برترین سریالهای ترسناک؛ ۱۰ اثری که شروعی فوقالعاده دارند
لحظاتی تکاندهنده و تاثیرگذار
برترین سریالهای ترسناک آنهایی هستند که از همان دقایق ابتدایی مخاطب را میخکوب میکنند؛ چه با صحنههای خونین و نفسگیر مانند دکستر و هانیبال، چه با فضاسازی دلهرهآور و داستانپردازی احساسی مانند چیزهای عجیب و تسخیر خانهی هیل که شروعی بینقص دارند.
سریالهای ترسناک باید از همان چند دقیقهی اول تماشاگر را درگیر کنند؛ به همین دلیل، به یک صحنهی افتتاحیهی کاملی نیاز دارند که تا مدتها بتواند ذهن مخاطبش را تسخیر کند. یک سریال درام معمولی میتواند با آرامش بیشتری دنیای خود را معرفی کند و کمکم شخصیتها را به مخاطب بشناساند، اما سریالهای ترسناک باید بلافاصله مخاطب را به لبهی صندلیاش بکشانند و کاری کنند که از ترس حتی گاهی نفس کشیدن را نیز فراموش کنند.
در این مقاله با ما همراه باشید تا به معرفی ۱۰ از برترین سریالهای ترسناک بپردازیم که شروعی فوقالعاده دارند.
۱۰. دکستر (Dexter)
شخصیت اصلی سریال دکستر (Dexter) یک کارشناس پزشکی قانونی با تخصص تحلیل آثار خون است که شبها به عنوان یک قاتل سریالی فعالیت میکند؛ قاتلی که به دنبال تحقق عدالت است. در سکانس اولیه این سریال، بیننده با روال کار او آشنا میشود: دکستر، یک قاتل زنجیرهای را که پسران جوان را هدف قرار داده، پیدا میکند، او را در دام خود میاندازد، به تخت میبندد، فهرستی از جنایتهایش را برای او بازخوانی میکند و در نهایت او را به قتل میرساند.
وقتی دکستر از صحنهی جنایت خو که با پلاستیکها احاطه شده است بازمیگردد، قطرهای از خون آخرین قربانیاش را بایگانی میکند و برای رفتن به محل کار آماده میشود، مخاطب به خوبی متوجه میشود که او چقدر شخصیتی سرد، دقیق و محتاط دارد و کارش را کاملا حسابشده انجام میدهد. و نکته مهم این است که به خوبی میتواند هویت اصلی خود را پنهان کند و زندگی دوگانهاش را بدون ذرهای خطا پیش میبرد.
۹. چیزهای عجیب (Stranger Things)
بدون شک چیزهای عجیب (Stranger Things) یکی از برترین سریالهای ترسناک و علمی-تخیلی است که تا به امروز توسط نتفلیکس (Netflix) به مرحله ساخت رسیده است. سریالی که به خوبی توانست دو جهان مختلف را به مخاطبینش معرفی کند، جهانی معمولی که زندگی در آن جریان دارد و جهانی که در اعماق زمین قرار دارد. در همان دقایق ابتدایی سریال، هر دو بخش این جهان معرفی میشوند.
در صحنهی افتتاحیهی پرهیجان، یک دانشمند را میبینیم که از یک مرکز مخفی دولتی فرار میکند و درست پیش از نجات، توسط هیولایی کشته میشود.در ادامه ماجرا، با گروهی از کودکان ماجراجویی آشنا میشویم که در زیرزمین مشغول بازی Dungeons & Dragons هستند. بازی که تنها بعد از مدت زمانی کوتاه، تبدیل به واقعیت زندگی آنها و اطرافیانشان میشود. وعدهی برخورد این دو جهان متضاد کافی بود تا تماشاگران را میخکوب کند و چیزهای عجیب را به پدیدهای فرهنگی و بیرقیب تبدیل نماید.
۸. هانیبال (Hannibal)
هانیبال (Hannibal) مرزهای تلویزیون شبکهای را جابهجا کرد؛ با تصاویر خونین و لحظات دلهرهآورش احتمالاً بارها باعث ایجاد احساسهای متضادی درون ذهن مخاطبینش شده است. این سریال در همان صحنهی نخست نشان داد چقدر تاریک و پیچیده خواهد بود؛ جایی که ویل گراهام (Will Graham) صحنهی قتلی را بازسازی میکند که در آن یک زوج حومهنشین بهطرز وحشیانهای به قتل رسیدهاند.
این صحنه تنها برای نمایش خون و خشونت نبود؛ بلکه قدرت بینظیر ویل در کارش را هم آشکار میکرد. از همان ابتدا مشخص میشود اگر کسی بتواند دکتر هانیبال لکتر بدنام را متوقف کند، آن شخص کسی جز او نیست.
۷.تسخیر عمارت هیل (The Haunting Of Hill House)
تسخیر عمارت هیل (The Haunting Of Hill House)، اولین سریال از مایک فلنگن (Mike Flanagan) برای نتفلیکس است که تا به امروز نیز، بسیاری از آن به عنوان بهترین اثر او یاد میکنند. با سریال تسخیر عمارت هیل، فلنگن ترکیب بیمانند خود از وحشت ماورایی و درام انسانی که لایههای عمیقی دارد را به کمال رساند. داستان این اثر دربارهی خانوادهای آشفته است که دوران کودکیشان در عمارت تسخیرشده و زخمهای ماندگاری بر جا گذاشته است. فلنگن به گونهای ماهرانه از ارواح ترسناک برای تقویت بار احساسی روایت بهره میگیرد.
در پایان قسمت اول، استیون کرین به خانه بازمیگردد و خواهر کوچکترش، نل، را در آپارتمانش میبیند. در ابتدا بهنظر میرسد فقط ساکت و خجالتی است. اما وقتی پدرش با او تماس میگیرد و خبر میدهد که نل به عمارت هیل برگشته و مرده است، در همین لحظه است که استیون درمییابد نلی که مقابل او ایستاده، در واقع یک روح است.
۶. بیگانه: زمین (Alien: Earth)
سکانس اولیهی سریال بیگانه: زمین (Alien: Earth) به طرز بینقصی حالوهوای فیلم اصلی ساختهی ریدلی اسکات (Ridley Scott) را بازآفرینی میکند؛ به گونهای که این سریال در لحظاتی مانند نسخه مینیاتوری از فیلم اصلی است که در سال 1979 ساخته شد. در بعضی لحظات حتی بازسازی صحنهبهصحنه است: از محو شدن تدریجی تصویر هنگام بیدار شدن خدمه از خواب انجمادی گرفته تا قاببندی سکانس صبحانه که مستقیما از فیلم اسکات الهام گرفته شدهاند. زیباییشناسی جهان آیندهای که فرسوده و کثیف است، دیالوگهای طبیعی و فضاسازی هولناک، همه حس فیلم اسکات را بهخوبی زنده میکنند.
۵. دارک (Dark)
بدون شک دارک (Dark) نه تنها یکی از بهترین آثار اوریجینال نتفلیکس در ژانر علمی-تخیلی است بلکه یکی از برترین سریالهای ترسناک نیز به حساب میآید. دارک به خوبی توانست روایتی ترسناک و علمی را در شهری کوچک به تصویر بکشد و این از همان قسمت اول آشکار است. سریال با صحنهای از خودکشی مردی تحت شرایطی مرموز آغاز میشود.
در ادامه داستان با شخصیتهای زیادی آشنا میشویم؛ از رابطه پنهان میان زن و مردی بزرگسال گرفته تا نوجوانی آشفته که تازه از آسایشگاه روانی آزاد شده است. این اثر درست مانند یک ملودرام پر از رمز و راز، همهجا سرشار از اسرار تاریک است، اما همهچیز در ناپدید شدن هولناک یک پسر بچه در غاری مرموز به اوج میرسد.
۴. ژاکت زردها (Yellowjackets)
سکانس آغازین سریال ژاکت زردها (Yellowjackets)، یک معمای پیچیده و ترسناک را پیش چشمان مخاطب قرار داد که قبل از شروع داستان اصلی، باعث حبس نفس در سینه هر بینندهای شد. سریال با دختری نوجوان آغاز میشود که وحشتزده در دل طبیعت میدود، اما سرانجام به دست گروهی از همسنوسالهایش اسیر شده و خورده میشود.
اپیزود بعدی ساختاری دوخطی جذاب را معرفی میکند: بخشی در دههی ۹۰، جایی که تیم فوتبال دختران در طبیعت رها شدهاند، و بخشی دیگر در زمان حال که بازماندگان بزرگسال تلاش میکنند رازهای گذشته را پنهان نگه دارند. آغاز سریال به گونهای هوشمندانه به مخاطب نشان داد که در جریان این نبرد برای بقا، دختران در نهایت به آدمخواری کشیده خواهند شد.
۳. مردگان متحرک (The Walking Dead)
قسمت پایلوت مردگان متحرک (The Walking Dead) درست از میانهی ماجرا شروع میشود. بعد از صحنهی افتتاحیه، روایت به عقب بازمیگردد تا نشان دهد ریک گریمز (Rick Grimes) چطور به کما رفت و وقتی بیدار شد، خود را در دنیایی پساآخرالزمانی و پر از زامبی یافت. اما همان آغاز ماجرا، مخاطب را مستقیماً در دل آن جهنم زامبیزده قرار میدهد تا بلافاصله جذب داستان سریال شود.
در صحنهی نخست، ریک را میبینیم که تنها در ویرانهها سرگردان است. او با دختربچهای که تبدیل به زامبی شده روبهرو میشود و مجبور میشود تصمیم سختی بگیرد: شلیک و کشتن او. همین سکانس نشان میدهد برای زنده ماندن در این دنیا باید بیرحم بود و پیشاپیش مشخص میکند که خشونت بیامان، بخش جداییناپذیر این سریال خواهد بود. اثری که تبدیل به یکی از برترین سریالهای ترسناک جهان شد.
۲. توئین پیکس (Twin Peaks)
بدون شک قسمت پایلوت سریال توئین پیکس (Twin Peaks) یکی از برترین آثار دیوید لینچ (David Lynch) است. این قسمت معرفی کاملی است برای بازیگران پرشمار این اثر، معمای مرکزی و مهمتر از همه، دنیای عجیب و هولناک سریال. توئین پیکس از همان ابتدا با هویت کامل خود وارد شد؛ سریالی بیمانند که به اثری فراموش نشدنی و محبوبی تبدیل شد.
سکانس آغازین معمایی را بنا میگذارد که طرفداران را تا نیمهی فصل دوم درگیر کرد، تا زمانی که بالاخره حل شد. جسد لورا پالمر که در پلاستیک پیچیده شده، در ساحل رودخانه کشف میشود. این تقابل میان وحشت و شهر کوچک ظاهراً آرام و دلنشین، همان چیزی بود که سریال را تا این حد مسحورکننده ساخت.
۱. آخرین بازمانده از ما (The Last Of Us)
فصل اول سریال آخرین بازمانده از ما (The Last Of Us) ساخته شبکه اچ بی او (HBO)، اقتباسی بینقص از بازی ویدئویی اصلی بود؛ اثری که اکثریت احساسات و ضربآهنگهای موجود در بازی را به درستی توانست به تصویر بکشد. اما سریال با بخشی تازه آغاز میشود که در هیچکدام از بازیها نبود: یک برنامهی گفتوگومحور قدیمی که در آن اپیدمیولوژیستی (کارشناس همهگیرشناسی) دربارهی تهدید مرگبار یک بیماری قارچی هشدار میدهد.
این سکانس فضایی شوم و پیشدرآمدی مناسب برای داستان سریال که در ادامه میآید میسازد. این سکانس بهخوبی نشان میدهد شیوع قارچ کوردیسپس تا چه حد ویرانگر خواهد بود و حتی تغییرات اقلیمی را هم به بخشی از جهان بدل میکند. بازی درخشان جان هانا مونولوگ این اپیدمیولوژیست را بهاندازهی هر برخوردی با یک کلیکر ترسناک میسازد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید