نگاهی به منفورترین شخصیت های انیمه ای
1%
  • 0/10

نگاهی به منفورترین شخصیت های انیمه ای

تجسم صفات ننگین

نگاهی به منفورترین شخصیت های انیمه ای ۱ ۰۲ مهر ۱۴۰۴ مقالات جانبی انیمه کپی لینک

منفورترین شخصیت های انیمه ای، اگرچه ممکن است محبوب نباشند، اما اغلب نقش پررنگی در ایجاد تعارض، عمق بخشیدن به تم داستان و برجسته کردن فضایل قهرمان اصلی ایفا می‌کنند.

در دنیای پهناور و پرکشش انیمه، در کنار قهرمانان محبوب و به‌یادماندنی، همواره شخصیت‌هایی وجود دارند که به دلیلی موجی از نفرت شدید را در میان بینندگان برمی‌انگیزند. این نفرت اغلب ریشه در ویژگی‌ها و اعمالی دارد که عمیقاً با ارزش‌ها و احساسات مخاطب در تضاد است. یکی از رایج‌ترین دلایل نفرت نسبت به منفورترین شخصیت های انیمه ای، خیانت غیرقابل بخشش است. هنگامی که شخصیتی به اعتماد کامل و بی‌چون‌وچرای یک قهرمان محبوب یا حتی کل جامعهٔ داستان خیانت می‌کند، این عمل نه تنها پیشبرد داستان، که دل بینندگان را نیز می‌شکند. این خیانت، پیمان نانوشتهٔ بین بیننده و دنیای داستان را می‌شکند و احساسی از خشم و انزجار ماندگار به جا می‌گذارد. دلیل دیگر، شرارتِ بی‌دلیل و ذاتی است. ضعف اخلاقی و فقدان کامل مسئولیت‌پذیری نیز از عوامل کلیدی هستند. در نهایت، ثبات در پلیدی و عدم رشد شخصیتی، آخرین میخ بر تابوت محبوبیت یک شخصیت است.

Sakura Haruno

ساکورا هارونو (Sakura Haruno) در خط داستانی انیمه ناروتو (Naruto) به عنوان یک کارکتر بسیار معمولی ظاهر می‌شود که علاقه بی‌حد و حصری نسبت به کارکتر ساسکه اوچیها (Uchiha Sasuke) داشت. او دوستی خود را با اینو (Ino) نیز به خاطر علاقه‌اش به ساسکه قطع می‌کند. برخی از طرفداران بر این باورند که ساکورا در نبردهای مهم داستان نیز هیچ‌گاه موفق نشد عملکرد خوبی از خود به نمایش بگذارد. برخی معتقد هستند که او در بخش بزرگی از خط داستانی این انیمه، از هیچ توانایی خاصی بهره نبرده بود و در ماموریت‌ها باید به صورت مدام از او محافظت می‌شد تا آسیب نبیند.

با این حال، نکته‌ای که در رابطه با این کارکتر وجود دارد این است که ساکورا هانو خود بر این واقعیت واقف بود که باری بر روی دوش هم‌تیمی‌هایش است؛ با این وجود، برخی از طرفداران بر این باورند که او به نظر نمی‌رسید برای بهتر شدن توانایی‌هایش، مانند ناروتو و ساسکه اقدامی انجام دهد و در این راه قدم بردارد. در داستان انیمه ناروتو، برای کارکتر ساکورا هیچ هدف خاصی تعیین نشده بود و به همین خاطر نیز، این کارکتر از محبوبیت بسیار کمی در میان طرفداران برخوردار است و به عنوان یکی از منفورترین شخصیت های انیمه ای به شمار می رود.

Gendo Ikari

گِندو ایکاری، فرماندهٔ عالی سازمان نِرو و معمار پروژهٔ اوانگلیون، بدون شک یکی از منفورترین شخصیت های انیمه ای محسوب می‌شود. نفرت از او در جامعهٔ طرفداران اوانگلیون، ریشه در ترکیب سمیِ رهبری بیرحم، پدری فاجعه‌بار و اهداف پلید او دارد. در مقام یک رهبر، گِندو فردی مرموز و کاملاً حساب‌گر است. او انسان‌ها را تنها به عنوان مهره‌هایی در نقشهٔ شطرنج خود می‌بیند و بدون کوچک‌ترین تردیدی آن‌ها را قربانی اهداف متعالی و نامعلوم خود می‌کند. حرکات همیشه پشت‌پرده، صحبت‌های رمزآلود و عینکی که هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد کسی به عمق نگاهش یا نیات واقعی‌اش پی ببرد، تصویری از یک هیولای بی‌عاطفه از او ساخته است.

اما آنچه بیش از هر چیز دیگری خشم بینندگان را برمی‌انگیزد، نقش ایکاری  به عنوان یک پدر است. رفتار او با پسرش، شینجی، نمونهٔ بارز کودک‌آزاری عاطفی است. گِندو به‌طور سیستماتیک عزت‌نفس شینجی را نابود می‌کند؛ او را نادیده می‌گیرد، طرد می‌کند، تحقیر می‌کند و تنها زمانی به او توجه نشان می‌دهد که برای پیشبرد اهدافش به آن نیاز دارد. این رابطهٔ سمی، زخم‌های عمیق روانی بر شینجی وارد می‌کند و بیننده را به شدت نسبت از این بی‌عدالتی خشمگین می‌کند.

Malty Melromarc

مالتی ملرومارک، شاهزادهٔ ملکه ملرومارک، بدون اغراق به‌عنوان یکی از منفورترین شخصیت های انیمه ای شناخته می‌شود. نفرت از این شخصیت تا بدان حد است که گاهی بر درک هنرمندی خالق آن در خلق چهره‌ای چنین عمیقاً منفور سایه می‌افکند. ریشه‌های این انزجار عمومی را باید در ترکیب بی‌رحمیِ حساب‌شده، خصلت ذاتی پلید و نقش محوری او در پیشبرد داستان جست‌وجو کرد. نخستین مواجههٔ مخاطب با مالتی، با اوجی از شرارت عریان همراه است. او که خود را متحد قهرمان داستان، نائوفومی، نشان می‌دهد، با دسیسه‌ای دقیق او را به جرم تجاوز متهم می‌کند. این دروغی است که هستیِ نائوفومی در آن جهان را در یک آن نابود می‌کند: اعتبار، دارایی، اعتماد عمومی و امیدش را از او می‌رباید و او را به حاشیه‌ای‌ترین و منفورترین فرد پادشاهی تبدیل می‌کند. این خیانت، تنها یک حرکت داستانی نیست، بلکه حمله‌ای مستقیم به حس امنیت و عدالت‌خواهی بیننده محسوب می‌شود.

آنچه نفرت از مالتی را از بسیاری شروران دیگر متمایز می‌کند، فقدان انگیزه‌ای قابل‌درک یا گذشته‌ای رنجور برای اعمال اوست. شرارت او ذاتی، خودخواهانه و نشئت‌گرفته از لذتی ناب از آزار دیگران به نظر می‌رسد. او فاقد هرگونه r ظرفیت برای تغییر است و این، او را به موجودی غیرانسانی و به‌طور غریزی ترسناک تبدیل می‌کند.

Zenitsu Agatsuma

کارکتر زنیتسو آگاتسوما (Zenitsu Agatsuma) در داستان انیمه شیطان کش (Demon Slayer)، به عنوان یکی از منفورترین شخصیت های انیمه ای شناخته شده است. اما با این حال، در طول این داستان، بارها و بارها اتفاق افتاده است که او برای محافظت از کسانی که در موقعیت خطرناکی قرار گرفته‌اند، با تمام ترس‌های خود روبه‌رو می‌شود و از تمام پتانسیل خود استفاده می‌کند تا شجاعانه از انسان‌ها محافظت کند. این کارکتر، زمانی که در مقابل کایگاکو (Kaigaku) ایستاد، نه تنها بینندگان، بلکه دیگر کارکترهای داستان را نیز غافلگیر کرد.

زنیتسو از اینکه به مربی‌اش بی‌احترامی شده بود، به شدت خشمگین شده بود و به همین خاطر نیز، تمام ترس‌هایش را دور ریخت و شجاعانه به مبارزه پرداخت. زنیتسو آگاتسوما به طور معمول، قادر به محافظت کردن از جان خود نیست، اما هر زمانی که پای عزیزانش در میان باشد، با اعتماد به نفس بسیار بالایی، قادر به دور ریختن ترس‌هایش است و به این ترتیب، نه به خاطر خود، بلکه به خاطر کسانی که برایش از ارزش زیادی برخوردار هستند، با تمام توان خود مبارزه می‌کند. زنیتسو در اولین ملاقات‌هایش با تانجیرو، به او توضیح می‌دهد که در ماموریت‌های آینده‌ ممکن است کشته شود زیرا خود را ضعیف می‌پندارد. با این حال، این کارکتر همواره به عنوان یکی از دوست‌داشتنی‌ترین کاکترهای انیمه شیطان‌کش در ذهن طرفداران باقی می‌ماند.

Danzo Shimura

در خط داستانی انیمه ناروتو کارکترهایی وجود دارند که مرتکب جنایاتی شده‌اند که به هیچ عنوان قابل بخشش نیستند. کارکتر دانزو شیمورا (Danzo Shimura) یکی از این شخصیت‌ها می‌باشد که جایگاه خاصی را در لیست منفورترین شخصیت های انیمه ای به خود اختصاص داده است. او یک ارتش از سربازان بی‌نقص برای قتل عام قبیله اوچیها (Uchiha) تشکیل داد و در نابودی دهکده مخفی برگ نیز دست داشت.  

با افزایش مخالفت‌ها و ترس از شورش قبیله اوچیها بر علیه دهکده مخفی برگ، یکی از کسانی که تصمیم گرفت برای جلوگیری از کودتای احتمالی، همه اعضای این قبیله را قتل عام کند، کارکتر دانزو بود. این حمله توسط او سازماندهی شده بود و اجرای آن به ایتاچی اوچیها، یکی از اعضای خود این قبیله، سپرده شد. پس از انجام این ماموریت، ایتاچی به عنوان جاسوس کونوهاگاکوره به آکاتسوکی (Akatuski) پیوست و همه این‌ها در حالی بود که مخفیانه از برادر کوچکترش در برابر دانزو محافظت می‌کرد زیرا اگر این کارکتر برخلاف میل او کاری انجام می‌داد، دانزو بلافاصله او را با گرفتن جان برادر کوچکش تهدید می‌کرد و تحت فشار قرار می‌داد.

Ging Freeccs

گینگ فریکس، پدر گون فریکس و هانتری افسانه‌ای، بدون شک یکی از بحث‌برانگیزترین و منفورترین شخصیت های انیمه ای محسوب می‌شود. برخلاف شرورانی که با اعمال پلید خود نفرت را برمی‌انگیزند، نفرت نسبت به گینگ ریشه در غیاب او، خودمحوری مطلق و تعریف متفاوتی دارد که از «مسئولیت پدری» ارائه می‌دهد. داستان گون فریکس از جایی آغاز می‌شود که پسر جوانی به امید یافتن پدرش که او را رها کرده، به راه می‌افتد. این سفر، هستهٔ مرکزی آرک اول داستان است و بیننده به‌طور کامل با این آرزوی کودکانه و عمیق گون همذات‌پنداری می‌کند. گینگ، نه به عنوان یک شرور، بلکه به عنوان یک هدف و نماد دست‌نیافتنی‌ای تصویر می‌شود که قهرمان داستان می‌خواهد به آن برسد. هنگامی که گون در نهایت پس از پشت سر گذاشتن خطرات بسیار، پدرش را پیدا می‌کند، مواجهه‌ای که رخ می‌دهد برای بسیاری از بینندگان عمیقاً ناامیدکننده و تلخ است.

گینگ نه تنها هیچ عذرخواهی یا پشیمانی از رها کردن پسرش نشان نمی‌دهد، بلکه با آرامش کامل توضیح می‌دهد که او را به عمد در روستایش رها کرده تا ماجراجو شود! او گون را به عنوان یک «مسئولیت» یا «بار» نمی‌بیند، بلکه گویی او را در یک بازی بزرگ شرکت داده است. نگرش او نه از روی خباثت، که از روی بی‌اعتنایی کامل و خودشیفتگی محض است.

Shou Tucker

با وجود آنکه قسمت اول از انیمه محبوب و پرطرفدار شناخته شده با نام Fullmetal Alchemist: Brotherhood در سال دوهزار و نه منتشر شد، اما هنوز هم طرفداران این انیمه با فکر کردن به کارکتر شو تاکر (Shou Tucker) و جنایاتی که مرتکب شده است به خود می‌لرزند. او یک کیمیاگر دولتی است. زمانی که این کارکتر به این واقعیت پی می‌برد که نمی‌تواند به نتیجه دلخواه خود دست پیدا کند، تصمیماتی می‌گیرد که به قیمت جان اعضای خانواده‌‌اش تمام می‌شود.

کارکتر شو تاکر پروانه کار خود را با استفاده از دوختن یک حیوان به بدن همسرش به دست آورد. این کار او به قدری وحشتانک بود که در نهایت، موجودی که خلق کرده بود برای زنده نماندن به او التماس می‌کرد. پس از گذشت چند سال، شو دختر دوست داشتنی خود، نینا (Nina) را نیز با سگشان ترکیب کرد که ادوارد (Edward) و آلفونس (Alphonse) را به وحشت انداخت. جنایاتی که او در طول خط داستانی این انیمه مرتکب شده است بسیار نابخشودنی بوده‌اند و به همین خاطر نیز این کارکتر در لیست منفورترین شخصیت های انیمه ای، جایگاه خاصی را به خود اختصاص می‌دهد.

Minoru Mineta

مینورو مینِتا، به‌جای اینکه به خاطر توانایی‌هایش شناخته شود، عموماً به عنوان یکی از آزاردهنده‌ترین و منفورترین شخصیت‌ها در دنیای انیمه مورد نظر قرار می‌گیرد. برخلاف شرورانی که به خاطر اعمال شنیع خود نفرت را برمی‌انگیزند، نفرت نسبت به مینِتا ریشه در رفتارهای ناخوشایند، شخصیت مزاحم و تصویر نامناسبی دارد که از یک قهرمان آینده ارائه می‌دهد. محور اصلی انتقادات حول محور رفتار وسواس‌گونه و مستمر او نسبت به جنس مخالف می‌چرخد. مینِتا به‌طور مکرر و بدون هیچ ملاحظه‌ای، در حال جاسوسی از هم‌کلاسی‌های دختر، ابراز نظرهای جنسیتی نامناسب و فکر کردن به امور غیراخلاقی است. این ویژگیِ شخصیتی نه به عنوان یک نقص جذاب، که به عنوان یک خصلت مزاحم و خسته‌کننده نمایش داده می‌شود که هیچ ارزش طنز مثبتی به داستان اضافه نمی‌کند و فقط موقعیت‌ها را ناخوشایند می‌کند.

دلیل دوم نفرت از مینورو، نقش او به عنوان یک ضدقهرمان در میان گروهی از قهرمانان است. آکادمی یو.ای محلی است برای پرورش نسل آیندهٔ قهرمانان که قرار است نماد امید و اخلاق‌مداری باشند. در چنین محیطی، حضور دانش‌آموزی با چنین رفتارهای آشکارا غیرقهرمانانه، برای بسیاری از بینندگان یک تناقض آزاردهنده ایجاد می‌کند.

Rachel

راشل، بدون شک یکی از منفورترین شخصیت های انیمه ای و در عین حال پیچیده‌ترین کارکترها می‌باشد. نفرت از او تا بدان حد عمیق و جهانی است که نامش به نماد «خیانت و حسادت» در میان طرفداران بدل شده است. برخلاف شرورانی که اهداف شفاف یا قدرت‌های ابرانسانی دارند، نفرت نسبت به راشل ریشه در رذالت‌های بسیار انسانی و قابل لمس‌تری دارد. هستهٔ اصلی این نفرت، به خیانت عظیم و غیرقابل بخششی بازمی‌گردد که در همان ابتدای داستان مرتکب می‌شود. بام، قهرمان ساده‌لوح و وفادار داستان، تمامی وجودیت خود را وقف محافظت از راشل و تحقق رویای او برای دیدن ستاره‌ها کرده بود. هنگامی که آن دو در آستانهٔ رسیدن به برج هستند، راشل، در اوج پستی، بام را به کام مرگ می‌فرستد و خود جایگاه او را برای صعود می‌دزدد. این خیانت، نه یک حرکت تاکتیکی، که عملی از روی حسادت عمیق و حقارت نفس است.

دلیل دوم نفرت از راشل، انکار مداوم واقعیت و نقش خود به عنوان قربانی است. او پس از هر عمل شنیعی، خود را توجیه می‌کند و تقصیر را به گردن دیگران یا شرایط می‌اندازد. این رفتار منفعلانه-تهاجمی، او را از یک شرورِ صریح به موجودی ترسو، دورو و غیرقابل اعتماد تبدیل می‌کند.

Griffith

کارکتر Griffith در انیمه زیبا و دیدنی Berserk، در ابتدا تنها کودکی فقیر و در عین حال، جاه‌طلب بود که آرزوی پادشاه شدن را در سر می‌پروراند. این آرزو تا بزرگسالی هم در ذهن او باقی ماند و هیچگاه به فراموشی سپرده نشد. با پیش رفتن داستان، این کارکتر برای تحقق اهداف خود، گروه شاهین‌ها را تاسیس کرد و رفتاری سلطنتی در پیش گرفت. اما گریفیث، به طور مداوم، خواسته‌های خود را در اولویت قرار می‌داد و برای دوستانش هیچ اهمیتی قائل نبود.

نداشتن هیچ گونه وابستگی عاطفی به دوستان و بی‌تفاوتی بیش از حد کارکتر گریفیث نسبت به دیگران، باعث می‌شد که او تصمیم بگیرد از آن‌ها در مسیر رسیدن به خواسته‌های خود استفاده کند و به این ترتیب، تا جایی که برایش امکان داشت، ذهن افراد را دستکاری می‌کرد تا در نهایت بتواند به جایگاهی که همواره آرزویش را داشته است، دست پیدا کند؛ حتی اگر به دست آوردن این جایگاه، به قیمت قربانی کردن دوستان خود تمام می‌شد و به همین خاطر، این کارکتر نیز به طور قطع در لیست منفورترین شخصیت های انیمه ای جایگاهی ویژه را به خود اختصاص می‌دهد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments