اگر مارول این ویلن را نادیده بگیرد، ورود X-Men به MCU شکست میخورد
با بازگشت حقوق سینمایی X-Men به استودیو مارول، بسیاری از طرفداران امیدوار بودند که بالاخره زمان آن رسیده تا این گروه نمادین در دنیای سینمایی مارول بدرخشد. فرنچایز قبلی کمپانی فاکس، اگرچه توانست شخصیتهایی مانند مگنیتو و ویلیام استرایکر را به تصویر بکشد، اما بسیاری از ویلنهای کلیدی و تأثیرگذار دنیای کمیک را نادیده گرفت یا کاملاً حذف کرد. اکنون که مارول استودیوز همه ابزارها و شخصیتها را در اختیار دارد، از جمله شرورهایی چون Mister Sinister، Omega Red و Nimrod، این سؤال مطرح است که آیا آنها مسیر درست را برای معرفی دشمنان X-Men در پیش خواهند گرفت یا خیر؟
اگر مارول بار دیگر تصمیم بگیرد فقط بر دشمنان آشنا تمرکز کند و از معرفی چهرههایی جدید اما مهم پرهیز کند، احتمال شکست پروژهی X-Men در MCU بهشدت افزایش خواهد یافت. دنیای کمیکهای X-Men پر است از شخصیتهای پیچیده، تهدیدهای متافیزیکی و داستانهای عمیق اخلاقی. اما همه اینها تنها زمانی مؤثر خواهند بود که استودیو بتواند از پتانسیل واقعی شروران قدرتمندش استفاده کند. حالا بیش از همیشه، مارول باید یک انتخاب سرنوشتساز بگیرد؛ آیا زمان آن نرسیده که Mr. Sinister وارد صحنه شود؟
میستر سینیستر بهترین ویلن برای X-Men در دنیای سینمایی مارول است
شخصیت میستر سینیستر با نام واقعی ناتانیل اسکس، یکی از پیچیدهترین و نمادینترین آنتاگونیستهای دنیای X-Men در کمیکهاست؛ شخصیتی که نه تنها دانش ژنتیک و بیولوژی را بهعنوان سلاح اصلی خود دارد، بلکه سالها قبل از ظهور اولین جهشیافتهها، در حال برنامهریزی برای مواجهه با آنان بوده است. این پیشبینی و آمادگی، او را به دشمنی بنیادین و بسیار تأثیرگذار برای جهشیافتهها تبدیل کرده است. سینیستر نهتنها قدرتهای خاصی دارد، بلکه از لحاظ ایدئولوژیک نیز کاملاً در تضاد با اصول X-Men قرار میگیرد.
دنیای سینمایی مارول اکنون در موقعیتی است که دیگر نیازی به مقدمهسازی برای معرفی مفهوم جهشیافتهها ندارد. بینندگان مارول سالهاست که با X-Men آشنا هستند و حالا وقت آن است که داستانهای عمیقتری روایت شود. میستر سینیستر میتواند آغازگر این عصر جدید باشد؛ دورانی که در آن شخصیتهای خاکستری و آنتاگونیستهایی با انگیزههای پیچیده، روایت داستان را پیش میبرند. او تنها یک دشمن نیست، بلکه آینهای از ترسها و جاهطلبیهای انسانی در مواجهه با تکامل طبیعی بشر است.
زمانبندی معرفی میستر سینیستر میتواند کاملاً با آغاز فاز هفتم MCU همراستا باشد؛ جایی که ژن جهشیافته برای اولین بار کشف میشود. این شخصیت که سالهاست در کمیکها منتظر ورود به دنیای سینما مانده، میتواند در همان لحظهای ظاهر شود که X-Men نیز وارد داستان میشوند. حضور همزمان او با ظهور جهشیافتهها، تقابل ایدئولوژیک عمیقی را ایجاد میکند و به مخاطب این حس را میدهد که این تقابل از مدتها قبل برنامهریزی شده بوده است.
میستر سینیستر، نماینده تمام چیزهایی است که جهشیافتهها با آن میجنگند
یکی از مهمترین جنبههای شخصیت میستر سینیستر، این است که او پیش از اینکه جهشیافتهای پا به جهان بگذارد، خطر آنها را پیشبینی کرده و در پی کنترل و مهارشان برآمده بود. ناتانیل اسکس، پیش از جهش یافتن، یک انسان عادی و البته نابغه بود که بهواسطه دخالت شخصیت Apocalypse به یک کلون جهشیافته تبدیل شد. این نقطه عطف او را در تقابل ذاتی با تمام آنچه X-Men برایش میجنگند، قرار داد؛ حق انتخاب، آزادی زیستی و تکامل طبیعی.
سینیستر تنها یک دشمن فیزیکی نیست، بلکه نماد شر انسانی در مواجهه با آن چیزی است که نمیتواند کنترلش کند. او با آزمایشهای غیر اخلاقی، دستکاریهای ژنتیکی و خلق موجوداتی مانند کلون مدیلین پرایر، عملاً مرز بین علم و جنون را درنوردیده است. او تجسم خطر قدرت علمی بدون اخلاق است؛ چیزی که پروفسور چارلز اگزاویه و تیمش همیشه در تلاش برای مقابله با آن بودهاند.
این شخصیت همچنین میتواند زمینهساز داستانهایی بسیار پیچیده و چندلایه باشد. او نه از قدرت فیزیکی که از ذهن و علم بهعنوان ابزار سلطه استفاده میکند. این ویژگی باعث میشود مخاطب با تهدیدی متفاوت از آنچه تاکنون در MCU دیده مواجه شود؛ تهدیدی که بهجای مشت، با دیانای حمله میکند و بهجای انفجار، با بحران هویت و اختیار.
میستر سینیستر چندینبار تا آستانه حضور در فیلمهای X-Men پیش رفت
علیرغم عدم حضور رسمیاش، شخصیت میستر سینیستر بارها در آثار فاکس بهصورت غیرمستقیم مطرح شد. از صحنه پس از تیتراژ فیلم X-Men: Apocalypse که «Essex Corporation» را معرفی کرد تا اشارههای مستقیم در فیلمهای Logan، Deadpool 2 و The New Mutants، به وضوح میتوان دید که فاکس قصد داشت سینیستر را بهتدریج وارد خط اصلی داستان کند. اما این تلاشها هیچگاه به یک معرفی قطعی منجر نشد.
درواقع، چندین پروژه لغوشده مانند X-Men: Fear the Beast قرار بود میستر سینیستر را بهعنوان ویلن اصلی معرفی کنند. حتی بازیگر مطرحی چون جان هم اعلام کرده بود که در مذاکراتی برای ایفای این نقش شرکت داشته است. این نشانهها نشان میدهد که برنامههایی جدی برای معرفی سینیستر وجود داشت، اما عدم هماهنگی میان فیلمسازان و نبود برنامهریزی بلندمدت باعث شد این شخصیت هیچگاه به شکلی شایسته وارد صحنه نشود.
حالا اما مارول استودیوز فرصتی طلایی در اختیار دارد؛ معرفی یک ویلن افسانهای بدون نیاز به پاکسازی گذشته یا توضیح درباره اشتباهات قبلی. سینیستر میتواند از ابتدا بهعنوان یک تهدید بزرگ و استراتژیک وارد دنیای MCU شود؛ تهدیدی که سالها در سایه فعالیت کرده و حالا با ظهور X-Men، زمان اجرای نقشهاش فرارسیده است.
تأخیر در معرفی میستر سینیستر به نفع MCU تمام شده است
اگرچه غیبت طولانی میستر سینیستر در دنیای سینمایی مارول و حتی در آثار فاکس، سالها طرفداران را ناامید کرده بود، اما در نگاهی دقیقتر، این تأخیر میتواند به نفع MCU تمام شود. فاکس در دورهای داستان X-Men را روایت کرد که جهان هنوز بهطور کامل با جهانهای ابرقهرمانی پیچیده آشنا نبود و کاراکترها باید تا حد ممکن واقعگرایانه و ساده طراحی میشدند. در چنین بستری، شخصیتی مثل سینیستر، با دنیای سوررئال و علمی-تخیلیاش، جایی نداشت.
اکنون اما دنیای سینمایی مارول به جایی رسیده که مخاطبان به راحتی شخصیتهایی چون کانگ، تانوس یا حتی موجوداتی چندجهانی مانند دارکهولد و Illuminati را میپذیرند. این بلوغ روایی در بیننده، فضا را برای معرفی شخصیت پیچیدهای مثل سینیستر آماده کرده است. اکنون دیگر نیازی نیست MCU با ترس از نپذیرفتن مخاطب، ابعاد فانتزی و علمی داستان سینیستر را حذف یا تعدیل کند؛ برعکس، مخاطبان کنونی حتی به دنبال تجربهای عمیقتر و عجیبتر هستند.
این فضا به مارول استودیوز اجازه میدهد تا سینیستر را نهفقط یک ویلن کلاسیک، بلکه بهعنوان بخشی از ساختار ژنتیکی و فلسفی X-Men در MCU معرفی کند. دیگر نگران سادهسازی ظاهری یا حذف جنبههای کمیکی شخصیت نیستیم. اکنون میتوان داستان او را با تمام پیچیدگیهایش روایت کرد؛ شخصیتی که همزمان هم پزشک، هم دانشمند، هم کلون، هم جهشیافته و هم قربانی وسواس علمی خودش است.
کدام داستانهای کمیک میتوانند برای معرفی سینیستر در MCU استفاده شوند؟
مارول استودیوز منابع غنی و فوقالعادهای از کمیکبوکها برای پرداختن به شخصیت میستر سینیستر در اختیار دارد. یکی از مهمترین خطوط داستانی، گذشته ناتانیل اسکس و ارتباط او با Apocalypse است؛ جایی که سینیستر برای دستیابی به تواناییهای فراتر از انسان، با این موجود باستانی معامله میکند. این روایت، نهتنها به معرفی منشاء قدرتهای او کمک میکند، بلکه زمینهای عالی برای بازگشت آپوکالیپس در MCU فراهم میآورد.
از طرف دیگر، داستانهای جنجالی مانند Inferno، که در آن سینیستر کلون مدیلین پرایر را میسازد، و Messiah Complex، که در آن او در تعقیب «هوپ سامرز» است، میتوانند بسترهای روایی بسیار قدرتمندی برای فازهای آینده MCU فراهم کنند. حتی روایتهایی مانند نسخه کیرون گیلن از Uncanny X-Men که در آن سینیستر شهری پر از کلونهای خودش میسازد، پتانسیل تصویری و تماتیکی فوقالعادهای برای پردازش فلسفه قدرت و خودپرستی ارائه میدهد.
گذشته از همه اینها، MCU میتواند با یک رویکرد هوشمندانه، سینیستر را بهعنوان یک «مغز متفکر پشت پرده» معرفی کند. شخصیتی که پیش از ظهور رسمی، در سایهها حضور داشته و بر روند رویدادها تأثیر گذاشته است. او میتواند از پشت صحنه، دیگر ویلنها را تحریک کند، ژن جهشیافتهها را دستکاری کند و حتی در ایجاد بحرانهای جهانی دخیل باشد. اما هرچه که هست، یک نکته قطعی است: سینیستر باید هر چه زودتر وارد MCU شود، پیش از آنکه این فرصت استثنایی از دست برود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید