شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی
1%
  • 0/10

شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی

شتری که جلوی در خونه همه می‌خوابه

شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی ۰ 1 ساعت قبل مقالات بازی کپی لینک

شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی اغلب به‌طور کاملاً غیرمنتظره رخ می‌دهند. بسیاری از ما بازی‌های استراتژی‌ای را تجربه کرده‌ایم که در آن واحدها موجوداتی بی‌چهره‌اند و محکوم به نابودی بی‌هیچ تشریفاتی، یا روگ‌لایک‌هایی که در آن مرگ مسئله‌ای عادی است. اما این فهرست بر آن دسته از مرگ‌هایی تمرکز دارد که واقعاً احساسات بازیکن را برانگیختند.

بازی‌هایی که در آن‌ها شخصیت‌هایی که با آن‌ها رابطه‌ای عاطفی شکل گرفته بود، شخصیت‌هایی که به آن‌ها اعتماد شده بود، و گاه حتی خود شخصیت اصلی بازی، قربانی مرگی غافلگیرکننده شدند. بسیاری از این مرگ‌ها نه‌تنها بازیکنان را غافلگیر کردند، بلکه به‌عنوان برخی از بزرگ‌ترین پیچش‌های روایی در بازی‌های ویدئویی شناخته می‌شوند. از دست دادن یک همراه، یک شخصیت فرعی محبوب، یا یک فرد بی‌گناه و بی‌خبر می‌تواند گاه مسیری تازه را برای روایت بگشاید: مسیر انتقام.

بدیهی است که در این فهرست اسپویل‌های سنگینی وجود خواهد داشت، بنابراین اگر تاکنون هیچ‌یک از این بازی‌ها تجربه نشده است، اکنون شاید زمان مناسبی برای غرق شدن در آن‌ها باشد. اما اگر همه را بازی کرده‌اید و به‌دنبال تجربه‌ای احساسی هستید، پیشنهادهایی نیز وجود دارد؛ آثاری مانند بازی Red Dead Redemption 2 و بسیاری از بازی‌های مشابه Life Is Strange که در این فهرست دیده می‌شوند، اشک را جاری ساخته و پیچ‌وخم‌های روایی پرکشش و هیجان‌انگیزی ارائه می‌کنند.

بازی Red Dead Redemption 2: لنی

دست‌ها بالا: چند نفر پس از مرگ Lenny (لنی) فایل ذخیره را بارگذاری کردند تا بتوانند او را نجات دهند؟ مرگ Lenny در بازی Red Dead Redemption 2 جز شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی است که بسیاری از بازیکنان حاضر به باور آن به‌عنوان بخشی قطعی از داستان نبودند؛ گویی باید راهی برای نجات این یاغی بداقبال وجود می‌داشت. اما خیر — صرف‌نظر از هر اقدامی، Lenny در فصل Saint Denis کشته می‌شود و فقدان او تمامی گروه را تهی‌تر از پیش بر جای می‌گذارد.

آنچه این مرگ را به‌ویژه دردناک می‌سازد، امیدی ناچیز به رهایی است که در جریان سرقت همچنان وجود دارد. به‌رغم مرگ Hosea، هنوز چنین به نظر می‌رسد که سایر افراد بتوانند جان سالم به در برند. درحالی‌که شخصیت‌ها میان بام‌ها می‌جهند و تقریباً بی‌خدشه در حال فرار هستند، همه‌چیز ناگهان به‌سوی فاجعه پیش می‌رود. دو مأمور Pinkerton با تفنگ ظاهر می‌شوند و Lenny را هدف قرار داده، فوراً به قتل می‌رسانند. اما هیچ فرصتی برای عزاداری یا حتی برداشتن پیکر او وجود ندارد؛ Arthur و دیگر اعضای گروه مجبور به ادامه فرار می‌شوند و Lenny در غبار باقی می‌ماند.

تنها نکته‌ی اندکی تسلی‌بخش در ادامه‌ی داستان ذکر می‌شود: این‌که اجساد Lenny و Hosea به‌وسیله‌ی Sadie Adler از سردخانه‌ی Saint Denis بازیابی شده و سپس در Bluewater Marsh در کنار یکدیگر به خاک سپرده می‌شوند.

بازی The Last of Us Part 2: جوئل

مرگ Joel برای طرفداران بازی The Last of Us به‌طور کامل غیرمنتظره نبود، چراکه آنان از پیش می‌دانستند باید در هر لحظه خود را برای اندوه و رنج آماده کنند. با این حال، طولانی و خونین بودن صحنه‌ی مرگ او، این واقعه را برای بازیکنانی که نخستین‌بار تجربه می‌کردند، به‌ویژه تکان‌دهنده ساخت.

به محض آن‌که Joel نام خود را نزد گروه Abby فاش می‌کند، فضایی از تنش بر ماجرا حاکم می‌شود. تنها چند لحظه بعد، Abby این تنش را با شلیک به پای او می‌شکند و زنجیره‌ای طولانی از رویدادهای فجیع را آغاز می‌کند که در نهایت به مرگ او بر اثر ضربات مرگبار در برابر چشمان Ellieی دربند می‌انجامد. دلیل این قتل – انتقامی شخصی از سوی یکی از اعضای سابق Firefly که پدرش به دست Joel در جریان نجات Ellie کشته شده بود – بعدتر با جزئیات بیشتری آشکار می‌شود و به پیچیدگی احساسات Ellie نسبت به این مرد چندلایه و عمیق، بُعدی تازه می‌بخشد.

بازی Mass Effect 3: موردین

مرگ‌ها در مجموعه Mass Effect امری رایج به شمار می‌روند و بسیاری از آن‌ها وابسته به تصمیم‌های بازیکن هستند، اما مرگ Mordin در بازی Mass Effect 3 از جمله لحظاتی است که برای بسیاری از مخاطبان همچنان جایگاه ویژه‌ای دارد. آرامشی که او هنگام بیان جمله‌ی معروف خود، «باید من می‌بودم؛ شاید دیگری اشتباه می‌کرد» از خود نشان می‌دهد، در تضاد با لرزش صدایش هنگام زمزمه‌ی آخرین آواز قرار می‌گیرد؛ لحظه‌ای که به یکی از تأثیرگذارترین صحنه‌های این مجموعه بدل شده است.

این مرگ نه به شکل یک قهرمانی باشکوه، بلکه به صورتی عمیقاً انسانی روایت شد. گذشته‌ی خشونت‌بار Mordin و مسئولیت سنگینی که بر دوش داشت، او را در نهایت به نقطه‌ای رساند که باید بهای رستگاری را با جان خود می‌پرداخت. بازی نیز بی‌هیچ پرده‌پوشی، ترس و شکنندگی او را در بالای آن برج به تصویر کشید. با این حال، تصمیم او ریشه در وظیفه‌پذیری و باور به درستی کارش داشت؛ قربانی کردن خود برای نجات یک نژاد کامل. تنها امید باقی‌مانده برای بازیکن این است که او در واپسین لحظه‌ها آرامشی یافته و احساس کرده باشد که رستگار شده است.

بازی Legend of Dragoon: لاویتز

برای بسیاری از بازیکنانی که در اواخر دهه‌ی 90 میلادی رشد می‌کردند، بازی Legend of Dragoon یکی از نخستین تجربه‌هایی بود که آن‌ها را با مرگ یک شخصیت «خوب» در دنیای بازی‌های ویدیویی روبه‌رو کرد. چه Lavitz را دوست داشته باشند و چه نه، مرگ او اثری عمیق بر ذهن بسیاری از مخاطبان گذاشت.

اعتمادبه‌نفس و توانایی‌های ذاتی او به شکلی بود که شکست‌ناپذیر به نظر می‌رسید و این حس را القا می‌کرد که تا پایان ماجراجویی همراه گروه باقی خواهد ماند. Lavitz نه تنها دوستی وفادار برای Dart بود، بلکه به‌عنوان کاپیتان First Knighthood و همچنین پسری مهربان و مسئولیت‌پذیر نسبت به مادرش، همواره ارزش‌های وفاداری و شجاعت را مجسم می‌کرد. دیدن لحظه‌ای که او فرو می‌ریزد و تمام تاریخچه، تلاش‌ها و باورهایش در یک چشم برهم‌زدن از میان می‌رود، تجربه‌ای است که بسیاری از بازیکنان حتی در بزرگسالی نیز آن را به یاد دارند؛ مرگی که هم غافلگیرکننده و هم تکان‌دهنده بود و به بازی رنگی از تلخی پایدار بخشید.

بازی Tails Noir: هاوارد

بازی‌های Point-and-Click عموماً سرشار از حس امید هستند؛ این باور که حتی اگر راه‌حل مسخره باشد یا مستلزم سفرهای بی‌پایان در گوشه و کنار دنیا، در نهایت راهی وجود دارد و همه‌چیز به‌خوبی به پایان می‌رسد. به همین دلیل، مرگ Howard (هاوارد) در بازی Tails: Noir به‌طرزی غیرمنتظره و تکان‌دهنده تأثیر عمیقی بر بازیکنان گذاشت. در این ژانر به‌ندرت شاهد از دست رفتن شخصیت مهمی هستیم، چه برسد به آنکه قهرمان اصلی درست جلوی چشم مخاطب از دنیا برود.

پیش‌تر در بازی مشخص می‌شود که Howard با یک شیء بیگانه و ناشناخته تماس داشته که به‌تدریج DNA او را دستخوش تغییر کرده است. با این حال، این موضوع در نگاه اول به‌عنوان خطی فرعی در روایت جلوه می‌کرد؛ چیزی که انتظار می‌رفت بازیکن راه درمانی برایش پیدا کند یا در نهایت بر آن غلبه کند. اما نقطه‌ی اوج ماجرا زمانی است که او در سکوتی تلخ، در حالی که برنامه‌ها و امیدهای ناتمامش در ذهن جریان دارند، قدم‌زنان در شهر پیش می‌رود و ناگهان بر زمین می‌افتد. پایان. هیچ‌کس انتظار چنین سرانجامی را نداشت، اما همین انتخاب روایی، ضربه‌ای عاطفی و سنگین بود که احساس امنیت بازیکن را در هم شکست و نشان داد Tails: Noir اثری جسور و متفاوت است.

بازی Cyberpunk 2077: جکی

در بازی‌ای که این‌گونه به مخاطب القا می‌کند هر انتخاب نتیجه‌ی مستقیم تصمیمات اوست، مرگ از پیش‌تعیین‌شده و اجتناب‌ناپذیر Jackie Welles (جکی ولس) ضربه‌ای غیرمنتظره و بدون شک جز شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی محسوب می‌شود. بسیاری از بازیکنان در لحظه‌ی وقوع این اتفاق تلاش می‌کنند مانع آن شوند، همان‌طور که بعداً امکان نجات Takemura وجود دارد، اما این بار هیچ انتخابی مؤثر نیست: جکی به هر شکل از داستان کنار می‌رود.

بازی او را به‌عنوان نزدیک‌ترین دوست و همراه V معرفی می‌کند و طی مدت کوتاهی، از خلال مجموعه‌ای از سرقت‌ها و لحظات شخصی، پیوند عاطفی میان آن دو به‌وضوح شکل می‌گیرد. همه‌چیز چنان پیش می‌رود که به نظر می‌رسد جکی نقش “شماره دو” شخصیت اصلی را ایفا خواهد کرد؛ همراهی همیشگی در دل ماجراجویی‌های بعدی. اما درست در همان مراحل ابتدایی، او در یکی از مأموریت‌ها از میان برداشته می‌شود و این نابهنگامی بر سنگینی فقدان می‌افزاید.

اوج تلخی این مرگ در انتخابی است که پس از آن بر عهده‌ی بازیکن گذاشته می‌شود: تصمیم‌گیری درباره‌ی سرنوشت پیکر جکی و چگونگی برگزاری مراسم یادبود او. این‌گونه، بازی از دست رفتن یک شخصیت را نه‌تنها به رویدادی غافلگیرکننده، بلکه به تجربه‌ای عاطفی و ماندگار بدل می‌سازد.

بازی Final Fantasy VII: اریث

مرگ Aerith (ارث) در بازی Final Fantasy VII نه‌تنها یکی از معروف‌ترین لحظات در تاریخ این فرنچایز است، بلکه بی‌اغراق می‌توان آن را از شوکه‌کننده‌ترین و نمادین‌ترین مرگ‌ها در کل تاریخ بازی‌های ویدیویی دانست. لحظه‌ای که برای بسیاری از بازیکنان به‌طور ناگهانی رخ داد و تا سال‌ها به‌عنوان نقطه‌ای فراموش‌نشدنی در حافظه جمعی گیمرها باقی ماند.

این رویداد درست در پایان نخستین بخش بازی رخ می‌دهد؛ جایی که به نظر می‌رسد داستان در حال ورود به مرحله‌ای آرام‌تر است. Aerith در حال دعا کردن بر محراب است و همه‌چیز حال و هوایی معنوی و آرام دارد، اما ناگهان این فضا با ضربه‌ی کاری Sephiroth در هم شکسته می‌شود. مرگی ناگهانی و قطعی که هیچ فرصتی برای نجات باقی نمی‌گذارد.

واکنش Cloud Strife نیز بر تأثیرگذاری صحنه می‌افزاید. سخنان اندوهگین او که تأکید می‌کند «Aeris دیگر بازنخواهد گشت، دیگر نخواهد خندید، گریه نخواهد کرد یا حتی عصبانی نخواهد شد…»، بازیکنان را به اشک می‌نشاند و در عین حال اراده‌ای تازه برای مقابله با Sephiroth در دل قهرمان و مخاطب ایجاد می‌کند. این لحظه به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه یک بازی می‌تواند با بهره‌گیری از داستان‌پردازی احساسی و جسارت در کشتن یکی از شخصیت‌های محبوب، به اثری فراتر از سرگرمی تبدیل شود.

بازی Telltale’s The Walking Dead: لی

مرگ Lee (لی) در بازی The Walking Dead (نسخه Telltale) یکی از تلخ‌ترین و احساسی‌ترین لحظات در تاریخ بازی‌های ویدیویی داستان‌محور به شمار می‌رود. حتی زمانی که او توسط زامبی‌ها گاز گرفته می‌شود، بازیکن هنوز امید دارد که راهی برای نجاتش وجود داشته باشد؛ شاید ایمنی خاصی داشته باشد یا بتواند با روش دیگری به مقابله با عفونت بپردازد. اما به مرور، تغییرات فیزیکی و رفتاری او آشکار می‌شود و خشم و خشونت غیرقابل کنترل جای انسانیتش را می‌گیرد.

در این لحظه، ارتباط عاطفی بازیکن با Lee و رابطه‌ی او با Clementine اهمیت بسیاری پیدا می‌کند. بازی هیچ راه فراری باقی نمی‌گذارد: Lee باید کشته شود تا از تبدیل شدن به موجودی که همه از آن فرار می‌کنند جلوگیری شود. این تصمیم، به شکلی تراژیک، بر دوش یک کودک قرار می‌گیرد؛ Clementine یا باید او را از بین ببرد یا شاهد رنج و تبدیل شدن Lee به یک زامبی باشد.

این پایان نه‌تنها دلخراش است، بلکه وزن عاطفی و مسئولیتی که بر دوش بازیکن قرار می‌دهد، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی خلق می‌کند. لحظه‌ای که نشان می‌دهد، در شرایط آخرالزمانی و تراژیک، هیچ گزینه‌ی واقعی خوشایندی وجود ندارد و گاهی عشق و دوستی با تصمیمات دردناک همراه است.

بازی Planescape Torment: انتخاب شده (The Chosen One)

این مورد کمی متفاوت است، اما هنوز هم به دلیل ماهیت «شوک‌آور»ش جایگاهش را در این فهرست حفظ می‌کند. بازی نقش‌آفرینی 1999 که در دنیای D&D جریان دارد، پر از پیچش‌های داستانی غیرمنتظره و روایت‌های عجیب و غریب بود و محیطی غنی برای کاوش بازیکنان ایجاد می‌کرد. شخصیت بازیکن، که در منابع رسمی به عنوان The Chosen One شناخته می‌شود، در ابتدا یک صفحه سفید است: فردی فراموشکار، پوشیده از خالکوبی‌ها و زخم‌ها.

آنچه مرگ او را در فهرست شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی متمایز می‌کند، نه خود مرگ، بلکه نحوه‌ی تجربه‌ی آن است. وقتی The Chosen One در مبارزه‌ای که برای آن آماده نبوده می‌میرد، انتظار می‌رود که بازیکن به یک نقطه ذخیره بازگردد، اما چنین اتفاقی نمی‌افتد. در عوض، بازیکن دوباره در مورتگ بیدار می‌شود و این روند بارها تکرار می‌شود؛ هر بار که شخصیت می‌میرد، تجربه و انتخاب‌های قبلی او پاک نمی‌شوند.

مرگ در این بازی به‌عنوان بخشی از گیم‌پلی در نظر گرفته شده و این امکان را فراهم می‌کند تا روایت‌های منحصر به فردی شکل بگیرد، جایی که تجربه‌ی شکست و بقا به ابزاری برای داستان‌سرایی و کشف عمق شخصیت تبدیل می‌شود. این طراحی نه تنها غافلگیرکننده است، بلکه روشی نوآورانه برای ادغام مرگ و داستان در بازی‌های نقش‌آفرینی ارائه می‌دهد.

بازی Mouthwashing: آنیا

همه‌ی مرگ‌ها در Mouthwashing دشوار و تلخ هستند، اما مرگ Anya به‌ویژه تجربه‌ای ناخوشایند به جا می‌گذارد. مرگ او اولین مورد بود و تأیید کرد که امید کمی باقی مانده و تقریباً هیچ کاری از دست بازیکن برنمی‌آید. در طول تنها دو مأموریت کوتاه، تقریباً همه از بین می‌روند: Anya بر اثر مصرف داروهایش، Daisuke در یک مأموریت نجات ناموفق، و Swansea به دست خود بازیکن.

وقتی Jimmy برای اولین بار وارد اتاق پزشکی می‌شود و هنوز گیج و سردرگم است، حتی متوجه جسد Anya نمی‌شود. صفحه نمایش تحریف می‌شود و او را از دید بازیکن پنهان می‌کند تا Jimmy به کارهایش ادامه دهد. این برخورد سرد و بی‌احساس با مرگ او بسیار ترسناک است، به‌ویژه که سایر مرگ‌های اعضای تیم واکنش‌های احساسی متفاوتی از سوی Jimmy به دنبال داشتند. او هیچ حرفی درباره‌ی Anya نمی‌زند، با وجود اینکه مرگش در ابتدا تقصیر خود او بوده است.

بازی Still Wakes the Deep: کاز

این مورد یکی دیگر از موقعیت‌هایی است که بازیکن تا آخرین لحظه امید دارد، تنها برای اینکه قهرمان اصلی را در حین بازی فدا کند. در بازی Still Wakes the Deep، Caz (کاز) از یک وضعیت ترسناک به وضعیت دیگر می‌پرد و بین وحشت‌های غیرقابل تصور و تهدیدهای ملموس دست‌وپا می‌زند، تا اینکه کل سکوی نفتی در حال فروپاشی است. تنها گزینه‌ی واقعی او درست پیش از پایان آشکار می‌شود: او باید خود را فدا کند و سکو را منفجر نماید.

بخشی از دلیل شوکه‌کننده بودن مرگ Caz به نگارش فوق‌العاده‌ی داستان در Still Wakes the Deep برمی‌گردد. بازی بر روابط شخصیت اصلی با دیگران تأکید دارد و او را نقطه‌ی قوتی برای تمامی این افراد معرفی می‌کند، چیزی که به او حس شکست‌ناپذیری می‌دهد. به نظر می‌رسد او نمی‌تواند بمیرد، چون آمده تا این افراد را نجات دهد. اما او نمی‌میرد و آخرین هدیه‌ی او به کسانی که دوستشان داشته، نابود کردن سکوی نفتی و دعا کردن است تا وحشت‌های eldritch داخل آن به خشکی نرسند.

بازی Halo: Reach: کت

بازی Halo: Reach پیش از شروع داستان اصلی سری Halo، از روایت‌های قابل پیش‌بینی «Master Chief قهرمان می‌شود» فاصله گرفت و با ایده‌های جدید و یک شخصیت اصلی تازه وارد، تجربه‌ای تازه ارائه داد. این بازی حالتی خشن‌تر، خلاقانه‌تر و پر از شگفتی داشت که آن را به یکی از عناوین محبوب طرفداران تبدیل کرده است.

یکی از به‌یادماندنی‌ترین لحظات Halo: Reach، و صحنه‌ای که به طرفداران نشان داد با چیزی متفاوت روبه‌رو هستند، مرگ Kat بود. هیچ پیش‌زمینه یا سخنرانی بزرگ، هیچ موسیقی غمناک یا حرکت آهسته‌ی دراماتیک وجود نداشت؛ یک دقیقه Kat صحبت و دویدن می‌کرد و دقیقه‌ی بعد مرده بود. این مرگ شوکه‌کننده و ناگهانی، به‌ویژه پس از مرگ Jorge که به شکلی سنتی و «قهرمانانه» قاب‌بندی شده بود، نمونه‌ای آشکار از جسارت تیم نویسندگی Halo: Reach در نوشتن داستان بود.

بازی Assassin’s Creed Odyssey: فویبی

بازی Assassin’s Creed به خودی خود نامش گویای حجم بالای مرگ و خشونت پیش از پایان است، اما مرگ ناگوار Phoibe همچنان به‌طرز غیرضروری‌ای شوکه‌کننده و دلخراش جلوه می‌کند. Phoibe نوجوانی مهربان و اهل آتن بود که خود را شاگرد Kassandra می‌دانست. در طول داستان، تضادهای اخلاقی و رفتار شاد او همواره فرصتی خوشایند برای تنفس میان کشتارهای بی‌پایان فراهم می‌کرد. یک مأموریت اصلی ویژه، شامل نجات Phoibe توسط Kassandra از باند Cyclops بود. با این حال، همین نجات موفق، وقتی Kassandra بعدها پس از رویارویی با Cult of Kosmos جنازه‌ی Phoibe را پیدا می‌کند، دلخراش‌تر می‌شود. این اتفاق، اگرچه تراژیک است، حداقل انگیزه‌ای قوی برای انتقام خونین فراهم می‌کند.

به پایان فهرست شوکه‌کننده‌ترین مرگ‌های بازی‌های ویدیویی رسیدیم و حالا با وجود مرگ‌های بسیار زیاد در عناوین این صنعت، مرگ کدام شخصیت در چه بازی‌ای شما را لرزاند؟



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments