مصاحبه اختصاصی با میا پلیز (Mia Plays)، یوتیوبر سرشناس ایرانی

از عشق به گیم و کاسپلی تا لایف‌استایلی جذاب با میلیون‌ها بازدید

۲۱ ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ مصاحبه کپی لینک

چند سالی است که فعالیت علاقه‌مندان ایرانی به تولید محتوای ویدیویی در بستر پلتفرم جهانی یوتیوب رشد بسیار زیادی داشته و یکی از کسانی که در این زمینه موفقیت‌های بسیاری را کسب کرده، کیمیا روانگر ملقب به میا یا Mia Plays (میا پلیز) است. آغاز به کار میا با ساخت ویدیوهای تحلیلی از بازی‌هایی همچون Overwatch شروع شد، اما رفته رفته این علاقه به سمت ساخت ویدیوهای فان و لایف‌استایل پیش رفت. میا به دور از هر گونه حاشیه‌ای، با ساخت ویدیوهای سرگرم‌کننده و اجرای تدوین‌های مخاطب‌پسند، تا به امروز صدها هزار مخاطب را در کانال یوتیوب و صفحه‌ی اینستاگرام خود جذب کرده است.

با تمام این اوصاف، رسانه‌ی سرگرمی به سراغ میا رفته تا اولین مصاحبه و گفتگوی رسانه‌ای را با این یوتیوبر فعال و معروف ایرانی انجام دهد.

علی: کیمیا چطوری؟

میا: مرسی ممنون! خوب! شما خوبین؟

دانیال: از اون سلام‌ها نرفتیا.

علی: از اون سلام‌های مخصوص خودت می‌خوای بری؟

میا: سلاااااااااام!

علی: کوروش تو چطوری خوبی؟

کوروش: من خوبم شما خوبین بچه‌ها؟

علی: دمت گرم! ما هم خوبیم.

دانیال: مرسی که به این برنامه اومدین و افتخار دادین واسه‌ی این مصاحبه. در واقع اولین مصاحبه‌ی شما با یه رسانه‌ی رسمیه. خیلی خوشحالیم که میزبان شماییم و می‌خوایم یه گپ و گفت باحال با همدیگه داشته باشیم.

 

میا و کوروش: ما هم خیلی خوشحالیم.

دانیال: علی! شروع کن ببینیم.

علی: خب بریم سراغ کلیشه‌ای ‌ترین سوال ممکن. چرا Mia Plays؟

میا: خب اسمم که کیمیاس. میا یه بخشی از اسممه. یه سری منو کیمی صدا می‌کنن و یه سری هم میا که من خودم با میا خیلی راحتم ولی خب ID میا توی اینستاگرام نبود و گرفته بودنش. واسه همین هم مجبور شدم یه ذره دست‌کاریش کنم و حالتای مختلف رو امتحان کنم.

علی: یعنی دوست داشتی خود میا رو داشته باشی؟

میا: اگه می‌شد، آره خیلی خوب بود.

دانیال: مرسی که به این برنامه اومدین و افتخار دادین واسه‌ی این مصاحبه. در واقع اولین مصاحبه‌ی شما با یه رسانه‌ی رسمیه. خیلی خوشحالیم که میزبان شماییم و می‌خوایم یه گپ و گفت باحال با همدیگه داشته باشیم.

میا و کوروش: ما هم خیلی خوشحالیم.

علی: ببین اینستاگرامت همون اول به شکل فوق‌العاده‌ای یه روند رو به رشد داشت. چی شد که Mia Plays افتاد سر زبون؟ از کجا شروع شد که یهو دیدی کلی فالوئر داری و ویدیوهات داره دست به دست می‌چرخه؟

دانیال: از اون ویدیوی اورواچش شروع شد. من یادمه!

میا: آره اون که اولین ویدیوم بود که خیلی جدی راجع به اورواچ صحبت کردم.

دانیال: خیلی خوب بود. جدی خیلی خوب بود. من خیلی با اون ویدیو حال کردم.

میا: مرسی؛ ولی خب خیلی یهویی نبود دیگه. یعنی به مرور زمان، کانتنت گذاشتن آنلاین، دائم ویدیو گذاشتن، راجع به مطالب مختلف حرف زدن، عرصه‌های مختلف رو امتحان کردن. آزمون و خطا باعث شد که طرفدارا بیشتر بشن. یعنی خیلی اتفاق یهویی نبودش یا حداقل برای من اینطوری نبود.

کوروش: یکی دیگه از دلایل، اینه که توی اون زمان، کمتر دختری بود که بیاد راجع به بازی کانتنت درست کنه یا ویدیو بذاره.

میا: اصلا اینجوری نبود یعنی کلا محتوا ساختن این مدلی روی اینستاگرام و یوتیوب، حداقل تا جایی که من خبر داشتنم، به این شکل و مخصوصا توسط دخترا نبود.

کوروش: واسه‌ی همین هم خیلیا کنجکاو شدن بیان ببینن.

علی: اینکه روند موفقیتت ادامه‌دار بوده، شاید به خاطر همین آروم آروم پیش رفتنت بوده چون خیلیا رو دیدیم که توی اینستاگرام، یه شبه با یه ویدیو کلی فالوئر می‌گیرن اما دیگه روندشون نزولی میشه و می‌خوابه. حالا اون اوایل بیشتر درگیر بازیای Mainstream بودی و تحلیلشون می‌کردی. چرا الان دیگه این کار رو نمی‌کنی؟

میا: توی ویدیوهای قبلم هم گفتم. من نوشتن رو خیلی دوست دارم. می‌نشستم نظرم رو درباره‌ی اون بازی که انجام می‌دادم، واسه‌ی خودم می‌نوشتم که مثلا چیا رو دوست داشتم یا چیا رو دوست نداشتم. توی ویدیوهای اول، در واقع داشتم از روی اون نوشته‌هام می‌خوندم. بعد از یه مدت احساس کردم با اینکه هدفم به اشتراک گذاشتن نظرم و نوشته‌هام بود، خیلی حس نقد کردن پیدا کرده بود و من نمی‌خواستم نقد کنم.

علی: مثلا شبیه نویسنده‌های وبسایت‌ها بشی.

دانیال: من حتی یه خاطره با میا دارم شاید جالب باشه. اون اوایل که این کار رو شروع کردی و نقدهای خودت رو روی یوتیوب به اشتراک می‌گذاشتی، من توی اینستاگرام بهت یه پیغام دادم. خیلی از کارات خوشم اومده بود.

میا: آها! بله بله!

دانیال: بهت گفتم اگه دوست داشته باشی، می‌تونیم با همدیگه همکاری کنیم و حتی یه بستری مهیا می‌کنیم که بنویسی. اون زمان گفتی که می‌خوام مسیر خودم رو برم و چه خوب شد که مسیر خودت رو رفتی.

میا: زمانی که شروع کردم و حتی الان هم همین‌جوریم. بیشتر دوست دارم به اشتراک بذارم و تجربه‌ی خودم رو با بقیه در میون بذارم. خیلی نمی‌خوام چیزی رو نقد کنم.

کوروش: به نظرم کسی که نقد می‌کنه، باید یه دید منتقدانه(!) داشته باشه! درست میگم؟ منتقدانه داریم اصلا؟ (همه می‌خندن) یه منتقد باید یه دید دیگه داشته باشه. میا دوست داشت اون حسی رو که اون لحظه داشت، بگه. واسه همین هم دوست نداره که چیزی رو نقد کنه. چون یه منتقد با کسی که فقط بازی می کنه، فرق داره.

میا: دوست داشتم پیجم به سمتی بره که خودم باشم.

علی: واقعا توی ویدیوهات حس میشه. این‌که خودتی و سر همینه که کلی از مخاطبا ارتباط برقرار می‌کنن. هنوزم اورواچ بازی می‌کنی؟

میا: اورواچ؟ خیلی وقته بازی نکردم ولی کلا هنوزم زیاد بازی می‌کنم.

کوروش: همه‌اش Fortnite بازی می‌کنه. این بازی رو ول نمی‌کنه.

میا: کمتر ازش ویدیو میذارم.

علی: یکی از نکاتی که طرفدارات بهش علاقه دارن، بحث کاسپلی کردنته که فکر کنم خودت درستشون می‌کنی. چقدر هرکدومشون ازت وقت می‌گیره؟

میا: خیلی!

علی: یعنی دونه دونه میری می‌خری آیتما رو؟

میا: خیلی‌هاش رو دارم. یه بار توی یه ویدیوم نشون دادم که یه کیسه مثل چمدون گنده دارم که توش پر از تیکه‌های مختلف مثل چرم، لباس‌ها با رنگای مختلف، بند و سوزن و خلاصه همه چیه که هر کاراکتری رو که بخوام درست کنم، میشینم اینا رو به هم دیگه می‌دوزم و به همدیگه می‌چسبونم. خیلی دوست دارم خودمو شبیه کاراکترایی کنم که دوستشون دارم. اولین بار رفتم به مامانم گفتم: این پارچه‌ها رو ببین. بیا با هم درست کنیم که یادمه مثلا یه روز وقت می‌گرفت تا آیتما رو جمع کنیم. یه روز درست کردنشون وقت می‌گرفت. توی تنم امتحانش می‌کردیم تا ببینیم ایراداش کجاس.

کوروش: یه روز کامل هم طول می‌کشه تا من عکس بگیرم. کل گوشیم پر از عکس میشه. پنج هزار تا عکسه ولی فقط یه دونه‌اش تایید میشه. (همه می‌خندن)

علی: ویدیوهات پر از ادیتای بامزه‌اس که اغلب هم مشخصه که خودت انجام میدی. جریان آشنا شدنت با کار حرفه‌ای ادیت چی بود؟ خودت رفتی یاد گرفتی یا کلاس رفتی؟

میا: اغلب که…همه‌اش رو خودم ادیت می‌کنم.

علی: کوروش اصلا کمکت می‌کنه؟

میا: (قاطعانه) نه!

کوروش: عجب آدمی هستیا! کمک فکری که می‌کنم.

علی: مدل این کارگردانا.

کوروش: آره! ولی همه‌چی فکریه و اجراهاش صفر تا صد با خود میائه.

میا: بار اول که ویدیو گرفتم، هیچ برنامه‌ی خاصی نداشتم. دیدم که توش چقدر مشکل گفتاری داره و نمی‌تونم همین طوری منتشرش کنم. بعد رفتم ویدیوهای Tutorial از برنامه‌ی Adobe Premiere توی یوتیوب دیدم و اون اولین بازی بود که کار ادیت رو انجام دادم و تا الان هم روزی دارم ۸ ساعت ویدیو ادیت می‌زنم و همه‌اش درگیرشم.

دانیال: حوصله‌ی زیادی واسه ادیت زدن داری.

کوروش: ۹۰٪ زندگیش با ادیت کردن می‌گذره.

میا: احساس می‌کنم یه چیزی که توی ویدیوهای خودم دوست دارم، همین سبک ادیته‌اس که دارم و ازش استفاده می‌کنم.

دانیال: ادیتا هم سنگینه یعنی فقط چهار تا افکت ساده نیست و جدیدا هم فاصله‌ی بین ویدیوهایی که میذاری، کم شده.

کوروش: دائم هم سعی می‌کنه یه چیز جدید یاد بگیره. ما روزای اول فقط با یه موبایل آیفون ضبط می‌کردیم. من پشت دوربین بودم و میا هم اونور. بهش گفتم اگه یه آیفون دیگه بیاریم و صدات رو ضبط کنیم، خیلی بهتر میشه. یعنی از اشتباه‌های این مدلی شروع کردیم. بهش می‌گفتم اینجا اکو داره. برو توی کمد و یه سری از حرفا رو اونجا بگیر.

میا: جاهایی که توی کمد بود، متن رو هایلایت سبز می‌کردیم و جلوی دوربینی‌ها هم هایلایت قرمز داشت. بعدا فهمیدیم کارمون اشتباه بوده.

علی: نرم افزارایی که توی این زمینه بلدی، چیاس؟

میا: اکثر کارام رو با Premiere و Photoshop انجام میدم.

علی: After Effects و Illustrator چطور؟

میا: بلدم ولی زیاد ازشون استفاده نمی‌کنم. قبلا پیش اومده که بخوام به خاطر پروژه‌هایی که گرفتم، نصب کنم و باهاشون کار کنم و یاد بگیرم ولی توی ویدیوهام همین دوتا رو بیشتر از بقیه استفاده می‌کنم.

علی: کار اصلیت چیه یعنی به دنیای سرگرمی مرتبطه یا نه؟ اینو به عنوان شغل اصلی می‌بینی؟

میا: الان که دیگه کاملا یوتیوب شغل اصلیم شده ولی تا ۶ ماه پیش، در کنار یوتیوب پروژه‌های گرافیکی می‌گرفتم. از سال اول دانشگاه بود که شروع کردم به پروژه گرفتن تا همین ۶ ماه پیش ولی دیدم که دیگه نمی‌تونم هر دو رو با هم پیش ببرم. واسه همین هم چند وقته که دیگه اون کار رو انجام نمی‌دم.

 

دانیال: آره دیگه وقتی این همه زمان واسه‌ی ویدیو گرفتن و ادیت کردن میذاری، دیگه واسه‌ی چیز دیگه‌ای وقت نمی‌مونه.

میا: دقیقا!

علی: به صورت آزاد کار می‌کردی یا جایی مشغول بودی؟

میا: آزاد بودم. موقعی که دانشگاه بودم، یکی دوجا رسمی کار کردم ولی بعدا دیگه آزاد بودم. پوستر طراحی می‌کردم. منوی رستوران می‌زدم حتی کاور آرت آلبوم. همه جور کار گرافیکی می‌گرفتم تا الان که همه‌ی تمرکزم روی کانال یوتیوبمه ولی خب خیلی به دردم خورد به خصوص توی Thumbnailها.

دانیال: میا! تو خیلی طرفدار داری و خیلیا از تو به عنوان یه آدم محبوب یاد می‌کنن ولی در عین حال، Hater (شخصی که از یه نفر دیگه به هر دلیل بدش میاد) هم داری. اینو فکر کنم خودت هم می‌دونی. کلا نظر این افراد چقدر روی روند کار و حتی شخصیتت تاثیر میذاره؟

میا: کلا من سرم توی کار خودمه و اینکه خیلی دوست و رفیقی ندارم و میشه گفت درونگرام. موقعی که کارم رو شروع کردم، همه‌ی فالوئرام رو دوست خودم می‌دیدم. واسه‌ی همین برام جالب بود که یه سری هستن که اینقدر باهام مخالفن و همین باعث می‌شد که بهم بربخوره و خیلی ناراحت می‌شدم. به مروز زمان فهمیدم که انگار مشکل از من نبود. فهمیدم که نمی‌تونن قبول کنن که یه دختر از در اتاقش می‌تونه بیرون بیاد یا حتی از شکل و قیافه‌ی من خوششون نمیومد و از کارم و کانتنتی که می‌سازم، بدشون میاد. به این نتیجه رسیدم که این آدما رو از اونایی که نظر سازنده میدن، جدا کنم و به اون نظرا بیشتر اهمیت بدم تا ویدیوهام رو بهتر کنم. سعی کردم دیگه اون افراد رو جدی نگیرم و بهم کمک کرد که پیشرفت کنم. بعد جالبه که یه سری میگن کامنتا رو نخون. در حالی که به نظرم این موضوع واسه‌ی کسی که داره ویدیو واسه‌ی بقیه می‌ساره، ممکن نیست. من دوست دارم نظر بقیه رو بدونم و چیزی رو بسازم که دوست دارن. واسه‌ی همین اون کامنتا رو که می‌خوندم، خیلی ناراحت می‌شدم.

کوروش: میا واسش این جامعه‌ای که درست کرده، خیلی مهمه و خیلی از وقتا می‌بینم که داره کامنتای بقیه رو می‌خونه و بهشون جواب میده. یکی از چیزایی که واسش ذوق داریم اینه که وقتی ویدیو می‌سازیم، چیزای خنده داری رو که میگن یا جاهایی از ویدیو رو که مارک می‌کنن، ببینیم.

میا: نصف لذتش به همین چیزاس.

کوروش: انتقاد با Hate فرق می‌کنه واقعا. یکی میگه من این ویدیو رو به این دلیل دوست داشتم یا مثلا به اون دلیل دوست نداشتم یا حتی فلان حرفی که زدی، منو ناراحت کرد.این خیلی فرق داره با Hate که طرف میاد دو خط فحش می‌نویسه. اینا چیزاییه که توی شبکه‌های مجازی هم هست و نمیشه کاریش کرد.

میا: آدم بتونه اینا رو جدا کنه، خیلی کمکش می‌کنه.

کوروش: اوایل خیلی سخت بود چون میا هم اون موقع دوست و رفیق زیادی نداشت و خیلی توی خودش بود، شوک بزرگی بود که مثلا هزار نفر بیان که حرفای عجیبی بزنن.

 

علی: توی ویدیوهات پیش اومده که گیتار و پیانو بزنی یا حتی باهاشون بخونی. موسیقی رو کلا چقدر حرفه‌ای دنبال می‌کنی؟

میا: ما توی خونه‌مون موسیقی خیلی مهم بود. از همون ۶ سالگی، من و برادرم رو به زور کلاس پیانو گذاشتن ولی الان خیلی خوشحالم. همیشه چهارشنبه عصر که از مدرسه میومدم خونه، کلاس پیانو داشتم. خیلی هم تنم می‌لرزید چون استادم خیلی سخت‌گیر بود. خوشحالم ادامه‌اش دادم و حتی یه زمانی قرار بود برم موسیقی بخونم که دیگه نرفتم و خودم بدون معلم ادامه دادم.

علی: خودت بیشتر چجور موسیقی‌ای گوش میدی؟

میا: همه جور موسیقی‌ای گوش میدم و هیچ تعصبی روی ژانر خاصی ندارم. چون یه مدت زیادی پیانو زدم، با موسیقی کلاسیک بزرگ شدم. پاپ و راک گوش میدم.

دانیال: خارجی گوش میدی یا ایرانی؟

میا: بیشتر خارجی.

دانیال: ایرانی دنبال نمی‌کنی؟

میا: بیشتر خارجی گوش میدم.

کوروش: کوچیک که بود، فقط راک گوش می‌داد. آرایش سیاه و این مدلی بود.

میا: آره بعدشم رفتم گیتار خریدم.

علی: فیلمای مورد علاقه‌ات چیاس؟

دانیال: ژانر بگو.

میا: علمی-تخیلی….

کوروش: اخراجی‌ها ۲….(میا آروم می‌خنده)

میا: ترسناک هم نگاه می‌کنم ولی بیشتر موزیکال دوست دارم. La La Land رو خیلی خیلی دوست دارم. علمی-تخیلی بیشتر Interstellar رو دوست دارم. فانتزیا هم The Lord of the Rings رو دوست دارم.

لی: سر فیلم و موسیقی با کوروش دعوات نمیشه؟ یه کم از کوروش بگو برامون.

کوروش: من فقط فیلم اکشن نگاه می‌کنم. تریلوژی اخراجی‌ها!

میا: الان ۱۱ ساله که کوروش رو می‌شناسم. از طریق برادرم!

کوروش: من از طریق موسیقی با خشایار (برادر میا) آشنا شدم. جفتمون موسیقی اجرا می‌کردیم و اون زمان آدمایی که راک و متال می‌زدن، خیلی راحت همدیگه رو پیدا می‌کردن. با هم آشنا شدیم و شروع کردیم همکاری کردن. یکی از تفاوتای ما اینه که من توی راک و متال موندم و کیمیا رفت توی سبکای دیگه.

علی: مثلا ماکان بند و هوروش بند! (همه می‌خندن)

کوروش: اینقدر بهش میگم بیا با هم موسیقی کار کنیم. توی گروه موسیقیمون هم ازش استفاده کردم و توی اول یکی از آهنگامون، صدای میا هست. اصرار دارم که بیاد چون صدای خیلی خوبی داره با این‌که کم می‌خونه.

میا: خودمم دوست دارم بخونم ولی باید تمرین کنم.

 

 دانیال: خیلی وقتا توی ویدیوها شما دوتا سر به سر همدیگه میذارین. این توی دنیای واقعی هم عادیه و روتینه؟

میا: از ۱۱ سال پیش وضعیت همین بوده تا الان. فقط از یه روزی به بعد تصمیم گرفتم که فیلم بگیرم.

کوروش: من اگه یه دوستی مثل خودم داشتم، کیف می‌کردم. حالا نمی‌دونم تو چی ‌میگی؟ به نظرم خیلی آدم سرگرم کننده‌ای هستم. (با خنده)

دانیال: فکر کنم این اذیت کردن، بیشتر از سمت کوروش باشه! درسته؟

میا: بله بله درسته!

کوروش: آره بیشتر یه طرفه‌اس.

علی: من به خاطر این اذیت کردن آخرش خیلی دلم سوخت.

میا: کدومش؟

علی: همین که با قیچی داشت موهاتو می‌زد.

کوروش: باور می‌کنی که یکی از تفریحات من اینه که میشینم فکر می‌کنم که امروز چجوری رو مخ میا برم.

میا: واقعا نمی‌دونم چرا اینکار رو می‌کنه.

دانیال: واقعا خیلی جنبه داری.

میا: سعی می‌کنم منم تلافی کنم تا جایی که می‌تونم. (همه می‌خندن)

علی: واینرای (Viner) خارجی مورد علاقه‌ات کیا هستن؟ دنبال می‌کنی؟

میا: آره! محتواهای من کلا زیاد ولاگ نیستن و الان سعی می‌کنم بیشتر درست کنم ولی همون اول کانالی که بهم انگیزه داد که شروع کنم،  Marzia بود. (همسر PewDiePie)

البته الان دیگه کار نمی‌کنه و کانالش رو نوامبر سال قبل بست ولی اینکه از چیزای مربوط به زندگیش ویدیو می‌گرفت، زندگی منو خیلی عوض کرد. قبل از اون به چنین کاری فکر نمی‌کردم. کلا اونایی رو که ولاگ می‌گیرن، خیلی دوست دارم مثل Zoella.

علی: یعنی از اینا ایده می‌گیری؟

میا: خیلی! اصلا اون کانتنت رو خیلی دوست دارم و واسم جذابه. بیشتر این ویدیوهای آروم که زندگی آدما رو نشون میده، علاقه دارم نگاه کنم.

کوروش: بعضی وقتا می‌بینم که ویدیوی ژاپنی بدون زیرنویس از آشپزی کردن نگاه می‌کنه.

میا: کلا مدل زندگی آدما توی جاهای مختلف رو دوست دارم.

علی: Liza رو می‌شناسی؟

میا: بله!

علی: دوست پسر قدیمیش David Dobrik بود. الان یه مقدار شما دوتا اون مدلی شدین. اصلا چقدر از اینا تاثیر می‌گیری؟ اینکه مثلا یه ویدیوشون رو ببینی و بگی برم یه چیزی شبیه این بسازم.

میا: آره کلا این اتفاق زیاد پیش میاد. اصلا یکی از دلایلی که چنین ویدیوهایی رو می‌بینم، اینه که برم همونا رو خودم هم انجام بدم و اینکه ببینم چه چیزی می‌تونم بهش اضافه کنم یا حتی اگه همونا رو انجام بدم، چجوری میشه.

علی: یه کم راجع به Kukoro توضیح بده. (فروشگاه میا) هنوز فعالیت داره؟

میا: بودن که هست. از اینجا هماهنگ کردنش خیلی سخته.

کوروش: همه چیزش توی ایرانه. راستش دیدیم بیشتر یوتیوبرای دنیا، فروشگاه مخصوص به خودشون رو دارن مثل تی‌شرت زدن با لوگوی خودشون یا از این چیزا. این فکر رو کردیم و بعد با خودمون گفتیم که طرح‌ها رو بدیم به این شرکتا که چاپ تی‌شرت می‌زنن. بعدش دیدیم که میا که طراحی صنعتی خونده و بهتره یه چیزی طراحی کنیم که حتی کسی که توی جامعه‌ی طرفدارامون هم نیست، شاید خوشش بیاد و بخواد بخره. واسه همین یهو یه لقمه‌ای برداشتیم که اون اوایل خیلی بزرگ‌تر از دهانمون بود. فکر کردیم خیلی کار راحتیه که مثلا میریم و یه تی‌شرت درست می‌کنیم. من یه ماه کامل هر روز صبح تا شب می‌رفتم بازار و دنبال پارچه می‌گشتم. نمی‌دونستم که یه تی‌شرت به این سادگی کلی کار داره. یه جایی رو پیدا کرده بودیم که کارش گلدوزی بود و تا ساعت یک نصف شب بالای سر صاحبش می‌ایستادم و حتی باهم گلدوزی‌ها رو انجام می‌دادیم. یه سری دفتر درست کرده بودیم که کارای سیمی کردنش رو خودمون انجام می‌دادیم. کاغذا رو می‌بریدیم. جلد می‌کردیم و استیکر می‌چسبوندیم و بسته‌بندی می‌کردیم. دونه دونه‌ی محصولات رو خودمون پیک می‌کردیم و اصلا خیلی کار سختی بود.

میا: الان هم بتونم روش کار می‌کنم مثلا از همین‌جا دارم روی یه سری طراحیا کار می‌کنم ولی کلا کنترل کردنش از راه دور خیلی راحت نیست و خودم باید باشم. هر وقت هم خودمون باشیم، یه سری محصول میدیم.

کوروش: البته واسه این سری که بیایم یه سری طراحیا داریم انجام میدیم و با یه نفر هم هماهنگ کردیم که توی تهران درست بشه. یکی از دوستام هست که قراره کاراشو انجام بده تا بتونیم این کار رو ادامه بدیم.

دانیال: میا تو معمولا به خاطر اینکه سرت توی کار خودت بوده، مسیرت از استریمرا و یوتیوبرای دیگه جدا بوده ولی دیدیم این اواخر یه برنامه با Keoxer و Toxicgirlow رفتین و خیلی هم بازخوردای خوبی داشتش. داستان این همکاری از کجا شروع شد؟

میا: خب من و کوثر که از یه جایی به بعد باهم دوست شدیم و این ویدیوها جنبه‌ی همکاری نداشت و فقط می‌خواستیم بازی کنیم و ویدیوش رو هم داشته باشیم جدا هم خیلی از بقیه حرکت نمی‌کنم.

دانیال: نه از این جهت میگم که قبلا خودت تنها کار می‌کردی و خب معمولا بین یوتیوبرا و استریمرای دیگه یه سری همکاریا بوده.

علی: در اصل استریمرای دیگه بیشتر باهم همکاری می‌کردن و ما الان اولین همکاری تو رو می‌بینیم.

میا: خب ما با هم دوستیم و فورتنایت زیاد با هم بازی می‌کنیم.

دانیال: و تو گفتی که یه بار هم به اشتراک بذاریمش؟

میا: دقیقا و اینکه بازم میگم که من خیلی دوست و رفیقی ندارم و کوثر (Toxicgirlow) هم طول کشید تا با هم صمیمی و رفیق بشیم. شاید دلیلش چنین چیزی به نظر برسه ولی کلا دوست دارم با همدیگه پیش بریم و اگه بشه، باهمدیگه همکاری داشته باشیم.

کوروش: آره این جامعه‌ای که الان با یوتیوبرا داریم، هنوز اونقدر زیاد نیست که بخوایم بگیم که یکی بیاد خودشو از بقیه جدا کنه. یعنی باید باهم بریم جلو وگرنه به هیچ جا نمی‌رسیم. من این تجربه رو سر گروه‌های راک اون زمان داشتم. تعداد نفرات خیلی کم بود و متاسفانه آدما خیلی با هم متحد نبودن ولی جامعه‌ی یوتیوبرا و نه لزوما بازی، می‌تونن متحد باشن که حداقل صداشون بتونه یه روزی به جایی برسه. چون اگه کنار هم باشیم و صحبت کنیم یا هوای همدیگه رو داشته باشیم، به نظرم خیلی جواب بهتری می‌گیریم.

دانیال: گیمرا هم یاد می‌گیرن. من خودم می‌بینم همین که میا توی حاشیه نیست، روی جامعه‌ی طرفدارش تاثیر گذاشته و حتی اونایی هم که ازش منفی می‌گفتن، حالا به جمع هواداراش اضافه شده‌انو این فقط واسه‌ی میا خوب نیست بلکه واسه‌ی کل یوتیوبرا و استریمرا خوبه.

علی: ماجرای بن شدن اکانت پلی استیشنت چی بود؟ یهو توی یه هفته تو و آریا بن شدین و یه سری استوری گذاشتین و کلی سر و صدا کرد.

میا: مسخره‌ترین اتفاق بود چون سونی ظاهرا امکانات امنیتی درستی نداره.

کوروش: روی اکانتای امریکای شمالی، فقط کافیه ایمیل و تاریخ تولد رو یه نفر داشته باشه.

میا: میرن توی بخش پشتیبانی تا با مسئولش به صورت زنده صحبت کنن.

کوروش: هیچ چیز دیگه‌ای هم نمی‌خواد.

میا: حتی پسوورد! ما هم نمی‌دونستیم چون تا حالا پیش نیومده بود که بخوام برم توی بخش پشتیبانی سونی. این وسط یک یا چند نفر رفتن توی بخش پشتیبانی و فحش داده بودن.

کوروش: یه ایمیلی اومد که توش گفته شده بود: شما حرفای نژاد پرستانه و زشت به پشتیبان ما زدین. یعنی یه بار هم نرفته بودن. ۱۰ یا ۲۰ بار این کار رو انجام داده بودن.

میا: همین باعث شد که بلاک بشم و نتونم از اون اکانت باهاشون صحبت کنم چون اون موقع هم ایران بودیم و اصلا تلفنی هم نبود.

دانیال: دیگه از اون به بعد به مشکلی نخوردین با پلی‌استیشن؟

میا: دیگه اصلا زیاد با پلی استیشن کار نمی‌کنم.

کوروش: میا دیگه با پلی استیشن قهره و سونی رو تحریم کرده.

علی: یعنی دیگه سمتش هم نرفتین؟

میا: پلی استیشن که تا ۴۵ روز قفل شد و نمی‌تونستم ازش استفاده کنم. اکانتم هم کلا بن شد.

کوروش: توی اون اکانت کلی بازی دیجیتال خریده بودیم.

علی: الان که اونجایی، دستت که می‌رسه بهشون.

میا و کوروش: زنگ زدیم و گفتن که اصلا اکانتی رو که بن شده، کاریش نمی‌تونیم بکنیم.

دانیال: میا! کی استریم می‌کنی؟ کی می‌خوای وارد دنیای استریمرا بشی؟

میا: نمی‌دونم! (با خنده) خیلی زود!

دانیال: چقدر بهش فکر کردی؟

میا: کلا خیلی بهش فکر کردم چون یوتیوب و استریم مخصوصا توی کانتنتی که ما داریم، خیلی به هم نزدیکن ولی تا قبل از اینکه بیام اینجا (کانادا)، توی ویدیوهام هم مشخصه که هیچی – حتی یه میز کار درست و حسابی – هم نداشتم و الان تازه ۵-۶ ماهه که داریم وسایل جمع می‌کنیم. من حتی واسه‌ی ویدیوهام نور هم نداشتم. خیلی ساده بود. PC هم نداشتم

و فقط روی لپ‌تاپم ادیت می‌کردم. از وقتی اینجا اومدم و یه اتاق یا دفتر کوچیکی رو که درست می‌کنم، لوازم استریم رو هم جمع می‌کنیم تا خیلی زود شروعش کنیم ولی کلا تولید محتوا رو توی یوتیوب بیشتر دوست دارم.

دانیال: واسه‌ی شروع استریم می‌خوای با توییچ کنی یا می‌خوای مثل نینجا بری میکسر و جریان درست کنی؟ (می‌خندن)

میا: فکر می‌کنم همون توییچ

کوروش: توییچ یا یوتیوب

علی: لایواستریم ترسناک نیست برات؟ مثلا فکر کن ۱۰۰۰ نفر دارن می‌بیننت و همزمان چت هم می‌کنن. ازت انتظار خوندن و جواب دادن کامنت‌هاشون رو دارن.

میا: چرا، ولی توی اینستاگرام هم که اولین بار لایو گذاشتم، با استرس بود ولی بعدش اوکی شد. احتمالا با توییچ و یوتیوب هم همین شکلیه که اول استرس داشته باشم ولی بعد رفع بشه.

علی: یه حرکتی که تو انجام دادی دونیت کردن استریم‌های دیگه بود و این خیلی انگیزه ایجاد کرد. می‌تونم بگم بعضی‌هاشون واقعا به خاطر این حرکت تو دیده شدن و روحیه گرفتن. باز هم برنامه داری از این کارها انجام بدی؟

میا: دوست دارم در توان خودم تا جایی که میشه این کار رو ادامه بدم. سیستم یوتیوب، گیمر و استریمر خیلی رشد کرده ولی هنوز اون‌قدر نوپا و جدیده که توضیح دادنش واسه‌ی بقیه سخته. تا جایی که من دیدم، هیچ‌کس از بیرون به ما کمک نمی‌کنه، به خاطر همین باید خودمون به هم کمک کنیم. منظورم از کمک می‌تونه هم از نظر مالی باشه و هم انگیزشی.

دانیال: خیلی کار عالی و خوبیه. با این کار خیلیا رو خوشحال کرده بودین؛ چه آدم‌هایی که به این واسطه دیده شدن و چه مخاطب‌های خودتون. حس می‌کنم توی ساخت ویدیو نظم و انضباط خاصی داری که به آدم حس فانتزی منتقل می‌کنه. توی زندگی خودت هم این‌قدر منظمی و آیا میای توی زندگی واقعی همون میا هست که ما می‌شناسیم؟

میا: آره، کاملا همون شکلی‌ام.

کوروش: به نظر من هم کاملا خودشه، یعنی واسه‌ی هر کاری لیست داره و اونا رو می‌نویسه.

میا: آره، من همیشه همه‌ی کارهام رو می‌نویسم، البته اگه منظورتون از منظم بودن همینه. چون اتاقم همیشه تو منظم‌ترین حالت ممکن نیست. (می‌خنده)

دانیال: آره، اتاق هیچ‌کس که تمیز نیست (همه می‌خندن) ولی منظورم اینه که برنامه‌ریزی داری برای کارهات؟

میا: دوره‌ای که دانشگاه می‌رفتم، هم کار می‌کردم، هم سر کلاس می‌رفتم و هم بعضی‌ وقت‌ها با دوستام جمع می‌شدم تا طراحی کاراکتر انجام بدیم. هم می‌خواستم موسیقی رو ادامه بدم و فهمیدم که اگه برنامه نداشته باشم نمی‌تونم همه‌ی این کارها رو با هم پیش ببرم. به خاطر همین عادت کردم به نوشتن کارها و برنامه‌هام.

کوروش: تنها نکته‌ی میا که نسبت زندگی واقعی شبیه ویدیوهاش نیست، حرف زدنشه. میا همیشه توی ویدیوها حرف می‌زنه و پر انرژی میاد. راستش دفعه‌ی اول که مامان و بابای من ویدیوهاش رو دیدن تعجب کردن و گفتن «کیمیا واقعا حرف هم می‌زنه؟» (همه می‌خندن)

میا: واقعا باورشون نمی‌شدا!

کوروش: (با خنده) فکر می‌کردن دو شخصیتیه!

میا: واقعا ممکنه که مثلا شام با خانواده بیرون بریم و من توی تمام مدت حتی یک کلمه هم حرف نزنم! توی زندگی واقعی زیاد صحبت نمی‌کنم و توی ویدیوها بیشتر زبونم باز می‌شه. هر چیزی که توی دلم می‌ریزم رو توی ویدیوها میگم! (همه می‌خندن)

علی: توی ویدیوها چند بار به رشته‌ی دانشگاهیت و رتبه‌ای که داشتی اشاره کردی و از طرفی نقاشی‌هایی که می‌کشی ]انقدر خوبن که[ می‌تونن حتی کانسپت‌آرت واسه‌ی کاراکترهای یه بازی باشن. تا حالا سفارش خاصی از این بابت از طرف استودیوهای خاصی داشتی؟ خودت چقدر به این کار علاقه داری؟

 

دانیال: آره، میا خیلی پز رتبه‌ی کنکورشو میده (همه می‌خندن)

میا: (با خنده) نههههه… نه اون که مال خیلی وقت پیشه. الان هم خیلی وقته که دیگه راجع به کنکور چیزی نذاشتم.

کوروش: فکر کنم دلیل اصلی این که رتبه‌ی کنکورش خیلی به چشم اومد، این تفکر مردمه که فکر می‌کنن هر کسی که خیلی بازی می‌کنه، نمی‌تونه خیلی درس‌خون باشه. مثلا خود من این‌طوری‌ام و درس‌خون نیستم؛ واسه‌ی منم عجیبه که هم می‌تونه رتبه ۲ بشه و هم بازی کنه.

میا: دوست داشتم بچه‌ها بدونن که میشه هم به درس رسید و هم بازی کرد. دلیل این که در موردش حرف می‌زدم هم همین بود. سفارش واسه‌ی کار طراحی نگرفته‌‌‌ام ولی دوره‌ی دانشگاه با شرکتی که بازی موبایل می‌ساخت، کار می‌کردم. تنها تجربه‌ای که توی این زمینه از لحاظ دیزاین داشتم، همین بود.

دانیال: دنبال بازی‌سازی هم نرفتی؟

علی: چون خیلی به خلق کردن چیزهای مختلف مثل ویدیو و متن یا حتی علاقه داری، دوست نداری یه کاراکتر بسازی که بعدا همه اونو به اسم تو بشناسن؟

میا: آره، بهش فکر کردم مخصوصا زمانی که طراحی کاراکتر انجام می‌دادم، هدفم کار کردن توی یه شرکت بازی‌سازی یا انیمیشن بود اما اون زمان به خاطر فشردگی کار دانشگاه، نتونستم حتی توی شرکتی که گفتم، کارم رو ادامه بدم. دیگه کم کم وارد یوتیوب شدم و اون تبدیل شد به سرگرمی جدیدم تو زمان‌هایی که وقت اضافه داشتم.

کوروش: یه چیزی که کسی نمیدونه اینه که میا خیلی دوست داره که کتاب بنویسه. من هم یه بخش‌هایی ازش رو خوندم.

میا: نوشتن رو خیلی دوست دارم و همیشه می‌نویسم. دوست دارم اگه بتونم شخصیت‌های اون داستان رو به واقعیت تبدیل کنم.

علی: این داستانی که میگی توی چه سبکیه؟ شبیه هری پاتر؟

کوروش: علمی-تخیلیه.

میا: فانتزی هم دوست دارم.

دانیال: زندگی خودت رو شبیه به کدوم بازی می‌دونی یا دوست داری شبیه به کدوم بازی باشه؟

میا: من Life is Strange رو که بازی کردم، خیلی ازش خوشم و اومد و خیلی با شخصیت مکس ارتباط برقرار کردم. الان کم‌ کم شبیه بازی Neighbors from Hell شده (همه می‌خندن) اجازه بدین با همون شخصیت مکس پیش برم، وگرنه الان زندگیم بیشتر شبیه مورتال کامبته! (همه می‌خندن)

علی: کوروش رو یه لحظه با رکابی تصور کردم!

کوروش: من اون همسایه‌ام که اذیت می‌کنه. (همه می‌خندن)

دانیال: دوست داری توی دنیای کدوم یکی از این بازی‌ها حضور داشته باشی؟

میا: همم… تا حالا بهش فکر نکردم.

دانیال: مثلا من خیلی دوست دارم که توی راکون سیتی زندگی کنم.

میا: من دوست دارم توی Skyrim باشم.

دانیال: کوروش تو می‌خوای کجا باشی؟

علی: «کوروش توپیا» هست! (دانیال می‌خنده)

میا: من دوست ندارم توی کوروش توپیا باشم.

کوروش: اولا توی کوروش توپیا راهت نمیدم.

میا: باقدرتایی که دارم، Wood Elf میشم و میام کوروش توپیا رو خراب می‌کنم.

کوروش: آدم باید دل زلالی داشته باشه که احساس می‌کنم تو نداری. (با خنده)

علی: به خاطر موقعیتی که داری، ممکنه بعضیا بخوان از موقعیتت سواستفاده کنن. مثلا یه استوری بذارن که تو فقط بخوای به اشتراک بذاری و به خیال خودشون بخوان با این کار معروف بشن…

دانیال: …یا مثلا کسی باشه که بخواد نظر تو رو در مورد کارش بدونه.

میا: آره، خب من اگه کار خوبی ببینم، دوست دارم که به اشتراک بذارم و اگه بتونم، به پیشرفتش کمک کنم.

کوروش: خیلی وقت‌ها من دیدم که میا حتی از کسایی که ازش نخواستن کارشون رو به اشتراک بذاره هم حمایت کرده.

علی: صد درصد، چون یه سری کارشون خوبه ولی بعضی‌ها هنوز حتی شروع نکردن ولی میان سراغت واسه‌ی این‌که از شهرت و محبوبیتت سواستفاده کنن.

کوروش: به اونایی که فن‌آرت می‌زنن یا فن‌پیج درست می‌کنن، خیلی بیشتر اهمیت میدیم. خودمون با دیدنش خیلی ذوق می‌کنیم.

میا: برای من خیلی ارزشمنده که این آدما من رو چه جوری می‌بینن که کلی وقت و انرژی واسه‌ی کارشون میذارن، پس حقشونه که دیده بشن.

کوروش: از اون طرف هم خیلی‌ها هستن که ازمون سوالایی می‌پرسن مثل این‌که «اینو ببین» یا «نظر بده روی این». اکثر کسایی که این شکلی جلو میان رو سعی میکنیم جواب بدیم و بهشون بگیم که چیکار کنن.

دانیال: در واقع تشویقشون می‌کنین.

کوروش: آره، صد درصد. بعضی وقت‌ها هم بعضی‌ها کارشون خوبه و پروموتشون می‌کنیم. خیلی وقتا میا کسایی رو پروموت کرده که اصلا ازش چنین چیزی رو نخواستن. به نظر من و میا باید اینجوری باشه که ما تا جایی که می‌تونیم کسایی که تازه شروع کردن و کارشون خوبه رو تشویق یا حتی پروموت کنیم. این کمترین کمکیه که می‌تونیم به هم بکنیم.

میا: به نظرم حقشونه که دیده بشن.

علی: تا حالا شده توی یه موقعیتی گیر کرده باشی که اصلا دوست نداشته باشی؟ چه آنلاین چه تو زندگی واقعی.

میا: هر روزی که توی دانشگاه سر کلاس می‌رفتم. هر روز و ثانیه‌ش.

علی: چرا؟ اون رتبه‌ی کنکور نشون میده که خیلی به درس علاقه داشتی، چی شد که این اتفاق افتاده الان؟

کوروش: یادمه یه بار میا به من زنگ زد و گفت «کوروش، میشه نمره‌ی این امتحانمو چک کنی؟ فکر کنم خیلی بد داده باشم.» من همیشه نمره‌های دانشگاهیم یه چیزی مثل ۵ و ۷ و اینا بود. وقتی نمره‌ی میا رو دیدم تعجب کردم چون دیدم شده ۱۹.۵! من توی کل دوره‌ی دانشگاه یه ۲۰ ندیده بودم توی سایت دانشگاه!

میا: خب، من که نمی‌دونستم این‌جوریه وگرنه بهت نمی‌گفتم چک کنی! راستش این‌که از دانشگاه زیاد خوشم نمیاد به خاطر اینه که محیطش اصلا اون چیزی که فکر می‌کردم، نبود. مثل اون چیزی که توی فیلم‌ها می‌دیدم نبود!

کوروش: به نظرم کلا وقتی کسی خودش دنبال یه حرفه‌ای بره، خیلی بهتره تا این که چیزی رو بخواد بخونه که بقیه بهش میگن. الان اینجوری شده که کسی بخواد دنبال علاقه و هنری بره، همه چی به صورت آنلاین و در لحظه در اختیارشه. حتی مثلا چیزی مثل موسیقی رو میشه کاملا مجانی به صورت آنلاین یاد گرفت.

میا: من هم ترجیح می‌دادم آنلاین یاد بگیرم.

کوروش: فکر کنم توی خارج خیلی این‌جوری شده و اکثرا از این روش استفاده می‌کنن. قبلا این‌طوری بود که حتما باید می‌رفتی دانشگاه و تازه بعد از اون شانسی واسه‌ی پیشرفت و نشون دادن خودت داشتی. توی عصری که ما زندگی می‌کنیم آدم‌هایی مثل همین بیلی آیلیش هستن که خوانندگی رو از ۱۳ سالگی شروع کردن و الان کارهای بزرگی انجام دادن.

علی: یه سری کلمه بهت میگیم، نظرت رو کوتاه بهمون بگو: نقاشی!

میا: خیلی خفنه که آدم چیزی که توی سرشه رو بتونه بیاره روی کاغذ، واسه‌ی همین نقاشی خیلی چیز باحالیه

دانیال: فانکو؟

کوروش: مگه چیز دیگه‌ای به جز پاپ هم توی کله‌مون میشه بیاد الان؟ (همه می‌خندن)

میا: من کلکسیون فانکو پاپ‌های اورواچ رو دارم که هنوزم سعی می‌کنم بهشون اضافه کنم.

علی: می‌دونی فانکوی نینجا رو هم ساختن اخیرا؟

میا: ندیده بودم ولی چه باحال!

کوروش: یکی واسه‌ی میا یه طرح فانکو سه بعدی درست کرده بود و فرستاده بود و خیلی هم قشنگ بود

میا: خیلی قشنگ درست کرده بود.

کوروش: میا رو شاید بتونن درست کنن ولی منو بعید می‌دونم. بهترین فانکو ساز دنیا هم…

دانیال: ظرافت خاصی می‌خواد!

میا: مواد اولیه واسه‌ی ساخت پیشونیت کم میاد. (همه می‌خندن)

کوروش: ساخت همه‌ی زیبایی من توی یه اثر خیلی سخته. (دانیال می‌خنده)

دانیال: هیبانا؟

میا: کاس‌پلی هیبانا رو خیلی دوست دارم. خیلی شخصیتش رو دوست دارم.

دانیال و علی: فورتنایت؟

میا: باحال‌ترین چیز دنیا… اگه روزی یه گربه بگیرم اسمشو میذارم فورتنایت! (همه می‌خندن)

دانیال: وای کوروش فکر کنم خیلی بدش بیاد.

میا: بدت میاد؟

کوروش: خوشم نمیاد جدی ولی شاید به خاطر اینه که توش خوب نیستم و حرصم می‌گیره.

علی: این اولین باریه که داری اعتراف می‌کنی که توی یه چیزی خوب نیستی.

کوروش: (با یه سکوت) آره اینو ادیت می‌کنین و نمی‌ذارین. فهمیدی؟ (می‌خنده)

دانیال: اینو به صورت ویژه میذارمش.

کوروش: من بازیای داستانی خیلی دوست دارم برعکس خیلیا که داستانی دوست ندارن. آنلاین بیشتر حرصم می‌گیره تا بهم خوش بگذره.

دانیال: کلمه‌ی بعدی… کوروش؟ (همه می‌خندن)

کوروش: (به صداش افکت میده) سلطان جهان! (همه می‌خندن)

میا: دیوونه‌ست! خل و چله!

دانیال: پیتزا؟

میا: واااای…

کوروش: خیلی دوست داره

دانیال: جدی؟

میا: من یه جنگی که سر پیتزا با همه دارم، اینه که من روی پیتزام آناناس دوست دارم!

دانیال: عه اینو گفته بودی یه جا!

میا: آقا من…. عه گفته بودم؟ خوشحالم.

دانیال: چرا آناناس روی پیتزا؟ مثلا روی پیتزای گوشت و قارچ…..

میا: نه نه نه!

علی: آخه من اینجا دیدم مثلا برگر استوایی می‌زنن! بعد آناناس روی برگره!

میا: اشتباه نکنین. پیتزای هاوایی که روش آناناسه رو دوست دارم. دیگه روی هر چیزی آناناس دوست ندارم.

دانیال: پیتزای این‌ور یا اون‌ور؟

میا: آخ… عجب سوالی! پیتزاهای ایرانی یه چیز دیگه‌اس. اینجا همیشه میگم که دلم برای پیتزاهای ایرانی تنگ شده.

دانیال: ویروس کرونا؟

میا: نگرانم… خیلی!

دانیال: برای خودت نگرانی یا بقیه؟

میا: نه، چون شنیدم که توی ایران زیاد شده، می‌دونیم که خیلی خطرناکه و پدر و مادر و دوستای خودم که هنوز ایران هستن رو خیلی واسشون نگرانم.

کوروش: خب همه‌ی آشناهامون اونورن و اعصابمون خیلی به هم می‌ریزه. منم خیلی جون دوست! چون می‌دونی من واقعا حیفه که کرونا بگیرم (بقیه می‌خندن) از وقتی که زیاد شده، از در خونه هم نمیرم بیرون.

علی: کوروش! یه «کلمه‌ی بعدی» بگو!

کوروش: مدل خودم؟ آها! (فرمی که همیشه میگه) کلمه‌ی بعدی!!!! (همه می‌خندن)

دانیال: تیک تاک!

میا: تیک تاک؟ خیلی باحاله! اول اصلا دوستش نداشتم ولی بعدا دیدم خیلی خوبه و چیزای خلاقانه هم روش زیاد دیدم.

دانیال: کلمه‌ی آخر… وب‌سایت سرگرمی؟

میا: خب، این اولین باریه که من دارم با یه جا مصاحبه می‌کنم. خیلی خوشحالم و مرسی کلی. برنامه‌هاتون و وب‌سایتتون خیلی خفنه .

کوروش: من هم خیلی خوشحالم که این وب‌سایت رو راه انداختین. خیلی خوشحالم که با Content Creatorها توی ایران صحبت می‌کنین و به برنامه‌ دعوتشون می‌کنین. یکی از پادکست‌هاتون رو داشتم گوش می‌‎دادم و کلا خیلی باحاله. کمبود چنین چیزی حس می‌شد مخصوصا این که رسانه‌ها اکثرا خودشون رو جدا می‌کنن از تولیدکننده‌های محتوا و استریمر‌ا ولی این که شما هم به منتقدا می‌پردازین و هم به تولیدکننده‌ها، این خیلی باحاله.

دانیال: واقعا نیازه و رسانه جاییه که بین بازی‌ساز یا استریمر با گیمر ارتباط برقرار می‌کنه و کلا اطلاع‌رسانی رو بر عهده داره. این که ما بتونیم تریبونی باشیم و با دعوت کردن از آدمای مختلف، دغدغه‌هاشون رو نشون بدیم، کاریه که دوست داریم انجام بشه.

کوروش: یه چیزی که خیلی خوشم اومد، اینه که معلومه واسه‌ی کار برنامه داشتین و درست حسابی دارین این کار رو می‌کنین. معلومه که پشتش یه هدفیه.

علی: همون‌جوری که خود کوروش هم گفت، این اتفاق کمک می‌کنه به بزرگ شدن جامعه‌ی بازی ایران.

میا: دقیقا، ما به هم کمک کنیم این جامعه تبدیل به یه محیط و فضای خیلی خوب میشه.

کوروش: این جامعه خیلی می‌تونه بزرگتر باشه و پتانسیل زیادی داره.

دانیال: دغدغه‌ی اصلی در واقع بالا بردن سطح فرهنگ بین تمام اعضائه. گیمرها برخورد رو یاد بگیرن، استریمرها یاد بگیرن که باید چی رو استریم کنن و رسانه بدونه که رسالتش چیه. این‌جوری یه جامعه می‌تونه درست رشد کنه و سالم باشه. مرسی از شما که قبول کردین توی برنامه‌ی ما حضور داشته باشین

میا: مرسی از شما

کوروش: بیشتر احساس کردم دارم با دوستام صحبت می‌کنم.

دانیال: مرسی از میا و کوروش عزیز که اومدین و این مصاحبه رو انجام دادین. امیدوارم در ادامه‌ی مسیر و کارتون بیشتر رشد کنین و بیشتر به این جامعه کمک کنین. ما رو خیلی خوشحال می‌کنین با این برنامه‌هاتون. امیدواریم این روال ادامه داشته باشه و همیشه لبخند به روی مردم بیارین.

میا و کوروش: مرسی واقعا، کل هدفمون هم همینه. مرسی از شما که دعوتمون کردین به این برنامه.

میا: خداااااااافظ!

نظر شما در مورد این مصاحبه چیه؟ حتما نظر خودتون رو با ما به اشتراک بذارید و البته برای خوندن مصاحبه‌های بیشتر به صفحه‌ی اصلی سرگرمی سر بزنید.

اشتراک
به من اطلاع بده
guest

21 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments