بهترین بازی‌های یوبیسافت در تمام دوران
1%
  • 0/10

بهترین بازی‌های یوبیسافت در تمام دوران

این استودیو فقط تریلر خوب نمی‌سازد

بهترین بازی‌های یوبیسافت در تمام دوران ۰ ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ مقالات بازی کپی لینک

استودیو یوبیسافت (Ubisoft) شاید در حال حاضر محبوب‌ترین توسعه‌دهنده بازی نباشد، اما نمی‌توان انکار کرد که یکی از محبوب‌ترین‌ها با بازی‌های بسیار زیبا و چشم‌نواز است و در زمینه کسب درآمد، تقریباً هیچ توسعه‌دهنده‌ای به اندازه آن‌ها موفق نبوده است. بازی‌های اخیر آن‌ها به مشکلاتی از جمله گیم‌پلی تکراری، فقدان خلاقیت و داستان‌هایی که جذابیت کافی برای نگه داشتن بازیکن تا انتها ندارند، دچار شده‌اند. با این حال، استودیو یوبیسافت در مقطعی از تاریخ صنعت بازی در اوج خود بود و چون بسیاری از بازی‌هایی که یوبیسافت را به آن‌چه که امروز هست تبدیل کرده‌اند، بیشتر از ده سال پیش منتشر شدند، بهترین بازی های یوبیسافت در تمام دوران هم به همان دوره بازمی‌گردند.

Child of Light

اگر داستان‌های پریان در یک بازی ویدیویی به زندگی می‌آمدند، نتیجه آن احتمالاً بازی Child of Light می‌بود. این گوهری الهام‌گرفته از بازی‌های مستقل که در سال 2014 منتشر شد، دنیای ویژه‌ یوبیسافت را با یک روایت شاعرانه ترکیب کرد که حس قدم گذاشتن درون یک کتاب داستان را به بازیکن می‌داد. داستان بازی حول آئورورا (Aurora)، دختری جوان که در دنیای مرموز Lemuria گم شده است، می‌چرخد. گرافیک دست‌نویس بازی و موسیقی جادویی آن باعث می‌شد هر لحظه از بازی حس یک نمایش هنری در حرکت را به بازیکن منتقل کند.

برخلاف بسیاری از بازی‌های کمپانی یوبیسافت که به خاطر آشوب جهان باز خود معروف هستند، بازی Child of Light با سیستم مبارزات نوبتی و داستانی دل‌انگیز سرعت را کاهش داد. کاوش در محیط‌های زیبای Lemuria لذت‌بخش بود و دیالوگ‌های شاعرانه و پر از قافیه‌ی بازی، جذابیت خاصی به آن بخشید. اگرچه این بازی یک پروژه عظیم نبود، Child of Light ثابت کرد که یوبیسافت قادر است تجربه‌هایی صمیمی و به یادماندنی فراتر از فرانچایزهای معروف خود خلق کند و این بازی را میان لیست بهترین بازی‌های یوبیسافت در تمام دوران بگذارید.

Beyond Good and Evil

بازی Beyond Good and Evil که در سال 2003 منتشر شد، در زمان عرضه اولیه‌اش توجه زیادی جلب نکرد، اما با گذشت زمان، طرفداران خاص خود را پیدا کرد. داستان بازی در یک دنیای دیستوپیایی پر از توطئه و فساد اتفاق می‌افتد و بازیکنان را در نقش جید (Jade)، یک عکاس خبری که به یک مبارز مقاومت تبدیل می‌شود، قرار می‌دهد. دوربین جید به اندازه‌ی عصای او اهمیت داشت و مکانیک منحصر به فردی به بازی اضافه می‌کرد که آن را از دیگر بازی‌های اکشن-ماجراجویی زمان خود متمایز می‌کرد.

استودیو Ubisoft با داستان‌سرایی‌اش مرزها را جابه‌جا کرد و به موضوعاتی مانند پروپاگاندای حکومتی و شورش پرداخته که هنوز هم در دنیای امروز قابل توجه هستند. شخصیت‌های عجیب و غریب بازی، به رهبری Pey’j، خوک مکانیکی و نحوه‌ی ارائه سینماتیک بازی، پیشگام زمان خود بودند. پس از ریمستر این عنوان در سال 2024، طرفداران با اشتیاق منتظر دنباله‌ای هستند که سال‌ها وعده داده شده بود.

Watchdogs

بازی Watch Dogs از استودیو یوبیسافت شاید نتوانست آنطور که تریلرهایش نشان می‌داد، گیم‌پلی دنیای باز را متحول کند، اما با فضای سایبرپانک و دنیای شیکاگوی مدرن خود، جایگاه خاصی برای خودش پیدا کرد. در این بازی، بازیکنان کنترل ایدن پیرس (Aiden Pearce) را به عهده دارند، یک هکر خودسر با گذشته‌ای تاریک که از زیرساخت‌های شهری برای مبارزه با سیستم فاسد استفاده می‌کند.

مکانیک‌های هک بازی ویژگی برجسته آن بودند که به بازیکنان این امکان را می‌داد تا قطع برق ایجاد کنند، چراغ‌های راهنمایی را کنترل کنند و حتی به اسرار مردم گوش دهند. اگرچه برخی شخصیت آرام ایدن را نقد کردند، بازی Watch Dogs پایه‌گذار دنباله‌های به‌مراتب صاف‌تر، اما کسل‌کننده‌تر خود شد.

Rayman Legends

چه کسی گفته است که یوبیسافت فقط بازی‌های جهان‌باز وسیع می‌سازد؟ بازی Rayman Legends استودیوی Ubisoft را به ریشه‌های خود برگرداند با یک تجربه پلتفرمر که از جذابیت و خلاقیت پر بود. این عنوان 2013 که دنباله‌ای بود بر موفقیت بازی Rayman Origins، روی کنترل‌های دقیق، گرافیک‌های زیبا و طراحی مراحل ابتکاری بیشتر تأکید کرد.

مراحل موسیقی، جایی که بازیکنان باید پرش‌ها و ضربات را با آهنگ‌های بازسازی شده مانند “Eye of the Tiger” همزمان می‌کردند، نمونه‌ای از شادی خالص بودند. چه به صورت انفرادی بازی می‌کردید و چه با دوستان، حالت همکاری بازی و محتوای بی‌پایان آن، آن را به یکی از بهترین بازی‌های پلتفرمری نسل خود تبدیل کرد. بازی Rayman Legends اثبات کرد که این کمپانی برای ساخت یک شاهکار نیازی به اسلحه یا گجت ندارد. پس به همین علت بازی Rayman Legends یکی از بهترین بازی های یوبیسافت در تمام دوران آن است.

Tom Clancy’s Splinter Cell: Chaos Theory

وقتی مردم به بازی‌های مخفی‌کاری فکر می‌کنند، Chaos Theory اغلب در میان بهترین‌های این ژانر قرار می‌گیرد. سومین نسخه از سم فیشر (Sam Fisher) همه چیزهایی را که این سری را عالی می‌کرد، به‌خوبی بهبود داد: طراحی پیچیده مراحل، نورپردازی پویا و راه‌های مختلف برای برخورد با هر مأموریت. چه بازیکنان با اسلحه وارد می‌شدند و چه به صورت مخفیانه و بدون شناسایی پیش می‌رفتند، بازی از خلاقیت و صبر پاداش می‌داد.

این بازی که در سال 2005 منتشر شد، مرزهای ممکن در زمینه هوش مصنوعی و طراحی صدا را جابجا کرد. دشمنان به صداها واکنش نشان می‌دهند و با اعمال بازیکن سازگار می‌شوند، که حس واقع‌گرایی را ایجاد می‌کند که کمتر بازی‌ای می‌تواند به آن برسد. اگر بازی را با اجرای نمادین مایکل آیرونساید (Michael Ironside) در نقش فیشر ترکیب کنید، نتیجه یک بازی می‌شود که هنوز هم به عنوان یک معیار در ژانر مخفی‌کاری شناخته می‌شود.

Far Cry 3

در حالی که سری بازی‌های Far Cry پیش از این شروع به جذب توجه کرده بود، این بازی Far Cry 3 بود که آن را به ستاره‌ای در دنیای بازی‌ها تبدیل کرد. جزایر سرسبز Rook به عنوان یک زمین بازی زیبا برای آشوب عمل می‌کرد و داستان تحول جیسون برودی (Jason Brody) از یک گردشگر بی‌خبر به یک بازمانده بی‌رحم توانست بازیکنان را از ابتدا تا انتها جذب کند.

اما ستاره واقعی بازی واس مونتنگرو (Vaas Montenegro) بود. اجرای ترسناک مایکل مندو (Michael Mando) او را به یکی از یاد ماندنی‌ترین شرورهای دنیای بازی‌ها تبدیل کرد. گیم‌پلی دنیای باز، پر از پست‌های نظامی برای آزادسازی، حیات وحش برای شکار و برخوردهای انفجاری، تضمین می‌کرد که هیچ لحظه‌ای بی‌حوصله‌کننده نباشد. کمپانی (Ubisoft) با بازی Far Cry 3 به طلا دست پیدا کرد و فرمول آن تأثیرات زیادی بر بازی‌های بی‌شماری گذاشته است.

Prince of Persia: Warrior Within

استودیو یوبیسافت گامی جسورانه با Warrior Within برداشت و رنگ‌های شاداب و لحن فانتزی بازی قبلی را با فضایی تاریک‌تر و خشن‌تر جایگزین کرد. سفر Prince به شدت سخت‌تر شد، چرا که او در مقابل تعقیب بی‌رحمانه Dahaka قرار گرفت و در یک سیستم مبارزه‌ای که استفاده از کمبوهای شیک را تشویق می‌کرد، از دو سلاح همزمان استفاده می‌کرد.

برخی از طرفداران از جذابیت The Sands of Time حسرت خوردند، اما Warrior Within گیم‌پلی را با ساختاری غیرخطی و تأکید بیشتر بر اکشن گسترش داد. داستان Prince شخصی‌تر شد و به موضوعات سرنوشت و بقا پرداخت، در حالی که موسیقی غم‌انگیز Godsmack به طرز کاملی با فضای بازی هماهنگ بود و دنباله دوم سری بازی‌های Prince of Persia را به یکی از بهترین بازی‌های یوبیسافت در تمام دوران تبدیل کرد.

Assassin’s Creed 2

اگر Assassin’s Creed اول یک پروتوتایپ بود، بازی Assassin’s Creed 2 یک اثر تکمیل‌شده و شاهکار بود. معرفی اتزیو ادیتوره (Ezio Auditore da Firenze) به عنوان یکی از محبوب‌ترین قهرمانان سری، این دنباله بر هر ایده‌ای که در بازی اول بود، گسترش یافت. محیط ایتالیا در دوران رنسانس زنده و پویا به نظر می‌رسید، با شهرهایی شلوغ مانند فلورانس و ونیز که کاوش در آن‌ها لذت‌بخش بود.

داستان انتقام و کشف اتزیو یکی از شخصی‌ترین و احساسی‌ترین داستان‌ها در صنعت بازی‌های ویدیویی بود، که توسط یک گروه بازیگران که عمق بیشتری به روایت می‌دادند، پشتیبانی می‌شد. استودیو یوبیسافت مبارزات، پارکور و طراحی مأموریت‌ها را تصفیه کرده بود و بازی‌ای ایجاد کرده بود که احساس می‌شد یک گام واقعی رو به جلو است. حتی امروز، بازی Assassin’s Creed 2 اغلب به عنوان استاندارد طلایی سری و یک لحظه تعریف‌کننده برای کمپانی Ubisoft به طور کلی در نظر گرفته می‌شود.

به پایان معرفی بهترین بازی های یوبیسافت در تمام دوران رسیدیم و امیدواریم که منصفانه عمل کرده باشیم. حال به نظر شما جای چه بازی دیگری در این لیست خالی است؟ آن را با ما به اشتراک بگذارید.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments