نظریه‌ عجیب و غریب طرفداران درباره آثار دیزنی؛ از جادو تا جنون
1%
  • 0/10

نظریه‌ عجیب و غریب طرفداران درباره آثار دیزنی؛ از جادو تا جنون

دیزنی، ورای قصه‌ها!

نظریه‌ عجیب و غریب طرفداران درباره آثار دیزنی؛ از جادو تا جنون ۰ ۰۹ خرداد ۱۴۰۴ سینما کپی لینک

فیلم‌های قدیمی دیزنی همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ عامه و خاطرات نسل‌های مختلف بوده‌اند و با داستان‌ها و شخصیت‌های جذاب خود، قلب میلیون‌ها مخاطب را تسخیر کرده‌اند. اما پشت این آثار محبوب و شناخته‌شده، نظریه‌های طرفداری متعددی وجود دارد که برخی از آن‌ها نه تنها عجیب و غریب بلکه گاهی شگفت‌انگیز و بحث‌برانگیز هستند. این نظریه‌ها، با نگاهی متفاوت و عمیق‌تر به روایت‌ها و شخصیت‌ها، پرده از رازها و تفسیرهایی برمی‌دارند که شاید هرگز به ذهن بینندگان عادی خطور نکرده باشد. در این مقاله، به معرفی و بررسی ۱۰ نظریه طرفداری کمتر شناخته‌شده اما وسوسه‌انگیز درباره فیلم‌های قدیمی دیزنی می‌پردازیم که می‌تواند دیدگاه شما را نسبت به این شاهکارهای سینمایی برای همیشه دگرگون کند.

شرکت دیزنی، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین فعالان صنعت سرگرمی در جهان، طی چندین دهه توانسته است نسل‌های متعددی را مجذوب خود کند و جایگاهی بی‌بدیل در قلب مخاطبان به دست آورد. آثار دیزنی، اعم از فیلم‌های زنده‌نما و انیمیشنی، علاوه بر جذابیت ظاهری و داستان‌های فانتزی، حامل لایه‌های عمیق‌تری از معنا و روایت هستند که توجه دقیق‌تر و تفسیرهای متعددی را طلب می‌کنند. این امر موجب شده است که در میان طرفداران دیزنی، نظریه‌های فراوان و پیچیده‌ای شکل بگیرد که برخی از آن‌ها به بررسی جنبه‌های روانشناختی، نمادپردازی‌های نهفته و ارتباطات پنهان میان شخصیت‌ها و داستان‌ها می‌پردازد.
طرفداران دیزنی، با خلاقیت و دقت، گاهی داستان‌هایی پیچیده و پرجزئیات را درباره زندگی شخصیت‌ها، روابط میان آن‌ها و حتی پیام‌های پنهان در پس صحنه‌ها و صحنه‌های ظاهراً ساده خلق می‌کنند. این نظریه‌ها نه‌تنها جذابیت بیشتری به فیلم‌ها می‌بخشند، بلکه دید عمیق‌تری نسبت به این شاهکارهای سینمایی فراهم می‌آورند و بحث‌های جدید و جذابی را در میان جامعه طرفداران دیزنی به راه می‌اندازند. این مقاله قصد دارد تا شما را با ده مورد از عجیب‌ترین و شگفت‌انگیزترین نظریه‌های طرفداری درباره فیلم‌های قدیمی دیزنی آشنا کند؛ نظریه‌هایی که شاید هرگز به ذهن‌تان خطور نکرده باشد و نگاهتان به دنیای دیزنی را دگرگون سازد.

سفید برفی در انیمیشن سفید برفی و هفت کوتوله می‌میرد

در فیلم «سفیدبرفی و هفت کوتوله»، سفیدبرفی (با صدای آدریانا کازلوتی) پس از گاز گرفتن سیب مسموم از ملکه شرور (با صدای لوسیل لا ورن) به خوابی شبیه مرگ فرو می‌رود، اما ظاهراً توسط بوسه‌ی عشق واقعی شاهزاده (با صدای هری استاکول) نجات می‌یابد.
با این حال، یک نظریه طرفداری مطرح شده که می‌گوید سفیدبرفی در واقع مرده است و شاهزاده همان فرشته مرگ است که پیش از بردن او به جهان پس از مرگ، او را می‌بوسد. این نظریه غم‌انگیز و عجیب از اینجا شکل گرفته که شاهزاده تنها زمانی ظاهر می‌شود که سفیدبرفی در آستانه مرگ قرار دارد و همچنین وقتی آن‌ها در پایان با کوتوله‌ها خداحافظی می‌کنند، قلعه‌ی شاهزاده در پس‌زمینه، با نور طلایی و ابرهایی احاطه شده که شبیه جهان پس از مرگ به نظر می‌رسد.

آلیس تحت تأثیر مواد روان‌گردان بوده است

پیش از آنکه «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته لوئیس کارول به عنوان یکی از آثار کلاسیک انیمیشن دیزنی مطرح شود، نظریه‌هایی پیرامون ارتباط این داستان با مصرف مواد روان‌گردان و تأثیرات آن شکل گرفت. در واقع، خود کتاب نیز به دلیل حضور عناصری مانند کرم ابریشمی که قلیان می‌کشد و ماجراجویی آلیس در مواجهه با قارچ‌های غیرمعمول، مورد انتقاد و حتی ممنوعیت در برخی مناطق قرار گرفته است، چرا که برخی معتقدند این عناصر به نحوی مصرف مواد مخدر را ترویج می‌کنند.
با توجه به این موضوع، نظریه‌ای در میان طرفداران و منتقدان به وجود آمد که ادعا می‌کند داستان «آلیس در سرزمین عجایب» در واقع تمثیلی از تجربه‌های روان‌گردان و سفرهای ذهنی مرتبط با آن است. این نظریه اگرچه برای یک اثر کودکانه ممکن است جنجالی به نظر برسد، اما پژوهش‌های دقیق‌تر و تحلیل‌های کارشناسانه نشان می‌دهد که نگاه به داستان صرفاً از این زاویه محدود، نادقیق است. برخی از ریاضیدانان و محققان معتقدند که لوئیس کارول با زیرکی و طنزی ظریف، مفاهیم پیچیده و انتزاعی ریاضی را در قالب داستان آلیس به تصویر کشیده است. به عبارت دیگر، داستان نه تنها یک روایت فانتزی و خیال‌پردازانه است، بلکه نوعی نقد اجتماعی و هنری بر افزایش پیچیدگی و انتزاع در ریاضیات دوران کارول به شمار می‌رود. این دیدگاه نشان می‌دهد که «آلیس در سرزمین عجایب» بیش از آنکه یک اثر درباره مواد مخدر باشد، بازتابی از دغدغه‌های علمی و فرهنگی زمان خود است و به همین دلیل توانسته است به عنوان اثری ماندگار و چندلایه در دنیای ادبیات و سینما جایگاه ویژه‌ای پیدا کند.

دیو در دوران کودکی خود طلسم شده بود

یک نظریه عجیب و غریب طرفداری پیرامون یکی از دیالوگ‌های فیلم «دیو و دلبر» شکل گرفته است که بر اساس آن، دیو (با صدای رابی بنسون) زمانی که یک پیرزن گدا به‌خاطر خودخواهی‌اش او را نفرین کرد، تنها ۱۱ سال داشته است. این نظریه از جمله «ده سال است که زنگ زده‌ایم» در ترانه «مهمان ما باش» با اجرای لومیئر، صدای جری اورباخ نشات گرفته است. اگر نفرین به مدت ده سال روی دیو بوده باشد و وقتی بل وارد ماجرا می‌شود، دیو به بیست و یک سالگی نزدیک شود، یعنی نفرین از زمانی که او ۱۱ ساله بوده آغاز شده است.
این نظریه، نفرین دیو را بسیار شدیدتر و حتی ناعادلانه جلوه می‌دهد، زیرا سن ۱۱ سالگی زمانی است که کودکان هنوز در حال یادگیری همدلی، دلسوزی و رفتار مناسب هستند و نمی‌توان انتظار داشت کامل باشند. از سوی دیگر، پیش‌درآمد فیلم، تصاویر پرتره و بازگشت‌های زمانی، دیو را پیش از نفرین به عنوان یک جوان بالغ نشان می‌دهد که سوالاتی درباره سن واقعی او هنگام وقوع نفرین به وجود می‌آورد. این تضادها و پیچیدگی‌ها باعث شده است تا این نظریه عجیب و غریب در میان طرفداران به بحث و جدل داغی تبدیل شود و نگاه جدیدی به داستان محبوب دیو و دلبر ارائه دهد.

مری پاپینز و آن یک گونه مشابه به یکدیگر هستند

مری پاپینز، شخصیت افسانه‌ای و محبوب دیزنی که برای نخستین بار در فیلم زنده‌نمای سال ۱۹۶۴ معرفی شد، همواره به دلیل ویژگی‌های منحصربه‌فرد و اسرارآمیزش توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. او با ورود ناگهانی‌اش از آسمان به زندگی یک خانواده، توانایی‌های خارق‌العاده‌ای در ایجاد شادی و نظم دارد و پس از انجام ماموریت خود به شکلی مرموز ناپدید می‌شود. این رفتارهای غیرعادی باعث شده است که طرفداران بسیاری به دنبال تفسیرهای عمیق‌تر و غیرمعمول درباره ماهیت واقعی او باشند. در میان این تفسیرها، یکی از عجیب‌ترین نظریه‌ها که در فضای آنلاین و به ویژه در ردیت مطرح شده، شباهت مری پاپینز به پنی‌وایز، دلقک ترسناک داستان «آن» نوشته استیفن کینگ است.
بر اساس این نظریه عجیب و غریب، مری پاپینز و پنی‌وایز هر دو گونه‌ای از موجودات ماورایی هستند که هر چند سال یک‌بار بیدار می‌شوند تا از احساسات انسان‌ها تغذیه کنند؛ تفاوت اصلی در نوع احساسی است که هر کدام می‌خورند. پنی‌وایز از ترس و وحشت کودکان تغذیه می‌کند، در حالی که مری پاپینز انرژی خود را از شادی و خوشحالی آن‌ها می‌گیرد. همچنین، حضور مری پاپینز در فیلم «بازگشت مری پاپینز» و ارتباط او با کودکی به نام جرجی، این نظریه را بیش از پیش جذاب و پیچیده کرده است. این فرضیه، با ترکیب دو دنیای متفاوت و ارائه دیدگاهی کاملاً جدید به شخصیت مری پاپینز، بحث‌های فراوانی را در میان طرفداران دیزنی و علاقه‌مندان به داستان‌های ترسناک برانگیخته است و نشان می‌دهد چگونه تخیل مخاطبان می‌تواند مرزهای داستان‌های کلاسیک را به چالش بکشد.

علاءالدین در آینده‌ای پسا آخرالزمانی جریان دارد

یکی از نظریه‌های عجیب و غریب و محبوب در میان طرفداران دیزنی درباره فیلم «علاءالدین» این است که داستان آن در آینده‌ای پسا آخرالزمانی رخ می‌دهد. اگرچه این انیمیشن ظاهراً فضایی تاریخی و خیالی دارد، اما اشاره‌هایی که غول چراغ جادو به سبک پوشش علاءالدین می‌کند. از سوی دیگر، غول ادعا می‌کند که بیش از ۱۰ هزار سال است که در چراغ زندانی است؛ اگر این موضوع را در نظر بگیریم، به این معناست که زمان داستان در سال ۱۰۳۰۰ میلادی یا حتی بعد از آن رخ می‌دهد. این موضوع دید تازه‌ای به داستان می‌دهد و نشان می‌دهد که ممکن است «علاءالدین» روایت دنیایی باشد که پس از یک فاجعه بزرگ و فروپاشی تمدن‌های امروزی شکل گرفته است.
این نظریه عجیب و غریب همچنین برخی از جنبه‌های فیلم را بهتر توضیح می‌دهد؛ برای مثال، چرا غول قادر است شخصیت‌هایی مثل جک نیکلسون را تقلید کند، در حالی که ده‌ها قرن در چراغ زندانی بوده است و چگونه فناوری پرواز فرش جادویی امکان‌پذیر شده است. علاوه بر این، در این فرضیه فروپاشی کشورها و ظهور شهر اگریبا به عنوان یک امپراتوری متحد قابل توجیه است؛ چرا که چنین ترکیبی می‌تواند نشانه‌ای از بازسازی مجدد جوامع انسانی در دنیایی پس از نابودی گسترده باشد. بنابراین، این نظریه عجیب و غریب نه تنها تخیل طرفداران را به چالش می‌کشد، بلکه راهی جذاب برای دیدن داستان «علاءالدین» از زاویه‌ای کاملاً متفاوت فراهم می‌آورد.

شان-یو یک خون‌آشام است

یک نظریه عجیب و غریب و پرطرفدار درباره شخصیت شان-یو (با صدای میگوئل فرر) در فیلم «مولان» وجود دارد که او را حتی ترسناک‌تر و مرموزتر از آنچه در فیلم نشان داده شده، معرفی می‌کند. شان-یو که به‌عنوان رهبر بی‌رحم و سادیست هون‌ها شناخته می‌شود، از قدرت بدنی خارق‌العاده، استقامت بالا و چشمانی زرد رنگ برخوردار است که باعث شده طرفداران این نکات را به نشانه‌هایی از خون‌آشامی بودن او تعبیر کنند. علاوه بر این، دندان‌های نیش تیزش و حواس فوق‌العاده او، این فرضیه را تقویت می‌کند. نکته جالب دیگر این است که حضور شان-یو در فیلم عمدتاً در هنگام غروب و زمان‌هایی است که نور کم است و او معمولاً در سایه یا تاریکی قرار دارد، به جز چهره و دست‌هایش که روشن می‌ماند؛ این جزئیات باعث شده‌اند تا طرفداران به وجود یک راز تاریک و فراطبیعی در پس شخصیت او شک کنند.
این نظریه عجیب و غریب باعث شده تا نگاه ما به شان-یو نه فقط به عنوان یک دشمن معمولی بلکه به عنوان یک موجود ماورایی و تهدیدی فراتر از حد تصور تغییر کند. شاید دیزنی به عمد این ویژگی‌ها را در شخصیت او گنجانده تا ذات شیطانی و خطرناک او را برجسته‌تر نشان دهد، یا اینکه داستانی عمیق‌تر و پیچیده‌تر در پس این شخصیت وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده است. به هر حال، این فرضیه توانسته است جذابیت و رمز و راز بیشتری به داستان «مولان» ببخشد و بحث‌های فراوانی را میان طرفداران برانگیزد، به‌ویژه آن‌هایی که به دنبال رمزگشایی رازهای پنهان در انیمیشن‌های محبوب دیزنی هستند.

کاراکترهای کتاب جنگل نمایانگر هفت گناه کبیره هستند

یکی از نظریه‌های عجیب و غریب که در ردیت مطرح شده، ادعا می‌کند شخصیت‌های انیمیشن «کتاب جنگل» هر یک نماد یکی از هفت گناه کبیره در آموزه‌های مسیحیت و کاتولیسیسم هستند. این گناهان که شامل شهوت، پرخوری، طمع، حسادت، غرور، خشم و تنبلی می‌شوند، مفاهیمی نمادین از انحرافات اخلاقی به شمار می‌آیند. بر اساس این نظریه، برخی از شخصیت‌های داستان به‌وضوح با یکی از این گناهان مطابقت دارند. برای مثال، مار حیله‌گر «کاآ» نماد شهوت (Lust) است، ببر خون‌خوار و قاتل «شیرخان» تجسم خشم (Wrath) به شمار می‌رود، و فیل مغرور «سرهنگ هاتی» نمایانگر غرور (Pride) است.
این نظریه عجیب و غریب، با ارائه تطبیق‌هایی جالب میان ویژگی‌های رفتاری شخصیت‌ها و مفاهیم مذهبی، سعی دارد عمق پنهانی به داستان «کتاب جنگل» ببخشد. اگرچه این انیمیشن در نگاه اول اثری کودکانه و ماجراجویانه به نظر می‌رسد، اما چنین فرضیاتی باعث می‌شوند تا مخاطبان بزرگسال نیز نگاه دقیق‌تری به لایه‌های معنایی آن داشته باشند. تطبیق دادن هر شخصیت با یک گناه خاص، می‌تواند به درک تازه‌ای از نحوه روایت، شخصیت‌پردازی و حتی پیام‌های اخلاقی داستان بینجامد، هرچند ممکن است این تفسیرها بیش از آن‌که مدنظر سازندگان بوده باشد، ناشی از نگاه خلاقانه و تحلیل‌گرای طرفداران باشند.

سیندرلا از حیوانات سواستفاده می‌کند

در میان نظریه‌های عجیب و غریب درباره انیمیشن‌های کلاسیک دیزنی، یکی از بحث‌برانگیزترین آن‌ها به شخصیت محبوب سیندرلا مربوط می‌شود. بر اساس این نظریه، سیندرلا نه تنها دختر مهربان و دلسوزی نیست که در داستان اصلی دیده‌ایم، بلکه با بهره‌کشی از حیوانات، نوعی برده‌داری پنهان را در خانه‌ی نامادری‌اش به راه انداخته است. در فیلم، سیندرلا حیواناتی مانند موش‌ها، پرندگان و سگ خود را به کار می‌گیرد تا در انجام کارهای خانه، دوخت‌ودوز لباس‌ها و حتی طرح نقشه برای فرار از ظلم و ستم کمکش کنند. این نظریه مدعی است که او، به جای رهایی این حیوانات، آن‌ها را به طور دائم در خدمت خود نگه می‌دارد و از محبت و وفاداری آن‌ها برای رسیدن به اهدافش استفاده می‌کند.
اگرچه این نظریه عجیب و غریب بیشتر از آن‌که بر پایه شواهد قطعی باشد، نوعی تفسیر طنزآمیز و منتقدانه به شمار می‌رود، اما نگاه تازه‌ای به داستان کلاسیک سیندرلا ارائه می‌دهد. از این زاویه، شخصیت سیندرلا به‌جای قربانی صرف، به فردی تبدیل می‌شود که از موقعیت خود برای اعمال کنترل بر موجوداتی ضعیف‌تر استفاده می‌کند. البته این تفسیر چندان با روح داستان اصلی که درباره‌ی بردباری، امید و پاداش مهربانی است همخوانی ندارد، اما مانند بسیاری از نظریه‌های طرفداری، می‌تواند بحثی جذاب درباره نحوه بازنمایی قدرت، وابستگی و اخلاق در داستان‌های کودکی به راه بیندازد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments