در مجموع سه درجه سختی مختلف در بازی وجود دارد. هیتمن ۳ در همهی درجات چالش برانگیز است اما آخرین درجه یعنی Master با محدود کردن قابلیت ذخیره، حذف راهنماییها و اضافه کردن دوربین و مامورهای سخت گیر کابوس خوبی برای بازیکنان تازه کار است.
همچنین حالتها و چالشهای مختلف، نقاط شروع و آیتمهای ویژه در کنار سیستم امتیازدهی در آخر هر مرحله باعث شده تا بتوان هر مرحله را دهها بار تجربه کرد. لزوم آنلاین بودن برای دسترسی به این موارد بزرگترین نقطه ضعف بازی Hitman 3 است و ضربهی بزرگی به مهمترین عنصر هویت بخش این اثر یعنی ارزش تکرار بالای مراحل وارد کرده است.
البته هر مرحله به قدری دقیق و هوشمندانه طراحی شده تا به هیچ وجه از خیر تجربهی چندین و چند مرتبهای هر کدام نگذریم. هدف استودیوی سازنده در هیتمن ۳ به تکامل رساندن المانهای قبلی بوده و در همین راستا شاهد المان یا مکانیکهای جدید خاصی نیستیم. دوربین تنها ابزار جدید مامور ۴۷ است که در برخی از مراحل نقشی کلیدی دارد.
جزئیات و دقت در گرافیک فنی و هنری علیالخصوص نورپردازی از همان ابتدا خودنمایی میکند. واکنشهای محیطی مانند تکان خوردن لباس و شیشه براثر وزش باد، خیس شدن لباس و زمین بر اثر بارش باران از جملهی این موارد است که بسیار دقیق پیاده سازی شده و ترکیب آن با نورپردازی و بازتابهای دقیق نور (خصوصا در مرحلهی Chongqing) هوش از سر بازیکن میبرد. هیتمن ۳ در طرف دیگر ماجرا یعنی مسائل فنی نیز سربلند از آزمون بیرون آمده است.
در طی ۴۰ ساعتی که به تجربهی این اثر پرداختم، خبری از باگ و افت فریم حتی در مناطق شلوغ و پر جزئیات نبود و همواره تجربهای روان و پایدار را داشتم اما اشاره به برخی مشکلات این بخش لازم است. انیمیشنها به خصوص در بخش چهره خشک و بی روح است.
دهان شخصیتهای اصلی حتی در میانپردههای بازی، از لحاظ لیپسینک عملکرد خوبی ندارد و هیچ حسی را منتقل نمیکند. البته موسیقیهای گوش نوازی در بازی قرار گرفته که با تم کلی بازی و موقعیت جغرافیایی هر مرحله هماهنگ است و کمی از مشکلات بخش قبلی را جبران میکند. صداپیشه شخصیتهای اصلی مثل دایانا و مامور ۴۷ هم کار خود را عالی انجام دادهاند اما همچنان تنوع کم از نظر تعداد در شخصیتهای جانبی حس میشود.