Far Cry

سری Far Cry یک نفر را فراموش کرده است

نگاهی به کمرنگ شدن نقش شخصیت اصلی در سری فارکرای

1%
  • 0/10
سری Far Cry یک نفر را فراموش کرده است ۱ ۱۴ دی ۱۳۹۸ یادداشت (گیم) کپی لینک

با موفقیت Far Cry 3، یوبی‌سافت به فرمولی دست پیدا کرد کرد تا بتواند طرفداران سری Far Cry را همچنان در نسخه‌های بعدی راضی نگه‌ دارد. آنتاگونیست دیوانه و غیرقابل پیش‌بینی، گان‌پلی هیجان‌انگیز، تسخیر کمپ‌های دشمن، شکار و تیر و کمان تنها چند نمونه از المان‌هایی هستند که یوبی‌سافت از Far Cry 3 خود برداشت و تا نسخه پنجم آن را تکرار کرد. اما یوبی‌سافت در این مسیر یک چیز، یا بهتر است بگویم یک نفر را هم فراموش کرد.

سری فارکرای
تا حالا معنی دیوانگی رو بهت گفتم؟

مواردی زیادی در موفقیت Far Cry 3 دست داشتنتد ولی مطمئنا نقش شخصیت منفی بازی از همه‌ی آن‌ها پررنگ‌تر بود. یوبی‌سافت از همان ابتدا این موضوع را با گذاشتن واس روی باکس‌آرت بازی (برخلاف عناوین دیگر که عموما قهرمان بازی روی باکس آرت قرار دارد) برای ما مشخص می‌کند. واس، رئیس گروهی از دزدان دریایی است که داخل جزیره‌ای پایگاه زده‌ و به غارت و کشتار مشغول هستند. چیزی که او را خاص می‌کند، دیوانگی اوست. البته واس تعریف خاصی از دیوانگی دارد و اصرار هم دارد که با گفتن «تا حالا معنی دیوانگی رو بهت گفتم؟» آن را تکرار کند. دیوانگی او من را یاد جوکر می‌اندازد. واس با این که دست به کارهای دیوانه‌واری می‌زد، اما آدم بی‌عقلی نبود و همیشه برای کارهایش برنامه داشت. این ویژگی‌ها باعث شد که واس به شخصیتی نمادین برای سری Far Cry تبدیل شود. اما اگر جیسن نبود، احتمالا هرگز نمی‌توانستیم با واس آشنا شویم.

جیسن، جوان بی‌خیالی که فقط به فکر تفریح و خوش‌گذارنی است، روزی تصمیم می‌گیرد که با برادر و دوستانش به جزیره‌ای سفر کنند و این سفر مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد. واس، جیسن و دوستانش را گروگان می‌گیرد و به آن‌ها می‌گوید که این جزیره مال من است و جای بدی را برای تفریح انتخاب کرده‌اید. جیسن موفق می‌شود خودش را فراری دهد ولی همچنان دوستانش پیش دارودسته واس زندانی‌اند، پس به دنبال این می‌رود که آن‌ها را نجات دهد. جیسن خیلی زود می‌فهمد برای این که بتواند در این جزیره دوام بیاورد،‌ باید قوانین جزیره را یاد بگیرد و جزوی از آن شود. هر دفعه که جیسن با واس برخورد می‌کرد، با این که بیشتر جذب صحبت‌های دیوانه وارش می‌شدیم ولی از طرفی دیگر دلایل بیشتری پیدا می‌کردیم تا کارش را یک سره کنیم و انتقام آزار و اذیتی که به ما و دوستانمان رسانده است را بگیریم. جیسن، پروتاگونیست Far Cry 3، برای این که به یک جنگ‌جو تبدیل شود بهای سنگینی می‌پردازد؛ او روز به روز از خودش دورتر و بیشتر شبیه به واس می‌شود!

یوبی‌سافت فرمول آنتاگونیست دیوانه و کاریزماتیکش را در ظاهر و عقاید متفاوت با پاگان مین در Far Cry 4 و با جوزف سید در Far Cry 5 تکرار کرد ولی هر نسخه جدیدی که عرضه می‌شد، سازندگان بیشتر قهرمان بازی را نادیده می‌گرفتند و  فراموش می‌کردند که شخصیت مهمی مثل جیسن نیز در Far Cry 3 حضور داشته. با این که همچنان فکر می‌کنم که هدف آجای گیل از بازگشت به نپال و انگیزه او برای مبارزه با پگان خوب از کار در نیامد، ولی می‌توان گفت که نسخه‌ی چهارم شخصیت‌پردازی قابل قبولی داشت ولی شرایط برای قهرمان Far Cry 5 بسیار افتضاح بود.

سری Far Cry
جوزف سید، آنتاگونیست اصلی فارکرای ۵ که از شخصیت‌های منفی فرعی آن هم ضعیف‌تر نوشته شده بود

از ابتدای Far Cry 5 می‌فهمیم که قهرمان داستان اسمی ندارد و همه او را Deputy (معاون کلانتر) صدا می‌کنند و حتی به خاطر بخش آنلاین بازی و قابلیت شخصی‌سازی آن، باید خودمان ظاهر شخصیت‌مان را بسازیم. من با قضیه‌ی شخصی‌سازی ظاهری و اسم که در بسیاری از بازی‌های اول شخص دیگر هم وجود دارد مشکلی ندارم، اما حداقل باید پیش‌زمینه‌ی مناسبی برای قهرمان بازی پیاده شده باشد. در ابتدا تنها چیزی که می‌فهمیم، این است که شخصیت اصلی همراه با چند تا از همکاران پلیسش، سراغ دستگیری فردی به نام جوزف سید می‌روند. جوزف سید در منطقه‌ای به نام مونتانا در ایالات متحده، ادعای پیامبری کرده و توانسته به وسیله کتابی که نوشته، با دادن وعده‌ی رهایی مردم از گناه و هدایت آن‌ها به سمت بهشت، حامیان زیادی دور خودش جمع کند و در منطقه به قدرت برسد. سید برای این که بخواهد قدرتش را گسترش دهد، تنها به نصیحت کردن اتکا نکرده و دست به کشتن و شکنجه کردن مخالفانش هم می‌زند. قهرمان بازی با توجه به دستوری که دارد، جوزف سید را در پایگاه خودش دستگیر می‌کند ولی در حین انتقال جوزف به زندان، افراد گروه Cult به کمکش می‌آیند و بعد از نجات دادن رهبرشان، تعدادی از همکاران ما را هم گروگان می‌گیرند.

تا این جای کار که صرفا دستوری که از بالا آمده بود را اجرا کردیم و یک روز بعدش هم بعد از گروگان‌گیری تصمیم می‌گیریم که با کمک نیرو‌های مردمی مونتانا، همکارانمان را نجات دهیم و جوزف سید و دار و دسته‌اش را از بین ببریم. هر چقدر که بیشتر در داستان پیش‌ می‌رویم، با این که بیشتر با رهبران کالت و سرگذشت آن‌ها آشنا می‌شویم، کمتر از شخصیت خودمان چیزی دستگیرمان می‌شود. در بازی به مرور به رباتی تبدیل می‌شویم که فقط دستورات را انجام می‌دهد، بدون آنکه سوالی بپرسد. مسئله‌ای که می‌توانست این ضعف شخصیت‌پردازی را نجات دهد، شک بود. جوزف سید بر خلاف آنتاگونیست‌های قبلی سری Far Cry با اعتقادات مردم کار داشت. مطمئنا او همه را با زور اسلحه و مواد توهم‌زا جذب کالت نکرد. به غیز از زمانی که شخصیت اصلی درگیر مواد توهم‌زا Faith می‌شود، زمان دیگری را نمی‌بینیم که نسبت به مسائل اعتقادی خودش شک کند و سراغ این برود که جوزف در کتابش چه نوشته است. یوبی‌سافت تلاش کرد تا خلا به‌وجودآمده در سری Far Cry را با همراهانی که می‌توانیم برای انجام مراحل انتخاب کنیم، پر کند اما باز با شکست روبه‌رو می‌شود. دلیل اصلی آن هم این است که شخصیت‌های دیگر کاملا مقوایی هستند و لزوما انجام یک مرحله برای نجات و آشنایی با آن‌ها کافی نیست و ارتباطی که نیاز است شکل نمی‌گیرد. البته بین این شخصیت‌ها شاید بتوان گفت بومر (سگ خاکستری) و پیچز (شیر کوهستان) دوست داشتنی‌تر از بقیه بودند.

جیسن در طول نبردش با واس از یک آدم خام که فقط دنبال تفریح و سرگرمی بود به یک جنگ‌جو و مبارز تبدیل شد ولی ما چنین تحولی را در Deputy ندیدیم. یوبی‌سافت بعد از فارکرای ۳ بیشتر روی این وقت گذاشت که چطور می‌تواند یک آنتاگونیست دیوانه‌تر و کاریزماتیک‌تر خلق کند در صورتی که این موضوع را فراموش کرده است که نقش منفی داستان، با کنش‌ها و تصمیمات قهرمان داستان است که به جذابیت می‌رسد. پس امیدواریم که فارکرای بعدی قهرمان بازی را دیگر نادیده نگیرد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments