-
0/10
برترین آثار مانگا در ژانر وحشت روانشناختی
بینشهایی آزاردهنده دربارهٔ ذات انسان
ما در این فهرست به معرفی آثاری در ژانر وحشت روانشناختی میپردازیم که نه تنها احساسات را برمیانگیزند، بلکه بینشهایی تلخ و گاه آزاردهنده دربارهٔ ذات انسان، آسیبهای روانی و مرزهای واقعیت ارائه میدهند.
در گسترهٔ پهناور مانگا، آثار ترسناک بسیاری وجود دارند، اما تنها معدودی از آنها توانستهاند با دستکاری هوشمندانهٔ ذهن خواننده و خلق روایتهایی عمیقاً روانشناختی و ساختارشکن، به جایگاهی فراموشنشدنی دست یابند. این دسته از آثار که در ژانر وحشت روانشناختی نوشته شدهاند، فراتر از جابهجاییهای ناگهانی یا صحنههای خونین، ترسی پایدار و هستیشناسانه را در لایههای زیرین روان خواننده میکارند.
PTSD Radio
«رادیو پیتیاسدی» (PTSD Radio) نه تنها اثری شاخص در ژانر وحشت روانشناختی، که خود ماجرایی شبهفراطبیعی در دنیای واقعی است که بر سر خالقش، «ماساآکی ناکایاما»، آوار شد. اگرچه ناکایاما همچنان بهطور پراکنده فعال است، اما تجربهای هولناک در حین خلق این مانگا، آن را به حالت تعلیقی نامحدود درآورد. در اوج کار روی اثر، او و تیمش متوجه حضور یک زیارتگاه شکسته در محل کار خود شدند. این کشفِ شوم، با مشاهده سایههای عجیب، چراغهای چشمکزن و بیماری ناگهانی اعضای تیم همراه شد.
ناکایاما خود به یک اختلال خودایمنی نادر دچار گردید که باعث خونریزی شدید از دهانش میشد – صحنهای که به شکل عجیبی شبیه به یکی از صفحات مانگای خودش بود. این همزادپنداری ترسناک بین زندگی و هنر، بر داستان اثر نیز سایه افکنده است. در «رادیو پیتیاسدی»، روح خبیث «اوگوشی» از طریق تار موی افراد از کسی به کس دیگر سفر میکند و قربانیان را با تحریف چهرهی اطرافیان، ایجاد توهمات بصری دهشتناک و صحنههایی از آشفتگی ذهنی محض، شکنجه میدهد. ناکایاما با مهارتی استثنایی در بهرهگیری از «دره شگفتآوری» (uncanny valley)، انسانهای بهظاهر عادی را به موجوداتی دگرگون و فراموشنشدنی تبدیل میکند که مدتها پس از خواندن در ذهن میخزند.
Seeds of Anxiety
در هر فصل، «دانههای اضطراب» (Seeds of Anxiety یا Fuan no Tane) اثر «ماکوتو ناکایاما» که در در ژانر وحشت روانشناختی نوشته شده است، شخصیتهای معمولی با تهدیدات عجیب، نامحسوس و اغلب ذهنی مواجه میشوند که پس از پایان داستان نیز همچون خاطرهای ناخوشایند در ذهن خواننده باقی میماند. قدرت اصلی اثر، در هنر ترسیم ناکایاما نهفته است که بهطور مرموزی ترکیبی از سادگی و اعوجاج را به کار میگیرد. چهرههای تغییرشکلیافته که مستقیم به روح خواننده خیره شدهاند، یا موجوداتی که صرفاً در گوشهای تاریک از ذهن شخصیت پرسه میزنند، «سوخت کابوس» این اثر را فراهم میکنند.
برای نمونه، داستانی که «اوچونان» را معرفی میکند، بهخوبی این مکانیسم ترس را نمایش میدهد: اوچونان، دوستی خیالی با چشمانی عمودی و ترسناک است که خود را موجودی نیک معرفی میکند و هشدار میدهد که کودکان باید از دوقلوی چشموکجاو بترسند. شرط دیدن این موجود شرور؟ رفتار «بد» کودکان. این منطق ساده اما عمیقاً اضطرابآور، همان چیزی است که «دانههای اضطراب» را تبدیل به مجموعهای میکند که ترس را نه در هیولاهای غولآسا، که در سایههای ذهن، قوانین نامعلوم و پیامدهای نامرئی جستوجو میکند و خواننده را با این پرسش تنها میگذارد: اگر واقعی باشد چه؟
Zashiki Onna
«زاشیکی اونا» (Zashiki Onna) که با انتشارش در سال ۱۹۹۳ به موفقیتی گسترده دست یافت، بهدلیل درک عمیق و بازنمایی هولناکِ تجربهٔ تعقیب و آزار، به اثری شاخص در ژانر وحشت روانشناختی بدل شد. داستان از مواجههٔ «هیروشی»، دانشجویی معمولی، با زنی ژولیده و مرموز آغاز میشود که ابتدا قصد دسترسی به آپارتمان همسایه را دارد. اما با جلب توجه ناخواستهٔ هیروشی، کانون وسواس بیمارگونهٔ این زن به سوی او تغییر میکند. آنچه «زاشیکی اونا» را اینچنین ترسناک میسازد، نه خونریزی یا ظاهر هیولایی تعقیبگر، بلکه واقعگرایی سرد و روزمرهٔ آن است. آزارها بهتدریج و با الگویی باورپذیر تشدید میشوند: از تقههای بیامان به در و تماسهای تلفنی ساکت، تا قدمهایی فراتر مانند تهیهٔ کلید آپارتمان او، ورود غیرقانونی و تخریب اموال شخصیاش. این فرآیند تدریجی، بهدقت نشان میدهد که چگونه حریم خصوصی و امنیت روانی فرد، لایهبهلایه و بیسر و صدا نقض میشود. خواننده، فروپاشی اعصاب هیروشی و احساس درماندگی فزایندهاش را همگام با او تجربه میکند.
نبوغ اثر در این است که هیچ عنصر فراطبیعی یا خشونت اغراقشدهای برای ایجاد ترس به کار نمیبرد. ترس اصلی از احتمال وقوع آن نشأت میگیرد؛ از این حقیقت تلخ که چنین تجربهای میتواند برای هر فردی، در هر جایگاه اجتماعی و در پناهگاه بهظاهر امن خانهاش رخ دهد.
No Longer Human
«آدمزیست» یا «زوال بشری» (No Longer Human)، رمانی نمادین و از پرآوازهترین آثار ادبیات ژاپن، اثر «اوسامو دازای» در ژانر وحشت روانشناختی است. این روایت زندگینامهای، سرگذشت مردی را بازمیگوید که از درون احساس بیگانگی عمیقی با جهان اطراف دارد و برای بقا، نقابی از شوخطبعی و اجتماعیبودن بر چهره میزند. او در پشت این نقاب، انسانی است که قادر به ایجاد هیچ ارتباط اصیلی با دیگران نیست و هر تلاشی برای نزدیکشدن، به سوءاستفاده یا فروافتادن در ورطهای از رفتارهای خودویرانگر منجر میشود. این اثر بهدفعات به رسانههای مختلف، از فیلم و انیمه (در مجموعهی «آئوی بانگاکو») تا مانگا، اقتباس شده است.
اگرچه اقتباس «اوسامارو فورویا» نمونهای درخشان و کمتر دیدهشده است، اما نسخهی «جونجی ایتو» به لطف سبک هنری منحصربهفرد و رعبآورش، به شناختهشدهترین اقتباس بدل گشته است. ایتو با تسلط خویش در خلق فضایی سنگین و بیمارگونه، هر صفحهگردانی را به تجربهای مشوشکننده تبدیل میکند. مشاهدهی سقوط تدریجی و بیامان شخصیت اصلی، نه تنها ناراحتکننده که گاه بهشدت رنجآور است. ترسیم گرافیک و بیپروای ایتو، مفاهیم انتزاعی افسردگی، انزوا و زوال روانی را با جزییاتی هولناک و ملموس به تصویر میکشد و این اثر را برای بسیاری از خوانندگان، به تجربهای «بیش از حد واقعی» بدل میکند.
Blood On the Tracks
«خون بر ریلها» (Blood on the Tracks) اثری است که با شجاعتی کمنظیر، تاریکترین زوایای روابط انسانی، بهویژه پیوند مادر و فرزندی، را کالبدشکافی میکند. داستان با صحنهای هولناک آغاز میشود که در آن «سِیئیچی» شاهد است چگونه مادرش، «سِیکو»، در طوفانی از کنترلگری بیمارگونه، تا مرز قتل خواهرزادهاش پیش میرود. این لحظه، سرآغازی است بر فروپاشی تدریجی واقعیت و اسارت روانی سیئیچی در دایرهای سمی از عشق، وابستگی و ترس. سیکو، با اختلال شخصیتی که او را به هیولایی بیش از حد محافظکار تبدیل کرده، نه به عنوان یک شرور کلاسیک، بلکه به عنوان موجودی چندبعدی و ترسناکازسرِ واقعبودن ظاهر میشود که عشق مادری را به سلاحی برای سلطه و تخریب بدل کرده است.
کشمکش درونی سیئیچی، میان میل به نجات مادر و غریزهٔ فرار از چنگال او، هستهٔ مرکزی تنش روانی داستان است. «شوزو اوشیمی» با هنر تصویرگری موشکافانه و خیرهکنندهاش، هر سایهروشن عاطفی را ثبت میکند: از نگاههای گذرای ناراحتی تا فروپاشی کامل عصبی. قاببندیهای استادانه، زاویههای دوربین نامتعارف و سکوت بصری سنگین بین دیالوگها، بار سنگین اضطراب و فشار روانی را مستقیماً به خواننده منتقل میکنند.
Jagaaaaaan
«جگاااان» (Jagaaaaaan) اثری شگفتانگیز و منحصربهفرد در ژانر وحشت روانشناختی است که روایتی فراتر از یک داستان اکشن یا فانتزی معمولی ارائه میدهد. در نگاه اول، این مانگا ماجرای مردی به نام جگاساکی را روایت میکند که با هیولاها مبارزه میکند. اما آنچه این اثر را بهطور ویژه برای دوستداران وحشت جذاب میسازد، ژرفای روانشناختی و استعارهای قدرتمند در قلب آن است. در جهان «جگاااان»، هیولاها نه از فضای بیرون، بلکه از درون آدمیان متولد میشوند؛ زمانی که افراد تمایلات، سرخوردگیها و ناکامیهای خود را برای مدتی طولانی سرکوب و «خفه» میکنند.
این تحولِ دهشتناک بهصورت استعارهای بصری و خشن از پیامدهای روانی سرکوب احساسات پرده برمیدارد. اثر بهشکلی نمادین نشان میدهد که چگونه انباشت خشم، حسرت و میلِ مهارشده میتواند سرانجام به پدیدهای تکسلولی و غیرقابل کنترل در وجود انسان تبدیل شود و او را به هیولایی عینی و مخوف مبدل کند. جگاساکی، قهرمان داستان، خود بهطور مداوم بر لبهٔ این پرتگاه روانی قدم برمیدارد و نبرد او تنها با موجودات بیرونی نیست، بلکه نبردی درونی برای رویارویی و پذیرش تاریکیهای درون خودش است.
Ajin: Demi-Human
«آجین: نیمه-انسان» (Ajin: Demi-Human) جهانی را به تصویر میکشد که در آن، برای تبدیل شدن به یک هیولا نیازی به رها کردن احساسات نیست؛ کافی است متفاوت به نظر برسید. این اثر بهگونهای هوشمندانه، ترس کهن جامعه از «غریبه» یا «دیگری» را در قالب موجوداتی نامیرا بازتعریف میکند. داستان از کشف سربازانی فناناپذیر در آفریقا آغاز میشود که میتوانند هر آسیبی را تحمل کنند. دولتهای جهان ظاهراً آنها را مانند سایر انسانها به رسمیت میشناسند، اما در پشت پرده، با تعیین جایزه برای شکار آنها، برنامهای مخفی برای آزمایشهای غیراخلاقی علیه این موجودات ترتیب میدهند.
«کِی»، دانشآموزی معمولی، زمانی این حقیقت تلخ را میآموزد که پس از یک حادثهٔ مرگبار رانندگی، بهطور معجزهآسایی زنده میماند و برچسب «آجین» بر او زده میشود. ناگهان، او از یک شهروند عادی به یک فراری و یک نمونهٔ آزمایشگاهی بالقوه تبدیل میشود. نه میتواند بیگناهی خود را ثابت کند و نه درکی از نامیرایی جدیدش دارد. اکنون او در حال فرار است، در دنیایی که هر چهرهای ممکن است پشت نقاب دوستی، دشمنی خائنانه پنهان کرده باشد. جامعه از او میهراسد، دولت خواهان دستگیریاش است و حتی گروه شورشی آجینهایی که به آنها میپیوندد، ممکن است به آن اندازه که ادعا میکنند، دوستانه یا صادق نباشند.
Kasane
«کاسانه» اثر «داروما ماتسورا»، داستانی تعلیقآمیز و هولناک در ژانر وحشت روانشناختی است که با وضوحی تکاندهنده، فشار طاقتفرسای جامعه بر زنان برای حفظ زیبایی و انطباق با استانداردهای تحمیلی را به تصویر میکشد. در این جهان، اگر زنی بهاندازهٔ کافی زنانه، خوشاندام یا مطیع نباشد، سایر استعدادها و تواناییهایش نادیده گرفته میشوند. کاسانه، دختری با استعداد بازیگری درخشان، این واقعیت تلخ را زمانی درمییابد که با وجود مهارت فوقالعاده، به دلیل نداشتن چهرهای زیبا مانند مادر مشهورش، در عرصهٔ بازیگری ناکام میماند. این وضعیت با کشف راز یک رژلب تغییر میکند؛ رژلبی که با بوسیدن، به او امکان میدهد موقتاً چهرهٔ فرد مقابل را بهتصرف درآورد.
اکنون کاسانه میتواند به هر ظاهر دلخواهی درآید و از کسانی که به او ظلم کردهاند، انتقام بگیرد. اما هستهٔ ترسناک داستان دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود: هویت واقعی آدمی که پیوسته در حال دزدی چهرهای دیگر است، چه میشود؟ آیا آن نقشهکش مطمئن و بیپروایی که زیر تأثیر رژلب ظاهر میشود، خودِ واقعی کاسانه است یا این ابزار جادویی، او را به موجودی کاملاً دیگر تبدیل کرده است؟ ماتسورا با خلق این موقعیت عجیب و بهغایت تأملبرانگیز، مرزهای هویت، خودِ درونی و قیمتی را که برای پذیرش اجتماعی میپردازیم، به چالش میکشد.
Tomie
«تومی» (Tomie) یکی از شناختهشدهترین آثار «جونجی ایتو»، استاد مسلم ژانر وحشت روانشناختی است. این مجموعه داستان که تاکنون در قالب نه فیلم و همچنین در تمامی اقتباسهای انیمهای داستانهای کوتاه ایتو حضور داشته، در نگاه اول روایتی افسانهوار از یک زن به نظر میرسد که جذابیتی مُسری و اهریمنی دارد. او مردان را محصور خود میکند و آنها را به سوی اعمالی شقاوتبار سوق میدهد. حتی با مرگ او نیز، این کابوس به پایان نمیرسد؛ تومی در هیئتی دیگر بازمیگردد تا همچون یک انگل یا یک پدیده فراطبیعی، از انرژی و زندگی قربانیانش تغذیه کند و سرانجام آنها را به نابودی بکشاند.
اما نبوغ ایتو در این است که داستان را صرفاً به یک افسانهی هیولایی تقلیل نمیدهد. او با ظرافتی تحسینبرانگیز، فرآیند تدریجی سقوط روانی شخصیتها را به تصویر میکشد. تمرکز اصلی اثر نه بر خود تومی، که بر واکنشهای ذهنی و رفتارهای افرادی است که در دام او گرفتار میشوند. وسواس غیرقابل کنترل نسبت به تومی، روان آنها را میپیچاند و دگرگون میکند؛ حالاتی از بیقراری، حسادت بیمارگونه و تمایلات خشونتبار در آنها شکل میگیرد که نهایتاً به قتل دیگران یا خودکشی میانجامد. طراحیهای سیاهقلم ایتو، این حالات روانپریش و فضای سنگین را بهطور کامل منتقل میکنند.
Manhole
«مَنهول» (Manhole) اثر «تتسویا تسوتسویی» مانگایی است که با درهمآمیختن ژانر معمای جنایی و وحشت روانی، حالوهوایی مملو از اضطراب و دلهره خلق میکند. داستان حول محور دو کارآگاه به نامهای «اینوئه» و «میزوگوچی» میگردد که درگیر کشف حقیقتِ مجموعهای از قتلهای مرموز و همزمان، شیوع یک ویروس نادر ناشی از یک انگل عجیب و غریب میشوند. با گسترش این آلودگی تا سطح یک اپیدمی، آنها تلاش میکنند تا پیوند احتمالی میان این دو فاجعه را کشف کرده و از فرورفتن شهر در هرجومرج و وحشت جمعی جلوگیری کنند.
روایت داستان را میتوان برداشی زیستی از فیلمهایی مانند «اَرّه» (Saw) دانست؛ جایی که کارآگاهان درمییابند حقیقت بسیار عمیقتر و هولناکتر از تصورات اولیهشان است و به عبارتی، دسته گُلی را به آب دادهاند که توان چیدن آن را ندارند. این روایتی شدید و نفسگیر است که در آن، شرایط شخصیتهای اصلی، به همان اندازهی عفونتِ در حال گسترش، تاریک و ناامیدکننده میشود. حتی در صورت حل شدن معمای جنایی، پایانی خوش برای همه رقم نمیخورد و این مسئله، بر تلخی و عواقب غیرقابلبازگشت داستان میافزاید. «مَنهول» با این ترکیب منحصربهفرد از ترس روانی، وحشت جسمانی (Body Horror) و تعلیقی نفسگیر، پیشنهادی ایدهآل برای طرفداران داستانهای رمزآلود و هراسانگیزی است که در پی تجربهای فراتر از یک معمای ساده هستند و از مواجهه با موقعیتهای تاریک و پایانبندیهای نامتعارف هراسی ندارند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید