بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ
1%
  • 0/10

بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ در تمام دوران

محبوب، محبوب و محبوب‌تر

بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ در تمام دوران ۰ ۲۸ شهریور ۱۴۰۳ ترین‌ها (بازی) کپی لینک

برگردید به شرایط ناگوار حدود سال 2016 و حتی طرفداران سرسخت نینتندو (Nintendo) هم نمی‌توانستند با چهره‌ای جدی بگویند که آینده به هر طریقی روشن به نظر می‌رسد. کنسولی که با Wii U به‌طور کامل از هدف خود دور شده بود، با مجموعه‌ای از نرم‌افزارهایی پشتیبانی/ محدود شده که، در بهترین حالت موفقیت‌های گهگاهی و لذت‌های قابل توجه‌ای داشت، اما در بدترین حالت، احساس کمبود و خشکی را القا می‌کرد. تا این که کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch) عرضه شد و در ادامه هم می‌خواهیم به بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ بپردازیم.

هر آنچه قرار بود بعد از کنسول Wii U بیاید، به نظر می‌رسید که هیچ چیزی جز یک معجزه نمی‌توانست اوضاع نینتندو را تغییر دهد. حالا سریع به زمان حال بازگردیم و با کنسولی که اکنون به‌عنوان پرفروش‌ترین سیستم این شرکت، و سومین در کل صنعت، ایستاده است، می‌توان با اطمینان گفت که نینتندو سوییچ دقیقاً همان کار را انجام داده است. با القای امید تازه‌ای به ایده پشتیبانی‌های سوم شخص و همچنین هیجان‌برانگیزی عناوین اول شخص که پشت سر هم عرضه می‌شدند، کنسول نینتندو سوییچ یکی از بزرگترین و شگفت‌انگیزترین تغییرات در سرنوشت یک شرکت در دنیای بازی‌های ویدیویی خواهد بود. با مجموعه‌ای برجسته از نرم‌افزارها در کنار یک سخت‌افزار نوآورانه که احساس نوآوری می‌داد اما هرگز به نظر نمی‌رسید که یک ترفند بازاریابی باشد، نکات بسیاری برای بحث و بررسی در مورد هفت سال عملکرد کنسول نینتندو سوییچ وجود دارد. بنابراین، در آستانه چیزی که بسیاری معتقدند نسل بعدی کنسول اصلی نینتندو است، به بررسی ده بازی می‌پردازیم که به‌طور قابل‌توجه‌ای دوره‌ی زندگی سوییچ را از زمان عرضه‌اش در مارس سال 2017 تا به امروز تعریف کرده‌اند.

10. Kirby and the Forgotten Land

هر کسی که حتی یک نسخه از بازی‌های اصلی Kirby را بازی کرده باشد، می‌داند که ظاهر به‌ظاهر ساده و بامزه آن اغلب به دنباله‌ای پایانی می‌انجامد که عجیب، سورئال و کاملاً مانند موجودات Eldritch به نظر می‌رسد. یک کاراکتر شاد و دوست‌دار غذا که به شکل یک توپ صورتی بامزه است، در برابر موجودات عجیب‌ترین و بیگانه‌ترین شکل‌ها قرار می‌گیرد.

بازی Kirby and the Forgotten Land شاید عجیب‌ترین سفر نبوده باشد، اما ورودش به محیط‌های کاملاً سه‌بعدی؛ که برای اولین بار در سری بازی‌های اصلی اتفاق افتاد، تنها آغاز چیزی بود که به یکی از خاص‌ترین و برجسته‌ترین نسخه‌های سری تبدیل شد. حتی بدون گیم‌پلی کمدی Mouthful Mode و فرصت‌هایی برای کاوش و کشف تمام رازهای این دنیای به‌ظاهر پساآخرالزمانی، Forgotten Land به ‌عنوان گامی مناسب برای این سری‌ به نظر می‌رسید که تا آن زمان به قالبی که در سال‌های گذشته ایجاد کرده بود راضی بود. قابلیت کپی کردن قدرت‌ها همچنان به‌سادگی قابل دسترسی بود، اما با Forgotten Land، این سری نشان داد که بیش از پیش آماده است تا ایده‌های جدید را امتحان کند و در بین بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ قرار بگیرد.

9. Astral Chain

تعداد معدودی از توسعه‌دهندگان وجود دارند که تنها نامشان سطحی از انتظار قابل‌توجیه را به همراه دارد. در طی بیش از یک دهه و نیم فعالیتشان، شرکت PlatinumGames توانسته‌اند هم سابقه‌ای شایسته و هم میراثی در زمینه‌ی ارائه‌ مبارزاتی فوق‌العاده و شیک بسازند؛ به‌طوری‌که این مبارزات در قالبی بی‌باک و در عین حال لذت‌بخش برای مدیوم مورد نظر ارائه می‌شود. از بازی Vanquish تا سری بازی‌های Bayonetta، از بازی The Wonderful 101 تا بازی‌هایی که به نظر می‌رسد با گذشت زمان بهتر می‌شوند، مانند بازی Metal Gear Rising… بازی Astral Chain در سال 2019 پاسخی بود به سوالی که ما بارها و بارها با اعلام هر بازی جدید به خود می‌پرسیم: آیا Platinum باز هم می‌تواند روشی متفاوت و ظریف برای تحت تأثیر قرار دادن ما با مبارزات پیدا کند؟

طبیعتاً، پاسخ یک بله قاطع بود. اما موفقیت بازی Astral Chain به همان اندازه مدیون پذیرش پیش‌فرض فوق‌العاده خود است؛ چه برسد به سیستم مبارزاتی که نه تنها یک شخصیت قابل‌بازی، بلکه دو شخصیت را شامل می‌شود. شما نقش یکی از دو خواهر و برادر یک گروه ویژه پلیس را به عهده می‌گیرید که همراه با موجودات بین‌بعدی که به آن‌ها Legions گفته می‌شود، به مبارزه می‌پردازند. روی کاغذ، این ایده ممکن است کمی گیج‌کننده یا حتی ترسناک به نظر برسد، اما زمان زیادی نمی‌برد تا مهارت استودیو در این ژانر خودش را نشان دهد. همراه با موسیقی متنی که به اندازه‌ی صحنه‌های اکشن پرشور و جسورانه است، می‌توان گفت که بازی Astral Chain به عنوان یکی از بازی‌های از نظر مکانیکی رضایت‌بخش Platinum تا به امروز است. و شاید به‌طور کلی، یکی از بهترین آثار این استودیو و بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ باشد.

8. Fire Emblem: Three Houses

پنج سال بعد از عرضه‌ی بازی Fire Emblem: Three Houses، هنوز هم بحث‌های داغی در مورد اینکه کدام جناح یا ملت در بازی می‌تواند به‌عنوان انتخاب ایده‌آل برای هم‌پیمانی در نظر گرفته شود، وجود دارد. چه کسی حق داشت؟ چه کسی اشتباه می‌کرد؟ بهترین نتیجه برای قاره Fódlan چه بود؟ آیا اگر شرایط متفاوت بود، می‌توانستیم از خونریزی‌های اجتناب‌ناپذیر در نیمه دوم بازی جلوگیری کنیم؟ در حالی که ورودی‌های اخیر این سری بر روی کنسول 3DS از نظر داستان و محیط در بهترین حالت بدون ایراد و در بدترین حالت ضعیف‌ترین عناصر خود را ارائه داده بودند، بازی Fire Emblem: Three Houses اولین بازی از زمان بازگشت موفقیت‌آمیز سری با Awakening در سال 2013 بود که دنیاسازی، داستان و شخصیت‌ها را در مرکز توجه قرار داد. Fódlan، مکانی با افسانه‌ها و تاریخ جالب برای کشف؛ و گروهی از شخصیت‌ها که هر یک داستان‌ها و دیدگاه‌های خود را دارند.

اما از نظر گیم‌پلی نیز، بازی Fire Emblem: Three Houses اطمینان داد که چیزی کم ندارد. محیط آکادمی به سبک شبیه‌سازی اجتماعی (Social-Sim)، جایی که تصمیمات بازیکن و مدیریت زمان او، احساس واقعی پرورش  یک گروه از افراد را ایجاد می‌کرد. مبارزات همچنان جذاب بودند، اما اگر واحدهای شما به‌درستی قرار نمی‌گرفتند، خطر و فاجعه‌ای غیرمنتظره در انتظار بود. این مبارزات توسط موسیقی متنی پشتیبانی می‌شد که لحظات و بخش‌های برجسته بازی را با برخی از بهترین قطعات مستقل سری همراه می‌کرد. چند سال طول کشید تا این بازی به کنسول نینتندو سوییچ راه پیدا کند، اما بازی Fire Emblem: Three Houses ثابت کرد که انتظار کاملاً ارزشش را داشت.

7. The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

اینکه بتوان از همان نقشه و چیدمان Hyrule استفاده کرد؛ هرچند با تغییرات جزئی اینجا و آنجا، خود به‌عنوان یک دستاورد در نظر گرفته می‌شود. اما اینکه نینتندو توانسته راه‌های بسیاری برای نوآوری، تکامل و ارائه همان شاهکار خلاقانه‌ای که بارها و بارها به آن دست یافته، پیدا کند، واقعاً قابل توجه است. شاید بتوان به شوخی گفت که بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom تنها یک بسته الحاقی (DLC) بزرگ است، اما هویت این دنباله بر یکی از برجسته‌ترین بازی‌های سال 2017، دقیقاً در قابلیت‌های جدید آن و رویکرد گسترده‌اش به حل پازل‌های سبک سندباکس پیدا می‌شود.

یکپارچگی بازیکنان در توانایی ساختن و طراحی دستگاه‌هایی با پیچیدگی‌ها و کاربردهای مختلف، تنها یک بخش کوچک از ویژگی‌های نوآورانه بازی بود. روش‌های جدید برای پیمایش؛ قابلیت Ascend که به شما اجازه می‌دهد از هر قطعه‌ای از هندسه که بالای سر آویزان است عبور کنید، و همچنین روش‌های جدید برای تفکر بلندمدت، تصمیم‌گیری برای اینکه کدام سلاح‌ها و آیتم‌ها را با هم Fuse کنید تا نسخه‌های قوی‌تر و مناسب‌تری بسازید، تنها چند نمونه هستند. و این بدون اشاره به کشف بزرگ این است که علاوه بر Hyrule (و آسمان‌های بالای آن)، اعماق تازه کشف‌شده، میزان اکتشافات و شگفتی‌های بازی را بیش از دو برابر افزایش داده است.

چه کشف غاری در کنار راه باشد یا حل یک پازل به شکلی غیرمعمول، بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom شاید از نظر طراحی و ساخت کاملاً اورجینال نبوده باشد، اما لحظات “یافتم!” و شگفتی‌های اولین باری که تجربه می‌کنید و تعداد بی‌شمار کشفیات جدید برای کشف، باعث شد که این بازی نیز به‌عنوان یک نمونه بی‌نظیر از دنیای باز، لایق سرمایه‌گذاری بیش از 100 ساعت از زمان بازیکنان باشد. بازی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom از آن بازی‌های است که به راحتی و قاطعانه می‌توان جایی به او در کنار بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ داد.

6. Hades

سخت است میزان موفقیت و سرعتی که استودیو Supergiant Games در طول دهه گذشته در صنعت بازی‌های مستقل به دست آورده را کمتر از حد انتظار توصیف کرد. از گیم‌پلی و نوشتار گرفته تا موسیقی و سبک هنری؛ استودیو Supergiant، دارای تیمی با مهارت‌های متنوع است که توانسته‌اند در ژانرهای مختلف موفقیت‌های بسیاری کسب کنند. بنابراین، ایده ساخت یک بازی روگ‌لایک (Rogue-Like) توسط Supergiant؛ با تمامی شگفتی‌های بصری و مکانیکی که از این استودیو انتظار می‌رود، به نظر یک تصمیم منطقی بود.

جالب اینجاست که حتی با وجود انتظارات بالا و دوره Early Access طولانی پیش از انتشار بازی Hades توانست نه تنها انتظارات را برآورده کند بلکه بازیکنان را با یک مفهوم Run-Based که فراتر از صرفاً گیم‌پلی بود، شگفت‌زده کند. با بهره‌برداری حداکثری از بستر اساطیری‌اش و نحوه نمایش بسیاری از خدایان یونانی توسط استودیو Supergiant، بازی Hades، به بازی تبدیل شد که داستان‌پردازی و جهان‌سازی‌ آن به اندازه گیم‌پلی‌ آن جذاب بود.

5. Animal Crossing: New Horizons

گاهی در زندگی در جای نادرست و در زمان نادرست گیر می‌افتیم، اما آیا مواردی هست که در مکان درست و زمان نادرست باشیم؟ سخت است میزان تأثیرگذاری سال 2020 را کمتر از حد انتظار توصیف کرد. برای بسیاری از ما در سراسر جهان، آن سال متفاوت بود. و بدون توجه به اینکه موفقیت عظیم بازی Animal Crossing: New Horizons چقدر به شرایط جهانی آن زمان بستگی داشت؛ چه جزئی، چه عمده یا حتی کاملاً، هیچ شکی نیست که برای طرفداران این سری شبیه‌سازی زندگی از نینتندو که مدت‌ها منتظر این نسخه بودند، انتظار کاملاً ارزشش را داشت.

در بازی Animal Crossing: New Horizons، شخصیت شما مسئولیت یک جزیره خالی از سکنه را به عهده می‌گیرد و به زودی آن را از یک تکه زمین خالی به یک جامعه پرجنب‌وجوش از شخصیت‌های جدید و قدیمی تبدیل می‌کند. با مجموعه‌ای از ابزارها برای ساخت، سفارشی‌سازی و تنظیم جزئیات جزیره، این بازی نوعی تجربه بود که می‌توانستید آن را برای چند دقیقه یا ساعت‌ها بازی کنید بدون اینکه احساس کنید وقتتان تلف شده است. شاید این نسخه، نزدیک‌ترین تجربه‌ای باشد که این سری به بازتاب واقعی بازیکن در قالب مینیاتوری و در جزیره‌ای تعطیلاتی رسیده است. بازی Animal Crossing: New Horizons یک نمونه دیگر از این بود که چگونه یک آی‌پی یا همان اثر محبوب نینتندو می‌تواند برای نسخه کنسول نینتندو سوییچ خود فراتر از انتظارات عمل کند و یکی از بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ باشد.

4. The Legend of Zelda: Breath of the Wild

«زلدای جهان‌باز». شاید این عبارت کمی مضحک، پر از تردید و حتی بی‌معنا به نظر برسد، زیرا بیشتر نسخه‌های این سری از ساختار خطی فاصله داشته‌اند. اما اگر به تیزرها، قطعات کوتاه و تصاویری که به نوعی می‌شد به عنوان گیم‌پلی تلقی کرد، پیش از انتشار توجه کنیم، مشخص بود که نینتندو به دنبال چیزی واقعاً بلندپروازانه و انقلابی برای این سری‌ است که مانند ماریو (Mario)، عمیقاً در سنت و فرمول‌های رایج خود غوطه‌ور شده است. با معرفی بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild در سال 2016، مشخص شد که این Zelda یک بازی متفاوت از هر نسخه‌ی دیگر خواهد بود. سیستم‌ها، روش‌ها و ابزارهای پیشرفت که به آن‌ها عادت کرده بودیم، تغییر کرده، ترکیب شده و در برخی موارد کاملاً حذف شده بودند. پس از واکنش‌های متناقض به Skyward Sword، کمتر کسی می‌توانست باور کند که نینتندو واقعاً بتواند این کار را به خوبی انجام دهد.

اما ما چقدر در اشتباه بودیم. بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild نه تنها به سری مشهور اکشن-ماجراجویی دنیای نینتندو جان تازه‌ای بخشید، بلکه شاید پایه‌ای برای تکامل رادیکال در ژانر دنیای باز نیز گذاشت. سرزمین Hyrule خود به یک پازل عظیم تبدیل شده بود که باید آن را کشف، کاوش و درک می‌کردید تا راهتان را از نقطه A به نقطه B پیدا کنید. با Shiekah Slate در دست و چشمی به هر چیزی که توجهتان را جلب می‌کرد، بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild نشان داد که از هر بازی Zelda دیگر دست بازتری به بازیکن می‌دهد. این بازی به شما آزادی کامل می‌داد که به هر نحوی که می‌خواهید با محتوای جهان بازی مواجه شوید. می‌خواهید مستقیم به قلعه Hyrule بروید و از همان ابتدا Ganon را شکست دهید؟ مشکلی نیست، تنها محدودیت، توانایی‌ها و تجهیزاتی است که در اختیار دارید.

اما در قلب همه‌ی این‌ها، بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild کاری انجام داد که هیچ بازی Zelda قبلاً انجام نداده بود: لحظات بزرگ این بازی از طریق کشفیات لحظه‌ای پدیدار می‌شدند. از رسیدن به Eventide Island و مشاهده‌ی آنچه در انتظار شماست، تا کشف یک اژدهای پرنده در منطقه Eldin، بهره‌برداری از توانایی Stasis بر روی برخی اشیاء… و البته یافتن محل Master Sword و روش درست به دست آوردن آن. این‌ها تنها نمونه‌ای از بسیاری از لحظات شگفت‌انگیز در بازی‌ بودند که در عین حال که به نظر بی‌کران می‌رسید، به دقت طراحی شده بود و همه این‌ها مهر محکمی برای حضور بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild در لیست بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ است و تمام.

3. Super Smash Bros. Ultimate

این سری، از سری بازی‌های معروف نینتندو از بازی‌های مبارزه‌ای که شخصیت‌های نمادین و شناخته‌شده از دنیای نینتندو و دیگر بازی‌های سوم شخص را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد، همیشه استعداد خاصی برای خلق لحظات غیرمنتظره داشته است. معرفی حالت‌های جدید و روش‌های مختلف برای شرکت در بازی‌های رقابتی، چه به صورت آنلاین و چه آفلاین، به همراه افزایش تعداد شخصیت‌ها در هر نسخه جدید، نشان داده که Smash (به نام اختصاری آن) هرگز در ارائه محتوا برای بازیکنان دست‌کم گرفته نشده است. اما حتی با سری‌ که همیشه پر از محتوا بوده است، طرفداران وفادار نیز اعتراف می‌کنند که ممکن است یک سری کراس‌اور به این عظمت، به حد و مرزی برسد. این بود تا روزی سرنوشت‌ساز در نمایشگاه E3 سال 2018 که با نمایش سه کلمه بر روی صفحه، تعریف جدیدی از جایگاه نمادین نسخه جدید ارائه شد: “Everyone Is Here! “

اعلام حضور تمام شخصیت‌های قبلی سری در این نسخه یک انفجار خبری بود که نمی‌توان آن را با کلماتی ساده توصیف کرد. مجموعه‌ای از مراحل، آیتم‌ها، Assist Trophies (فرصت‌هایی برای نمایش شخصیت‌های درخواست شده)، و حالت‌های همراه – به اضافه راه‌های مختلف برای رقابت بازیکنان به صورت آنلاین و آفلاین – تنها ثابت کرد که بازی Super Smash Bros Ultimate تلاش کرده تا به معنای واقعی نام خود را برآورده کند. شش سال پس از انتشار، بازی Super Smash Bros Ultimate تنها با اضافه شدن حالت‌های جدید و مهم‌تر از آن، دو فصل از شخصیت‌های جدید، قوی‌تر شده است. این شخصیت‌های جدید شامل؛ استیو (Steve) از بازی ماینکرفت (Minecraft)، بانجو و کازوی (Banjo & Kazooie)، تری بوگارد (Terry Bogard) و حتی سورا (Sora) از مجموعه Kingdom Hearts می‌شود که همگی به یک فهرست عظیم از بیش از 80 شخصیت اضافه شده‌اند.

در نگاه اول، بازی Super Smash Bros Ultimate می‌تواند به نظر پیچیده و کمی خودشیفته بیاید. اما در عمق ماجرا، مانند دیگر نسخه‌های سری، این بازی فراتر از یک بازی مبارزه‌ای ساده است. بازی Super Smash Bros Ultimate جشنی فشرده از دنیای بازی‌های ویدیویی به عنوان یک مدیوم، یک فرهنگ و یک عرصه است که در آن غیرممکن‌ها ممکن می‌شوند. کجا می‌توان دید که ماریو (Mario)، کربی (Kirby)، شالک (Shulk)، سالید اسنیک (Solid Snake)، قهرمان یکی از بازی‌های Fire Emblem، ریدلی (Ridley)، Bayonetta و یک می (Mii) با لباس سانس (Sans) از Undertale همگی در یک مکان جمع شوند؟

2. Metroid Dread

یکی از اولین تصورات درباره کنسول نینتندو سوییچ، ماهیت آن به عنوان یک سیستم هیبریدی بود. سیستمی که در آن، آنچه پیشتر به عنوان خانگی و پرتابل/ دستی برای کمپانی نینتندو شناخته می‌شد، به یکدیگر پیوند داده شده بود. کنسولی که به نقاط قوت هر دو پلتفرم بازی می‌کرد، بدون اینکه ضعف‌های هر یک را داشته باشد. و به طرق مختلف، می‌توان گفت که نسخه 2021 از دنیای Metroid توسط MercurySteam، با نام بازی Metroid Dread، تجسم زنده این احساس است. نتیجه‌ای از نقاط قوت گذشته سری در تمام شکوه دوبعدی خود. از نرم بودن حرکت‌ها، تا چینش پیچیده مکان‌ها، تا نبردهای رئیس که به عنوان برخی از بهترین‌های سری تا به امروز شناخته می‌شود.

چه به عمق داستان و تاریخ سری پی برده باشید و چه تنها نیاز به دیدن Metroid به صورت یک نسخه جدید داشته باشید، بازی Metroid Dread بیشتر از آنچه که انتظار می‌رفت، ارائه داد با بازی‌ای که هم از نظر مکانیکی و هم بصری، لذت‌بخش بود. شاید کمی نوستالژیک بود که ببینیم ویژگی‌های محبوب سری مانند؛ Speed Booster و Screw Attack بازگشته‌اند، اما بازی Metroid Dread اطمینان حاصل کرد که در مواقعی که بیشترین اهمیت را داشت، ویژگی‌های جدیدی ارائه دهد. فرم توسعه‌یافته قابلیت مقابله که برای اولین بار در نسخه بازسازی بازی Metroid II برای کسنول 3DS معرفی شده بود، به خوبی جا افتاد، همچنین بخش‌های پرچالش‌تر با واحدهای معروف E.M.M.I. نیز همینطور. ارائه تغییراتی تازه که به طور موقت Hunter را به Hunted تبدیل کرد.

چه در ظرافت بیشتری، چه در شگفتی‌های بیشتر و در مورد رئیس پایانی‌اش، چه در مورد صحنه‌های اغراق‌آمیز (sequences over-the-top) که هنوز یکی از رضایت‌بخش‌ترین‌ها در هر بازی Metroid است، بازی Metroid Dread به ندرت، اگر هرگز، اشتباه کرد. MercurySteam ثابت کرده بود که می‌تواند آن خط نازک بین اصالت و آشنایی را در ارائه آنچه طرفداران سری بازی‌های Metroid می‌خواهند، حفظ کند. مورد ستایش در سراسر جهان و در نهایت تبدیل به موفق‌ترین نسخه سری از نظر فروش، بازی Metroid Dread رویای پس از Fusion است که طرفداران به دنبالش بودند، به طور کامل و شگفت‌انگیز محقق شده است و جایگاه آن در میان بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ قطعی است.

1. Super Mario Odyssey

نه اینکه ماریو، شخصیت معروف و سبیل‌دار نینتندو، انتظارات زیادی را حمل نکند، صرف‌نظر از پلتفرم، اما با توجه به اینکه نسخه‌های اخیر پلتفرمینگ او در آن زمان به برند New محدود شده بودند و مجموعه 3D World روی کنسول Wii U شامل توالی‌های خطی بود که باید به آنها پرداخته می‌شد، باید تقریباً به سال 2002 و Sunshine در Gamecube برگردید تا آخرین سفر ماریو به سبک واقعی سندباکس سه‌بعدی را پیدا کنید. بازی‌ا که اگرچه در بخش‌هایی خوب بود، در زمان‌های اخیر واکنش مخلوط و قابل بحثی از طرفداران را به خود جلب کرده است. اگر کنسول نینتندو سوییچ می‌خواست یک پلتفرمر ماریو واقعا استثنایی ارائه دهد ـ‌حتی اگر بخواهد آن کِلِر اپ مورد نیاز سیستم برای سال اول انتشار خود را ارائه دهد؛ بازی Super Mario Odyssey باید به طور کامل و تمام عیار در بین بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ عمل می‌کرد و قطعاً چنین بود از طریق نقطه فروش اصلی خود، یعنی مکانیک Capture. روشی که در آن ماریو از هم‌پیمان قابل اعتمادش، Cappy، برای تبدیل به هر تعداد از دشمنان شناخته شده، دستگاه‌ها و اشیاء مشابه استفاده می‌کند تا به جمع‌آوری Moonها برای پیشرفت از یک سطح سبک سندباکس به سطح بعدی بپردازد. اما کلید لذت از بازی Super Mario Odyssey، و موفقیت آن، در تقطیر غیرقابل انکار و ثابت لذت از بازی‌های سه‌بعدی ماریو بود. این ایده که صرفاً کنترل کردن ماریو  و آزمایش با مجموعه حرکات خود به خودی خود یک سرمایه‌گذاری ارزشمند است.

بنابراین، اعمال این به یک سفر در سراسر میزبان زیادی از محیط‌های بصری متضاد، هر کدام با چرخش و جذابیت نوین خود، به این معنی بود که بازی Super Mario Odyssey در واقع احساس می‌شد که نتیجه نهایی هر ایده، بزرگ و کوچک، است که نینتندو به مجموعه نمادین خود اعمال کرده است. همه چیز از بازی Super Mario Bros. اصلی در کنسول NES، تا بازی Super Mario 64، Sunshine، هر دو Galaxy و همه چیز در بین آن‌ها حاضر و حساب شده بود. بازی‌ که به میراث مجموعه جشن می‌گیرد، اما همچنین با دانش در مورد چگونگی ادامه دادن به ایده‌های تازه و خلاقانه برای حفظ آن جذابیت ادامه‌دار، بازی Super Mario Odyssey نینتندو را در اوج خلاقیت خود نشان می‌دهد. و هفت سال بعد، همچنان بزرگ‌ترین دستاورد کنسول نینتندو سوییچ در جبهه نرم‌افزارهای فرست‌پارتی (بازی‌های انحصاری) است.

به پایان لیست معرفی بهترین بازی‌های نینتندو سوییچ رسیدیم و امیدواریم به تجربه گیمینگ شما کمک کافی را کرده باشد. حال اگر جای خالی بازی یا بازی‌های دیگری را در این لیست حس می‌کنید، حتما نام آن یا آن‌ها را با ما به اشتراک بگذارید.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments