث معما و پازل که یکی از شاخصه‌های اکثر بازی‌های مجموعه‌ی رزیدنت اویل به شمار می‌رود، RE3 حسابی لنگ می‌زند. فقط برای اینکه به عمق فاجعه پی ببرید، باید بگویم که تعداد پازل‌هایی که نیاز به فکر کردن دارند، در این نسخه از تعداد انگشت‌های یک دست هم تجاوز نمی‌کند و این در حالی است که در نسخه‌ی قبلی، شاهد بیش از ۱۸ پازل نسبتا درگیرکننده بودیم (مجموع هر دو سناریوی A و B). بسیاری از المان‌ها در رزیدنت اویل ۳ نشان می‌دهد که سازندگان، زمان زیادی برای توسعه‌ی بازی خرج نکرده‌اند و تا توانسته‌اند، بازی را خطی، اکشن محور و به دور از پیچیدگی طراحی کرده‌اند. بازی در زمان کمتری نسبت به نسخه‌ی قبلی تمام می‌شود و در این مدت، به هیچ وجه احساس گیجی و یا گم شدن در محیط‌ها نمی‌کنید و نیازی نیست تا زیاد به مغز خود فشار بیاورید که حالا باید چه کار کنید. همین مسئله، ضربه‌ی سختی به فضاسازی و القای حس و حال منطقی به بازیکن وارد می‌کند. البته که فضاسازی و اتمسفر بازی – اگر به صورت نقطه‌ای و مقطعی به آن نگاه کنیم ـ به خاطر موسیقی و صداگذاری به شدت حرفه‌ای و با کیفیت، در کنار گرافیک واقع‌گرا، قدرتمند و حساب‌شده، می‌تواند تاثیرگذار باشد و حس اضطراب و استرس را به بازیکن وارد کند، اما همانطور که گفتم، عدم وجود پیچیدگی در روایت کلی داستان و خط گیم‌پلی، به شدت به احساس بازیکن در هنگام بازی آسیب می‌زند. از طرفی هم رزیدنت اویل ۳ بازی روشن‌تر و لطیف‌تری نسبت به نسخه‌ی دوم است. مشخصه‌ی جالب نسخه‌ی قبلی، تاریک بودن راهروها و کثیف و خونین بودن آنها بود؛ چیزی که کمتر در نسخه‌ی سوم می‌بینیم و این یعنی ترس کمتر.

اگر توجه کرده باشید، من اصلا این بازی را با نسخه‌ی کلاسیک در این مطلب بررسی بازی Resident Evil 3 مقایسه نمی‌کنم؛ زیرا اعتقاد دارم که این بازی، بنا به دلایلی که گفتم، سعی دارد روی پای خودش بایستد و خط و سیر به خصوص خود را تعریف کند. پس منطقی است که آن را با Resident Evil 2 سال ۲۰۱۹ مقایسه کنیم و روی ترازو، سبک و سنگین کنیم. Resident Evil 3 آن چیزی نیست که علاقه‌مندان به شاهکار ۲۰۱۹ این سری انتظارش را داشتند، اما به این معنی هم نیست که با بازی بدی طرف هستیم. روند بازی لذت‌ خود را دارد و هنوز هم داستان درگیرکننده‌ است. رویارویی با نمسیس در درجه‌ی‌ سختی بالا نفس‌گیر است و این موجود وحشی و مجهز، سماجت خاصی را تا انتهای بازی برای از بین بردن شما به خرج می‌دهد. بماند که معطل کردن نمسیس و درست نجنگیدن با جیل در برخی مقاطع داستان، غیرمنطقی است و جیل هم جاهایی مثل یک ابرقهرمان، رویین‌تن و خستگی‌ناپذیر به نظر می‌رسد.


7.5 خوب
در مجموع، کپکام محصولی قابل قبول و «قابل بازی» را ارائه داده که می‌تواند لذت‌بخش، ترسناک، هیجان‌انگیز و درگیرکننده باشد. اما این کاملا به زاویه و طرز فکر مخاطب و انتظاراتی که از پیش مشخص کرده برمی‌گردد. متعصبان به مکتب نوستالژی رزیدنت اویل ۳ کلاسیک تا حد زیادی از این «بازنگری» ناراحت می‌شوند و به دل‌شان نمی‌چسبد. اما مخاطب نسل جدید که خیلی با نسخه کلاسیک آشنا نیست، می‌تواند از بازی لذت ببرد. بی‌انصافی است که از گرافیک عالی، گیم‌پلی خوب، طراحی مناسب و روایت همیشه در اوج بازی تمجید نکنیم.
  • شخصیت‌پردازی و تاثیر کارلوس اولیویرا
  • ریتم بالای بازی از لحظه شروع تا نقطه‌ی پایان
  • تلفیق عالی صداگذاری و موسیقی و القای حس اضطراب
  • گرافیک فنی چشم‌نواز و طراحی مراحل قابل قبول
  • زیرکی کپکام در بسترسازی داستانی به منظور ریبوت نرم مجموعه
  • نمسیس یک باس بسیار معمولی، اسکریپت شده و تزئینی است
  • برخی مکانیک‌های کاربردی نسخه‌ی قبلی در این بازی به طرز عجیبی حذف شدند
  • بازی در عین داشتن پتانسیل‌های فراوان داستانی، به شدت کوتاه است
  • تعاملات نمسیس و جیل در برخی مواقع مصنوعی و غیرمنطقی است
  • پازل‌های بازی به طرز وحشتناکی کم هستند!

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

2 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments