معرفی فیلم‌های برتر که موفق شدند به فرنچایز خود جان تازه‌ای ببخشند
1%
  • 0/10

معرفی فیلم‌های برتر که موفق شدند به فرنچایز خود جان تازه‌ای ببخشند

عمری دوباره به یک فرنچایز ناامید!

معرفی فیلم‌های برتر که موفق شدند به فرنچایز خود جان تازه‌ای ببخشند ۲ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ سینما کپی لینک

هرچند همه‌ی ما مشتاق ایده‌های نو و آثار کاملاً جدید هستیم، گاهی بازگشت به یک فرانچایز محبوب می‌تواند تجربه‌ای بسیار رضایت‌بخش و حتی آرامش‌بخش باشد. با این حال، برای استودیوها همیشه آسان نیست که این فرانچایزها را همچنان تازه و جذاب نگه دارند.

اغلب، استودیوها با تشخیص فرصت برای کسب درآمد سریع، بیشتر به کمیت توجه کرده‌اند تا کیفیت، و دنباله‌ها، اسپین‌آف‌ها و بازسازی‌ها را بدون توجه به کیفیت فیلمنامه روانه بازار کرده‌اند. در موارد دیگر، یک فرانچایز ممکن است به‌ظاهر با وقار کناره‌گیری کند و برای مدتی طولانی در حالت خاموشی باقی بماند تا زمانی که فیلمنامه‌ای ایده‌آل از راه برسد و حتی پس از گذشت دهه‌ها، دوباره آن را زنده کند.
گاهی اوقات، تنها یک فیلم می‌تواند جرقه‌ای دوباره بزند؛ فیلمی که ایده‌های تازه را با جوهره‌ی آن‌چه نسخه‌ی اصلی را محبوب کرده بود، ترکیب می‌کند و با موفقیت، علاقه و هیجان را به فرانچایز بازمی‌گرداند. این مقاله به فیلم‌هایی می‌پردازد که توانستند فرانچایزهای در حال سقوط را از لبه‌ی نابودی نجات دهند. این بازآفرینی‌ها تنها به نوستالژی تکیه نکردند، بلکه داستان را گسترش دادند، انرژی تازه‌ای به آن بخشیدند و به تماشاگران یادآوری کردند که چرا این فرانچایزها در ابتدا اهمیت داشتند.

Rise of the Planet of the Apes

سه‌گانه‌ی جدید سیاره میمون‌ها (Planet of the Apes) یکی از تحسین‌شده‌ترین مجموعه‌های علمی-تخیلی در دهه‌های اخیر است که توانست با رویکردی هوشمندانه و احساسی، جان دوباره‌ای به فرنچایزی ببخشد که پس از بازسازی ناموفق تیم برتون در سال ۲۰۰۱ در رکود کامل قرار گرفته بود. در سال ۲۰۱۱، فیلم Rise of the Planet of the Apes به کارگردانی روپرت وایت آغازگر یک مسیر تازه برای این مجموعه شد. برخلاف نسخه‌های کلاسیک که بیشتر بر روی درگیری‌های آخرالزمانی و پیامدهای فاجعه‌بار تمرکز داشتند، این فیلم به‌شکلی عمیق‌تر و انسانی‌تر به منشأ تحول میمون‌ها و سقوط تدریجی بشر پرداخت. بازی بی‌نظیر اندی سرکیس در نقش سزار (رهبر میمون‌ها) از طریق فناوری موشن کپچر، بعد انسانی و احساسی عجیبی به شخصیت یک میمون بخشید که به‌ندرت در سینمای علمی‌تخیلی دیده می‌شود.
سه‌گانه‌ی جدید صرفاً مجموعه‌ای از فیلم‌های اکشن نیست؛ بلکه در لایه‌های زیرین خود به مسائلی چون اخلاق علمی، طبیعت قدرت، همدلی، خیانت، و جنگ‌های اجباری می‌پردازد. این مجموعه موفق شد نه‌تنها مخاطبان ژانر را جذب کند، بلکه منتقدان را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در سال ۲۰۲۴، فرنچایز این‌بار چندین نسل پس از مرگ سزار با فیلم پادشاهی سیاره میمون‌ها ادامه یافت. تمرکز این فیلم بر دنیایی است که میمون‌ها اکنون حاکم آن هستند، اما اختلافات ایدئولوژیک و قدرت‌طلبی میان خودشان در حال شکاف‌افکنی است. فیلم با استقبال خوبی مواجه شد و نشان داد این فرنچایز هنوز ظرفیت‌های روایی و فلسفی زیادی برای کاوش دارد.

Creed

وقتی صحبت از فیلم‌های ورزشی می‌شود، بدون شک مجموعه راکی (Rocky) یکی از محبوب‌ترین و ماندگارترین آثار این ژانر به‌شمار می‌آید. با ساخت شش فیلم طی تقریباً ۳۰ سال، بسیاری معتقد بودند که داستان راکی بالبوا با فیلم عرضه شده‌ Rocky Balboa در سال ۲۰۰۶ به پایانی شایسته و محترمانه رسیده است. پس از تقریباً یک دهه سکوت، خیلی‌ها تصور می‌کردند این فرنچایز دیگر به پایان راه خود و اقتباس فیلم های جدید رسیده است. اما با انتشار فیلم Creed در سال ۲۰۱۵، این تصور تغییر کرد. این فیلم ثابت کرد که هنوز روح مبارزه در این مجموعه باقی مانده و دستکش‌ها هنوز آویخته نشده‌اند.
فیلم Creed که به‌نوعی اسپین‌آف و در عین حال ادامه‌ای برای دنیای راکی است، تمرکز خود را بر روی آدونیس کرید، پسر فقید آپولو کرید، معطوف می‌کند. آدونیس که مشت‌زنی آماتور است، تصمیم می‌گیرد راه پدرش را ادامه دهد و برای این مسیر، دست به دامن راکی بالبوا می‌شود؛ کسی که روزی رقیب سرسخت آپولو بود و بعدها به دوست صمیمی‌اش تبدیل شد. فیلم Creed هم از نظر هنری و هم تجاری با موفقیت چشم‌گیری همراه بود. در Rotten Tomatoes امتیاز خیره‌کننده‌ی ۹۵٪ را کسب کرد (بالاتر از امتیاز ۹۳٪ نسخه‌ی اول راکی)، و منتقدان از کارگردانی تازه‌نفس، داستان پر از احساس، و بازی درخشان مایکل بی. جردن در نقش آدونیس ستایش کردند. همچنین بازگشت سیلوستر استالونه در نقش راکی، لایه‌ای احساسی و نوستالژیک به فیلم افزود که توجه نسل‌های مختلفی از مخاطبان را جلب کرد.

Halloween

فیلم هالووین (Halloween) به کارگردانی جان کارپنتر که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد، یکی از نمادین‌ترین و محبوب‌ترین آثار ژانر وحشت در تاریخ سینما به‌شمار می‌آید. این فیلم در واقع نقشه راه ژانر اسلشر را ترسیم کرد و الهام‌بخش صدها فیلم دیگر پس از خود شد. با این حال، اکثر دنباله‌هایی که بعد از نسخه اصلی ساخته شدند، نتوانستند جادوی آن را تکرار کنند و اغلب به نسخه‌هایی ضعیف و تقلیدی از شاهکار اولیه تبدیل شدند. هفت دنباله‌ای که پس از فیلم نخست ساخته شد، به‌مرور پیچیده‌تر و حتی مضحک‌تر شدند و هیچ‌کدام نتوانستند به کیفیت یا تاثیرگذاری نسخه اول نزدیک شوند؛ اغلب نیز با واکنش منفی منتقدان مواجه شدند. در سال ۲۰۰۷، راب زامبی تلاش کرد این فرنچایز را بازسازی کند، اما با وجود نگاه تازه‌اش، بسیاری از طرفداران قدیمی فیلم از این رویکرد ناراضی بودند. اگرچه او در ادامه دنباله‌ای نیز ساخت، اما این فیلم نیز هم از نظر هنری و هم تجاری شکست خورد و بار دیگر فرنچایز وارد مرحله‌ای از بلاتکلیفی شد.
در تلاش برای بازگرداندن اعتبار از دست‌رفته نسخه اصلی، در سال ۲۰۱۸ اعلام شد که فیلمی جدید از هالووین ساخته می‌شود، نه به‌عنوان یک بازسازی کامل، بلکه به‌عنوان یک دنباله میراثی (Legacy Sequel) که تمامی فیلم‌های پس از نسخه اول را نادیده می‌گیرد. داستان این فیلم ۴۰ سال پس از وقایع فیلم نخست رخ می‌دهد و جیمی لی کرتیس بار دیگر در نقش لاری استرود، تنها بازمانده آن قتل‌عام وحشتناک، بازمی‌گردد. فیلم هالووین ۲۰۱۸ بازگشت موفق جدیدی در فرنچایز بود؛ اثری خام، پرتنش، تاریک و به‌شدت ترسناک. این اثر به همان اندازه‌ای که خون‌آلود است، سرشار از تعلیق و دلهره است. فیلم مذکور نه‌تنها مورد استقبال گسترده قرار گرفت، بلکه به پرفروش‌ترین فیلم اسلشر تاریخ تبدیل شد و نشان داد که این فرنچایز هنوز توانایی احیا دارد.

Batman Begins

بتمن بی‌تردید محبوب‌ترین و ماندگارترین ابرقهرمان کمپانی DC است که در قالب‌های مختلف بارها به تصویر کشیده شده است. نخستین اقتباس زنده و سینمایی موفق این شخصیت، با فیلم پرفروش و تحسین‌شده بتمن به کارگردانی تیم برتون در سال ۱۹۸۹ رقم خورد. این نسخه، رویکردی تاریک‌تر و جدی‌تر به شخصیت بتمن داشت و از فضای فانتزی و طنزآلود سریال دهه ۱۹۶۰ فاصله گرفت. مایکل کیتون در نقش بتمن با حالتی درون‌گرا و جک نیکلسون در نقش جوکر با اجرایی فراموش‌نشدنی، تعریفی جدید از فیلم‌های ابرقهرمانی ارائه دادند. تیم برتون در سال ۱۹۹۲ با فیلم بازگشت بتمن (Batman Returns) این مسیر تاریک را ادامه داد. این فیلم نیز با تحسین منتقدان مواجه شد و در گیشه موفق بود، هرچند فضای تلخ‌تر آن نسبت به فیلم نخست باعث شد بخشی از مخاطبان عام فاصله بگیرند.
اما ورق زمانی برگشت که جوئل شوماخر کارگردانی دنباله‌ها را به‌دست گرفت. فیلم بتمن برای همیشه (Batman Forever) با رویکردی نسبتاً سبک‌تر و پرزرق‌وبرق‌تر ساخته شد. با این‌که فروش خوبی داشت، اما نشانه‌هایی از دور شدن از فضای جدی تیم برتون در آن دیده می‌شد. اوج این انحراف در فیلم بتمن و رابین (Batman & Robin) بود، فیلمی که به عقیده بسیاری نه‌تنها میراث برتون را نابود کرد، بلکه به یکی از بدترین فیلم‌های ابرقهرمانی تاریخ تبدیل شد. طراحی‌های اغراق‌آمیز، بازی‌های ضعیف، شوخی‌های بی‌مزه و فقدان هرگونه عمق داستانی، این فیلم را به یک شکست کامل هنری و تجاری بدل کرد. در نهایت این Batman Begins بود که فرنچایز بتمن را از سرشکستگی نجات داد.

Ghostbusters: Afterlife

فیلم شکارچیان روح (Ghostbusters) به کارگردانی ایوان رایتمن، یک اثر کلاسیک جاودانه است که با مهارتی کم‌نظیر، ترس‌های فراطبیعی را با طنزی خنده‌دار ترکیب می‌کند. داستان فیلم درباره گروهی عجیب و غریب از شکارچیان ارواح است که به خط مقدم دفاع از شهر در برابر پدیده‌های ماورایی تبدیل می‌شوند. شکارچیان روح و دنباله‌اش جایگاه خود را به‌عنوان کمدی‌هایی ماندگار که گذر زمان را با موفقیت پشت سر گذاشته‌اند، تثبیت کرده‌اند.
ماجرا درباره مادری مجرد به نام کَلی و دو فرزندش (فوبی و ترِوِر) است که پس از مرگ مرموز پدربزرگ‌شان به شهری کوچک نقل مکان می‌کنند. آن‌ها به‌تدریج متوجه می‌شوند که پدربزرگ‌شان یکی از شکارچیان روح اصلی بوده و حالا وظیفه دارند میراث او را زنده نگه دارند و با تهدیدات جدید فراطبیعی مقابله کنند. در سال ۲۰۱۶، نسخه‌ای بازسازی‌شده با تیمی زنانه از شکارچیان روح منتشر شد که تفسیری نو بر این مفهوم محبوب ارائه می‌داد. با این حال، این فیلم نتوانست آن‌گونه که انتظار می‌رفت مخاطبان را مجذوب خود کند و مسیر جدیدی که انتخاب کرده بود، به موضوعی جنجالی تبدیل شد.

The Mummy

فرنچایز مومیایی با فیلم ترسناک کلاسیک یونیورسال در سال ۱۹۳۲ آغاز شد که در آن بوریس کارلوف نقش ایمهوتپ را بازی می‌کرد. پس از آن، در دهه ۱۹۴۰، مجموعه‌ای از دنباله‌های رده‌ دومی با محوریت مومیایی‌ای به نام خارِس ساخته شدند. در سال ۱۹۵۵، این مجموعه با فیلم «ابوت و کاستلو با مومیایی ملاقات می‌کنند» رویکردی کمدی به خود گرفت. در اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰، کمپانی بریتانیایی هَمِر فیلمز با فیلم‌های ترسناک خونین و گوتیک، اسطوره مومیایی را دوباره زنده کرد؛ آثاری که بازیگرانی چون کریستوفر لی و پیتر کوشینگ در آن‌ها حضور داشتند.
فیلم مومیایی محصول ۱۹۹۹ بیش از آن‌که شبیه آثار ترسناک هَمر باشد، حال‌و‌هوایی شبیه ایندیانا جونز داشت و تفسیری تازه از داستان کلاسیک مومیایی ارائه داد. برندن فریزر در نقش ریک اوکانل، ماجراجوی دل‌نشین و شوخ‌طبع، به‌راستی درخشان بود و این فیلم به یکی از بهترین آثار اکشن-ماجراجویی پس از دهه ۱۹۸۰ تبدیل شد. دنباله این فیلم، مومیایی بازمی‌گردد، گرچه تا حد زیادی مسیر فیلم اول را تکرار کرد، اما با صحنه‌های اکشن فراوان و شوخی‌های مناسب توانست رضایت اکثر تماشاگران را جلب کند. در حالی که قسمت سوم این سه‌گانه، به دلیل جلوه‌های ویژه ضعیف، فیلمنامه‌ای بی‌رمق، و کمبود شخصیت‌های جانبی جذاب، که تماشای نسخه اول را لذت‌بخش کرده بودند، نتوانست موفقیت‌های قبلی را تکرار کند.

Scream

فیلم جیغ (Scream) ساخته استاد ژانر وحشت، وس کریون، ترکیبی استادانه از ترس و طنز خودآگاه است. این فیلم با هوشمندی، کلیشه‌ها و قواعد رایج در ژانر اسلشر را تجزیه و تحلیل کرده و با آن‌ها بازی می‌کند؛ به‌طوری که به نوعی نقد متا بر فیلم‌های ترسناک تبدیل می‌شود. با زیر پا گذاشتن انتظارات و افزودن لحظاتی از کمدی خودارجاع، این فیلم نه تنها تنش، ترس و خشونت را ارائه می‌دهد، بلکه لایه‌ای از طنز تلخ را نیز به نمایش می‌گذارد. پس از موفقیت فیلم اول، جیغ ۲ به سرعت منتشر شد و با استقبال مشابهی روبه‌رو شد. اما با قسمت سوم، یعنی جیغ ۳، این روند افت کرد؛ زیرا هم از نظر منتقدان و هم از نظر فروش عملکرد ضعیف‌تری داشت. یازده سال بعد، جیغ ۴ اکران شد که با استقبال بسیار کمتری مواجه شد و بسیاری آن را تلاشی عجولانه برای کسب درآمد از سوی استودیویی دانستند که دیگر ایده‌ای نداشت.
حالا با گذشت یازده سال دیگر، این فرنچایز با چهره‌های جدید و تعدادی از شخصیت‌های محبوب قدیمی فیلم بازگشته است. نسخه جدید جیغ بر همان عناصری تمرکز دارد که قسمت اول را لذت‌بخش کرده بود؛ ترکیبی از لحظات واقعاً ترسناک با مقدار زیادی طنز هوشمندانه و خودآگاه. این فیلم به‌طور گسترده‌ای مورد استقبال مخاطبان و منتقدان قرار گرفت و از آن زمان دو دنباله دیگر نیز ساخته شده‌اند، در حالی که یکی دیگر نیز در دست تولید است.

Star Wars: The Force Awakens

سه‌گانه اصلی جنگ ستارگان شامل سه فیلم از تأثیرگذارترین، محبوب‌ترین و نمادین‌ترین آثار در کهکشان است که رکوردهای متعددی در گیشه شکستند و الهام‌بخش ده‌ها فیلم دیگر شدند. بنابراین، وقتی این فرنچایز در اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ دوباره احیا شد، جای تعجب نداشت که نتواند انتظارات بسیار بالا را برآورده کند. پس از خرید جنجالی لوکاس‌فیلم توسط شرکت والت دیزنی، فیلم نیرو بیدار می‌شود جهان را شگفت‌زده کرد. این فیلم با ترکیبی عالی از ارجاعات نوستالژیک و شخصیت‌های جدید و جذاب، توانست تقریباً اکثر طرفداران قدیمی را راضی نگه دارد و جادوی جنگ ستارگان را به نسل جدید معرفی کند.
این فیلم موفقیتی عظیم از نظر مالی بود و به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ تبدیل شد. همچنین مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و امتیاز چشمگیر ۹۳٪ را در راتن تومیتوز به دست آورد. این موج جدید از محبوبیت، آغازگر دوره‌ای نو و هیجان‌انگیز برای این مجموعه بود؛ دورانی که شامل دنباله‌ها، اسپین‌آف‌ها، سریال‌ها، جاذبه‌های تفریحی و بسیاری موارد دیگر شده است.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

2 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments