معرفی بهترین سریالهای علمی تخیلی که از ابتدا تا انتها بینظیر هستند
تکنولوژی در کنار توهمات…
سریالهای علمی تخیلی همیشه توانستهاند دنیای جدیدی را پیش روی تماشاگران قرار دهند و آنها را در فضایی کاملاً متفاوت غرق کنند. این آثار نه تنها فرصتی برای فرار از دنیای واقعی فراهم میآورند، بلکه سوالات بزرگتری درباره انسانیت، باورها و آیندهمان مطرح میکنند. در این فهرست، چندین سریال علمی تخیلی برتر را معرفی کردهایم که نه تنها به درستی از ابتدا تا انتها داستان خود را روایت کردهاند، بلکه تجربهای فراموشنشدنی و ارزشمند از تماشای یک سریال را به ارمغان میآورند.
سریالهای علمی تخیلی همواره یکی از جذابترین ژانرها برای تماشاگران بودهاند؛ چرا که توانایی دارند دنیای جدیدی را پیش روی بیننده قرار دهند و او را در فضایی کاملاً متفاوت غرق کنند. این آثار علاوه بر ایجاد فرصتی برای فرار از واقعیت، سوالات مهمی در مورد انسانیت، باورها و آیندهمان به وجود میآورند. به همین دلیل است که تماشای این سریالها همیشه تجربهای جذاب و پر از هیجان است.
اما در میان این مجموعههای گسترده، برخی از سریالهای علمی تخیلی توانستهاند از همان ابتدا تا پایان، داستان خود را به طور بینقص و جذاب روایت کنند. آنها نه تنها با داستانهای پیچیده و شخصیتهای قوی، تماشاگر را به خود جذب میکنند، بلکه عمق فلسفی و معنای پنهان در لایههای مختلف داستان، مخاطب را به تفکر وادار میکند. در این مقاله، به معرفی چندین سریال علمی تخیلی خواهیم پرداخت که نه تنها از نظر داستانی جذاب و بینقص هستند، بلکه هیچگاه وقت شما را هدر نخواهند داد و تجربهای فراموشنشدنی از تماشای یک اثر علمی تخیلی را به ارمغان میآورند.
Battlestar Galactica
۲۰۰۴
زمانی که Battlestar Galactica در سال ۲۰۰۴ بهعنوان بازسازی سریال ۱۹۷۸ بازگشت، هیچکس انتظار نداشت که به چنین موفقیت بزرگی دست یابد. فیلم کوتاه مینیسریال، انسانیت را در آستانه انقراض پس از حمله Cylons نشان داد. همین خط داستانی، لحن کلی سریال را تعیین کرد و آن را به یکی از هوشمندانهترین و عاطفیترین درامهای علمی تخیلی تاریخ تبدیل نمود. Cylons موجوداتی ماشینی بودند که توسط انسانها ساخته شده بودند و تقریبا تمام بشریت را نابود کردند. از همین نقطه، سریال به آرامی داستان خود را گسترش داد و روایت آن همزمان سیاسی و مبتنی بر شخصیتها بود.
بازیگران سریال نیز بسیار توانمند بودند. فرمانده آداما (با بازی ادوارد جیمز اولموس) و رئیسجمهور راسلین (با بازی مری مکدونل) بر سر کنترل نظامی در مقابل اصول دموکراتیک در تضاد بودند، در حالی که گایوس بالتار (با بازی جیمز کالیس) مرز میان شرور، نابغه و قربانی را محو میکرد. حتی Cylons، که در ابتدا بهعنوان دشمن معرفی شدند، به آینهای برای بازتاب کاستیها و ایمانهای انسانها تبدیل شدند و عمق بیشتری به داستان بخشیدند.
The Expanse
۲۰۱۵
The Expanse زمان زیادی را صرف پیدا کردن مخاطبان خود کرد، اما پس از آن، دوباره تعریفی تازه از علمی تخیلی سیاسی و واقعگرایانه در تلویزیون ارائه داد. این سریال در سال ۲۰۱۵ در شبکه Syfy پخش شد و پس از یک کمپین پرشور از سوی طرفداران، به Amazon Prime منتقل شد. این سریال جهانی ساخته که به طرز شگفتآوری واقعی به نظر میرسید، جایی که فیزیک، سیاست و انسانیت در سرتاسر منظومه شمسی با یکدیگر برخورد میکردند.
داستان این سریال در آیندهای رخ میدهد که در آن زمین، مریخ و کمربند سیارکها در یک توازن شکننده از قدرت گرفتار شدهاند. سریال بیشتر بر این ایده تمرکز داشت که فضا خود بهعنوان یک محیط خصمانه شناخته میشود و انسانها با تمام کاستیها و نقصهایشان به هر جایی که میروند، همراه خود میبرند. جذابترین بخش سریال دنیای ساخته شده آن بود؛ از جمله زبان کریول بیلترها، انضباط آهنین نظامیان مریخی، و فساد خستهکننده سیاستمداران زمین. اگر به علمی تخیلی پیچیده و پر از جزئیات علاقه دارید، این سریال برای شما بهترین انتخاب است و میتواند ساعتها شما را سرگرم کند.
Stargate SG-1
۱۹۹۷
قبل از اینکه دنیای سینما به اشتراکگذاری دنیای مشترک و جهانهای سینمایی تبدیل شود، Stargate SG-1 نماد اسطورهشناسی علمی تخیلی بود. این سریال که بر اساس فیلم رولند امریش در سال ۱۹۹۴ ساخته شده بود، برای مدت طولانی ۱۰ فصل ادامه یافت و ترکیبی از درامهای نظامی، اسطورهشناسی بیگانه و ماجراجوییهای پاپی ارائه داد. همراه با داستانگویی وسیع و تنوع در روایتها، این سریال توانست برای بیش از یک دهه مخاطبان وفادار خود را حفظ کند.
پیشفرض سریال به ظاهر ساده بود: Stargate یک دستگاه باستانی است که قابلیت سفر فوری به کهکشانهای مختلف را دارد. به زودی این دستگاه به دروازهای برای نیروی هوایی ایالات متحده به سوی دنیای جدید تبدیل شد. اما SG-1 تنها به ماجراجوییهای مستقل اکتفا نکرد. داستانهای بزرگتر آن، نژادهای بیگانهای مانند Goa’uld و Asgard را مستقیماً به افسانههای انسانی مرتبط میکرد. زیبایی این سریال در این بود که میتوانست از شوخیهای سبک و دلپذیر به پرسشهای بزرگ در مورد ایمان، قدرت و اخلاق بپردازد، در حالی که مخاطبان را همیشه به شخصیتهای خود متصل نگه میداشت.
Stranger Things
۲۰۱۶
چه کسی از Stranger Things بیخبر است؟ اولین بار که این سریال را تماشا کردم، به مدت یک هفته به دلیل دزدی مرموز و مهیج پسری کوچک در دنیایی پر از دموگورگونها نتواستم بخوابم. بلافاصله پس از انتشار، این سریال تبدیل به یک موفقیت فوری شد و به طرز چشمگیری دنیای استریم را دگرگون کرد. سریال ساخته برادران دافر ترکیبی از نوستالژی دهه ۸۰ با ترس و وحشت علمی تخیلی فراطبیعی بود. اما چیزی که مخاطبان را به خود جذب کرد، هسته احساسی آن و دوستی گروهی از کودکان بود.
داستان در هاکینز، ایندیانا اتفاق میافتد و شش دوست را به تصویر میکشد که علیه پوشش اطلاعاتی دولت و موجودات ترسناک Upside Down مبارزه میکنند. بهترین بخش سریال، موسیقی متنی بود که بر پایه سینثسایزرها ساخته شده بود، قدرتهای تلکینتیک الون (با بازی میلی بابی براون) و استیو هارینگتون (با بازی جو کایری) بودند که به یکی از محبوبترین شخصیتهای تلویزیون تبدیل شد. Stranger Things سریالی است که همواره بدون اینکه بینندگان را خسته کند، توانسته تجربهای تازه ارائه دهد. نتفلیکس فضای کافی را برای برادران دافر فراهم کرد تا این داستان را به طور کامل پیش ببرند و این کاملاً مشهود است، چرا که حتی با فاصلههای طولانی بین فصلها، انتظارات تنها بیشتر میشود. فصل نهایی این سریال در حال نزدیک شدن است و قرار است در نوامبر پخش شود.
Firefly
۲۰۰۲
Firefly تنها در یک فصل توانست شعلهور شود و سپس خاموش گردد، اما همچنان یکی از محبوبترین سریالهای کالت تاریخ باقی مانده است. سریال “فضا-وسترن” ساخته جوس ویدن در سال ۲۰۰۲ تنها یک فصل پخش شد قبل از اینکه شبکه فاکس آن را لغو کند، اما در همان مدت کوتاه، جایگاه خود را بهعنوان یکی از بهترین سریالهای طرفداران پرشور پیدا کرد.
هرچند این سریال پیش از زمان خود لغو شد، تقاضای شدید طرفداران باعث شد تا در سال ۲۰۰۵ داستان آن در فیلم Serenity توسط یونیورسال احیا شود. Firefly ترکیبی از شوخی، پیچیدگیهای اخلاقی و دیالوگهای تیز و هوشمندانه داشت که همهچیز را واقعی به نمایش میگذاشت. پیشفرض سریال ساده اما نوآورانه بود. انسانها به سیارات جدیدی در منظومههای خورشیدی دیگر مهاجرت کردهاند و زندگی در سیارات دوردست سخت و بیقانون است. خدمه کشتی Serenity شامل قاچاقچیان و تبعیدیانی بودند که برای بقا میجنگیدند و در عین حال از دست کنترل قدرتمند Alliance فرار میکردند. مشکلات آنها کوچک بود؛ مانند کارها، بدهیها، و خیانتها، اما همیشه در ارتباط با مبارزه بزرگتر میان آزادی و کنترل قرار داشت.
Black Mirror
۲۰۱۱
Black Mirror برای به وحشت انداختن مخاطبان خود نیازی به سفینههای فضایی یا موجودات بیگانه نداشت. خود وحشت تکنولوژی کافی بود تا این سریال تاثیرگذار باشد. این سریال که توسط چارلی بروکر در سال ۲۰۱۱ خلق شد، با ساختار آنتولوژیاش در تلویزیون جایگاه خاصی برای خود پیدا کرد؛ جایی که داستانهای مستقل آن، فناوری نزدیک به آینده را بهکار میبرد تا تاریکترین زوایای رفتار انسانی را آشکار کند. بخشی از قدرت این سریال به انعطافپذیری آن برمیگردد. بینندگان میتوانند شاهد تغییرات چشمگیر در قسمتها باشند؛ از داستان دیستوپیایی Shut Up and Dance تا داستانی ملایم مانند San Junipero و یا حتی وحشتآورترین قسمتها مانند White Bear. اما خط قرمز همیشگی آن این است که تکنولوژی هیچگاه بیطرف نبوده و اثرات آن همیشه منفی نیستند.
Black Mirror با نویسندگی خلاقانه و قابلیت باورپذیری عجیبش توانست در مکالمات فرهنگی جایگاه ویژهای پیدا کند. عبارتی مانند “این مثل یک قسمت از Black Mirror است” اکنون جزو زبان روزمره و حتی میمهای اینترنتی شده است. این سریال پس از انتقال از شبکه Channel 4 به Netflix، گسترش جهانی پیدا کرد و توانست توجه کارگردانها و بازیگران معروفی مانند برایس دالاس هاوارد، جان هم، و مایلی سایرس را جلب کند.
The X-Files
۱۹۹۳
قبل از اینکه سرویسهای استریم بزرگ علم تخیلی سریالی را به نوعی سرگرمی اجباری تبدیل کنند، The X-Files از مدتها پیش به یک پدیده فرهنگی تبدیل شده بود. این سریال که توسط کریس کارتر کارگردانی شده، داستان دو مأمور FBI به نامهای فاکس مولدر (با بازی دیوید دوکوفنی) و دنا اسکالی (با بازی گیلیان اندرسون) را دنبال میکند که به بررسی پروندههای غیرقابل توضیح میپردازند؛ پروندههایی که شامل توطئههای دولتی، مواجهات با موجودات فضایی و داستانهای ترسناک هفتگی هستند.
هواداران این سریال میتوانستند با تماشای قسمتهایی مستقل مانند “Home” یا “Ice” که هریک یک داستان ترسناک منحصر به فرد بودند، وارد دنیای سریال شوند، سپس به تدریج درگیر داستانهای پیچیدهتر در قالب آرکهای اساطیری شوند که مولدر و اسکالی را در مقابل نیروهای پنهان قرار میداد. این بخش از سریال یکی از جذابترین قسمتهای آن بود. اعتقاد بیوقفه مولدر به فعالیتهای فراطبیعی به شکلی عالی با شکاکیت علمی اسکالی در تضاد بود و رابطه آنها باعث شد که این دو شخصیت به یکی از جذابترین دوئتهای تاریخ تلویزیون تبدیل شوند. تاثیر The X-Files تنها محدود به دوران پخش خود نبود. این سریال الهامبخش نسلهایی از نویسندگان ژانرهای مختلف بود و حتی باعث تولید اسپینآفهایی مانند The Lone Gunman شد. حتی با وجود فصلهای ناهموار در ادامه سریال، The X-Files ثابت کرد که علم تخیلی در تلویزیونهای شبکهای میتواند هم ترسناک، هم ذهنی و هم از نظر فرهنگی تسلطگر باشد.
Doctor Who
۱۹۶۳
Doctor Who قدیمیترین و طولانیترین سریال علمی تخیلی تاریخ تلویزیون است که نخستین بار در سال ۱۹۶۳ پخش شد و تا امروز نیز همچنان با قدرت ادامه دارد. راز ماندگاری این سریال در شخصیت Doctor نهفته است؛ موجودی از نژاد Time Lord که هنگام نزدیک شدن به مرگ میتواند بدن خود را بازآفرینی کند و به هیئتی تازه بازگردد. همین ایده باعث شد تا سریال بتواند با بازیگران مختلف ادامه پیدا کند و در هر دوره با همان روح و هویت اصلی، اما با انرژی تازه ظاهر شود. در طول این سالها بازیگران بسیاری در نقش Doctor ظاهر شدهاند و هر یک شخصیت ویژهای به آن بخشیدهاند؛ از جذابیت متفاوت Tom Baker گرفته تا شدت و هیجان David Tennant و نقش تاریخی Jodie Whittaker به عنوان نخستین زن در این جایگاه.
داستان سریال ماجراجوییهای Doctor را در سفرهای او به زمان و مکانهای گوناگون دنبال میکند. وسیله سفر او TARDIS است، جعبهای پلیسی که در ظاهر کوچک اما درون آن بسیار بزرگتر است. هر قسمت از سریال میتواند متفاوت باشد؛ برخی در گذشته میگذرند، برخی در آیندهای دور و بسیاری در سیارات بیگانه. Doctor Who در طی این دههها برخی از مشهورترین دشمنان دنیای علمی تخیلی مانند Daleks و Cybermen را معرفی کرده است. با وجود گذشت بیش از شش دهه، دلیل اصلی بقای این سریال همان پیام امید، کشف ناشناختهها و نگاه متفاوت آن به جهان است؛ ویژگیهایی که باعث شدهاند کمتر سریالی بتواند با گستره و تأثیرگذاری Doctor Who برابری کند.
Star Trek: The Next Generation
۱۹۸۶
هیچ سریال علمی تخیلی دیگری مانند Star Trek: The Next Generation نتوانسته است بار سنگین یک ژانر را بر دوش خود حمل کند و به این اندازه موفق شود، و به همین دلیل این سریال در صدر فهرست ما قرار دارد. زمانی که این سریال در سال ۱۹۸۷ به روی آنتن رفت، انتظارات بسیار بالایی از آن میرفت. اما به جای اینکه تنها به عنوان یک یادداشت فرعی برای نسخه اصلی باقی بماند، TNG تبدیل به نسخه تعریفی Star Trek برای یک دوران جدید شد و به معیار سنجش تمام دیگر سریالهای علمی تخیلی تلویزیونی تبدیل گردید.
داستان سریال حول شخصیت کاپیتان ژان-لوک پیکارد (با بازی پاتریک استوارت) میچرخید که فرماندهی کشتی فضایی Enterprise-D را بر عهده داشت و مأموریتهای مختلفی را برای کاوش در دنیاهای ناشناخته، مذاکره برای برقراری صلح و مقابله با تهدیداتی که مرزهای اخلاقی و معنوی را به چالش میکشید، هدایت میکرد. برخلاف بسیاری از سریالهای دیگر که بیشتر به صحنههای اکشن متکی بودند، TNG داستانهای خود را حول ایدههای مختلف ساخت و تنها به علم و تخیل اکتفا نکرد. در این سریال فلسفه، عمق و ظرافتهای فکری به وضوح در طول داستانها دیده میشد. حتی مواجهه با موجودات بیگانه، تماشاگر را مجبور به تفکر درباره ماهیت انسانیت میکرد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید