بهترین بازیهای داستانی که هیچ گیمپلی خاصی ندارند
فقط بنشینید و نگاه کنید
ما همیشه قدردان این بودهایم که تعامل، در قلب ویدئوگیمها قرار دارد، چراکه این همان عامل بنیادی است که این صنعت را از هر رسانهی دیگری در حوزه سرگرمی دیجیتال متمایز میکند. با این حال، خودمان را یک «اصالتگرای مکانیکی» نمیدانیم؛ ما معتقدیم این یک طیف گسترده است که در آن سطوح پایین و بالای تعامل میتوانند بسته به آنچه توسعهدهنده قصد دارد منتقل کند، در کنار هم وجود داشته باشند. اینها نوع مورد علاقه ما از عناوین نیستند، اما وقتی بهخوبی اجرا شوند، میتوانند مجموعهای از تجربههای استثنایی خلق کنند؛ درست مانند بهترین بازیهای داستانی که تقریباً هیچ گیمپلیای ندارند.
در حالیکه ما داشتن اختیار و عاملیت در بازی را به نبود آن ترجیح میدهیم، گاهی از تجربهی داستانی لذت میبریم که نمیخواهد واسطه یا تأثیری از سوی بازیکن دریافت کند، بلکه میکوشد روایت خود را با کمترین میزان دخالت ممکن از جانب او بازتاب دهد. بازیهایی که صرفاً تماشایی هستند و گیمپلی پیچیدهای ندارند، به بازیکن امکان میدهند تا بیشتر روی تجربهی بصری و روایت داستان تمرکز کند. این نوع بازیها معمولاً دارای محیطهای بسیار زیبا، انیمیشنهای سینمایی و جلوههای صوتی جذاب هستند که حس حضور در یک دنیای زنده و پویا را به مخاطب منتقل میکنند. از آنجایی که کنترلها و چالشهای گیمپلی محدود هستند، بازیکن میتواند بدون دغدغه از پیچیدگیهای مکانیک بازی، به مشاهده و تجربه لحظات هنری و احساسی آن بپردازد. یکی از جذابیتهای اصلی این سبک، قدرت روایت و ارتباط عاطفی با شخصیتهاست. بسیاری از این بازیها بر گفتوگوها، دیالوگهای داخلی و تصمیمگیریهای کوچک تمرکز دارند که در مجموع داستانی قابلتوجه و تأثیرگذار را شکل میدهند. بازیکن در این شرایط بیشتر نقش یک ناظر را دارد و میتواند با دقت به جزئیات جهان بازی و واکنش شخصیتها توجه کند، چیزی که در بازیهای با گیمپلی پیچیدهتر ممکن است کمتر احساس شود.
این بازیها همچنین برای افرادی که علاقهمند به سینما یا آثار تعاملی داستانمحور هستند، بسیار مناسبند. تجربهی آنها میتواند به نوعی ترکیبی از بازی و فیلم باشد، جایی که موسیقی متن، نورپردازی و طراحی محیطی همگی با هدف انتقال احساس و داستان به کار گرفته میشوند. در نهایت، این سبک بازیها به بازیکن فرصتی میدهند تا بدون فشار رقابت یا چالشهای پیچیده، به آرامی در دنیای بازی غرق شود و تجربهای احساسی و بصری را بهطور کامل لمس کند.
بازی Firewatch
پیش از آنکه Walking Simulatorها به ژانری پذیرفتهشده و پرطرفدار بدل شوند، بازی Firewatch یکی از پیشگامانی بود که واقعاً جایگاه این سبک را در صنعت بازیهای ویدیویی با تحسین در میان بهترین بازیهای داستانی، تثبیت کرد. آیا موافقیم که این بازی اثری تعالیبخش و دگرگونکنندهی زندگی است؟ نه، صادقانه بگوییم، خیر. آیا موافقیم که این عنوان با فضاسازی شگفتانگیز خود و گفتوگوهای غیرشخصی میان دو غریبه از طریق واکیتاکی باعث میشود به هر جنبهای از وجودت فکر کنی؟ قطعاً بله.
اگرچه ما همان امتیازی را که بازیکن متوسط به آن میدهد به بازی Firewatch نمیدهیم، اما این بازی نمایشی استادانه از چگونگی خلق یک روایت غوطهورکننده است؛ به حدی که فراموش میکنید از نظر مکانیکی کار خاصی جز راه رفتن یا غرق شدن در مناظر زیبای آن انجام نمیدهید. به عنوان مقدمهای برای سبک walking simulator، فکر میکنیم این بازی حتی برای کسانی که تازه وارد دنیای بازیهای ویدیویی شدهاند هم بینقص است. بازی Firewatch به اندازه کافی تعامل دارد تا توجه شما را حفظ کند، اما نه آنقدر زیاد که باعث خستگی یا دلزدگیتان شود.
بازی The Artful Escape
گیمپلی بازی The Artful Escape عملاً بیاهمیت است و به احتمال زیاد بعد از اتمام بازی فراموش خواهید کرد که این عنوان چه مکانیکهایی دارد. اما چیزی که قطعاً فراموش نخواهید کرد، داستان و طراحی صوتی-تصویری آن است، که واقعاً شگفتانگیز هستند و به طور کامل هم به صورت استعاری و هم به شکل واقعی، ستایشی از هنر به شمار میروند.
این بازی نهتنها تجربه خلاقانه خلق موسیقی و تبدیل شدن به یک هنرمند را روایت میکند، بلکه از طریق موسیقی متن و هدایت هنری خود بازی نیز از این تجربه بهره میبرد تا ما را بیشتر در دنیایش غرق کند؛ دنیایی پر از طراحیها و آهنگهایی که شما را مبهوت خود میکنند. انجام بازی Simon Says در طول تمام کمپین برای پیش بردن داستان ممکن است کماهمیت به نظر برسد، اما اگر این همان چیزی است که برای تجربه ارائه باشکوه و رویکرد تفکربرانگیز بازی The Artful Escape لازم است، قطعاً ارزشش را دارد.
بازی Without a Dawn
بازی Without a Dawn یکی از قویترین آثار غافلگیرکنندهای بوده که در چند سال اخیر تجربه کردهایم، زیرا در یک ساعت کاری را انجام میدهد که دهها بازی ترسناک با سه برابر اندازه آن در ده ساعت نمیتوانند انجام دهند. بیشترین کاری که میتوانید انجام دهید، انتخاب بین یک دیالوگ یا دیالوگ دیگر است و مکانیکهای بازی کاملاً کنار گذاشته شدهاند تا ابتدا ناتوانی شما در مواجهه با اتفاقات داستان را نمادین کنند و دوم، تنش داستان را افزایش دهند.
گرافیکهای شبه-ASCII و طراحی صوتی ترسناک بازی Without a Dawn شگفتی میآفرینند، در چیزی که اساساً یک کتاب تعاملی است، و توانایی آن در بهوجود آوردن حس اضطراب و ترس کامل، با وجود ظاهر سادهاش، کاملاً غافلگیرکننده است. Without a Dawn با کمترینها کارهای زیادی انجام میدهد و هنر، ریتم روایت و داستان آن بیش از حد کافی هستند تا بازی را توصیه کرد، مخصوصاً اگر تجربههایی که باعث لرزیدن شما میشوند را در بین بهترین بازیهای داستانی، دوست دارید.
بازی Mouthwashing
بازی Mouthwashing چند لایهی قابل توجه دارد و چیزی که در ظاهر یک تریلر روانشناختی با چند پازل پراکنده به نظر میرسد، در واقع به یک داستان وحشتناک و جذاب تبدیل میشود که شما را کاملاً درگیر میکند. اکثر اوقات، شما در حال قدم زدن، حمل کردن آیتمها و فرار از موجودی خنثی اما شبحمانند هستید که گهگاه شما را تعقیب میکند و دقیقاً به اندازهای عمل میکند که حس واقعی و ملموس حضور در محیط را برایتان به ارمغان بیاورد.
با این حال، جذابیت واقعی بازی از خود روایت آن نشأت میگیرد، شامل دیالوگهای چندبعدی با خدمه Tulpar، پیچشهای داستانی ناشی از جهشهای زمانی در روایت، و صحنههای بهشدت هولناک حتی با وجود گرافیک پیکسلی آن. بخش مورد علاقه ما نقد بازی به طمع شرکتی و شرایطی است که سرمایهداری ایجاد میکند و افراد را به بدترین نسخه خودشان سوق میدهد، اما حتی بدون این عنصر، بازی Mouthwashing یک تجربهی فوقالعاده است و یکی از بهترین آثار مستقل در ژانر خود محسوب میشود.
بازی Wednesdays
وقتی یک بازی ویدیویی باعث میشود روی یک موضوع فکر کنید و بعد از تجربهاش احساس کنید بهطور واقعی بهعنوان یک انسان رشد کردهاید، میدانید با چیزی فراتر از معمول سروکار دارید، و دقیقاً همین اتفاق برای ما با بازی Wednesdays رخ داد. البته، این فقط یک رمان بصری است که در قالب یک مینیگیم مدیریت پارک قرار گرفته، جایی که همه کاری که انجام میدهید چیدن ساختمانها روی جزیره و جمعآوری زبالههاست، اما صداقت در روایت داستانیاش چیزی است که نمیتوانیم با هیچ چیز دیگری مقایسه کنیم.
با پرداختن به موضوع حساسی مثل سواستفاده یا آزار کودکان از دیدگاهی آگاهانه، دقیق و اصیل، هر مکالمه و هر نما، دنیایی از پیچیدگیهای احساسی را شکل میدهد که تأثیر قابل توجهی بر بازیکن دارد و او را ملزم میکند هنگام بازی محتاط و بالغ عمل کند. لایه تعاملی بازی بسیار سطحی است، اما بازی Wednesdays این امکان را فراهم میکند زیرا یکی از قدرتمندترین داستانهایی را روایت میکند که در کل دوران بازیکردنم به یاد داریم.
بازی The Cosmic Wheel Sisterhood
شاید همهی شکلهای هنر ذاتاً سیاسی باشند، اما هیچ چیزی به اندازه یک بازی ویدیویی که این موضوع را بهطور مستقیم در آغوش میکشد، برایمان لذتبخش نیست، مانند بازی The Comic Wheel Sisterhood. در یکی از واقعگرایانهترین و دقیقترین نمایشها از زندگی جامعه، فعالیتهای مدنی و بیان ارادهی عمومی در شرایط پرتنش، اثر Deconstructeam یک کالبدشکافی باشکوه از هویت ایدئولوژیک ماست که بهطور کامل در تصمیماتی که در طول داستان جذاب آن میگیریم، تجسم یافته است.
علاوه بر انتخاب نتایج داستان، این عنوان دارای یک سیستم ساخت کارت تاروت ساده اما فوقالعاده است که به شما امکان میدهد خودتان را بهصورت هنری ابراز کنید، آن را به اسطورهشناسی دنیای جذابش پیوند میدهد و لمس جادویی لازم برای یک روایت در این سطح را به آن میبخشد. اگرچه طراحی کارتها و خواندن دیالوگها یک ترکیب پیچیده نیست، اما به اندازه کافی سرگرمکننده است، و این سرگرمی حتی بیشتر میشود زیرا هرگز مانع هدف بازی The Comic Wheel Sisterhood نمیشود؛ هدفی که بیانگر وضعیت اجتماعی و جمعگرایانهی انسانیت است.
بازی Florence
بازی Florence یک بازی موبایلی است و محدودیتهای خاص خودش را از نظر گیمپلی دارد. کشیدن انگشت و حل کردن پازلها تمام چیزی است که برای اتمام بازی نیاز دارید، اما چه سفر شگفتانگیزی است. اگر فیلمهایی مثل La La Land را دیده باشید، با ژانر عاشقانهای آشنا هستید که در آن مشکلات زندگی بر خیالپردازی غالب است و طعمی تلخ و شیرین به جا میگذارد؛ طعمی که هم دردناک است و هم انسانی و قابل درک، و ما فکر میکنیم این بهترین توصیف برای این عنوان باشد.
با در نظر گرفتن این ایده، بازی Florence داستانی بدون دیالوگ روایت میکند و گیمپلی بسیار ظریف و کماهمیت دارد تا تمرکز را روی تفسیر شما از محتوای صوتی و تصویری بازی بگذارد و به شما کمک کند تا راحتتر با تجربیات خودتان بر اساس آنچه درک میکنید ارتباط برقرار کنید. بازی تنها حدود 40 دقیقه طول میکشد، اما سالهاست که آن لحظات را تجربه کردهایم و هنوز هم تلاش میکنیم که بازی را از ذهنمان بیرون کنیم، و این دقیقاً همان نوع اثری است که هست؛ اثری که پیچیدگیهای روابط انسانی و زندگی بزرگسالی را به شکلی فوقالعاده بیان میکند.
بازی Sludge Life
تنها چیزی که به اندازه یک بازی آگاهانه سیاسی از آن لذت میبریم، عنوانی است که از طنز برای نقد مدل تولید غالب ما استفاده میکند. در این مورد، آن بازی Sludge Life است. نمیتوانیم انکار کنیم که مکانیکهای حرکت، پیشرفت و گرافیتی آن بهخوبی طراحی شدهاند، پس ممکن است فراتر از «تقریباً هیچ گیمپلیای» باشد. با این حال، نمیتوانیم جذابیت اصلی این محصول خندهدار را که در شخصیتها و نقدهایشان نهفته است، نادیده بگیریم.
بازی Sludge Life یک بحث بیپایان درباره سرمایهداری، سرکوب، مبارزه طبقاتی، اتحادیههای اجتماعی، زندگی شرکتی و دیگر موضوعاتی است که به همان اندازه که پرداختن به آنها دشوار است، اهمیت دارند و این کار را با طنزی خشک و بیاحترام انجام میدهد که یادآور آثار شاخصی مثل South Park است. به این موارد، زیباییشناسی عجیب و کثیف و گفتگوهایی که انگار مستقیماً از یک رؤیای تبآلود بیرون آمدهاند را اضافه کنید، و با یک بازی مستقل فوقالعاده مواجه میشوید که اگر به اندازه ما از پرسه زدن در افکارتان لذت میبرید، قطعاً شما را مسحور خواهد کرد.
بازی Night in the Woods
بازی Night in the Woods یک بازی درباره پرسه زدن است، نه فقط به این دلیل که تمام کاری که واقعاً انجام میدهید قدم زدن در Possum Springs و صحبت مداوم با همه است، بلکه به این دلیل که بحران بزرگسالی جوانان را به تصویر میکشد. Mae Borowski صدای نماینده و نماد جمعیتی بسیار خاص از تمدن مدرن است، نسلی که از مزایا و پیشرفتهای نسلهای گذشته محروم مانده، قربانی سیستمی است که انتخاب نکردهاند اما بهشدت از آن رنج میبرند.
محیط شهر و تمام شخصیتهای آن بینقص هستند، بهگونهای که تمهای مهم را با نوشتاری درخشان و ارائهای صوتی-تصویری گرم و قابللمس به نمایش میگذارند، طوری که احساس دیده و شنیده شدن میکنید و حتی وقتی فقط در حال قدم زدن هستید (و گاهی پریدن، البته نه خیلی بلند) بهراحتی با آن ارتباط برقرار میکنید. به نوعی، Night in the Woods یک شبیهساز قدم زدن ساید-اسکرولینگ است که در آن قهرمان واقعی پیام است، همراه با کسانی که آن را میفرستند و دریافت میکنند. بازی حتی با معماها یا چیزهای پیچیده کاری ندارد، بنابراین از نظر گیمپلی تجربهای آرامشبخش و از نظر روایت خاطرهای دلخراش را ارائه میدهد.
بازی What Remains of Edith Finch
بازیهای با مدت زمان کوتاه، محتوای کمتری برای ایجاد تأثیر عاطفی قابلتوجه دارند، اما همین گذرا بودن است که باعث میشود بازی What Remains of Edith Finch صدر فهرست بهترین بازیهای داستانی را از آن خود کند. این بازی متنوعترین گیمپلی را در کل مقاله دارد، زیرا هر فصل از خانواده Finch شما را با سرنوشتهای بدشان از طریق مکانیکهای منحصربهفرد در ساختار یک شبیهساز قدم زدن آشنا میکند، اما هرگز فراتر از مینیگیمها نمیرود. در عوض، نقش اصلی به راوی تعلق دارد که زندگیهای غمانگیز خانوادهای گرفتار بدشانسی و سرنوشت نامساعد را بازگو میکند. غرق شدن در خانه و طراحی فانتزیاش تجربهای فوقالعاده است، بهویژه بهخاطر ریتم آرام و موسیقی بینظیر آن.
تقدیرگرایی در بازی What Remains of Edith Finch بسیار جذاب است و ما را به عضوی دیگر از خانواده تبدیل میکند، عضوی که سرنوشت تلخش این است که کل داستان را کشف کند، اما با بار آگاهی از اینکه پس از افشای کامل ماجرا باید ادامه دهد. این تجربه فضایی عمیقاً غمانگیز منتقل میکند، با این حال روایت آن چنان بینقص است که نوستالژی به نوعی خوشحالی غمانگیز تبدیل میشود و باعث میشود هنگام تماشای تیتراژ، هم اشک در چشمانتان جمع شود و هم لبخند بر لبانتان نقش ببندد؛ بنابراین این بازی بهطور مطلق شاهکار است.
به پایان فهرست بهترین بازیهای داستانی تقریبا بدون گیمپلی (حداقل گیمپلی پیچیده) رسیدیم و امیداریم که با تجربه آنها دروازههای جدیدی از نوع داستانسرایی به روی شما باز شده باشد. حال شما چه بازیهای دیگری به ذهنتان میآید؟ حتما در بخش دیدگاهها آنها را به ما معرفی کنید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید