آخرین ساختهی راکستار یعنی Red Dead Redemption 2 در شرایطی به دست پیسی گیمرها میرسد که یک سال از عرضهی آن گذشته است. هر چند که این فاصله نسبت به بازی قبلی راکستار یعنی Grand Theft Auto 5 که 19 ماه طول کشید، خیلی کمتر است. بازیهای دیگر این شرکت مثل GTA 4 و GTA San Andreas حدود 8 ماه بعد به دست پیسی گیمرها رسیدند و البته قسمت اول Red Dead Redemption هیچگاه برای پیسی منتشر نشد.
دلیل اصلی سر و صدایی که Red Dead Redemption 2 دوباره به پا کرده، معرفی آن برای پیسی است. حالا گیمرها میتوانند به یکی از مهمترین بازیهای سال گذشته روی تمام پلتفرمهای مهم دسترسی داشته باشند. در چند سال اخیر، بازیهایی که از کنسول به پیسی میآیند رشد چند برابری داشتهاند و از متال گیر سالید گرفته تا هیلو و بازیهای کوانتیک دریم، همگی از عناوینی هستند که حالا کاربران پیسی هم میتوانند بدون هیچ محدودیت خاصی و حتی با کیفیت بهتر روی ویندوز آنها را تجربه کنند. از طرف دیگر، فروشگاه دیجیتالی نینتندو سوییچ تقریبا هر هفته در حال بهروزرسانی است و میتوان خیلی از بازیهای جدید و قدیمی را روی آن پیدا کرد. به طور کلی دسترسی به بازیهای مختلف آنقدر راحتتر شده که گاهی اوقات فکر کردن به این که بازیهای مولتیپلتفرم روی چه کنسولی در دسترس نیستند، سختتر از قبل شده است.
پورتهای بیشتر به این معنی است که میتوان بازیها را روی پلتفرمهای بیشتری تجربه کرد که به کلی اتفاق پسندیدهای است، اما استانداردها را برای دیدن یک پورت خوب بالاتر میبرد. به عقیدهی من، یک پورت خوب نباید صرفا روی آن کنسول خوب اجرا شود و مشکلی از نظر بعد فنی نداشته باشد، بلکه باید تمام و کمال برای آن پلتفرم طراحی شده باشد. از همین رو، انتظار برای یک پورت خوب هرچقدر هم که طول بکشد، ارزش صبر کردن را دارد.
به عنوان مثال، پورت فاجعهی بازی Chrono Trigger که سال گذشته برای پیسی عرضه شد، تا حدود زیادی گواه این موضوع بود که پورتها باید برای پلتفرم مقصدشان طراحی شوند تا نتیجهی لازم را بگیرند. زمانی که Chrono Trigger در فوریهی سال 2018 روی استیم عرضه شد، تقریبا تمام واکنشهای منفی ممکن را به سمت خود جذب کرد. مواردی مثل عدم رعایت کنترلهای نسخهی پیسی و البته UI به شدت مشکلدار آن، از جمله نکاتی بودند که مخاطبان این پورت را بسیار بد و صرفا یک پورت بیکیفیت موبایلی میدانستند. اما اسکوئر انیکس به جای این که بازی را به حال خود رها کند، شش ماه آیندهاش را صرف تصحیح اشتباهات این پورت کرد. سیستم کنترل بازی از نو طراحی شد و UI بازی با توجه به نسخهی پیسی از نو چیده شد. حتی محتویات اضافهای هم به صورت رایگان برای این بازی عرضه شد. شش ماه و عرضهی پچهای مختلف، نسخهی پیسی کرونو تریگر را به عنوانی تبدیل کردند که هواداران تمام مدت آن را میخواستند.
این ماجرا علاوه بر این که به ما یادآور کرد که در سال 2018 هنوز هم میتوان پورتهای غیرقابل بازی را به چشم دید، جای سوال را باقی گذاشت که چرا پورتهای این چنینی، هیچگاه قبل از عرضه بازبینی نمیشوند تا ناشر زحمت چند ماه اضافهکاری را برای درست کردن مشکلات آن پورت به جانش نخرد. در واقع وقتی به نقدها و واکنشهای منفی پس از عرضهی یک پورت بد فکر میکنیم، این مسئله به همان اندازه روی استقبال مردم از یک پورت تاثیر میگذارد و طبیعتا پورت بد کمتر از پتانسیل واقعیاش فروش میکند. به همین دلیل لزومی برای عجله کردن وجود ندارد چون ناشر سودی که میخواهد را یا به دست نمیآورد یا بعد از درست کردن بازی باید روی آن حساب باز کند.
همین منطق برای قسمت اول Red Dead Redemption هم جواب میدهد؛ عنوانی که سال گذشته و زمانی که راکستار ادامهاش را عرضه کرد، هنوز هم بعضیها دلشان میخواست تا روزی آن را روی پیسی بازی کنند. راکستار هیچگاه بیانیهی رسمی در مورد این که چرا قسمت اول این بازی برای پیسی منتشر نشد را ارائه نداد. با این حال راکستار گفته بود که «هر گاه امکان [پورت پیسی] وجود داشته باشد (چه از نظر تکنیکی و چه از نظر اقتصادی) این اتفاق میافتد. بنابراین، اگر امکان پورت کردن قسمت اول Red Dead Redemption به همین سادگی بود، احتمالا راکستار مدتها پیش این بازی را برای پیسی هم پورت میکرد چون هنوز هم بعد از نزدیک به یک دهه، خیلیها منتظر عرضهی این بازی هستند. با این حال پورت پیسی این بازی هیچگاه رنگ روشنایی را به خود ندید.
خیلی دور از ذهن نیست که اتفاقاتی مثل پورت مستقیم کرونو تریگر از موبایل به پیسی یا پورت نسخههای کلاسیک سری DOOM برای کنسولهای نسل هشتم که به پچ نیاز داشت، به خاطر عجله در عرضهی آنها رخ داده بودند. حتی پورت Jedi Knight 2: Jedi Outcast برای سوییچ که با مشکلات حرکتی جدی روی این کنسول همراه بود هم با بازخوردهای ضعیفی نسبت به بازی اصلی روبهرو شد. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که پورتهایی که معمولا با استقبال مخاطبان روبهرو میشوند، همواره زمان قابل قبولی برای بهینهسازی آنها صرف شده است. بهترین پورتها آنهایی هستند که بدون در نظر گرفتن زمانی که برای آنها صرف شده، بهترین عملکرد ممکن را روی سیستمی که پورت شدهاند دارند. شگفتانگیز است که بازیهایی مثل Destiny 2 چگونه برای بازی با ماوس و کیبورد بهینه شدهاند یا «ولفنشتاین ۲» با وجود تمام افتهای گرافیکیاش روی این کنسول، هنوز هم خیلی خوب اجرا شده و حس خوبی را هنگام بازی میدهد. از سوی دیگر، بازی کردن Jedi Knight 2: Jedi Outcast با سوییچ، به جای این که آن حس خوب را داشته باشد، یادآور حس من هنگام اولین برخوردی که سال 2002 با بازی روی پلیاستیشن 2 داشتم میشود. این در حالیست که یک پورت خوب هیچگاه شما را یاد تجربهای که از آن بازی روی یک پلتفرم دیگر داشتهاید نمیاندازد.
تا چند وقت دیگر و زمانی که پورت Red Dead Redemption 2 برای پیسی عرضه شود، احتمالا تعدادی از هوادارن هنوز هم در مورد چرا و چگونگی چیزی که در ذهنشان بوده در مقایسه با چیزی که تحویل گرفتهاند صحبت میکنند، چون خیلی از آنها هیچگاه پورت نسخهی اول را روی پیسی بازی نکردند. اما با تمام اینها و این که بازیکنهای پیسی هنوز هم قسمت اول Red Dead Redemption را بازی نکردهاند و قسمت دوم را هم با یک سال تاخیر بازی میکنند، اما میتوان امیدوار بود که آنها نه فقط یک پورت خوب یا بهترین نسخهی بازی، بلکه بهترین تجربهی ممکن را از بازی روی پلتفرم اصلیشان خواهند داشت.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید