آنچه که امروز به عنوان گنجینهی انیمیشنهای کلاسیک دیزنی معروف شده و منبع اقتباس جدید و پرخرج بزرگترین استودیوی هالیوودی است، قدمتی بیش از هشتاد سال دارد؛ از زمانی که در سال ۱۹۳۷، والت دیزنی اولین انیمیشن بلند تاریخ را به نمایش گذاشت. رویکرد دیزنی در اقتباس از داستانهای کودکانه در تمام دنیا، در کنار انیمیشنهای کوتاه با حضور کاراکترهای محبوبی چون میکی ماوس (Mickey Mouse) خیلی زود باعث شد که دیزنی از رقبای خود سبقت بگیرد و پایههای امپراطوری انیمیشن خود را در صنعت سینما محکم کند. دیزنی خیلی زود و در کنار انیمیشن به سمت فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی زنده هم رفت و تأسیس پارکهای تفریحی دیزنیلند، باعث شد که دیزنی به عنوان قطب سرگرمی کودکان شناخته شود تا اکنون دیگر به یکی از بزرگترین کمپانیهای سراسر دنیا تبدیل شده و سال به سال استودیوهای بزرگ دیگری به ویترین استودیوهای دیزنی اضافه شود.
فرمانروایی دیزنی در سینما همیشه به این صورت که میبینید نبوده و در برخی دورههای زمانی شاهد افول محبوبیت و موفقیت آثار این کمپانی بودیم که البته آنچنان هم طولی نکشید و دیزنی باری دیگر توانست به دوران اوج خود بازگردد. دههی هفتاد و هشتاد، زمانی که از طرفی آثار علمی-تخیلی و از طرفی انیمههای ژاپنی وارد سینما شدند و به محبوبیت زیادی دست پیدا کردند، محوبیت آثار دیزنی روز به روز افت کرد و این کمپانی وارد بحرانی عظیم شد که نشانههای آن در آمار و ارقام فروش آثار دیزنی در آن دورهی زمانی به خوبی نمایان است. جالب است بدانید که فرنچایز استار وارز (Star Wars) که اکنون در دستان دیزنی قرار دارد، یک زمان به بزرگترین رقیب دیزنی تبدیل شده بود و ضربهی بزرگی به محبوبیت این کمپانی زده بود. اواخر دههی هشتاد، همهچیز تغییر کرد و نفسی تازه در جان دیزنی دمیده شد. سالهای پایانی دههی هشتاد همزمان بود با انتخاب جفری کاتزنبرگ (Jeffrey Katzengerg) در سمت مدیریت دیزنی و استخدام نسل جدیدی از انیماتورهای جوان. اما پیش از آن، یک اتفاق دیگر بازی را به نفع دیزنی تغییر داد؛ انتشار مجدد فیلمهای قدیمی بر روی نوارهای ویاچاس (VHS). دیزنی با اعتنا کردن به گنجینهی ارزشمند خود که از چند صد اثر خاطرهانگیز و کلاسیک تشکیل میشد، دوباره راه خود را به قلب طرفداران باز کرد. بچههای متولد دههی هشتاد و سالهای ابتدایی دهه نود در همه جای دنیا از جمله ایران، انیمیشنهای کلاسیک دیزنی را به دفعات بر روی ویدیو و تلویزیون تماشا کردند. همین رویکرد، توجه مردم را دوباره به سمت انیمیشنهای کلاسیک جلب کرد و باری دیگر شاهد بازگشت دیزنی به دوران اوج بودیم.
دو دهه بعد از تجدید توان دیزنی، دوران مدیریت باب ایگر (Bob Iger) که بهترین روزهای این کمپانی خطاب میشود، دیزنی به این نتیجه رسید که در کنار تملک بر استودیوهای بزرگ و ارزشمندی چون مارول (Marvel)، پیکسار (Pixar) و لوکاسفیلم (Lucasfilm)، صاحب گنجینهی محبوبی است که میتواند دوباره به سراغ آن برود؛ انیمیشنهای کلاسیک. همانطور که در دههی نود، رنسانس دیزنی موجب خلق انیمیشنهای تازه شده بود، این بار نوبت به بازسازی انیمیشنهای کلاسیک به صورت لایو اکشن رسید. از آغاز روند بازسازی انیمیشنهای کلاسیک دیزنی سالهای سال است که میگذرد و تقریبا اکثر بازسازیهای دیزنی فروش بسیار خوب و فراتر از انتظاری داشتند. با این وجود، دیزنی مورد نقد قرار گرفته که با استفاده از خاطرات چند نسل از مخاطبان خود، در حال پولسازی است و در مواردی ارزش و اصالت هنری این بازسازیهای لایو اکشن زیر سوال رفته است؛ بهویژه در سال گذشته که مخاطبان سینما از اشباع شدن بازار توسط آثار دیزنی حسابی شکایت داشتند. به هر حال لایو اکشنهای دیزنی در کنار منتقدان خود، طرفداران زیادی هم دارد و بسیاری از مخاطبان نسل جدید، از این سیاست دیزنی رضایت کاملی دارند. در ادامه قرار است به سراغ تمامی لایو اکشنهای دیزنی برویم و از دید متاکریتیک به ردهبندی آنان بپردازیم.