معرفی ۱۰ مانگا شاهکار که قربانی اقتباس انیمه‌ای ضعیف شدند دارند
1%
  • 0/10

معرفی ۱۰ مانگا شاهکار که قربانی اقتباس انیمه‌ای ضعیف شدند

فاجعه‌های اقتباس: وقتی انیمه به پای مانگا نمی‌رسد

معرفی ۱۰ مانگا شاهکار که قربانی اقتباس انیمه‌ای ضعیف شدند ۵ 21 ساعت قبل انیمه کپی لینک

اقتباس انیمه‌ای همواره یکی از حساس‌ترین مراحل در انتقال مانگا به دنیای تصویر متحرک است. طرفداران انتظار دارند همان شکوه و خلاقیت صفحات مانگا روی پرده به نمایش درآید، اما همیشه نتیجه چنین نیست. گاهی روند تولید شتاب‌زده، تغییرات غیرضروری و ضعف در کارگردانی، اثری را شکل می‌دهد که نه‌تنها از یک انیمه شاهکار فاصله دارد، بلکه حتی توانایی حفظ جذابیت‌های اصلی مانگا را نیز ندارد.

برخی مانگاها آن‌قدر خلاقانه، تاثیرگذار و دقیق پرداخته شده‌اند که سزاوار اقتباسی بی‌نقص در قالب انیمه هستند، اما همیشه چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. در موارد متعددی استودیوها به دلیل عجله در تولید، اعمال تغییرات غیرمنطقی یا ناتوانی در انتقال روح اصلی داستان، اثری به مخاطب ارائه می‌کنند که فاصله زیادی با کیفیت مانگا دارد. نتیجه این روند، انیمه‌هایی است که در بهترین حالت صرفاً قابل تماشا هستند و هیچ شباهتی به یک انیمه شاهکار ندارند. به همین دلیل بسیاری از طرفداران با وجود اشتیاق اولیه، در نهایت با اثری روبه‌رو می‌شوند که از نظر روایت و کیفیت هنری، پایین‌تر از انتظاراتشان قرار می‌گیرد.
انتظارات بالا از اقتباس‌های انیمه‌ای زمانی برآورده نمی‌شود که بخش‌های مهم داستانی حذف می‌شوند، طراحی‌ها فاقد خلاقیت هستند یا ریتم اثر به دلیل ضعف کارگردانی از هم می‌پاشد. در مقابل، هرچند برخی اقتباس‌ها توانسته‌اند یک مانگا را به جایگاهی افسانه‌ای برسانند، اما شمار دیگری با ناکامی کامل همراه بوده‌اند. مرور این ۱۰ عنوان نشان می‌دهد که حتی مانگاهای درخشان و پرطرفدار نیز می‌توانند قربانی اقتباس‌هایی شوند که فاصله زیادی با یک انیمه شاهکار دارند.

Junji Ito Collection

مانگاهای Junji Ito نمونه‌ای کم‌نظیر از روایت ترسناک هستند که با ترکیب تصاویر هولناک و فضاسازی روانی، تجربه‌ای منحصر به‌فرد خلق می‌کنند. آثاری همچون Uzumaki و Tomie جایگاهی افسانه‌ای در میان علاقه‌مندان به ژانر وحشت دارند، اما اقتباس انیمه‌ای Junji Ito Collection نتوانست جوهره اصلی این داستان‌ها را بازتاب دهد. آن فضاسازی تدریجی و سنگین که در مانگا موجب شکل‌گیری ترس عمیق می‌شد، در انیمه با ریتمی شتاب‌زده جایگزین شد و داستان‌ها حالتی سطحی و کم‌اثر پیدا کردند. این فاصله سبب شد که انتظارات بالا برای تماشای یک انیمه شاهکار برآورده نشود.
از نظر بصری نیز اقتباس یادشده ضعف‌های جدی داشت. انیمیشن خشک و کارگردانی ساده، هیچ‌گونه نزدیکی به جزئیات پیچیده و خط‌کشی ظریف آثار Ito نداشت و طراحی دیجیتال استفاده‌شده، جلوه‌ای بی‌روح به اثر بخشید. نتیجه این بود که به‌جای ترسی استخوان‌سوز و ماندگار، تماشاگران با فضایی شبیه کارتون‌های سطحی مواجه شدند. در نهایت، مانگاهای این هنرمند همچنان بی‌رقیب باقی مانده‌اند، اما انیمه‌ای که می‌توانست یک انیمه شاهکار در ژانر وحشت باشد، به فرصتی از دست‌رفته تبدیل شد.

Hellsing

مانگای Hellsing اثر Kouta Hirano اثری پرهیجان، خونین و سرشار از سبک منحصربه‌فرد در روایت نبردهای خون‌آشامی است. این مانگا به دلیل فضای گوتیک و روایت پر از جزئیات، همواره در میان آثار شاخص ژانر اکشن و وحشت جای دارد. با این حال، اقتباس انیمه‌ای اولیه در اوایل دهه ۲۰۰۰ نتوانست حق مطلب را ادا کند. این سریال به جای پایبندی به روایت اصلی، مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و داستان‌هایی خلق کرد که ناتمام و شتاب‌زده به نظر می‌رسیدند. همین انحراف از منبع اصلی، اثری را شکل داد که در برابر انتظارات طرفداران بسیار پایین‌تر ظاهر شد و از تبدیل شدن به یک انیمه شاهکار بازماند.
هرچند مجموعه Hellsing Ultimate سال‌ها بعد تلاش کرد اقتباسی وفادارانه‌تر ارائه دهد، اما نسخه نخست همچنان به عنوان نمونه‌ای ناموفق شناخته می‌شود. فضاسازی گوتیک، نبردهای پیچیده و شخصیت‌پردازی عمیق این مانگا نیازمند انیمیشنی با کیفیت برتر و ریتمی دقیق بود، اما خروجی نهایی چیزی جز نسخه‌ای متوسط و کمتر از انتظار نبود. به همین دلیل، Hellsing نمونه بارز مانگای درخشان و اقتباس انیمه‌ای ناامیدکننده به شمار می‌آید که می‌توانست در صورت اجرای درست، جایگاهی ماندگار به‌عنوان یک انیمه شاهکار کسب کند.

Deadman Wonderland

مانگای Deadman Wonderland اثری پرهیجان و بی‌رحم است که با توانایی‌های منحصربه‌فرد شخصیت‌ها، بازی‌های مرگبار و خشونتی شوکه‌کننده، جایگاهی ویژه در میان آثار خون‌محور پیدا کرده است. با این حال، اقتباس انیمه‌ای آن نتوانست این ویژگی‌ها را به‌درستی منتقل کند. حذف بخش‌های اساسی داستان و کنار گذاشتن خطوط روایی مهم، اثری ناقص و توخالی به وجود آورد. بسیاری از شخصیت‌هایی که در مانگا رشد و عمق قابل‌توجهی داشتند، در انیمه به کاراکترهایی سطحی و کم‌رنگ تبدیل شدند و همین امر موجب شد کیفیت روایت به شدت افت کند. نتیجه، فاصله‌ای آشکار میان مانگای درخشان و اقتباس تلویزیونی آن بود که نتوانست به یک انیمه شاهکار بدل شود.
مشکل دیگر، ریتم نادرست و شتاب‌زده در پیشبرد داستان بود. انیمه در نقطه‌ای به پایان رسید که ماجرا تازه در حال گسترش بود و همین پایان‌بندی باعث سردرگمی و نارضایتی تماشاگران شد. در حالی که مانگا به شکلی عمیق به مضامینی همچون بقا، عذاب وجدان و ماهیت بی‌رحمانه انسان می‌پردازد، اقتباس تلویزیونی تنها به سطح ماجرا بسنده کرد. برای داستانی با چنین ظرفیت انفجاری، این انیمه بیش از حد ساده‌سازی شد و در نهایت به یک فرصت از دست‌رفته برای خلق یک انیمه شاهکار تبدیل گشت.

The Promised Neverland

فصل دوم

فصل نخست انیمه The Promised Neverland به دلیل روایت پرتعلیق و وفاداری به یکی از هیجان‌انگیزترین آرک‌های مانگا، تحسین گسترده‌ای را برانگیخت و توانست در همان ابتدای کار جایگاهی ویژه نزد مخاطبان پیدا کند. اما فصل دوم این مجموعه سرنوشتی کاملاً متفاوت داشت. به جای ادامه مسیر پیچیده و چندلایه‌ای که در مانگا درباره بقا و خیانت روایت می‌شد، انیمه با حذف بخش‌های کلیدی و عبور سریع از آرک‌های مهم، به روایتی شتاب‌زده و نامنسجم بدل شد. این تغییرات ساختاری باعث شد آن انتظاری که برای یک انیمه شاهکار وجود داشت، برآورده نشود.
در فصل دوم بسیاری از شخصیت‌های محبوب در حاشیه قرار گرفتند، نبردهای سرنوشت‌ساز حذف شدند و صحنه‌هایی که می‌توانستند نقطه اوج احساسی داستان باشند، هرگز شکل نگرفتند. داستانی که قابلیت تبدیل شدن به یک تریلر نفس‌گیر با پیشروی آرام و هوشمندانه را داشت، در نهایت به پایانی سطحی و عجولانه رسید. در حالی که مانگا همچنان به عنوان اثری کلاسیک و مدرن در ژانر خود شناخته می‌شود، فصل دوم این انیمه بارها به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های اقتباسی سال‌های اخیر یاد شده است و نمونه‌ای روشن از فاصله میان یک مانگای درخشان و اقتباسی است که از تبدیل شدن به یک انیمه شاهکار بازماند.

Death Note

مانگای Death Note به قلم Tsugumi Ohba و طراحی Takeshi Obata یکی از شاخص‌ترین آثار معاصر در ژانر روان‌شناسی و معمایی به شمار می‌آید. این اثر به دلیل بازی‌های ذهنی پیچیده، شخصیت‌پردازی هوشمندانه و روایت نفس‌گیر میان شخصیت‌های اصلی، شهرتی جهانی پیدا کرده است. اقتباس انیمه‌ای آن نیز در ابتدا بسیار موفق عمل کرد و توانست فضایی پرتعلیق خلق کند، به‌گونه‌ای که بسیاری از طرفداران آن را نزدیک به یک انیمه شاهکار می‌دانستند. با این حال، پس از مرگ شخصیت L، روند داستان در انیمه با افت جدی روبه‌رو شد و ریتم منسجم و پرکشش ابتدای سریال جای خود را به روایت کند و طولانی داد.
در حالی که مانگا توانسته بود با انسجام بیشتر مسیر داستان را ادامه دهد، انیمه در نیمه دوم به اثری کمتر از انتظار تبدیل شد. هرچند همچنان به عنوان یک مجموعه پرطرفدار در خاطر مخاطبان باقی مانده است، اما مقایسه با منبع اصلی نشان می‌دهد که روایت مانگا به‌مراتب کامل‌تر و قدرتمندتر بوده است. به همین دلیل، Death Note را می‌توان نمونه‌ای دانست که با وجود اقتباس موفق در نیمه نخست، در ادامه راه از تبدیل شدن به یک انیمه شاهکار بازماند.

Trigun

مانگای Trigun اثر Yasuhiro Nightow با ترکیبی از فلسفه، ماجراجویی و ساخت جهانی گسترده شناخته می‌شود. شخصیت Vash the Stampede در این مانگا با پیچیدگی‌های اخلاقی و هویتی، نمایی فراتر از یک قهرمان اکشن ارائه می‌دهد. با این حال، اقتباس انیمه‌ای دهه ۹۰ به دلیل کمبود منابع و در دسترس نبودن تمام جلدهای مانگا، نتوانست به‌طور کامل به این عمق بپردازد. به جای تکیه بر روایت چندلایه و محتوای فلسفی، انیمه بیشتر به اکشن و طنز سطحی گرایش داشت و همین باعث شد کیفیت آن نسبت به منبع اصلی پایین‌تر جلوه کند.
هرچند جذابیت شخصیت Vash تا حد زیادی توانست مخاطبان را جذب کند، اما انیمه در روایت کلی از مانگا عقب ماند و بسیاری از بخش‌های مهم و تاثیرگذار کنار گذاشته شد. نتیجه آن بود که بینندگان اثری سرگرم‌کننده اما نه چندان عمیق دریافت کردند، در حالی که مانگا تجربه‌ای ماندگار و تفکر برانگیز ارائه می‌کرد. این تفاوت موجب شد Trigun نیز در رده آثاری قرار گیرد که با وجود ظرفیت بالا، از تبدیل شدن به یک انیمه شاهکار بازمانده‌اند.

Fullmetal Alchemist

مانگای Fullmetal Alchemist نوشته Hiromu Arakawa یکی از مهم‌ترین آثار فانتزی-اکشن محسوب می‌شود و به دلیل جهان‌سازی قدرتمند و شخصیت‌پردازی دقیق، شهرت جهانی دارد. نسخه انیمه‌ای سال ۲۰۰۳ هرچند آغاز امیدوارکننده‌ای داشت و توانست لحظات پرقدرتی خلق کند، اما به دلیل آنکه مانگا هنوز در حال انتشار بود، سازندگان مجبور شدند پایانی متفاوت و ابداعی برای آن در نظر بگیرند. همین تفاوت موجب شد انیمه با وجود نقاط قوت خود، از منبع اصلی فاصله بگیرد و انسجام داستانی را از دست بدهد.
این نسخه در میان برخی طرفداران به دلیل لحن تاریک‌تر و صحنه‌های احساسی هنوز محبوبیت دارد، اما مقایسه با روایت اصلی نشان می‌دهد که اقتباس بعدی یعنی Fullmetal Alchemist: Brotherhood وفاداری و کیفیتی به‌مراتب بالاتر ارائه داده است. بنابراین، هرچند نسخه ۲۰۰۳ جایگاهی نوستالژیک دارد، اما در مقایسه با مانگای اصلی، اثری متوسط به شمار می‌آید و از سطح یک انیمه شاهکار فاصله دارد.

Record of Ragnarok

مانگای Record of Ragnarok با ایده نبردهای حماسی میان خدایان و انسان‌ها، اثری جذاب و پرهیجان خلق کرده است. طراحی‌های پویا و صحنه‌های رزمی خارق‌العاده، این مانگا را به تجربه‌ای چشمگیر تبدیل کرده‌اند. اما اقتباس انیمه‌ای آن به شدت ضعیف عمل کرد. استفاده بیش از حد از انیمیشن خشک و نماهای ثابت باعث شد مبارزاتی که در مانگا پر از انرژی و تحرک بودند، در انیمه بی‌روح و ایستا به نظر برسند. نتیجه آن بود که مخاطبان به جای تماشای نبردهای پرشور، با صحنه‌هایی شبیه اسلایدشو مواجه شدند.
در حالی که مانگا موفق شده بود حس هیجان و قدرت را به شکلی تاثیرگذار منتقل کند، انیمه تنها سایه‌ای از آن را به نمایش گذاشت. برای اثری که تمام ارزش خود را بر نبردهای عظیم و پرجزئیات بنا کرده است، چنین اقتباسی یک ناکامی جدی به شمار می‌آید. بدین ترتیب، Record of Ragnarok به عنوان نمونه‌ای دیگر معرفی می‌شود که با وجود پتانسیل بالا، در قالب انیمه از رسیدن به جایگاه یک انیمه شاهکار بازمانده است.

Tokyo Ghoul

مانگای Tokyo Ghoul نوشته Sui Ishida با روایت تاریک، پیچیدگی‌های شخصیتی و پرداخت عمیق به مضامینی همچون هویت، درد و بقا، به یکی از محبوب‌ترین آثار دهه اخیر بدل شد. اما اقتباس انیمه‌ای آن تقریباً در تمام مراحل با مشکل روبه‌رو شد. فصل نخست بسیاری از جزئیات مهم را کنار گذاشت، فصل دوم با داستانی ساختگی از مانگا فاصله گرفت و در نهایت Tokyo Ghoul:re با شتاب‌زدگی شدید، روایتی نامفهوم ارائه داد. همین مشکلات موجب شد بسیاری از بخش‌های مهم شخصیت‌پردازی و خطوط داستانی حذف یا تغییر پیدا کنند.
به همین دلیل، آن بار احساسی و عمق روایی که در مانگا به وضوح دیده می‌شود، در انیمه به‌کلی از بین رفت. داستان Kaneki که می‌توانست یکی از تاثیرگذارترین روایت‌های شخصی در تاریخ مانگا باشد، در انیمه به تجربه‌ای پراکنده و سردرگم بدل شد. نتیجه آنکه Tokyo Ghoul به عنوان نمونه‌ای شناخته می‌شود که در حالی که مانگای آن شاهکاری بی‌بدیل بود، اقتباس انیمه‌ای از رسیدن به جایگاه یک انیمه شاهکار محروم ماند.

Berserk

مانگای Berserk اثر Kentaro Miura جایگاهی افسانه‌ای در تاریخ مانگا دارد. هنر خیره‌کننده، مبارزات خونین و مضامین فلسفی عمیق آن باعث شده این اثر از سایر مانگاها متمایز شود. با این وجود، هیچ‌یک از اقتباس‌های انیمه‌ای نتوانستند به عظمت منبع اصلی نزدیک شوند. نسخه ۱۹۹۷ هرچند فضای تاریک مناسبی داشت، اما تنها بخش کوچکی از داستان را پوشش داد. نسخه‌های بعدی در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ با استفاده افراطی از CGI ضعیف، تجربه‌ای بی‌روح و غیرجذاب ارائه کردند که به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
با توجه به مقیاس حماسی و جزئیات بی‌نظیر مانگا، این اثر نیازمند اقتباسی پرهزینه و وفادار بود تا بتواند جایگاه خود را در قالب یک انیمه شاهکار تثبیت کند. اما تاکنون تنها نسخه‌هایی ناقص و پر ایراد به مخاطبان عرضه شده است. از این رو، Berserk به بارزترین نمونه‌ای تبدیل شده که نشان می‌دهد حتی مانگایی در سطح شاهکار نیز می‌تواند بارها قربانی اقتباس‌های انیمه‌ای ضعیف شود.

در نهایت می‌توان گفت که اقتباس انیمه‌ای همیشه تضمینی برای بازتاب موفقیت مانگا نیست. بسیاری از آثار بزرگ با وجود ظرفیت بالا و محبوبیت جهانی، در فرآیند تبدیل به انیمه قربانی تصمیم‌های شتاب‌زده، ضعف کارگردانی یا فاصله گرفتن از منبع اصلی شده‌اند. این موارد نشان می‌دهد که خلق یک انیمه شاهکار تنها با تکیه بر مانگای قدرتمند امکان‌پذیر نیست، بلکه نیازمند دقت، وفاداری و سرمایه‌گذاری جدی در اجراست. به همین دلیل، همچنان طرفداران امیدوارند روزی شاهد اقتباس‌هایی باشند که بتوانند شکوه و عمق مانگاهای افسانه‌ای را به شکلی درخور روی پرده جان ببخشند.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

5 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments